برنامه یاد بعضی نفرات
 
پاسخی به این پرسش که؛
چرا موسیقی ایران «ویکتور خارا» ندارد؟

[ یغما گلرویی - شاعر و ترانه‌سرا ]

این که «ویکتور خارا» شاعر، آهنگساز، خواننده‌ی شیلیایی کی و کجا به دنیا آمده و تا مرگِ دردناک و تراژیک‌اش چه آثار ماندگاری خلق کرده را بدون‌شک بسیارانی پیش از این مکرر گفته و نوشته‌اند، اما موضوعی که من قصد دارم در این یادداشت مطرح کنم، دلیل خالی بودن جای آوازخوانی مانند او در موسیقی سرزمین خودمان است و این سوال که چرا ما «ویکتور خارا» نداریم؟ غرض‌ام از بیانِ نبودِ خواننده‌ای مانند «خارا» هم تنها به مرگِ آرمان‌گرایانه‌اش برنمی‌گردد. یعنی سوال این نیست که چرا خواننده‌ی با گلوله مُرده نداریم، منظور کارنامه‌ی اوست و همراهی‌اش با بخش ستم‌برِ جامعه و نقد کردنِ حاکمیت آن هم از طرف آوازخوانی که مؤلف است. یعنی یک‌تنه ‌می‌نویسد، آهنگ‌سازی می‌کند و می‌خواند. دنباله‌روی ترانه‌سرا و آهنگساز و مجری حرفِ آن‌ها نیست.

ترانه‌هایی که در فراز و فرودهای اجتماعی کشور ما به صدای یک جریان بدل شده‌اند، اغلب به دلیلی دیگر ساخته و توسط کسانی اجرا شده بودند که سنخیتی با آن جریان اجتماعی نداشتند. مثلاً می‌شود به «یار دبستانی من» اشاره کرد که در این سال‌ها به مصادره جنبش دانشجویی درآمده، اما ترانه‌ای بوده برای یک فیلم سینمایی و توسط کسی اجرا شده (جمشید جم) که خودش اعتقادی بر ضد این جریان‌ها داشته است. در موسیقی مردمی ما به چهره‌های انگشت‌شماری برمی‌خوریم که از طرف عموم مخاطبین، به عنوانِ خوانندگانی سیاسی یا اجتماعی شناخته شده‌اند. یعنی در گذرِ تاریخ، به عنوان صدای بخشِ به خاموشی کشانده شده‌ی جامعه پذیرفته‌ شده بودند. در روزگار مشروطه «عارف قزوینی» را داریم که بدون‌شک تمام خصوصیات یک خواننده‌ی مؤلف را با خود دارد و همپای مردمان زمانه‌ی خود است و در کنار آن‌ها؛ اما به دلیل دستگاهی بودنِ موسیقی، در چهارچوب موضوع ما جای نمی‌گیرد.

بعدها به کسانی مثل «فرهاد مهراد»، «فریدون فروغی» و چندتای دیگر می‌رسیم که درست یا غلط، جامعه آن‌ها را به عنوان صداهای اعتراض پذیرفته بود. اما آیا به راستی این نام‌ها با خواننده‌ی مؤلفی مانند «خارا» قابل قیاس‌اند؟ پاسخ منفی است، چون پیش از هرچیز مؤلف نبوده‌اند. یعنی اغلب شعر و آهنگ دیگران را خوانده‌اند و با هر ترانه‌سرا و آهنگسازی که کار کرده‌اند، لهجه‌ی اندیشه‌ی او را گرفته‌اند و برای همین، کارنامه‌ی اغلب‌شان خالی از اعوجاج نیست. یعنی نوعی سردرگمی و حتا گاهی تناقض در آثارشان وجود دارد. شاید کم‌اشتباه‌ترین این نام‌ها همان «فرهاد مهراد» باشد که تقریباً کارنامه‌ای یک‌دست دارد؛ ولی با احترام به همان کارنامه‌ هم نمی‌توان او را -به همین دلیلِ مؤلف نبودن- صدای یک جامعه به حساب آورد. مخاطب موسیقی ما، در نبودِ خوانندگان اجتماعیِ مؤلف، قبای این عنوان را به کسانی بخشید که بر تن‌شان زار می‌زند. یعنی بدل‌های آن چیزی بودند که باید می‌بودند. چندتای دیگر هم که کج‌داری بیشتری در کارنامه‌ی خود دارند و از موضوع این یادداشت خارج‌اند.

اما ریشه‌ی این غیبت کجاست؟ یعنی فضای جامعه بستری برای به وجود آمدن چنین خوانندگانی نداشته؟ این حرف چندان هم بی‌راه نیست. چون موسیقی مردمی ما، پیش از آن که عمرش به 20 سالگی برسد، دچار سکوتی ناخواسته شد و در غربت به حیاتِ خود ادامه داد و آغاز دوباره‌اش هنوز به 20 سالگی نرسیده.

بدون شک جای خالی خوانندگانی چون «ویکتورخارا» یا «ملینا مرکوری» و «مرسدس سوسا» را در فرهنگ شنیداری ما پرخواهند کرد؛ جای خالی خواننده‌ای را که تنها به صدای خوش و خاص مسلح نبوده و اندیشه و جهان‌بینی داشته باشد که آنها را در قالب ترانه و موسیقی‌اش به دیگران منتقل کند. خواننده‌ای که روزگار مردم فرودست‌اش را با تمام کاستی‌ها و رؤیاها و آرمان‌هایشان در آثارش انعکاس دهد و آثاری شنیداری خلق کند که بتوانند به پرچم حرکت‌های اجتماعی بدل شوند. خواننده‌ای مانندِ «ویکتور خارا».
منبع: 
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 17 بهمن 1392 - 11:38

دیدگاه‌ها

پنجشنبه 17 بهمن 1392 - 15:54

جناب گلرویی شجاعت و مهارت و خلاقیت شما همگی قابل ستایش هستند... همگی...
شما تنها شاعری بودید که عاشقانه های بینظیرتون رو بخاطر همدردی با مردم کنار گذاشتید... اجتماعی سرودید تا همپای مردم باشید و از اونها جدا نشید...
با قسمت عمده حرفتون موافقم با چندتا نظر دیگه... نمیفهمم اصرار شما بر اینکه یک خواننده اجتماعی و سیاسی باید مولف کارهای خودش باشه دلیلش چیه؟؟ چرا فقط کسی که به قدری قابل باشه که هم توانایی شعر گفتن و هم آهنگسازی و هم قابلیت اجرا با صدای زیبا رو داشته باشه میتونه صدای اعتراض باشه؟؟
مگر فرهاد با جمعه صدای اعتراض رو به گوش مردم نرسوند؟؟ مگه هدف دیگه ای هم غیر از این از کلام موسیقی انتظار میره؟؟
فرهاد به قدری تبحر در خواندن و مردانگی داشت که تو قلب مردم برای همیشه جا گرفت... آیا کسی اعتراض میکنه که چرا مولف نبود؟؟
همچنین سیاسی خوندن با اجتماعی خوندن و اون هم با مردمی بودن خیلی تفاوت داره... مردم با شنیدن عاشقانه ها توی کوچه و خیابون هم به مردمی بودن هنرمند پی میبرن... مثل فروغی
و در نهایت یک مورد باقی میمونه... شما اطلاع دارید ممیزی های بی حد و حصر اجازه کوچکترین فعالیتی تو این زمینه رو نمیده به کسی... شما احتمالا خوش شانس ترین بودین تو این زمینه...!!!
بنابراین تنها امیدتون به اونور آبی هاست... شاید بیجا نباشه... اما چرا با کسی همکاری میکنید که انتقاد رو تا به جایی برده که بقول معروف "چهره انتقاد به قدری مثبت شده که خوب بودن خوب و بد بودن بد هم نقد میشه!!"؟؟ چرا فقط کسی در بین گزینه هاتون هست که با اعتقادات مردم همسو نیست؟؟ کسی که اطلاع چندانی از وضعیت داخل ایران نداره و به اخبار بسنده میکنه؟؟ همون فریدون فروغی رو بیاد بیارین که بین مردم بود... و دوستش داشتند... اما الآن من بجز ادای روشنفکری رو درآوردن با استفاده از نثر پرتکلف و بازی با کلمات و استعارات بکار برده شده که لحن و کلمات گستاخانه و غیر ادبیشون برای مردم غیر متعارفه چیزی نمیبینم...
در نهایت موافقم که همچین ستاره ای رو نداریم و دلیلش اینه که همچین تفکری برای دستگاه حاکم قابل پذیرش نیست...
فقط حامد زمانی ها باقی موندن که برای اولین بار موسیقی و خوانندگی رو توی صداوسیما مجاز کردن و احتمالا بزودی شاهد ساز هم خواهیم بود البته اینبار به جای عذرخواهی افتخار رو میشنویم...
سقف انتظار ما از این سبک همون محاکمه در خیابان رضا یزدانی هست... کلی گویی بدون امید... بدون انگیزه و صدالبته بدون راه حل و سیاه نمایی ناامیدکننده و صدالبته گمراه کننده که هرکسی مضمونش رو به نفع خودش میتونه صادر کنه!!

جمعه 18 بهمن 1392 - 20:23
نوید (طرفدار استاد محسن چاوشی کبیر) ترابی(طرفدار استاد محسن چاوشی کبیر)

در.د بر استاد ش.ن این مرد بزرگ و استثنایی

2.147.109.244
شنبه 19 بهمن 1392 - 18:30
قیماخ

بقول یه نفر... در آسمانی که عقابی وجود ندارد، کلاغ سلطان می شود...

151.247.73.211
جمعه 18 بهمن 1392 - 14:12

داریم یغما جان، بهترشم داریم. توام خوب میشناسیش…

یکشنبه 20 بهمن 1392 - 14:05

به قول همون که گفتم:
این چنین هوا پس است و هر که سوی خویش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره…

شنبه 3 اسفند 1392 - 01:39

((مخاطب موسیقی ما، در نبودِ خوانندگان اجتماعیِ مؤلف، قبای این عنوان را به کسانی بخشید که بر تن‌شان زار می‌زند. یعنی بدل‌های آن چیزی بودند که باید می‌بودند. چندتای دیگر هم که کج‌داری بیشتری در کارنامه‌ی خود دارند و از موضوع این یادداشت خارج‌اند.))

آقای گلرویی ، فکر نمی کنید قبای ترانه نویسی بیشتر برازنده تان باشد تا چنین ... ( خودتان پر کنید)
پوشیدن قبای هماوردی و ستیزه با آنهایی که کارنامه شان پیش چشم مردم است و اتفاقا خود جنس بودند و نه بدل ( به گواه تاریخ تا این لحظه ) ، زار می زند !
تو به خود نگاه میکنی آینه سیاه میکنی

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود چرا موسیقی ایران «ویکتور خارا» ندارد؟ | موسیقی ما