برای تولد «شهرام صارمی» نوازنده و مدیر بخش موسیقی فرهنگسرای ارسباران
مردی با جثهای ظریف و ریش و موی بلند
[مهران مهرنیا - آهنگساز و نوازنده]
هر کسی که در ۱۰-۱۲ سال اخیر به فرهنگسرای «ارسباران» تهران به هردلیلی رفته و در محیط داخلی آن چند دقیقهای در انتظار بوده باشد، بیتردید صحنهای را به نظاره نشسته که بیشباهت به فیلمهای موج نوی اروپای شرقی نیست! فضایی که همه حاضران با سرعتی احتمالاً طبیعی در حال قدم زدن و یا گپوگفت هستند و ناگهان از یکی از جهات لوکیشن، مردی ظریفجثه، با ریش و موی بلند و جوگندمی، چهرهای جدی و مصمم و با سرعتی چندبرابر سرعت باقی آدمها، از میان جمعیت عبور میکند و...
***
با نام «جهانشاه صارمی» در دهه ۶۰ به واسطهٔ نُتنگاری آثار «علیاکبرخان شهنازی» و جزوههای «همساز» آشنا بودم و در آن دوره -که آثار مکتوب موسیقی کلاسیک ایران بسیار کمشمار بود- این نام (جهانشاه صارمی)، در خود مفهومی از پژوهشگری داشت و قابل احترام بود.
اما «شهرام» را در سالهای میانی دهه ۷۰ و طی مراحل ضبط موسیقی سریالی دیدم که «عید آن سالها» نام داشت. ساخته «سعید ابراهیمیفر» و داستان آن مربوط به دوران پهلوی اول بود.
قرار بود با آنسامبلِ موسیقیِ غالب همان دوران (تار و کمانچه و تنبک) چند قطعه ضبط شود که شد.
این اتفاق خجسته برای من، تنها آغازی بود برای دوستی با عزیزی که موسیقی و موسیقیدان را عاشقانه و بیدریغ دوست میدارد.
آنچه میخواهم بگویم، چیزی مهمتر از پرداختن به ابعاد فنی و حرفهای یک نوازنده کمانچه است. زیرا از نظر من «شهرام صارمی» (که علاوه بر تلمذ نزد هنرمندان بزرگی چون «هادی منتظری»، «حسین علیزاده» و «اصغر بهاری»، تحصیلکرده موسیقی هم هست) در سالهای اخیر، تلاش دارد خود و هنرش را به شکلی دانسته و آگاهانه نادیده بگیرد!
او نهتنها نوازندگیاش را، بلکه زندگیاش را نیز برای خدمت به موسیقی ایران وقف کرده و تلاش دارد تمام کاستیهای سیستم معیوب را نیز یکتنه جبران کند تا هیچ هنرمندی (حداقل در حوزه مسئولیت او) با مشکلی مواجه نشود.
پشت آنچهرهای که در نگاه اول خشک و عبوس مینماید، یک دنیا عاطفه انسانی مخفی شده، عاطفهای که او را از دلمشغولیهای اصلی خود بر حذر میدارد و وادار به مهرورزی و مددرسانی به همنوع میسازد.
«شهرام صارمی» سازی را که با تمام وجود فرا گرفته، در اتاقش نگاه میدارد اما کمتر فرصت مییابد نغمههای درونش را با کمانچهاش قسمت کند، چراکه خود را موظف میداند تا به درخواستهای ریز و درشت ما (جامعه موسیقی) پاسخی دوستانه و از سر لطف بدهد.
او یک عاشق خالص است که برای عاشقیاش بر سر کسی منت نمیگذارد. او برای اینکه موسیقیدان است و هنرمند، از جهان توقع تکریم و کرنش ندارد و برعکس، او چون هنرمند است خود را بیش از دیگران مسئول میشمارد. وی به سادگی آزرده میشود و به همان سادگی فراموش میکند، اما توان آزردن احدی را ندارد.
کسی را نمیشناسم که از «شهرام» چیزی خواسته باشد و او در صورت داشتن شرایط انجام آن، دریغ کرده باشد. بارها به او گفتهام: «زمانی که درخت پُربار باید افتاده میبود گذشته؛ امروز افتادگی راگاه، کج میفهمند و الزاماً «فیض» ملزوم «افتادگی» نیست.» اما او کار خودش را میکند. احترامی فراوان برای کوچک و بزرگ موسیقی قائل است و در برابرشان اغلب بیش از حد خاضع و متواضع.
چندی است با همراهی و مدد «علیرضا پورامید» گرانقدر و بزرگوار و با تلاشهای بسیار، جلسات ماهانه موسیقی را در سالن تحت اختیارش برگزار میکند که از معدود مکانهایی است که اهالی موسیقی یکدیگر را ملاقات میکنند. (البته بهجز مراسم تشییع جنازه و ختم اساتید!)
باشناختی که از سالها دوستی و مراوده با وی داشتهام، میدانم که حرف بسیار دارد و دانش کافی برای گفتن. اما او ترجیح میدهد با بستن کنداکتور برنامه و تست صدا تا چیدن صندلیها و استقبال از مدعوین، کارش را در پشت صحنه انجام دهد. او همواره از حضور در صحنه، یعنی جایی که برخی برایش سر و دست میشکنند، امتناع میکند، مگر به اجبار.
آن مرد، با ریش و موی بلند جوگندمی که از صبح تا پاسی از شب با سرعتی چندبرابر باقی اجزای صحنه حرکت میکند، «شهرام صارمی» است. او با آن سرعت یا دارد برای تهیه جای تمرین گروهی که شاید اعضایش را هم نشناسد تلاش میکند یا دارد برای مراسم نکوداشت یا یادبود استادی رایزنی میکند یا تلاش دارد با جلب حمایت دیگران به هنرمند نیازمندی کمک کند و یا...
در کنار تمام اینها، «شهرام» دوستی است یکرنگ و یکدل و باصفا که همنشینی و همسفری با او ساعات و روزهایی سرشار از عاطفه و مهربانی و نشاط را به امثال من هدیه کرده است.
حال در زادروز این عزیز و بزرگ دوستداشتنی، برای او و خانوادهاش، بهخصوص همسر محترم و دختر نازنیناش که با صبوری غیبتهای طولانیاش را تاب میآورند، آرزوی تندرستی و شادی و سلامت دارم. امید که پس از این، «شهرام صارمی» برای جبران کمکاریهای سیستماتیک دیگران ناچار به اینهمه از خود گذشتگی نباشد و ما بیش از پیش نوای دلنشین سازش را بشنویم.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 29 بهمن 1392 - 13:17
دیدگاهها
تلاش های شبانه روزی استاد صارمی در کلام نمی گنجد...
یک تنه بار یک موسیقی را به دوش کشیده این مرد...
افزودن یک دیدگاه جدید