چه کسی منتقد است و چه کسی ترانهسرا؟
[ آرش نصیری - روزنامهنگار / مدیر و مجری برنامه 1000 صدا]
1- اولین یادداشتام که دو هفته گذشته در سایت «موسیقی ما» منتشر شد، در معرفیام نوشته شده بود: «ترانهسرا و منتقد موسیقی» و من به فکر فرو رفتم. آخر من در مورد هر دوی این عنوانها حرف داشتم و دارم و بارها به درج این عنوانها پای اسم دیگران فکر کردهام.
2- اول از دومی شروع میکنم: منتقد موسیقی. یک منتقد موسیقی باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ اولین ویژگیای که به نظرم میرسد، اشراف کامل و فنی به جنبههای مختلف موسیقی است. به این خاطر بود که با وجود سالها کار روزنامهنگاری در حوزه موسیقی، تقریباً هیچگاه به آن صورت جدی، نقد موسیقی ننوشتهام. البته همیشه در گفتوگو با صاحبان آثار سؤالاتی از آنها پرسیده و یا در تحلیل اثر با آنها به چالش نشستهام؛ اما در همه آنها، همیشه در جایگاه یک پرسشگر و مصاحبهکننده باقی ماندهام. به این صورت، ما -اغلب خبرنگاران موسیقی- صرفاً یک خبرنگار یا روزنامهنگار حوزه موسیقی هستیم و نه منتقد موسیقی. منتقد موسیقی اصولاً باید دور باشد از حوزههای ژورنالیستی آن. دور البته به معنای ناآشنا بودن با آن و حتی عدم اشراف کامل به اتفاقات روز نیست که منتقد همه اینها را میداند و علاوه بر آن چیزهایی را میداند که او را به اثر مشرف میکند. این اشراف باعث میشود که از زاویه دیگری به موضوع نگاه و آن را تحلیل کند. منظورم از گفتن این نکات آن نیست که میخواهم منتقد را در جایگاه بالاتری بنشانم، بلکه میخواهم بگویم منتقد در جایگاه دیگری است. ما روزنامهنگار و گزارشگر جنبههای اجتماعی و مابهازای بیرونی تاثیر موسیقی بر جامعهایم.
3- حرف اصلیام در مورد ترانه و ترانهسرایی است. آیا ترانهسرا کسی است که توانایی بالقوه ترانهسرایی و کار در زمینه کلام موسیقی را دارد؟ به نظرم نه. ترانهسرا کسی است که ترانه بگوید و آثارش خوانده شده باشند. سرودن مجزای کلامی که قابلیت استفاده بر روی موسیقی را داشته باشد و یا شکل شکسته ادبیات فاخر باشد، ترانهسرایی نیست و یا اقلاً آنچه باقی میماند، اسمش «ترانه» نیست. ترانهسرا باید قابلیت و توانایی تعامل با آهنگساز را داشته باشد و به عبارت سادهتر، اساساً ترانه آن چیزی است که ما با ملودی میشنویم، نه یک کلامِ مجردِ بیآهنگ. ما قبل از این و همیشه جلسات شعرخوانی داشتهایم و داریم و حالا جلسات ترانهخوانی هم به آن جلسات اضافه شده و در آن اشعاری خوانده میشوند که از نظر مفهوم و ساختار سبکترند و زبانشان هم زبان معیار نیست و عنوان آنها هم شده است «ترانه». آیا ترانه همین است و ترانهسرا هم کسی خوانده میشود که میتواند از این شعرها بگوید و بر این اساس دهها ترانهسرا داریم، بدون آنکه بر اساس کلامشان موسیقیای ساخته شده باشد؟ بسیاری از دوستان ما بودهاند که توانایی بینظیری در خلق ترانه داشتند و دارند، اما در تعامل با خواننده و آهنگساز ناتوان مانده و کارهای کمی از آثار آنها ساخته شده است و در عوض کسانی هم بودهاند که با برخورداری از یک توانایی حداقلی در خلق کلام زیبا، در تعامل با موسیقی، آثار بزرگتر و مشهورتری را به وجود آوردهاند.
4- آنچه گفتم کمی افراطی از آب درآمد. نه اجرا توانایی آن را دارد که یک اثر بد را تبدیل به ترانه کند و نه اجرا نشدن یک کلام خوب، آن را آنچنان دور از موفقیت یک ترانه ماندنی میکند. میخواستم این را بگویم، من که از آخرین کار اجرا شدهام 10 سال میگذرد، ترانهسرا محسوب نمیشوم؛ حتی اگر توانایی بالقوه ترانهسرایی را داشته باشم. بگذریم از «انجماد» در آلبوم «محتسب» علیرضا عصار که غزلی مربوط به بیش از 15سال پیش است.
5- فعلاً من یک روزنامهنگار هستم. باید به حرفهایها احترام بگذاریم.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 16 دی 1392 - 19:08
دیدگاهها
در رابطه با انتقاد خوب گفته بودین. ولی در مورد ترانه، خیلی تند رفتین. ترانه در هر حال باید شکیل و عمیق باشه. اینه رمز ماندگاری!
نکته ای که می خواستم بگم در مورد اینه که با وجود اینکه از انتشار این مقاله در باره منتقد 10 روز می گذره، ولی استقبال کمی ازش شده و اولین نظر رو من بعد از 10 روز گذاشتم. واقعا متاسفم برای اونهایی که میرن واسه مطالب دیگه اینقد نقدای مسخره می نویسن، ولی یه نیگا به این مقاله نمی کنن که بفهمن منتقد بودن یعنی چی!!!
افزودن یک دیدگاه جدید