به بهانه اجرای «کاموفلاژ» رامین بهنا
به دنبال مخاطب جذب کردنهای رایج نیستیم!
موسیقی ما – روز پنجشنبه، 26 اسفند، برای دومینبار بود که رامین بهنا به همراه گروهش (گروه بهنا) پرفورمنس «کاموفلاژ» را اجرا میکرد. این پروژه درواقع یک رویکرد جدید نسبت به کارهای پیشین رامین بهنا بود؛ آهنگسازی که از ابتدای فعالیتش در عرصه موسیقی معمولاً تلاش کرده، فضاهای جدیدی را تجربه کند.
مخاطب در این پروژه با فضایی غیر از کنسرتهای رایج موسیقی روبهرو میشود. در واقع با ورودش به گالری طراحان آزاد، ابتدا با یک حجم پوشیده شده با پارچههای سفیدی روبهرو میشود که درست در وسط گالری جا خوش کرده. حدس میزند که باید دور تا دور این حجم سفید بایستد و منتظر باشد. هنوز نمیداند قرار است با چه چیزی روبهرو شود و کمی معذب به نظر میرسد، برخی ترجیح میدهند روی زمین بنشینند و برخی همچنان ایستادهاند. مردم که منتظر حضور نوازندگان هستند، ناگهان صدای موسیقی را میشنوند، بیآنکه آنان را ببینند. ناخودآگاه دنبال نوازندگان میگردند که نورهایی، سایهای از آنها را روی پارچه سفید میاندازد. اواسط قطعه دوم مخاطب کمی راحتتر شده و دور حجم سفید شروع به چرخیدن میکند چراکه هر گوشه آن، سایه متفاوتی به او نشان میدهد. برخی از دستاندرکاران پروژه از چشمیهایی که روی این پارچه سفید گذاشته شده، داخل آن را نکاه میکنند و به این ترتیب به مخاطب نشان میدهند که میتوانند از این چشمیها برای دیدن نوازندگان که توسط این پارچهها استتار شدهاند، استفاده کرد.
ضربآهنگ موسیقی کمکم بیشتر میشود و فضا متشنجتر، پرفورمر وارد داستان میشود، باز هم مخاطب در ابتدا نمیداند که حضور او از پیش تعیین شده یا یکی از مخاطبان نمایش است. کمکم با بالا رفتن موسیقی، حرکات پرفورمر هم عجیبتر میشود و در نقطه اوج خود شروع به باز کردن این پارچه از دور ستونهای وسط سالن میکند. چهره نوازندگان آشکار میشود که در فضایی تنگ کنار هم ایستادهاند و تعدادی افراد سیاهپوش با نقاب، به وسیله چراغ قوه، نور روی صورت آنها انداختهاند. حالا دیگر مخاطب نفسی به راحتی میکشد. برای مخاطبی که به دیدن نوازندهها روی صحنه عادت دارد، شاید این کاموفلاژ یا همان استتار کمی سخت به نظر برسد برای همین هم هست که ترجیح میدهد، کمی زودتر این پرده بیفتد.
کارگردانی این پروژه برعهده رضا موسوی بود که پیش از این هم کارگردانی کنسرتهای گروهها و خوانندگانی چون علیرضا قربانی، آنسامبل ذاستا و گروه «دال» را به عهده داشته. او درباره «کاموفلاژ» گفته: «ما در این پروژه سعی کردیم برمبنای این موسیقی به دنبال مخاطب جلب کردنهای رایج نباشیم، به همین جهت آنچه برای ما اهمیت داشت اجراهایی با مفاهیم بیشتر و رویکردهای جدید است که این پروژه اولین بخش از آن فضایی است که ما برای مخاطبان مد نظر داریم.»
آنها در این اجرا سعی کردند با بهرهگیری از معنای کاموفلاژ، ترکیبی از هنرهای تجسمی و موسیقی را به بیننده و شنونده نمایش دهند. رامین بهنا به جای شنیدن، موسیقی را میبیند و ذهنش کاملاً تصویری است، برای همین میداند که موسیقیهایش برای اجرایی شدن، در فضایی خارج از سالنهای کنسرت با آن امکانات محدودش، بیشتر جواب میدهد؛ به خصوص قطعات آلبوم «ایران 11» که تماماش تصاویری ثبت شده از تهران و خیابانهایش است. ترجیح میدهد موسیقیاش را همانطور که میبیند به مخاطب ارائه کند و برایش فرقی ندارد که در یک سالن 100 نفره باشد یا یک سالن با گنجایش بیشتر. این اجرا بخشی از سهگانه اجراهای محدود گروه بهنا بود که قرار است در سال جدید، دو برنامه تکمیلی این پروژه را با تفکری جدیدتر و ایده های متفاوت ادامه دهند. اگر اهل تجربه ایدههای خاص و متفاوت هستید، در سال جدید حتماً سری به برنامههای بعدی گروه بهنا بزنید.
مخاطب در این پروژه با فضایی غیر از کنسرتهای رایج موسیقی روبهرو میشود. در واقع با ورودش به گالری طراحان آزاد، ابتدا با یک حجم پوشیده شده با پارچههای سفیدی روبهرو میشود که درست در وسط گالری جا خوش کرده. حدس میزند که باید دور تا دور این حجم سفید بایستد و منتظر باشد. هنوز نمیداند قرار است با چه چیزی روبهرو شود و کمی معذب به نظر میرسد، برخی ترجیح میدهند روی زمین بنشینند و برخی همچنان ایستادهاند. مردم که منتظر حضور نوازندگان هستند، ناگهان صدای موسیقی را میشنوند، بیآنکه آنان را ببینند. ناخودآگاه دنبال نوازندگان میگردند که نورهایی، سایهای از آنها را روی پارچه سفید میاندازد. اواسط قطعه دوم مخاطب کمی راحتتر شده و دور حجم سفید شروع به چرخیدن میکند چراکه هر گوشه آن، سایه متفاوتی به او نشان میدهد. برخی از دستاندرکاران پروژه از چشمیهایی که روی این پارچه سفید گذاشته شده، داخل آن را نکاه میکنند و به این ترتیب به مخاطب نشان میدهند که میتوانند از این چشمیها برای دیدن نوازندگان که توسط این پارچهها استتار شدهاند، استفاده کرد.
ضربآهنگ موسیقی کمکم بیشتر میشود و فضا متشنجتر، پرفورمر وارد داستان میشود، باز هم مخاطب در ابتدا نمیداند که حضور او از پیش تعیین شده یا یکی از مخاطبان نمایش است. کمکم با بالا رفتن موسیقی، حرکات پرفورمر هم عجیبتر میشود و در نقطه اوج خود شروع به باز کردن این پارچه از دور ستونهای وسط سالن میکند. چهره نوازندگان آشکار میشود که در فضایی تنگ کنار هم ایستادهاند و تعدادی افراد سیاهپوش با نقاب، به وسیله چراغ قوه، نور روی صورت آنها انداختهاند. حالا دیگر مخاطب نفسی به راحتی میکشد. برای مخاطبی که به دیدن نوازندهها روی صحنه عادت دارد، شاید این کاموفلاژ یا همان استتار کمی سخت به نظر برسد برای همین هم هست که ترجیح میدهد، کمی زودتر این پرده بیفتد.
کارگردانی این پروژه برعهده رضا موسوی بود که پیش از این هم کارگردانی کنسرتهای گروهها و خوانندگانی چون علیرضا قربانی، آنسامبل ذاستا و گروه «دال» را به عهده داشته. او درباره «کاموفلاژ» گفته: «ما در این پروژه سعی کردیم برمبنای این موسیقی به دنبال مخاطب جلب کردنهای رایج نباشیم، به همین جهت آنچه برای ما اهمیت داشت اجراهایی با مفاهیم بیشتر و رویکردهای جدید است که این پروژه اولین بخش از آن فضایی است که ما برای مخاطبان مد نظر داریم.»
آنها در این اجرا سعی کردند با بهرهگیری از معنای کاموفلاژ، ترکیبی از هنرهای تجسمی و موسیقی را به بیننده و شنونده نمایش دهند. رامین بهنا به جای شنیدن، موسیقی را میبیند و ذهنش کاملاً تصویری است، برای همین میداند که موسیقیهایش برای اجرایی شدن، در فضایی خارج از سالنهای کنسرت با آن امکانات محدودش، بیشتر جواب میدهد؛ به خصوص قطعات آلبوم «ایران 11» که تماماش تصاویری ثبت شده از تهران و خیابانهایش است. ترجیح میدهد موسیقیاش را همانطور که میبیند به مخاطب ارائه کند و برایش فرقی ندارد که در یک سالن 100 نفره باشد یا یک سالن با گنجایش بیشتر. این اجرا بخشی از سهگانه اجراهای محدود گروه بهنا بود که قرار است در سال جدید، دو برنامه تکمیلی این پروژه را با تفکری جدیدتر و ایده های متفاوت ادامه دهند. اگر اهل تجربه ایدههای خاص و متفاوت هستید، در سال جدید حتماً سری به برنامههای بعدی گروه بهنا بزنید.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 27 اسفند 1395 - 14:41
افزودن یک دیدگاه جدید