آيا موسيقي سنتي ايران، موسيقي غمگيني است؟
شكوهِ حزن
موسیقی ما - آیا «موسیقی اصیلِ ایران، موسیقیای حزنآلودی است؟» این پرسشی است که همواره مطرح و پاسخی که به آن داده میشود، معمولا مثبت است؛ اگرچه نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که موسیقی ایران توانایی آن را دارد که تمامی خواستهای موسیقایی را برآورده کند؛ اما نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که «غم» یکی از عناصرِ سازندهی زیبایی در هنر شرق و بالاخص ایران است و عارفان نیز به غم پناه جسته و انزوا و عزلت را وسیلهای برای تزکیهی نفس دانستهاند. از آن طرف، تعدادی از موزیکولوگها، عاملی چون «ربعپرده» و «مونوتون» بودن در موسیقی اصیلِ ایران، را در بیانِ این خصوصیت موثر دانستهاند. به خصوص آنکه تا دورههایی طولانی در موسیقی ایران «ارکستر» وجود نداشته و دستگاههای موسیقی تنها با یک ساز نواخته میشدند و طبیعی است نغمهای که از یک ساز بیرون میآید، اندوهی خاموش دارد و مخاطبش را با تاملی دردناک مواجه میکند که در موسیقی ارکسترال، کمتر میتوان نمونهای برای آن یافت. این نظریه را البته بسیاری از موسیقیدانان از جمله «حسین دهلوی» مردود میدانند؛ از آن طرف به قولِ «نادر نادر پور» طرز ساختمان سازهای اصیل ایرانی نیز با سجیهی موسیقی ما کاملا موافق و مناسب است و صدای کوتاه آلاتی مانند تار و سنتور، با طنین های مقطع و محدود، برای نواختن موسیقی «تک صدایی» ما، بسیار شایسته است و این توافقی که بین نغمات و آلات موسیقی ایرانی موجود است، خود نیز عامل توانایی در غم آلود کردن موسیقی ما به شمار تواند رفت. از آن طرف، مضمونهای غمانگیز شعرِ فارسی نیز حالت اندوهزای موسیقی ما را تشدید و تقویت کرده است. هر چند در این میان بسیاری نیز بر این اعتقادند که: «عاملی که ما آن را در موسیقی خود به غلط غم می نامیم و در حقیقت باید آن را حالتی دانست که چکیده افکار عرفانی و فلسفی و عظمت تمدن یک ملت کهنسال است همان چیزی است که مغرب زمین به علل بسیاری نتوانست بدان دست یابد و افتخار آن را برای خود کسب کند» (1) در این میان پارهای از اظهارنظرهای بزرگانِ موسیقی را مرور میکنیم:
امانوئل ملیک اصلانیان: موسیقی در سرزمین ما، نسبت به شعر بدوی تر است و در نتیجه غم آن افزون تر. در اینجا توضیح در باب غم مثبت و منفی ضروری به نظر میرسد: غم مثبت غم راستینی است که هدف دارد. از دایره تمنیات شخصی بیرون است. بارور و به همین لحاظ زیبا و دل انگیز است. غمی که در عرفان ایران موج می زند، از اینگونه است. تنهایی و انزوای عارف برای نزدیکی و مقارنهی بیشتری با خدا و ابدیت ست و نه به خاطر سرخوردگیهای شخصی و انفرادی. غم منفی ناشی از عقدههایی است که درآفرینندهی اثر هنری وجود دارد.
حسین دهلوی: در موسیقی ایران نشانههایی از غم و شادی هر دو به نظر میرسد ولی شادی در آن تا حدی کم و به طوری است که اگر هشیارانه دقت نکنیم در انبوهی از مضامین غمانگیز این موسیقی محصور خواهیم شد و اثری از شادی در آن نخواهیم یافت. به هر بخش از آوازهای ایران که گوش کنیم بیشتر، احساس غم و اندوه در آن نهفته است- اما غمی عمیق که حاکی از دردها و رنج های گذشته ماست. حملات سخت و خانمان سوز مغول، ضجه و ناله مادرانی را که فرزند و خانوادهی خود را از دست دادهاند و مردمی را که از هستی ساقط شدهاند به دنبال داشته است. لالایی مادران به گوش فرزندانشان نشانهای از تاثیر این ناملایمات بوده است. این کودکان که مردان و زنان آینده را تشکیل می دادهاند همیشه با این نوع تاثرات رویاروی بودهاند. موسیقی ما پناهگاه تاثرات غم انگیز گذشته ماست و شاهد گویایی است که نشان می دهد ما در گذشته تا چه حد گوشه گیر بوده و در خود فرو میرفتهایم. شعر و ادبیات ما نیز حاوی تاثرات غم انگیز زیادی بوده و بی شک در تلفیقی که با موسیقی پیدا کرده است در ازدیاد صفت غم انگیزی موسیقی ایران نیز تاثیر به سزایی داشته است؛ ولی نباید فراموش کرد که موسیقی خود هنر مستقلی است که استعداد پذیرش هرگونه تاثیری را دارا می باشد و اگر این اندیشه را قبول کنیم که موسیقی بدون شعر نیز دارای شخصیتی است در اینصورت قبول خواهیم کرد که غم در موسیقی ما بدون ارتباط با شعر نیز وجود دارد.
محمدرضا شجریان: موسیقی هر ملتی نشاندهنده اتفاقات و فضای است كه در طول تاریخ بر آن ملت رفته است و البته باید بدانیم كه بین موسیقی اصیل و سنتی تفاوت وجود دارد. اگر عدهای فكر میكنند كه این موسیقی غمگین است باید ببینیم كه در طول تاریخ بر مردم ما چه رفته است.
مجید کیانی: بسیاری موسیقی ایرانی را غمگین توصیف میکنند و به همین دلیل هم نتیجه میگیرند که این موسیقی برای جوانان مناسب نیست و باید آن را کنار گذاشت. من وقتی موسیقی و نغمههای مربوط به مراسم ماهمحرم را بررسی کردم، متوجه شدم که آن نغمات چیزی جدا از موسیقی ردیف دستگاهی ایران نیستند و غم منفی هم در آن وجود ندارد، بلکه بیشتر آنها سرور و حماسه عاشقانه هستند. به بیان روشنتر اصول موسیقی ردیفدستگاهی ما مثل وزن، فواصل، گردش نغمات، تزئینها و شدتنواخت نغمات در این دو با هم مطابقت دارند. کسانی که معتقد هستند موسیقی ایرانی غمگین است، حرف درستی میزنند اما یک نکته مهم در این بین نادیده گرفته شده و آن به تعریفی که میتوان از واژه غم ارائه کرد، مربوط میشود. غم میتواند به دو صورت برای انسان بهوجود بیاید؛ یکی غم منفی و کاذب است، که اصلاً خوب نیست. غم منفی انسان را به تخدیر و خمودگی میکشاند؛ همان طور که شادی کاذب و سطحی هم؛ یعنی نوعی از شادی که درونی و عمیق نیست و صرفاً در حد یک احساس سطحی و ظاهری در انسان بهوجود میآید، اما نوع دیگری از غم هست که اصلاً این حالتهایتخدیری و کاذب را ندارد بلکه برعکس تاملبرانگیز و سازنده است. به همین ترتیب نوع دیگری از شادی بهصورت شادی درونی و عمیق وجود دارد. غم و شادی میتوانند کاملاً درونی، عمیق و سازنده و پر از سرور و معنا باشند. نغمههای بهکار رفته در مراسم ماه محرم هم میتوانند تابعی از غم سازنده و با شکوه حماسی باشند. البته در انواع تحریف شده، نگرش سطحی اجراکنندگان به موضوع سبب شده است که آن شکوه حماسی دیگر در آثارشان نمود پیدا نکند. از طرفی برای انسانهایی که نگاه عمیقتری به این مسائل مهم دارند، غم و شادی با هم تفاوتی ندارد. غم برای آنها مساوی با شادی و شادی مساوی با غم است. همانگونه که میگوید: «غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد/ ساقیا باده بده شادی آن کین غم از اوست.»
کیوان ساکت: غمیکه در موسیقی ایرانی هست یک غم فلسفی است که درآثار همه بزرگان عرصه هنر و ادبیات دنیا نیز وجود دارد. از تابلوی معروف لبخند ژکوند اثر داوینچی گرفته تا غمیکه در مجسمه موسی اثر میكلآنژ است و… همان غمیاست که در اشعار حافظ است و باید گفت که این غم، این جهانی و متعلق به این دنیا نیست و غمیفلسفی است که حاصل آن زایش شادی و برانگیختگی است و ارضای خاطر شنونده. گاهی شما اشک شوق میریزید یعنی با وجود غمگینی شادی برایتان به همراه دارد به قول ابتهاج – دلخواهی آنقدر كه غمت شادی آورد – ودر موسیقی نیز اینگونه است وگاهی اشک شوق را برای شنونده به همراه دارد و گاهی رقص سماع و شور و مستی. از سوی دیگر بخشی از این غم برمیگردد به تاریخ ایران که در طی سالیان همیشه سرشار از سختی برای مردمان بوده است. حمله اقوام بیگانه به این سرزمین پهناوردر طول اعصار و كشتن پدران و مادران و فرزندان این آب و خاك جایی برای احساس شادی در روحیه هنرمندان و آهنگسازان و نوازندگان نگذاشته است. هنرمند واقعی بازتاب دهنده و نمایان کننده روحیات مردم زمان خودش است اگر به موسیقیهای مختلف در زمانهای مختلف توجه کنید میتوانید حدس بزنید که مردم آن در زمان خود چگونه میاندیشیده و چگونه میزیستهاند. غم موسیقی ایرانی غمیفلسفی و ناگزیر از شرایط دوران در زمان خودش بوده است.
سالار عقیلی: غمی که در موسیقی سنتی ایران وجود دارد؛ غم خوبی است، برای ما که اینگونه است.
ابوالحسن صبا: غم نهفته در این موسیقی برخاسته از غم ها و مصیبتهای تاریخی ماست. حوادث غمبار تاریخی است که ذهنیت ما را دگرگون کرده و همه تراوشات ذهنی ما را چه در شعر چه در موسیقی و هنرهای دیگر غمگنانه ساخته است.
هوشنگ جاوید: یک سری از پردهها در رسالههای موسیقی هست به نام پردههای گریهآور، پردههایی که انسان را به گریه و حزن وا میدارند. یک سری از پردهها را شد البکاء (کمربند گریه) میگویند، اگر با این گوشهها یک سری شعرها خوانده شود آدم گریه میکند، در این گوشهها این موضوعات مطرح میشوند حتی گفته شده بود که اگر کسی در غربت است برایش این را بخوانند یا اگر برای مرگ عزیزاناش است چه بخوانند، همه موسیقی ایرانی خرد است، در موسیقی ایرانی بین شادی وغم به لحاظ علمی تعادل است، دستگاه همایون ذات پند دهنده دارد و نه حالت حزنآوری دارد و نه شادیآور. شما نمیتوانید در همایون شادی صرف بگیرد یا غم صرف، دستگاه آرام بخشی است، شما هرگز نمیتوانید کلیت موسیقی را حزنانگیز بدانید. موسیقی ایران در ذات خود چه در بخش نواحی چه ردیف و دستگاهی دارای شاخصههای متعدد است که دارای یک عدالت بین شادی و غم است و اصلا اینطور نیست که حزن بالا دارد.
به هر روی چه مخالفان و چه موافقانِ نظریهی «غمانگیز بودن موسیقی سنتی ایران» بر این نکته صحه میگذارند که اگر غمی هم در این موسیقی وجود دارد؛ غمی مثبت است که باعث تامل و تفکرِ مخاطب میشود؛ با توجه به این ایام بیمناسبت ندیدیم تعدادی از قطعاتِ حزنآلودِ موسیقی ایران را مرور کنیم:
«مانی جعفرزاده» (تحليلگر موسیقی) نیز در تحليل اين اثر گفته است: «هر چقدر که شکلگيري و معناي بالذات «شب، سکوت، کوير» وامدار کيهان کلهر است، خاصيت نوستالژيک امروزي آن، در نام شجريان و خاصيت و ماهيت ادبيات و کلام اين اثر تنيده شده است. شايد اگر اين اثر حتي با همين نگاه موفق کيهان کلهر و اتمسفر قدرتمند حاکم در آن، يک موسيقي بيکلام ميبود يا توسط يک خواننده شهرستاني مقامي گمنام اجرا ميشد، امروز ديگر اين نوستالژي را که شما به درستي به آن اشاره ميکنيد، نميداشت.»
«حسین علیزاده» این قطعه را در سالِ 62 ساخت؛ قطعهای در دستگاه نوا با همراهی ارکستر زهی. تکنوازی نی در این آلبوم توسط جمشید عندلیبی انجام شده است. آهنگسازِ برجستهی این اثر میگوید که خوب یا بد؛ این اثر به شناسنامهاش بدل شده است. بنا به گفته علیزاده، نوشتن نینوا حدود دو سال و ایدهٔ ساختنش حدود چهار تا پنج ماه زمان برده است. نتیجه و فکرهای اولیهٔ نینوا برای او در سن ۲۳، ۲۴ سالگی شکل گرفته و او این ایده را در تکنوازیها واجراهایش به شکلهای گوناگون اجرا میکرد. به گفته علیزاده، زمانی که این قطعه را میساخته، به دلیل جنگی که در آن دوره بین ایران و عراق وجود داشت و مبهم بودن نتیجهٔ جنگ، همراه با نوشتن نتها اشک میریخته است. ساختمان اصلی نینوا، از همان ساختمان کلی دستگاه نوا پیروی میکند. علیزاده در یک گفتوگو بیان کرد که در نینوا اگرچه از سازهای غربی و بینالمللی استفاده شده است، اما محتوای آن عمیقاً ملی و ایرانی است. او بر این باور است که محتوی و جوهر حس اثر مهم است و اینکه یک اثر چقدر با جامعه ارتباط برقرار میکند و در این میان، نوعِ ساز را در حکمِ وسیله میداند.
«نفر» که از محضرِ استادانِ بزرگی بهره گرفته است در سال 1360 و با تاسیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (حوزه اندیشه وهنر اسلامی) وارد این مرکز شد و به همراه حسام الدین سراج در شکل گیری واحد موسیقی حوزه هنری نقشی تعیین کننده ایفا کرد. بعدها سید عبدالحسین مختاباد و رضا مهدوی هم به این جمع پیوستند. نفر در سال های اولیه دهه شصت توانست مجموعه نینوا را با صدای حسام الدین سراج انتشار دهد. آثاری که از جمله قطعات خاطره انگیز زمان جنگ و انقلاب به شمار می روند. بعد از انتشار نینوای یک و دو با صدای سراج، نفر با سراج کاری ویژه انجام داد که همانا دو آلبوم وصل مستان و شمس الضحی را می توان نام برد ؛ آثاری که درزمان انتشار خود به عنوان ابتکاری تازه در موسیقی بداهه نوازی نام گرفت و حتی محمدرضا لطفی، آهنگساز و نوازنده برجسته تار، از آنها به عنوان آثاری در خور اعتنا و مبتکرانه یاد کرد. آلبوم باغ ارغوان، با صدای سراج و سرپرستی و آهنگسازی نفر و نیز البوم یادیار( به یاد امام خمینی) از دیگر کارهای نفر به شمار می رود. «شمس الضحی» تنها با یک گروهِ تار (اونیسون) و یک خواننده ضبط شده و تمامی خطوطِ تار این اثر را خود محسن نفر نواخته است و به همین جهت میتوان گفت از این جهت یکی از منحصر بهفردترین آثار موسیقی ایرانی است.
گلپونههای وحشی دشتِ امیدم ، وقتِ سحر شد/ خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد/ من مانده ام تنهای تنها / من ماندهام تنها ، میان سِیل غمها/ گلپونهها ، گلپونهها ، غمها مرا کشت / گلپونه ها آزار آدمها مرا کشت. گلپونهها نامهربانی آتشم زد / گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد.»
حسن فتحی در ابتدا نمیخواسته «شب دهم» را برای تلویزیون بسازد. او قصد داشته آن را در قالب یک فیلم سینمایی برای حوزه هنری کار کند. سناریو را که مینویسد، متوجه میشود که قصه از حد یک کار سینمایی فراتر رفته است و باید به فکر یک ساختار چندساعته باشد؛ بنابراین از شکل سینمایی «شب دهم» منصرف میشود و سعی میکند در چارچوب مدیوم تلویزیون، این تم را پرورش دهد.
امانوئل ملیک اصلانیان: موسیقی در سرزمین ما، نسبت به شعر بدوی تر است و در نتیجه غم آن افزون تر. در اینجا توضیح در باب غم مثبت و منفی ضروری به نظر میرسد: غم مثبت غم راستینی است که هدف دارد. از دایره تمنیات شخصی بیرون است. بارور و به همین لحاظ زیبا و دل انگیز است. غمی که در عرفان ایران موج می زند، از اینگونه است. تنهایی و انزوای عارف برای نزدیکی و مقارنهی بیشتری با خدا و ابدیت ست و نه به خاطر سرخوردگیهای شخصی و انفرادی. غم منفی ناشی از عقدههایی است که درآفرینندهی اثر هنری وجود دارد.
حسین دهلوی: در موسیقی ایران نشانههایی از غم و شادی هر دو به نظر میرسد ولی شادی در آن تا حدی کم و به طوری است که اگر هشیارانه دقت نکنیم در انبوهی از مضامین غمانگیز این موسیقی محصور خواهیم شد و اثری از شادی در آن نخواهیم یافت. به هر بخش از آوازهای ایران که گوش کنیم بیشتر، احساس غم و اندوه در آن نهفته است- اما غمی عمیق که حاکی از دردها و رنج های گذشته ماست. حملات سخت و خانمان سوز مغول، ضجه و ناله مادرانی را که فرزند و خانوادهی خود را از دست دادهاند و مردمی را که از هستی ساقط شدهاند به دنبال داشته است. لالایی مادران به گوش فرزندانشان نشانهای از تاثیر این ناملایمات بوده است. این کودکان که مردان و زنان آینده را تشکیل می دادهاند همیشه با این نوع تاثرات رویاروی بودهاند. موسیقی ما پناهگاه تاثرات غم انگیز گذشته ماست و شاهد گویایی است که نشان می دهد ما در گذشته تا چه حد گوشه گیر بوده و در خود فرو میرفتهایم. شعر و ادبیات ما نیز حاوی تاثرات غم انگیز زیادی بوده و بی شک در تلفیقی که با موسیقی پیدا کرده است در ازدیاد صفت غم انگیزی موسیقی ایران نیز تاثیر به سزایی داشته است؛ ولی نباید فراموش کرد که موسیقی خود هنر مستقلی است که استعداد پذیرش هرگونه تاثیری را دارا می باشد و اگر این اندیشه را قبول کنیم که موسیقی بدون شعر نیز دارای شخصیتی است در اینصورت قبول خواهیم کرد که غم در موسیقی ما بدون ارتباط با شعر نیز وجود دارد.
محمدرضا شجریان: موسیقی هر ملتی نشاندهنده اتفاقات و فضای است كه در طول تاریخ بر آن ملت رفته است و البته باید بدانیم كه بین موسیقی اصیل و سنتی تفاوت وجود دارد. اگر عدهای فكر میكنند كه این موسیقی غمگین است باید ببینیم كه در طول تاریخ بر مردم ما چه رفته است.
مجید کیانی: بسیاری موسیقی ایرانی را غمگین توصیف میکنند و به همین دلیل هم نتیجه میگیرند که این موسیقی برای جوانان مناسب نیست و باید آن را کنار گذاشت. من وقتی موسیقی و نغمههای مربوط به مراسم ماهمحرم را بررسی کردم، متوجه شدم که آن نغمات چیزی جدا از موسیقی ردیف دستگاهی ایران نیستند و غم منفی هم در آن وجود ندارد، بلکه بیشتر آنها سرور و حماسه عاشقانه هستند. به بیان روشنتر اصول موسیقی ردیفدستگاهی ما مثل وزن، فواصل، گردش نغمات، تزئینها و شدتنواخت نغمات در این دو با هم مطابقت دارند. کسانی که معتقد هستند موسیقی ایرانی غمگین است، حرف درستی میزنند اما یک نکته مهم در این بین نادیده گرفته شده و آن به تعریفی که میتوان از واژه غم ارائه کرد، مربوط میشود. غم میتواند به دو صورت برای انسان بهوجود بیاید؛ یکی غم منفی و کاذب است، که اصلاً خوب نیست. غم منفی انسان را به تخدیر و خمودگی میکشاند؛ همان طور که شادی کاذب و سطحی هم؛ یعنی نوعی از شادی که درونی و عمیق نیست و صرفاً در حد یک احساس سطحی و ظاهری در انسان بهوجود میآید، اما نوع دیگری از غم هست که اصلاً این حالتهایتخدیری و کاذب را ندارد بلکه برعکس تاملبرانگیز و سازنده است. به همین ترتیب نوع دیگری از شادی بهصورت شادی درونی و عمیق وجود دارد. غم و شادی میتوانند کاملاً درونی، عمیق و سازنده و پر از سرور و معنا باشند. نغمههای بهکار رفته در مراسم ماه محرم هم میتوانند تابعی از غم سازنده و با شکوه حماسی باشند. البته در انواع تحریف شده، نگرش سطحی اجراکنندگان به موضوع سبب شده است که آن شکوه حماسی دیگر در آثارشان نمود پیدا نکند. از طرفی برای انسانهایی که نگاه عمیقتری به این مسائل مهم دارند، غم و شادی با هم تفاوتی ندارد. غم برای آنها مساوی با شادی و شادی مساوی با غم است. همانگونه که میگوید: «غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد/ ساقیا باده بده شادی آن کین غم از اوست.»
کیوان ساکت: غمیکه در موسیقی ایرانی هست یک غم فلسفی است که درآثار همه بزرگان عرصه هنر و ادبیات دنیا نیز وجود دارد. از تابلوی معروف لبخند ژکوند اثر داوینچی گرفته تا غمیکه در مجسمه موسی اثر میكلآنژ است و… همان غمیاست که در اشعار حافظ است و باید گفت که این غم، این جهانی و متعلق به این دنیا نیست و غمیفلسفی است که حاصل آن زایش شادی و برانگیختگی است و ارضای خاطر شنونده. گاهی شما اشک شوق میریزید یعنی با وجود غمگینی شادی برایتان به همراه دارد به قول ابتهاج – دلخواهی آنقدر كه غمت شادی آورد – ودر موسیقی نیز اینگونه است وگاهی اشک شوق را برای شنونده به همراه دارد و گاهی رقص سماع و شور و مستی. از سوی دیگر بخشی از این غم برمیگردد به تاریخ ایران که در طی سالیان همیشه سرشار از سختی برای مردمان بوده است. حمله اقوام بیگانه به این سرزمین پهناوردر طول اعصار و كشتن پدران و مادران و فرزندان این آب و خاك جایی برای احساس شادی در روحیه هنرمندان و آهنگسازان و نوازندگان نگذاشته است. هنرمند واقعی بازتاب دهنده و نمایان کننده روحیات مردم زمان خودش است اگر به موسیقیهای مختلف در زمانهای مختلف توجه کنید میتوانید حدس بزنید که مردم آن در زمان خود چگونه میاندیشیده و چگونه میزیستهاند. غم موسیقی ایرانی غمیفلسفی و ناگزیر از شرایط دوران در زمان خودش بوده است.
سالار عقیلی: غمی که در موسیقی سنتی ایران وجود دارد؛ غم خوبی است، برای ما که اینگونه است.
ابوالحسن صبا: غم نهفته در این موسیقی برخاسته از غم ها و مصیبتهای تاریخی ماست. حوادث غمبار تاریخی است که ذهنیت ما را دگرگون کرده و همه تراوشات ذهنی ما را چه در شعر چه در موسیقی و هنرهای دیگر غمگنانه ساخته است.
هوشنگ جاوید: یک سری از پردهها در رسالههای موسیقی هست به نام پردههای گریهآور، پردههایی که انسان را به گریه و حزن وا میدارند. یک سری از پردهها را شد البکاء (کمربند گریه) میگویند، اگر با این گوشهها یک سری شعرها خوانده شود آدم گریه میکند، در این گوشهها این موضوعات مطرح میشوند حتی گفته شده بود که اگر کسی در غربت است برایش این را بخوانند یا اگر برای مرگ عزیزاناش است چه بخوانند، همه موسیقی ایرانی خرد است، در موسیقی ایرانی بین شادی وغم به لحاظ علمی تعادل است، دستگاه همایون ذات پند دهنده دارد و نه حالت حزنآوری دارد و نه شادیآور. شما نمیتوانید در همایون شادی صرف بگیرد یا غم صرف، دستگاه آرام بخشی است، شما هرگز نمیتوانید کلیت موسیقی را حزنانگیز بدانید. موسیقی ایران در ذات خود چه در بخش نواحی چه ردیف و دستگاهی دارای شاخصههای متعدد است که دارای یک عدالت بین شادی و غم است و اصلا اینطور نیست که حزن بالا دارد.
به هر روی چه مخالفان و چه موافقانِ نظریهی «غمانگیز بودن موسیقی سنتی ایران» بر این نکته صحه میگذارند که اگر غمی هم در این موسیقی وجود دارد؛ غمی مثبت است که باعث تامل و تفکرِ مخاطب میشود؛ با توجه به این ایام بیمناسبت ندیدیم تعدادی از قطعاتِ حزنآلودِ موسیقی ایران را مرور کنیم:
- شب، سکوت، کویر: کیهان کلهر و محمدرضا شجریان
«مانی جعفرزاده» (تحليلگر موسیقی) نیز در تحليل اين اثر گفته است: «هر چقدر که شکلگيري و معناي بالذات «شب، سکوت، کوير» وامدار کيهان کلهر است، خاصيت نوستالژيک امروزي آن، در نام شجريان و خاصيت و ماهيت ادبيات و کلام اين اثر تنيده شده است. شايد اگر اين اثر حتي با همين نگاه موفق کيهان کلهر و اتمسفر قدرتمند حاکم در آن، يک موسيقي بيکلام ميبود يا توسط يک خواننده شهرستاني مقامي گمنام اجرا ميشد، امروز ديگر اين نوستالژي را که شما به درستي به آن اشاره ميکنيد، نميداشت.»
- نینوا- حسین علیزاده
«حسین علیزاده» این قطعه را در سالِ 62 ساخت؛ قطعهای در دستگاه نوا با همراهی ارکستر زهی. تکنوازی نی در این آلبوم توسط جمشید عندلیبی انجام شده است. آهنگسازِ برجستهی این اثر میگوید که خوب یا بد؛ این اثر به شناسنامهاش بدل شده است. بنا به گفته علیزاده، نوشتن نینوا حدود دو سال و ایدهٔ ساختنش حدود چهار تا پنج ماه زمان برده است. نتیجه و فکرهای اولیهٔ نینوا برای او در سن ۲۳، ۲۴ سالگی شکل گرفته و او این ایده را در تکنوازیها واجراهایش به شکلهای گوناگون اجرا میکرد. به گفته علیزاده، زمانی که این قطعه را میساخته، به دلیل جنگی که در آن دوره بین ایران و عراق وجود داشت و مبهم بودن نتیجهٔ جنگ، همراه با نوشتن نتها اشک میریخته است. ساختمان اصلی نینوا، از همان ساختمان کلی دستگاه نوا پیروی میکند. علیزاده در یک گفتوگو بیان کرد که در نینوا اگرچه از سازهای غربی و بینالمللی استفاده شده است، اما محتوای آن عمیقاً ملی و ایرانی است. او بر این باور است که محتوی و جوهر حس اثر مهم است و اینکه یک اثر چقدر با جامعه ارتباط برقرار میکند و در این میان، نوعِ ساز را در حکمِ وسیله میداند.
- باغ ارغوان و شمس الضحی: محسن نفر و حسامالدین سراج
«نفر» که از محضرِ استادانِ بزرگی بهره گرفته است در سال 1360 و با تاسیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (حوزه اندیشه وهنر اسلامی) وارد این مرکز شد و به همراه حسام الدین سراج در شکل گیری واحد موسیقی حوزه هنری نقشی تعیین کننده ایفا کرد. بعدها سید عبدالحسین مختاباد و رضا مهدوی هم به این جمع پیوستند. نفر در سال های اولیه دهه شصت توانست مجموعه نینوا را با صدای حسام الدین سراج انتشار دهد. آثاری که از جمله قطعات خاطره انگیز زمان جنگ و انقلاب به شمار می روند. بعد از انتشار نینوای یک و دو با صدای سراج، نفر با سراج کاری ویژه انجام داد که همانا دو آلبوم وصل مستان و شمس الضحی را می توان نام برد ؛ آثاری که درزمان انتشار خود به عنوان ابتکاری تازه در موسیقی بداهه نوازی نام گرفت و حتی محمدرضا لطفی، آهنگساز و نوازنده برجسته تار، از آنها به عنوان آثاری در خور اعتنا و مبتکرانه یاد کرد. آلبوم باغ ارغوان، با صدای سراج و سرپرستی و آهنگسازی نفر و نیز البوم یادیار( به یاد امام خمینی) از دیگر کارهای نفر به شمار می رود. «شمس الضحی» تنها با یک گروهِ تار (اونیسون) و یک خواننده ضبط شده و تمامی خطوطِ تار این اثر را خود محسن نفر نواخته است و به همین جهت میتوان گفت از این جهت یکی از منحصر بهفردترین آثار موسیقی ایرانی است.
- گل پونهها: ایرج بسطامی و حسین پرنیا
گلپونههای وحشی دشتِ امیدم ، وقتِ سحر شد/ خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد/ من مانده ام تنهای تنها / من ماندهام تنها ، میان سِیل غمها/ گلپونهها ، گلپونهها ، غمها مرا کشت / گلپونه ها آزار آدمها مرا کشت. گلپونهها نامهربانی آتشم زد / گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد.»
- آتشی در نیستان: جلال ذوالفنون و شهرام ناظری
- من عاشق چشمت شدم: فردین خلعتبری، علیرضا قربانی
حسن فتحی در ابتدا نمیخواسته «شب دهم» را برای تلویزیون بسازد. او قصد داشته آن را در قالب یک فیلم سینمایی برای حوزه هنری کار کند. سناریو را که مینویسد، متوجه میشود که قصه از حد یک کار سینمایی فراتر رفته است و باید به فکر یک ساختار چندساعته باشد؛ بنابراین از شکل سینمایی «شب دهم» منصرف میشود و سعی میکند در چارچوب مدیوم تلویزیون، این تم را پرورش دهد.
- رگ خواب: سهراب پورناظری و همایون شجریان
- گاهی، سه گاهی: پویا سرایی و محمد معتمدی
- فراق: پشنگ کامکار و صدیق تعریف
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 11 مهر 1396 - 13:15
دیدگاهها
آره دقيقا همينطوره?
موسیقی سنتی عشقه عشق
هر چیز عمیق باشد.غمگین است.(صادق هدایت)
بستگی داره غمگین رو در چه خلاصه کنی!!!!ذات سخن گفتن از عشق نرسیدن و آه دل است عشقی که به وصال رسد عشق نیست و همین نرسیدنهاست که آه دل برمی انگیزد
لذت بخش ترین و آرام بخش ترین موسیقی دنیا موسیقی سنتی ایرانیست
آرامش بخشه در حین غمگین بودن
خیر،آهیست که از دل برمیخیزد و از عشق و فراقت سخن میگوید
اُپرا هم غم انگيز است ، موسيقى ايرانى بر گرفته از تاریخ تراژیک ایران است و به عمق روح نفوذ ميكند و البته بايد ديد كه تعريف از غمگين بودن چيست
غمگین نیست عرفانی و آرام بخشه ???
من خودم آواز اصیل کار میکنم . به نظرم شاد ترین است
چنانچه غم انگیز باشد باعث تسکین و هم ذات پنداری میباشد
بستگی به حال شنونده داره به نظر من
عمق و معنا داره و شاید این عمق با غم یا اندوهی زیبا گره بخوره
از نی نوا غمگین تر هم مگه داریم؟
موسیقی دستگاهی ایران از بطن جامعه و ادبیاتی میاد که همواره با فلسفه شرقی ، ادبیات، عرفان و غم پروری جامعه بوده ، و نیز هنر همواره تحت سلطه ی حاکمین وقت بوده و هنرمندان ، نویسندگان ، شعرا با همه ی تواناییشون ، هیچ وقت نتونستن به صراحت حرف بزنن و همیشه مجبور بودن درکنایه و لفافه منظور رو برسونن ، و ازونجا که در تاریخ ،کشور همیشه دستخوش جنگ ها و مصایب زیادی بوده ، آواهای دلتنگی و جدایی و غم همیشه بیشتر بوده ، در گوشه گوشه های تاریخ اگر اثری هم از دیورتیمنتو ( تفریح) مبینیم ربط داده میشه فقط به مجالس اشرافی یا رو حوضی ، و تقسیم بندی غلط فرم های موسیقی و اسم گذاری های غلط ، حتی بسیاری از فرم ها رو به فراموشی سپرد . ازین رو موسیقی دستگاهی غمگین بنظر میاد ، اما در واقع اگر نگاه جدیدی به ذات این موسیقی بکنیم میبینیم به هیچ وجه کلمه ی غمگین مناسبش نیست! این موسیقی ایرانیه و بس و این ها معناهای تاریخیه این سرزمینه.
بسیار آرامش بخشه
مهم احساس نهفته در موسیقی سنتی است و درون گراییش که بی نظیره
به نظر من خیلی از کارهای پاپ امروزی در ایران غمگین تر از نغمات ایرانی هستند. اینکه به طور کلی موسیقی ایرانی رو یک موسیقی غمگین معرفی کنیم اشتباه است. شما با شنیدن تصنیف ای ایران که اتفاقا در مایه دشتی است غمگین میشوید؟!!!!
آتشی در نیستان ... معرکه
شب سکوت کویر
خیر بلکه عرفانی و ارامش بخش هست
معلومه که غمگینه چون ما خودمان مردمان غمگینی هستیم
موسیقی سنتی ایران زمین ، بسان خمیر مایه ایست که در هر ظرفی ریخته بشه به همون شکل در میاد . شما از یک گوشه و مایه میتونی هم به شکل مثبت و مفرح و هم محزون و سیاه استفاده کنین. و این یعنی عمق این موسیقی و ویژگی خاص اون❤
فوق العاده س و به قول هدایت هر آنچه عمیق است غمگین است....
بعضی از این البوم ها که عکسشو زدین اصلا سنتی به حساب نمیان فقط خواننده هاشون اسم خواننده موسیقی سنتی رو یدک میکشن
عالیه
چه سوال بی ربطی!!!!
من ميدانم كه موسيقي استاد سراج پر از شور و شيدايي است پر از عشق است با اين موسيقي بود كه به موسيقي ايراني علاقه مند شدم
پرواضحه که موسیقی ایران به هیچ وجه غمگین نیست همیشه
موسیقی سنتی ایرانی بهترین موسیقی دنیاست همین و بس...
افزودن یک دیدگاه جدید