گفتوگو با پوریا اخواص و اشکان کمانگری دربارهی چالشهای خوانندگان جوان در بازار موسیقی
جز چند نام، ستارههای پرفروغی در موسیقی سنتی و دستگاهی نداریم
موسیقی ما - اگر یکی از مهمترین پایههای موسیقی سنتی ایران را «کلام» و بالتبعِ آن «خواننده» بدانیم؛ با نامهای بزرگی در موسیقی ایران مواجه خواهیم شد؛ از طاهرزاده و اقبالالسلطان گرفته تا بنان و شجریان و ناظری؛ در این سالها هم خوانندگانِ بسیاری فعالیتهای موسیقایی خود را آغاز کردند؛ نسلِ دوم و سومِ خوانندگان موسیقی سنتی ایران که بسیاری از آنان تجربههایی درخشانی داشته و توانستهاند هم مخاطبانِ عام و هم مخاطبان خاص را راضی نگاه دارند؛ این نامها محدود است و البته آنقدر معروف که نیازی به تکرارِ آن وجود ندارد؛ با تمامِ اینها بسیاری از خوانندگان جوان هستند که در این سالها فعالیت میکنند و با وجود آنکه فعالیتهایشان از استانداردهای بالایی برخوردار است؛ نتوانستهاند آنچنان که باید شایستگیهای خود را نمایان کنند. تعدادی از این افراد اگرچه با چهرههای بزرگی در آهنگسازی فعالیت کردند؛ اما نتوانستند قامتِ یک ستاره را پیدا کنند. دلیلِ این ماجرا چیست؟ با پوریا اخواص و اشکان کمانگری که هر دو از خوانندگانِ نسل جوان و البته مستعدِ موسیقی هستند و آثارشان نشان از تواناییهایشان در خوانندگی دارد؛ به این بهانه گفتوگو کردهایم:
اشکان کمانگری: به نظر میرسد در حالِ حاضر ضروریترین مساله این است که درک عمومی از فرهنگ و هنر را بالا ببریم. در تمام شاخههای هنری بیزینس وجود دارد و در این میان یک عده هستند که سعی میکنند با میانبر سریعنر به مقصد برسند؛ این خاصیت هر صنفی است. اما قوهی عاقلهای باید وجود داشته باشد که برای تمام کسانی که درآن صنف فعالیت میکنند، حقوقِ اولیهای تعریف کند. اگر این قوهی عاقله وجود نداشته نباشد، به لحاظ صنفی ادامهی حیات موزیسین یا سینماگر کاملا فردی و شخصی خواهد شد. هنرمند قایل به خودش میشود و در چنین شرایطی هم باید به فکرِ معیشتش باشد و هم اینکه به کارش فکر کند و به آیندهای که قرار است در پی داشته باشد. در عین حال تحولات اجتماعی تاثیر مستقیمی بر کار هنرمند میگذارد و او باید به این مساله هم توجه کند؛ سرو سامان دادن به تمامِ این مسایل کار طاقت فرسایی است که ممکن است از عهدهی یک هنرمند خارج باشد . باید یک تیم دیگر در جای دیگری این کار را انجام دهند. این به آن معنا نیست که ما استعدادی را شناسایی کنیم و کارهای او را به شکلی برنامهریزی کنیم که ظرف صد روز به ستاره تبدیل شود. ما باید برنامههای بنیادینی برای کسانی که این همه سال تحصیلِ ساز و آواز داشتهاند، انجام دهیم.
پوریا اخواص: وقتی شما به تاریخ هنر دنیا متمرکز میشوید، میبینید که یک اتفاق هنری طی سالیان سال با شیب رو به بالا حرکت میکند و یک ارگان و نهادی وجود دارد که این روند صعودی را ایجاد و توجه مخاطب را به سمتِ این جریانات معطوف کند؛ این حلقهی مفقودهی هنر در ایران است.
اشکان کمانگری: چند وقت پیش پژوهشگری از فرانسه به ایران آمده بود، او هر کنسرتی میرفت میدید که موسیقی سنتی نیست و من نمیدانستم به او بگویم که کجا برود تا این موسیقی را بشنود؟ به همین خاطر است که بازار وجود دارد اما آگاهی و امکانات نیست.
اشکان کمانگری: در دههی 60 شما اصلا موسیقی پاپ نمیشنیدید. انتخاب همین آثار بود و البته انتخابهایی درجه یک و ممتاز؛شرایط زمانی این طور بود که میشد اتفاق بیفتد، این شرایط هماکنون وجود ندارد.
اشکان کمانگری: برخی دوستان میگویند که به خاطر تغییراتی که بحث رسانه به وجود آورده است، مناسبات موسیقی تغییر کرده است؛ اما من عمیقا معتقدم که سوء مدیریت مهمترین آسیبی است که به موسیقی سنتی ایران وارد شده است. درست است که انبوده دیتا باعث میشود کسانی که میخواهند کار اثرگذار انجام دهند، این قدرت را نداشته باشند؛ چون خواهناخواه با یک سری اطلاعاتی انبوه مواجه هستند که از شما رمق میگیرد و اصطکاکی ایجاد میکند که به مرور خستگی را به ذهن و جان ما مینشاند؛ اما میتوان تمام اینها را ساماندهی کرد؛ من اعتقاد ندارم که موسیقی ناب به این هیجانات و بمب و سر و صدا نیاز دارد؛ چون جریاناتی که با کف و سوت و به طور ناگهانی شکل میگیرد به همان صورت هم از بین میرود.
اشکان کمانگری: در خارج از ایران خود کشورها هنر اصیل را مدیریت میکند . خود دولتها از ماهها قبل برای موسیقی سنتی و کلاسیک برنامهریزی میکنند و بلیتهای برنامههایی از این دست توسط شهرداری و وزارت فرهنگ به قیمتهایی که اصلا با قیمتهای پاپ برابری نمیکند، خریداری میشود. در نتیجه معیشت هنرمند با هدایت کشورها و قوهی مدیریت کلان تامین میشود.
پوریا اخواص: برای موسیقی باید سالنهای کوچک درنظر داشت؛ همانطور که هماکنون این اتفاق در تئاتر رخ داده است و یک فرهنگی در مردم به وجود آمده که بروند تئاتر ببینند. در موسیقی این اتفاق نیفتاده است. یک اتفاق ناخوشایند این است که به علت عدم توجه همهمان مدرس شدهایم. من به معلمی و تدریس افتخار میکنم تا اینکه خیلی کارها را انجام ندهم؛ اما این جریان جایی باید اصلاح شود. ما باید روی فرهنگ شنیداری مخاطب کار کنیم. وقتی یک نفر همیشه مراجعه میکند به تلویزیون عادت به آن موسیقی میکند و این سخت است که موسیقی دیگری جایگزین آن کرد. برای اینکه موزیسینهای اصیل پرورش دهیم نیاز به این نداریم که رنگ و لعابی به آن بزنیم نیاز داریم تا در ژانر خودش ستارهاش کنیم. همین اصالت را بزرگ کنیم و آن وقت ببیند چقدر مخاطب سمتِ او بیاید.
- اگر بخواهیم دربارهی چالش خوانندگان نسلِ جوان موسیقی سنتی صحبت کنیم، به نظر میرسد که این نسل در فاصلهی اندکی از دو نسل خوانندگانی ظهور پیدا کرد که چهرههای شناخته شدهای بودند و در عینِ حال در اوجِ فعالیتهایشان قرار داشتند. از آن طرف مهمترین چالشِ این نسل مسالهی بازار بود که به نظر میرسد هیچگونه حمایتی از آخرین خوانندگانِ نسلِ موسیقی سنتی نکرد و همچنان توجه خود را معطوف نسل اول و دوم موسیقی سنتی کرد.
- بدون اینکه به اندازهای که لازم است دیده شوند.
- مسالهی ستاره شدن یک چیز است و اینکه یک هنرمند لااقل به اندازهی تواناییهایش دیده شود؛ یک چیزِ دیگر.
اشکان کمانگری: به نظر میرسد در حالِ حاضر ضروریترین مساله این است که درک عمومی از فرهنگ و هنر را بالا ببریم. در تمام شاخههای هنری بیزینس وجود دارد و در این میان یک عده هستند که سعی میکنند با میانبر سریعنر به مقصد برسند؛ این خاصیت هر صنفی است. اما قوهی عاقلهای باید وجود داشته باشد که برای تمام کسانی که درآن صنف فعالیت میکنند، حقوقِ اولیهای تعریف کند. اگر این قوهی عاقله وجود نداشته نباشد، به لحاظ صنفی ادامهی حیات موزیسین یا سینماگر کاملا فردی و شخصی خواهد شد. هنرمند قایل به خودش میشود و در چنین شرایطی هم باید به فکرِ معیشتش باشد و هم اینکه به کارش فکر کند و به آیندهای که قرار است در پی داشته باشد. در عین حال تحولات اجتماعی تاثیر مستقیمی بر کار هنرمند میگذارد و او باید به این مساله هم توجه کند؛ سرو سامان دادن به تمامِ این مسایل کار طاقت فرسایی است که ممکن است از عهدهی یک هنرمند خارج باشد . باید یک تیم دیگر در جای دیگری این کار را انجام دهند. این به آن معنا نیست که ما استعدادی را شناسایی کنیم و کارهای او را به شکلی برنامهریزی کنیم که ظرف صد روز به ستاره تبدیل شود. ما باید برنامههای بنیادینی برای کسانی که این همه سال تحصیلِ ساز و آواز داشتهاند، انجام دهیم.
- این نگاه کمی آیدهآل گرایانه است؛ به نظر نمیرسد در حال حاضر کسی وجود داشته باشد که چنین دغدغهای داشته باشد؟
پوریا اخواص: وقتی شما به تاریخ هنر دنیا متمرکز میشوید، میبینید که یک اتفاق هنری طی سالیان سال با شیب رو به بالا حرکت میکند و یک ارگان و نهادی وجود دارد که این روند صعودی را ایجاد و توجه مخاطب را به سمتِ این جریانات معطوف کند؛ این حلقهی مفقودهی هنر در ایران است.
- موسیقی سنتی همواره مقتضیاتِ خاص خودش را داشته است که حالا به نظر میرسد کاملا تغییر کرده، ما در موسیقی سنتی با مفهومی مثل ستاره چون موسیقی پاپ روبهرو نبودهایم؛ اما حالا این مساله وجود دارد.
اشکان کمانگری: چند وقت پیش پژوهشگری از فرانسه به ایران آمده بود، او هر کنسرتی میرفت میدید که موسیقی سنتی نیست و من نمیدانستم به او بگویم که کجا برود تا این موسیقی را بشنود؟ به همین خاطر است که بازار وجود دارد اما آگاهی و امکانات نیست.
- اما این یک ناگزیری است که موسیقی سنتی ما در حالِ حاضر مخاطبان اندکی دارد و شاید به همین خاطر است که فعالان این عرصه به راههای دیگری فکر میکنند.
- اما در دورههایی همین موسیقی تیراژ میلیونی داشت.
اشکان کمانگری: در دههی 60 شما اصلا موسیقی پاپ نمیشنیدید. انتخاب همین آثار بود و البته انتخابهایی درجه یک و ممتاز؛شرایط زمانی این طور بود که میشد اتفاق بیفتد، این شرایط هماکنون وجود ندارد.
- با تمام این تلاشهایی که در این سالها انجام دادید، از اینکه ستاره به آن معنا نشدهاید، ناراحت نیستید؟
اشکان کمانگری: برخی دوستان میگویند که به خاطر تغییراتی که بحث رسانه به وجود آورده است، مناسبات موسیقی تغییر کرده است؛ اما من عمیقا معتقدم که سوء مدیریت مهمترین آسیبی است که به موسیقی سنتی ایران وارد شده است. درست است که انبوده دیتا باعث میشود کسانی که میخواهند کار اثرگذار انجام دهند، این قدرت را نداشته باشند؛ چون خواهناخواه با یک سری اطلاعاتی انبوه مواجه هستند که از شما رمق میگیرد و اصطکاکی ایجاد میکند که به مرور خستگی را به ذهن و جان ما مینشاند؛ اما میتوان تمام اینها را ساماندهی کرد؛ من اعتقاد ندارم که موسیقی ناب به این هیجانات و بمب و سر و صدا نیاز دارد؛ چون جریاناتی که با کف و سوت و به طور ناگهانی شکل میگیرد به همان صورت هم از بین میرود.
- پس باید چه کرد؟
- اما من دربارهی ماهیتِ شرایط امروز و موسیقی سنتی صحبت میکنم؛ اینکه جامعهی امروز تا چه اندازه پذیرای این نوع موسیقی است؟
- خب بخشی از جریان حرفهای موسیقی همین کسبِ درآمد است.
- ما آقای شجریان و تیراژهای چند میلیونیاش را داریم که هم اصیل بود و هم پرمخاطب.
- کیهان کلهر هم سال گذشته 26 شب در ایران موسیقی بیکلام ارایه داد.
- جز این نامهای محدود هماکنون کسی هست که این هنر اصیل را ارایه دهد؟
اشکان کمانگری: در خارج از ایران خود کشورها هنر اصیل را مدیریت میکند . خود دولتها از ماهها قبل برای موسیقی سنتی و کلاسیک برنامهریزی میکنند و بلیتهای برنامههایی از این دست توسط شهرداری و وزارت فرهنگ به قیمتهایی که اصلا با قیمتهای پاپ برابری نمیکند، خریداری میشود. در نتیجه معیشت هنرمند با هدایت کشورها و قوهی مدیریت کلان تامین میشود.
- پیشنهاد شما در این باره چیست؟
- اتفاقا بخش خصوصی نیاز به ستاره دارد.
پوریا اخواص: برای موسیقی باید سالنهای کوچک درنظر داشت؛ همانطور که هماکنون این اتفاق در تئاتر رخ داده است و یک فرهنگی در مردم به وجود آمده که بروند تئاتر ببینند. در موسیقی این اتفاق نیفتاده است. یک اتفاق ناخوشایند این است که به علت عدم توجه همهمان مدرس شدهایم. من به معلمی و تدریس افتخار میکنم تا اینکه خیلی کارها را انجام ندهم؛ اما این جریان جایی باید اصلاح شود. ما باید روی فرهنگ شنیداری مخاطب کار کنیم. وقتی یک نفر همیشه مراجعه میکند به تلویزیون عادت به آن موسیقی میکند و این سخت است که موسیقی دیگری جایگزین آن کرد. برای اینکه موزیسینهای اصیل پرورش دهیم نیاز به این نداریم که رنگ و لعابی به آن بزنیم نیاز داریم تا در ژانر خودش ستارهاش کنیم. همین اصالت را بزرگ کنیم و آن وقت ببیند چقدر مخاطب سمتِ او بیاید.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 27 شهریور 1396 - 11:54
دیدگاهها
Like ... ?
صدای اشکان کمانگری رو به عنوان یک مخاطب جدی موسیقی دوست دارم. کار بلد است منتها در جوابش باید بگویم درسته که به موسیقی سنتی جفا شده اما خب هنرمندان این سبک نیز کم کاری کردند. کو کاری از این حیث که همگام با سلیقه روز جامعه نبودند. این موضوع رو می بایست پذیرفت که مخاطب موسیقی الان قشری نوجوان هستند که سلیقه متفاوتی دارند به همین سبب موسیقی سنتی در چارچوب خودش می بایست نظر مخاطبش را هم در نظر بگیرد. کاری که به نظرم همایون شجریان در طی این سال ها انجام داده و موفق نیز بوده است
هدف از موسیقی سنتی آشنایی با ادبیات فارسی و اشعار شاعران بزرگی چون مولانا ، حافظ،سعدی و... هست وقتی آمار مطالعه کشور دو دقیقه در روز هست چه انتظاری از مردم میشه داشت که موسیقی سنتی گوش دهند پس رسانه های ملی باید تلاش بیشتری کنند در تشویق کردن مردم به مطالعه اشعار . وگذاشتن برنامه های ساز و آواز که مردم دوباره همچون گذشته انس و الفت بیشتری با موسیقی سنتی ، ساز و آواز داشته باشند
افزودن یک دیدگاه جدید