این آهنگساز در گفتگویی صریح از ابعاد زندگی و شخصیت خالق «ناصریا» سخن گفت
مهرداد نصرتی: «ناصر عبداللهی» میگفت مرگ عجیبی به سراغ من میآید و زود میمیرم
موسیقی ما – نه سال قبل خبری روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت شباهت زیادی به شایعه داشت. باور اینکه آن خبر بهتآور 29 آذر از بیمارستان هاشمی تهران مخابره شده باشد غیرممکن بود. زیرا همه امید داشتند که «ناصر عبداللهی» بالاخره مرگ را شکست دهد و به استیج برگردد. اما او سرانجام تسلیم حضرت حق شد و در 36 سالگی به دیار باقی شتافت. نه سال میگذرد اما هنوز هیچکس نمیداند که دلیل درگذشت ناصر و آن جراحات روی بدنش چه بود و معلوم نیست این راز تا چه زمان سر به مهر باقی میماند. اما به مناسبت سالگرد تولد این خواننده خوشصدا به سراغ یکی از دوستان قدیمی او رفتیم. «مهرداد نصرتی» یکی از چهرههایی است که سالها در کنار ناصر عبداللهی زندگی کرد و هفت قطعه را برایش آهنگسازی کرد. شاخصترین آنها قطعه «راز» است که پس از درگذشت ناصر شنیده شد اما یکی از قطعات هیت او به شمار میرود. مهرداد نصرتی در گفتگوی مفصل با سایت «موسیقی ما» از خاطرات، برخی وقایع پشتپرده و زندگی ناصر برای ما گفت. در اغلب اوقات این گفتگو بغضش را پنهان میکرد ولی برای ما از خوانندهای گفت که خیلیها او را با قطعهای که برای حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) خوانده میشناسند.
برگردیم به سوال شما و اینکه من و ناصر در ابتدا بیشتر تک قطعاتی را با هم میساختیم و میخواندیم و به فکر آلبوم نبودیم. در کل رابطه کاری من و ناصر عبداللهی از رابطه دوستی ما بسیار کمتر بود. زیرا من از سال 76 تا 85 حدودا هفت قطعه را با ناصر کار کردم و بیشتر ما با هم زندگی و رفاقت کردیم. خط مشی زندگی من با حضور ناصر عوض شد زیرا به شکل متفاوتی فکر میکردم و کار میکردم و آشنایی با او تحولات بزرگی را برایم به دنبال داشت. حتی دیدگاههای مذهبی و فرهنگی من تغییر کرد.
*همیشه سعی میکرد مولف باشد و درگیر مسائل بازاری نمیشد*
*حسرت بزرگ من این است که ناصر هیچگاه قطعه راز را روی استیج نخواند*
*ناصر در اواخر عمرش کمحوصله و کمحرف شده بود*
*او امید حاجیلی و حسین شریفی را دوست داشت*
*ای کاش اجازه نمیدادیم به بندر برود*
در این زمینه خاطرهای دارم که هیچگاه فراموش نمیکنم. «اهورا ایمان» ساکن شهر بم بود و یک شب ناصر با او تماس گرفت. ناصر از اهورا خواست شعری بگوید که در رابطه با از دست رفتن جمع زیادی از مردم یک شهر باشد. چند روز بعد فاجعه تلخ زلزله بم رخ داد.
- *ناصر عبداللهی را برای اولین بار چه زمانی ملاقات کردید و چه شد که ارتباط دوستی و کاری بین شما شکل گرفت؟
- *همکاری شما برای آثار خارج از تلویزیون و آلبوم چگونه آغاز شد؟
برگردیم به سوال شما و اینکه من و ناصر در ابتدا بیشتر تک قطعاتی را با هم میساختیم و میخواندیم و به فکر آلبوم نبودیم. در کل رابطه کاری من و ناصر عبداللهی از رابطه دوستی ما بسیار کمتر بود. زیرا من از سال 76 تا 85 حدودا هفت قطعه را با ناصر کار کردم و بیشتر ما با هم زندگی و رفاقت کردیم. خط مشی زندگی من با حضور ناصر عوض شد زیرا به شکل متفاوتی فکر میکردم و کار میکردم و آشنایی با او تحولات بزرگی را برایم به دنبال داشت. حتی دیدگاههای مذهبی و فرهنگی من تغییر کرد.
- *اصولا زمانی که خوانندهای با یک آهنگساز، دوست صمیمی باشد دیگر با هنرمند دیگری همکاری نمیکند. یعنی فقط همان شخص برایش آهنگسازی میکند و فول آلبوم با همدیگر کار میکنند. چرا در ارتباط شما و ناصر چنین اتفاقی رخ نداد؟
*ناصر عبداللهی، دنیای متفاوتی را به من معرفی کرد*
- *گفتید که آشنایی با ناصر به ایجاد تغییر در خط مشی کار شما منجر شد. او چه تاثیراتی روی شما در این زمینه داشت؟
- *عقاید و دیدگاههای مذهبی در همه بخشهای زندگی او وجود داشت؟ یعنی بر زبان میآورد و حتی از این دیدگاههای خود دفاع هم میکرد؟
- *یعنی خود ناصر هم اهل تسنن بود و بعدا به سمت تشیع گرایش پیدا کرد؟
*همیشه سعی میکرد مولف باشد و درگیر مسائل بازاری نمیشد*
- *او در کار حرفهای خود چه پروسهای را طی میکرد تا یک قطعه را تولید کند و چه مراحلی را پشت سر میگذاشت تا یک آلبوم منتشر کند؟ چند وقت طول میکشید و چه کارهایی انجام میداد؟
- *منظور من این است که چگونه کارها را انتخاب میکرد؟ این روزها برخی از خوانندگان پاپ به سراغ ترانهسرا میروند و از بین ده ترانهای که به آنها ارائه میشود یکی را میخرند. ملودیساز مثلا ده ملودی به خواننده ارائه میکند و او یک ملودی را میخرد و نهایتا هم این خریدها به تنظیمکننده برای تنظیم ارائه میشود. ناصر هم چنین روندی داشت؟
- *اما چرا ناصر عبداللهی در چیدمان قطعات آلبومهایش خلاف روند همیشگی آثار پاپ عمل میکرد؟ یعنی چرا دو قطعه شش و هشت، دو قطعه هاوس و ترنس و چند کار اسلو را یکی در میان در آلبومهایش قرار نمیداد؟
- *اگر ناصر عبداللهی تا الان زنده بود و فعالیت حرفهای خود را ادامه میداد باز هم همین روند را دنبال میکرد یا او هم مانند اغلب خوانندهها به خواسته بازار تن میداد؟
*حسرت بزرگ من این است که ناصر هیچگاه قطعه راز را روی استیج نخواند*
- *این خواننده چند قطعه هیت در کارنامه کاری خود دارد از جمله «هوا حوا»، «منو ببخش» یا «راز». آیا این قطعات را بر مبنای داستان یا اتفاق خاصی تولید کرد؟
- *اتفاق عجیب و غریب قطعه راز چه بود؟
- *زمانی که قطعه ناصریا منتشر شد بازخوردهای زیادی در جامعه به دنبال داشت. برخی گفتند که این یک کار سیاسی است و برخی گفتند که بیانگر عقاید ناصر بود. شما میدانید که پشت این قطعه چه داستان یا ایدهای وجود داشت؟
- *خودش در مورد فیدبک این قطعات هیت چه میگفت؟ آیا به دنبال تکرار موفقیت آن کارها بود و اینکه تمایل داشت مجددا شبیه آنها را بسازد یا به شما بگوید که شبیه آنها را برایش بسازید؟
*ناصر در اواخر عمرش کمحوصله و کمحرف شده بود*
- *عجیب است که با کلاه لبهدار و عینک آفتابی و ظاهر مبدل بیرون نمیرفت!
- *این خواننده با اهالی رسانهها و روزنامهنگاران چه برخوردی داشت؟
- *این کم حوصلگی او به دلیل شهرت بود؟ یعنی چون معروف شده بود به قول معروف خبرنگاران را تحویل نمیگرفت؟
*او امید حاجیلی و حسین شریفی را دوست داشت*
- *از کنسرت ناصر گفتید و میخواهم از پشت صحنه اجراهای او شروع کنیم. رفتارش در پشت صحنه با اعضای گروه و طرفدارانی که به دیدارش میآمدند چگونه بود؟
- *روی استیج همه انرژی خود را صرف میکرد؟ یا میگفت که چند سانس دیگر کنسرت دارم و نباید تمام انرژی خودم را مصرف کنم؟
- *اینکه از دل ارکستر ناصر عبداللهی موزیسین و خوانندههای سرشناسی نظیر امید حاجیلی، حسین شریفی، بهزاد ابطحی، «بابک سعیدی» یا «مهران آتش» به عرصه حرفهای موسیقی معرفی شدند یک اتفاق بود یا دلیل خاصی داشت؟
*ای کاش اجازه نمیدادیم به بندر برود*
- *برسیم به دوره پایانی عمر این خواننده که یک دوره رازآلود بود. واقعا چه شد که ناصر عبداللهی 27 روز با مرگ دست و پنجه نرم کرد و بعد هم از این دنیا رفت؟ شما از وقایع روز دوم آذر چه میدانید؟
- *چه زمانی خبر بستریشدن ناصر در بیمارستان را شنیدید و پس از آن چه واکنشی داشتید؟
- *یعنی اگر تهران بود امکان نداشت آن اتفاق برایش رخ دهد؟
- *از آن 27 روز تلخ برای ما بگویید.
در این زمینه خاطرهای دارم که هیچگاه فراموش نمیکنم. «اهورا ایمان» ساکن شهر بم بود و یک شب ناصر با او تماس گرفت. ناصر از اهورا خواست شعری بگوید که در رابطه با از دست رفتن جمع زیادی از مردم یک شهر باشد. چند روز بعد فاجعه تلخ زلزله بم رخ داد.
- *پس از درگذشت ناصر عبداللهی آلبومی به نام «رخصت» منتشر شد. از پشتپرده انتشار آن اثر چه میدانید؟
- *قطعه دیگری از ناصر به جا نمانده است؟
- *و شنیدهایم قطعهای قرار است به زودی با صدای شما و ناصر عبداللهی منتشر شود. کمی درباره این اثر توضیح میدهید؟
- *صحبتی باقی مانده است؟
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 11 دی 1394 - 11:34
دیدگاهها
روحش شاد منكه عاشقشم هنوز
Mn ashegh ahang bahar bahareshon hastam
روحش شاد??
نور به قبرش بباره
روحش شاد....ای یار..ای یار
آهنگ راز ناصر عبداللهي فوق العاده اس
خدا رحمتش کنه،روحش شاد
روحش شاد ویادش گرامی
روحش شاد ویادش گرامی❤❤❤❤
روحش شاد
من دانلود کردم خوووب بود
خوشم میاد همه ی زحمتکشان وطن در تمام زمینه ها از احترام به عقاید مختلف در کشور و اتحاد می گویند?این و آمریکا نمی فهمه
روحش شاد بهترین خواننده ی پاپ تو ایران بود هست خواهد بود
روحش شاد خداوند انشاالله انتقامش راخواهد گرفت بی شک
روحش شاد،البته ناصر عبداللهی اهل تسنن نبود!
روحشون شاد.....بله اهل تسنن نبودن
ناصریا
ناصر عبدالهی و مرتضی پاشایی واقعا حیف بودن .انقدر زود پر کشیدن .روحشون شاد .
ناصر اهل تسنن نبود دوست عزیز.. خانواده ی همسرش اهل تسنن بود
ماندگارترین خواننده پاپ همیشه ترانه هايش پرازخاطره بود
روح ناصر عزیز شاد و یادش همیشه زنده خواهد بود . میگفت به کسی خط نمیدم و از کسی خط نمی گیرم ، مثل همه آزادم در اندیشیدن . میگفت ما برای مردم میخونیم ، اگر مردمی در جلوی ما حضور نداشته باشند خوندن ما معنا نداره . برای شناخت بهتر او ، باید قطعاتی که به صورت ضبط خانگی اجرا کرده را گوش بدید تا به اوج معنویت و نگاه عمیقش به عرفان و خدا پی ببرید . ناصر عبداللهی یک عارف به تمام معنا بود و در همه ی جوانب زندگیش یاد خدا را فراموش نکرد . به همه ی ادیان احترام میگذاشت ، در چند قطعه به خوبی نشان داد که انسان ها را از دریچه شان و منزلت انسان بودن نگاه میکند و نه از روی مسائل دیگر . من صدای نوبهارم ، زرد برگ فصل پائیز ، واژه ی عشق و غرورم ، گوش جانم را چو آویز ، آتشی در آسمانم ، جلجتا همراه عیسی ، زخمه ی چنگ و دف و نی ، در روانم روح موسی ، با تموچین هم پیاله در سفرها سوی تاراج ، من یهودا را برادر ، با محمد تا به معراج ، من علی را ذوالفقارم غزوه بدر و حنین ، سرزمین کربلایم مسلخ عشق حسین ( ترانه ی سر سویدا ناصر عزیز ) . حیف از این صدا و از این حس ناصر عزیز . کاش همه مثل او چیزی را که باور دارند میخواندند و نه آنچه که بازارش بهتر است ! کاش بین هنر و کاسبی کردن تفاوت قائل بودیم ! هنر کاسبی نیست ...
افزودن یک دیدگاه جدید