پرونده ویژه سایت «موسیقی ما» برای کنارهگیری «محمدعلی بهمنی» از ریاست شورای شعر که دلایلی نظیر ترانههای ضعیف، دور زدن شورای شعر و آلبوم محسن چاوشی برایش ذکر میشود
رمزگشایی از استعفای رئیس اتاق پرحاشیه طبقه سوم
موسیقی ما - عصر روز پنجشنبه پانزدهم شهریورماه، استاد «محمدعلی بهمنی» طی بیانیهای که روی صفحه شخصیاش منتشر کرد، از سمت ریاست شورای شعر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استعفا داد. این خبر از صبح روز شنبه، به تیتر یک رسانههای فرهنگی و هنری تبدیل شد و حتی به سرعت در تلویزیون هم بازتاب داشت؛ اتفاقی که در فضای مجازی و میان اهالی موسیقی بحثهای گوناگونی را ایجاد کرد.
برخی موافق این تصمیم استاد بهمنی بودند و برخی هم آن را اشتباه قلمداد کردند. همین مسأله باعث شد تا داستان استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر را از زوایای مختلف و در گفتوگو با چند ترانهسرا واکاوی کنیم؛ اتفاقی که ریشهاش قطعاً در یک تصمیم ناگهانی نیست و دلایل گوناگونی دارد؛ دلایلی که به دلیل سکوت استاد بهمنی تا لحظه نگارش این گزارش به شکل دقیق بیان نشده است. اما شاید با مطالعه این گزارش، برخی از این دلایل روشنتر شود.
«سال ۱۳۴۲ که بهمهربانی استادم، گرامییاد فریدونمشیری، در رادیو سرودن ترانه را تجربه میکردم تا امروز، هرگز از تشویقی مغرور و از انتقادی دلگیر نشدهام. در حال حاضر هم با همه تلخیهایی که در شورا تحمل میکنم، دوست ندارم گلهمند شرایط باشم.
اما صادقانه اعتراف میکنم که در جوانی اگر ذات کلام در بیان را به درستی نمیشناختم، در مسیرِ تا هفتادوششسالگی اندکی شاید آموخته باشم.
لبم عطشزدهی بوسه نیست حرف بزن
شنیدنت عطشِ روح را میافزاید
متأسفانه روزگاری را میگذرانیم که برایتخریب «موسیقی» رندانه دارند ارج باید و نبایدهای کلمه در ترانه را از باورهامان میربایند.
جهت اطلاع: من با آگاهیِ اشتباهم از قبول ریاست شورای ترانه، نه بهدلیل اینکه شش ماه است کارشناسانش هم حقوقی دریافت نکردهاند، فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف نباشم، با شرم خداحافظی میکنم.»
در این متن، یک کلیدواژه مهم با عنوان «ترانههای ضعیف» وجود دارد. کلیدواژهای که طی یکی دو سال اخیر به دفعات از سوی منتقدان موسیقی پاپ و منتقدان شورای شعر شنیده شده است. چرا که این طیف اعتقاد دارند که برخی ترانههای سطح پایین پاپ از سوی شورای شعر دفتر موسیقی مجوز میگیرند و باید ریاست و اعضای شورا پاسخگوی این موارد باشند. همین بحث در روز شنبه از سوی رسانهها و حتی یک برنامه تلویزیونی مورد بحث جدی و تحلیل قرار میگیرد. البته موضوعِ حقوق نگرفتن اعضای شورا هم برای اولینبار در این متن اعلام شد.
داستان از این قرار بود که برخی ترانههای این آلبوم، از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد رد شده بود. همین موضوع باعث شد که نوک پیکان انتقادات عوامل آلبوم محسن چاوشی و طرفدارانش به سمت شورای شعر و شخص محمدعلی بهمنی قرار بگیرد. ریاست شورای شعر در مصاحبهای با خبرگزاری «ایرنا» درباره جزئیات ماجرای «ابراهیم» در گفتوگویی با تیتر «ترانههای آلبوم چاوشی مشکل عریانی دارد، نه سیاسی» توضیح داد.
در فاصله کوتاهی این مصاحبه تکذیب شد! در ادامه، خبرنگار خبرگزاری فوق هم بخشهایی از فایل صوتی گفتوگو را منتشر کرد که نشان میداد برخی از نکات آن مصاحبه از زبان محمدعلی بهمنی بیان شده است. حالا نوبت یغما گلرویی بود که با انتشار دو پست در صفحه اینستاگرام خود، انتقادات تندی نسبت به ریاست بهمنی در شورای شعر و روند فعالیت آن شورا عنوان کند که بحثهای زیادی را به دنبال داشت. او پیش از این هم انتقادات متعددی نسبت به عملکرد شورای شعر و ماهیت آن مجموعه مطرح کرده بود.
در شورای ممیزی وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، اگر کاری به هر دلیلی رد میشد، آن اثر منتشر نمیشد. حتی گفته میشود شخص محمدعلی بهمنی هم ترانههایی داشته که در شورای ممیزی آن زمان رد شده بودند. بعضاً در کارهای پیش از انقلاب مواردی بوده که با نظر شورای ممیزی تغییر میکردند و نسخه اصلاح شده به گوش مردم میرسید. پس از انقلاب هم تا سال 1360 عموماً سرودها و آثار انقلابی منتشر میشد که نیازی به مجوز نداشتند و مرجع خاصی هم برای بررسی اشعار شکل نگرفته بود. اما از سال 1361 و همزمان با تأسیس مرکز سرودها و آهنگهای انقلابی، نهاد شورای شعر مجدداً شکل گرفت که تا امروز ترکیبهای گوناگونی داشته است. محمدعلی بهمنی هم که در سال 1386 به همراه عبدالجبار کاکایی و اهورا ایمان در اعتراض به عملکرد وزارت ارشاد از این شورا کنارهگیری کرده بود، مجدداً از اسفند 1393 بر مسند ریاست این ارگان دفتر موسیقی تکیه زد.
نیلوفر لاریپور موافق استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر است و حتی اعتقاد دارد که ورود به چنین پستهایی در مقطع کنونی اشتباه است: «برخی میگویند نباید عرصه را ترک کرد؛ ولی به نظر من، قرار گرفتن در پستهای مدیریتی با وجود این حجم توصیه و سفارش و اعمال زور، فقط باعث میشود که از اسم و هنر آدمها خاطره خوبی بهجا نماند؛ خصوصاً وقتی که به سنین میانسالی میرسیم و بیشتر باید به فکر آبروی خودمان و نامیکه قرار است از ما بماند باشیم. به همین دلیل، من با استعفای آقای بهمنی موافقم؛ هرچند که اعتقاد دارم ایشان نباید از ابتدا این پست را قبول میکردند. ورود به چنین پستهایی اشتباه است ولی از هر جا که جلوی اشتباه را بگیرید، خوب است.»
زهرا عاملی هم با ذکر پیشزمینهای راجع به شخص محمدعلی بهمنی، این اتفاق را دارای یک نکته مثبت میداند: «آقای بهمنی شخصی نیست که من و امثال من بخواهیم از اعتبارش با حرفهایمان کم کنیم؛ چون یکی از معدود افراد شورای شعر است که قلم و کارنامهاش نشان میدهد چهقدر بزرگ است و ما با چه شاعر باسوادی طرفیم. پس راجع به یک استاد صحبت میکنیم و ایشان زمانی ترانهسرا بودهاند که ترانهسرایی مد نبود!
اما درباره استعفای ایشان باید بگویم که من نمیدانم پشت آن اتاق چه میگذرد؛ چون اساساً ما شاعرها را هیچوقت راه نمیدهند. البته من را هیچوقت راه ندادهاند ولی شاید درباره بقیه شرایط متفاوت باشد! نمیدانیم در آن اتاق تصمیمها با چه کسی است و چه کسی مقصر بوده. حرفی که من میزنم، بر اساس دانش و توانایی آقای بهمنی است و به نوعی الگوی شاعرها و ترانهسرایان جوان محسوب میشود. اینکه ایشان استعفا میدهد، یک نکته مثبت و یک نکته منفی دارد. نکته مثبت این است که ایشان شجاعت داشتند و خداحافظی کردند که شایان تقدیر است. آن هم در دورهای که بسیاری از مدیران با پررویی همچنان تصمیمات غلط میگیرند. آقای بهمنی یک شاعر بزرگ است و نباید توقع داشته باشیم که در همهچیز صد عمل کند. همین که استعفا دادند، بیانگر این نکته است که ای جماعت مدیر! اگر نمیتوانید کاری را انجام دهید، استعفا بدهید و بگذارید دیگران آن کار را انجام بدهند.»
افشین مقدم دیدگاه خود درباره رویه فعالیت و جایگاه محمدعلی بهمنی را اینگونه بیان میکند: «در موضوع ارتباط و تعامل با استاد محمدعلی بهمنی، هر کسی تجربه خاص خودش را دارد. ممکن است برخی از روند ریاست ایشان خاطره خوبی نداشته باشند و برخی هم حُسننیت ایشان را دیده باشند. من همیشه رابطه خوبی با استاد بهمنی داشتهام و ایشان هم به من لطف داشتهاند. در سالهای ریاست ایشان بر شورای شعر، اوضاع را بهتر از قبل دیدم. من از سالهایی میآیم که به کار بردن هر ضمیر «تو» -که معشوق زمینی را تداعی میکرد- مجوز نمیگرفت. نمیخواهم اسم ببرم که چه کسانی آن زمان در شورا بودند؛ ولى کوچکترین واژه و تصويرى که ممکن بود لمس زمینی را به ذهن متبادر کند را رد میکردند. گاهی هم ترانهها در يك طبقه مجوز میگرفت و در طبقه ديگر رد میشد و دوباره در يك طبقه ديگر مجوزش صادر مىشد!»
مقدم نظر خود را اینگونه جمعبندی میکند: «با توجه به این مسائل، خیلی ناراحتم که آقای بهمنی استعفا دادند؛ چون اساساً فکر میکنم ایشان سعی میکردند ارتباط خوبی با ترانهسراهای زخمی و آزرده از سانسور داشته باشند. نظر شخصی من این است که حضور آقای بهمنی در مرکز موسیقی و شورای شعر لازم بود؛ چرا که ایشان این ژانر را میشناختند و تلاششان این بود که میان آن مرکز و هنرمندان آشتی برقرار کنند. به عنوان مثال، دو ترانه «زیبای خوابآلود» و «نوجوونی» من به علت چند تصوير عاشقانه شايد در سالهای قبل به هیچ عنوان نمىتوانست مجوز دريافت كند. ولي در زماني كه ايشان حضور داشتند، مجوزشان صادر شد و تا آنجا كه مىدانم، اگر کاری به بنبست میخورد، با وساطت آقای بهمنی موضوع حل میشد. شاید اگر ایشان نبودند، به چالش بیشتری گرفتار میشدیم؛ ولی آقای بهمنی به دلیل اینکه ترانه و حال و هوای ترانهسرا را میشناسند، بهتر از هر شخص دیگری میدانست که عوض شدن تصویر، یک شعر را جریحهدار میکند.
حسین غیاثی هم در این زمینه و همچنین بحث تکذیب مصاحبه استاد بهمنی گفت: «آقای بهمنی واقعاً برای شورای شعر غنیمت بودند؛ چون من به چشم دیده بودم که پای کارهای خوب میایستادند و همراه شاعرها با اعضای شورا میجنگیدند. ایشان برای حذف نشدن کارهایی که ماهیت هنری داشتند، تلاش میکردند و کمک زیادی در این چند سال کردند و به نیت این کمک هم همانجا مشغول بودند. میدانستم که حضور در شورا برای ایشان شرایط مناسبی ندارد و به جهت حضور در جایی که کار ممیزی انجام میدهد، در معرض آسیب و انتقادات شدید بودند؛ اما ایستادند. من حس کاملاً مثبتی به حضور ایشان داشتم، چون ما مجبوریم در مارکت مجاز و با این معیارها کار کنیم و کمک ایشان در آن جایگاه از دست رفت. اشتباه ما این بود که به شخص حمله کردیم نه ماهیت کاری که انجام میشود. به عنوان مثال، مشکلاتی که سر آلبوم محسن چاوشی پیش آمد، یک موج رسانهای با کنار هم چیدن فایلهای صوتی بود و اتفاقاتی صورت گرفت که در شأن خبرنگاری نبود.»
مهرزاد امیرخانی هم که طی چند سال اخیر از جمله ترانهسراهای فعال با چند ترانه هیت بوده، نظرش را اینطور بیان کرد: «من افتخار دیدن استاد بهمنی را نداشتم ولی به ایشان ارادت دورادور دارم و همیشه هم به ما لطف داشتهاند و از خواندن خبر استعفای ایشان در سایت «موسیقی ما» متعجب شدم. علت دقیق این اتفاق را هم متوجه نشدم. تا زمانی که ایشان در شورای ترانه حضور داشتند، همهچیز خوب بود و مشکل خاصی وجود نداشت. یکسری ممیزیها وجود داشت که بر کارهای خود ما هم اعمال میشد و مثلاً میگفتند به فلان کلمه نمیتوانیم مجوز بدهیم. فکر میکنم تا جایی که دست آقای بهمنی بود، برای ترانهسراها و خوانندهها مشکل خاصی ایجاد نکردند. برای من پیش نیامده بود که مجوز کارم صادر نشود و ایشان با مسئولیت خودشان این کار را انجام دهند. اما در مورد برخی کارها به گوشم رسیده که آقای بهمنی گفته بودند توقع من از مهرزاد امیرخانی چیز دیگری است و سعی کن در همان ژانرهای گذشته کار کنی و من هم به دیده منت میپذیرفتم.»
میثم یوسفی هم از دو منظر نسبت به استعفای محمدعلی بهمنی نگاه میکند: «این موضوع برای من دو وجهه دارد. یکی اینکه از دورانی که شعر را شناختم، طرفدار سرودههای بهمنی بودم و خوشحالم از موضعی که مجبور بودند در آنجا قرار بگیرند و ممیزی کنند، به موضع شاعری برگشتند. وجهه دیگر این است که من در حوزه ترانه کار میکنم و تأثیرات حضور آقای بهمنی را در سیستم معیوب شورای شعر دیدهام و مطمئنم [با رفتن ایشان] اوضاع برای ترانه بدتر خواهد شد. مطمئن هم هستم که اولین آسیب را ترانههای جدی خواهند دید. ترانههایی مثل آلبوم اخیر محسن چاوشی که بر اساس یک سوءتفاهم، طرفدارانشان فکر میکنند که آقای بهمنی جلوی آلبوم را گرفته بودند! در حالی که من میدانم اینطور نیست و نمیدانم چرا کسی نمیگوید که اصل ماجرای آلبوم محسن چاوشی چه بوده است. حداقل میتوانم شهادت بدهم ایشان آثار خیلی از ترانهسراهایی که کار خوبی داشتند و حتی نمیشناختند را پایش ایستادند و مجوز دادند. آقای بهمنی بارها از طریق من یا ترانهسراهای دیگر، سراغ یک ترانهسرا را میگرفتند و میگفتند که فلانی کیست و دوستان دیگر به خاطر یک کلمه، کل ترانهاش را رد میکنند. به شکل خیلی اساسی هم گاهی پای ترانههای بهظاهر خط قرمزی میایستادند. قطعاً اگر ایشان نبودند، کارهایی از سیامک عباسی، رستاک حلاج و یاسر قنبرلو و... هرگز مجوز نمیگرفتند.»
به اعتقاد نیلوفر لاریپور هم حضور محمدعلی بهمنی در جایگاه ریاست شورای شعر، تأثیر مثبت چندانی حداقل درباره کارهای شخص خودش نداشته است: «به دلیل اینکه خودم در این سالها هرچه ترانه فرستادهام، مجوز نگرفته، کمکی از ایشان ندیدهام. آقای بهمنی را به عنوان یک شاعر خیلی دوست دارم ولی برای خود من هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده و شاید این پاسخی برای دوستانی باشد که میگویند چرا ترانه نمیگویی. این همان شورایی است که در کلیپ «بارون یکریز» سعید مدرس اسم من را از تیتراژ حذف میکند. در عین حال هم ترانه «موچین» را برای تیتراژ یک سریال تأیید میکند و مجوز میدهد! شاید آقای بهمنی بگوید که من در اینها نقشی ندارم و به خاطر همین مجوزها است که استعفا میدهم ولی مگر ترانههایی مثل «تو بهتر از دو نفر آخری» و «حالای باحال نیمهکاره» برای اولینبار شنیده میشود؟»
زهرا عاملی با وجود داشتنِ جایی برای ارزیابی آثار مشکل ندارد؛ اما به گفته خودش، به شرطی که این روند بر اساس شایستهسالاری باشد: «من هم نسبت به این روند منتقدم ولی اگر اساساً جایی برای صدور مجوز وجود نداشته باشد، ممکن است به آثار سخیفی که این روزها در بازار میشنویم، بیشتر دامن زده شود. اعتقاد دارم شورا میتواند باشد ولی شورایی که به هیچ چیز جز شایستگی و ارزش ادبی توجه نکند. نباید شورایی باشد که تحت تأثیر مسائل سیاسی اجتماعی بوده یا کلماتی مثل «آغوش» و «بوسه» و... را حذف کند. شورا باید شعر ضعیف را از قوی تفکیک کند و من اساساً با مجوز دادن بر اساس شایستهسالاری موافقم.»
عاملی ادامه میدهد: «از سوی دیگر، به نظر من باید ترانهسراها برای اولینبار سوال کنند تکلیف ترانههایی که در این سالها فقط به خاطر برخی کلمات به آنها مجوز داده نشد، چه میشود. کلماتی که مصداق عینی آنها در زندگی همه تجربه میشود و اجازه نداریم از آن کلمات استفاده کنیم. دوست دارم این سوال از اعضای شورای شعر پرسیده شود که چهطور ممکن است ترانه عاشقانهای بدون استفاده از ادوات عاشقانه نوشته شود. وقتی جلوی این کلمات گرفته میشود، خیلی طبیعی است که کلماتی نظیر موچین و ریشتراش وارد ترانه شود! چون واقعاً کلماتی که شایستهاند، خط میخورند. من اعتقاد دارم از هر کلمهای میتوان استفاده کرد ولی با استفاده غلط از کلمات، مشکل دارم.»
افشین مقدم نظر دیگری دارد: «در این سالها کارهایی هم در فضای اینترنت منتشر شدهاند که نیازی به شورای شعر ندارند و فضای موسیقی مملکت را آلوده کردهاند. حتی خیلی از ترانههایی که با ممیزی دفتر موسیقی وارد بازار شدهاند، ضعیفترین ادبیات را دارند و مجوز هم گرفتهاند. ما هنوز با فلسفه دقیقی به لحاظ شخصیت حقوقی دفتر موسیقی آشنا نیستیم. اگر این باشد که فیلترینگی برای ارتقای سطح ترانهسرایی قرار است ایجاد کنند، خوانندگانی نظیر علیرضا عصار و محسن چاوشی داريم كه خودشان شعر خوب انتخاب مىكنند و از طرفي، خوانندههایی هم داشتهایم که کارهایشان ریتممحورند و ترانه، در درجه چندم اولویت تولید آنها قرار میگیرد.»
مقدم در این زمینه پرسشی را مطرح میکند: «من هنوز نمیدانم نقش دفتر موسیقی چه بوده است. آیا نقش محوری دفتر موسیقی این بوده که واژههایی که به تعبيرشان عفت عمومی را لکهدار مىكنند، وارد بازار نشوند؟ نقش محوریاش این بوده که استعارههای مربوط به مسائل سیاسی یا اجتماعی را شناسایی کند؟ اگر این بوده که به نظرم نقشی منفی است. اما دفتر موسیقی باید محلی برای آشتی هنرمندان باشد. نمیخواهم بگویم دفتر موسیقی نقش غیرموثری داشته ولی کالبدشکافی دقیقی از ماهیت آن ندارم. شاید هم یک دلیلش این باشد که من طی سه يا چهار سال اخیر بیشتر به مارکت داخلی رو کردهام و دقيق نمیدانم چه خبر است ولی میدانم شخص آقای بهمنی هميشه حمايتگر بودهاند.»
سوال دیگر ما از افشین مقدم درباره این موضوع بود که آیا هجمههای اخیر نظیر اتفاقات آلبوم محسن چاوشی و یادداشت یغما گلرویی در رفتن آقای بهمنی تأثیر داشته؟ «هر کدام از ما تجارب شخصی خودمان از تعامل با آقای بهمنی را داریم. من و تیممان در مورد مجوز ترانه چندان به مشكل برنخوردهايم. شايد احترامی بوده که برای کار فاخر در این مارکت عجیب و غریب قائل میشدند. موضع یغما گلرویی به اعتقاد من درباره شخص آقاى بهمنی نیست؛ بلکه او با بحث شورای شعر مخالف است.»
میثم یوسفی هم برای بیان نقد خود سراغ بتهوون و شکسپیر و حافظ و مولانا رفت: «اشکالی که این قصه دارد و ما با آن مواجهیم، اساساً موضوع ممیزی است. وقتی یک سیکل معیوب وجود دارد که ذاتاً ضد هنر است و نمیتوان متر و معیار مشخصی برای آن گذاشت، حضور امثال آقای بهمنی تسکین کوتاهمدت است. تا وقتی چنین سیستمی وجود دارد، تنها امید ما حضور امثال محمدعلی بهمنی است و وقتی که نباشد، شاید برگردیم به روزگاری که یک اثر فوقالعاده به خاطر یک کلمه غیرقابل انتشار شناخته میشد. به خاطر دارم زمانی که موسیقی پاپ آزاد شد، میگفتند اصلاً نباید عشق زمینی در آن وجود داشته باشد و بازگشت به آن دوران، در هر لحظهای ممکن است. در حالی که عشق در زندگی مردم جریان دارد و از زندگی مردم سانسور نمیشود و از هنر هم سانسور نمیشود. فکر کنید بتهوون در ایران بود، پیکاسو یا شکسپیر در ایران بود یا حتی حافظ و مولانا زنده بودند و مجبور بودند آثارشان را برای انتشار ارسال کنند تا ببینند که تأیید میشود یا نه! متأسفانه آسیب اول را اندیشه میبیند، چون اولین جایی که همیشه سانسور میشود، فکر است. آثار سطحی که آسیبی به تفکر و اندیشه نمیزنند، مجوز میگیرند ولی کارهایی که اعضای شورا توان درک آنها را نداشته باشند، مجوز نمیگیرند.»
عبدالجبار کاکایی با وجود اینکه سابقه عضویت در شورای شعر را دارد و اکنون در دفتر موسیقی مشغول است هم انتقاداتی نسبت به این ارگان ارزیابی شعر دارد. اما او درباره لزوم یا عدم لزوم وجود شورای شعر میگوید: «جامعه نخبه موسیقی و آنهایی که دنبال موسیقی جدی هستند، هیچوقت آرزو نکنند که دستگاه دولتی جلوی نوعی از موسیقی را بگیرد. چون این اولین قدم برای نفی رفتار دموکراتیک است. همه گونههای موسیقی باید آزاد باشند و دانش تشخیص خوب از بد، باید از طریق نهادهایی مثل همین سایت «موسیقی ما» در اختیار عموم افراد قرار بگیرد. هیچکسی نخواهد که این وظیفه را با دادن یا ندادن مجوز، یک سازمان دولتی انجام بدهد. چون بههرحال آن سازمان دولتی یا دور زده میشود یا اعمال سلیقه میکند. بنابراین ایدهآل این است که وزارت ارشاد، مرجع قدرتمندی برای ارزشگذاری آثار هنری باشد. بدون اینکه مانع انتشار و تولید شود، تنها ارزشگذاری کند.»
کاکایی اما به یک نکته بسیار مهم اشاره میکند: «این نکته را هم در نظر داشته باشید که از خود مقوله مجوز، بوی متعفن دور زدن و فساد مالی یا به تعبیری مافیا به مشام میرسد. نباید چنین مانعی وجود داشته باشد که نظام اداری به سمت فساد برود. بهتر این است که در حوزه ارزشیابی محتوایی آثار، ما شاهد یک مرجع فرهنگی و هنری به نام شورای ترانه باشیم که مرکب از چند شورا باشد. شوراهایی که آثار جدی، آثار تینایجرپسند و... را بررسی کنند. اگر تا الان چنین اتفاقی رخ نداده، به این دلیل است که اراده وجود داشته اما تنها در ذهن اعضای شورای شعر به عنوان تخیل بوده است. تلاش من و جناب بهمنی و دوستان دیگر این است و همفکریم که به این سمت برویم و خیلی از تصمیمگیریها هم در حوزه مسئولیت ما نیست.»
عبدالجبار کاکایی پیشنهاداتی هم نسبت به روند کار شورای شعر و تغییرات آن داشت: «از چند ماه پیش که محل کار من به دفتر موسیقی منتقل شده، به دوستان شورا عرض کردم که مهر احراز هویت ما پای این آثار مصرفی، نوعی توهین به شورای شعر است. این آثار پیش از انقلاب هم تولید میشدند که مصرفی و اصطلاحاً لالهزاری بودند و هیچوقت هم به دستگاه عریض و طویل اداره فرهنگ یا رادیو و تلویزیون ملی آن دوره راه پیدا نمیکردند. اما پس از انقلاب، وزارت ارشاد را به اعتبار بخش «ارشاد» آن مکلف کردند که بر تولیدات هنری و موسیقی نظارت داشته باشد. تا جایی اینکه «وزارت فرهنگ و ارشاد» تبدیل به «نظارت ارشاد» شده است! این نظارت جنبه استصوابی دارد و به نوعی صلاح کار را تشخیص میدهند و شوراهایی تشکیل میشود که باید سلایق خود را به تولیدات ادبی بیرون از مجموعه القا کنند. رفتهرفته قدرت تشخیص جامعه هم ضعیف شده و مردم، تابع مد و موج شدهاند. چندی پیش اعلام کردم که اجازه بدهید قوه عاقله مردم در تشخیص هنر خوب و بد رشد کند و نقش و شخصیتی هم در انتخاب به مردم داده شود. پس از چهل، سال دیر شروع کردیم و ممکن است به زودی نتیجه نگیریم؛ اما شیب ملایم رو به بالایی خواهیم داشت.»
کاکایی صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «پیشنهاد من به دوستان شورای شعر و ترانه این بوده که موضوع نظارت محتوایی و فنی را تفکیک کنیم و ببینیم دغدغه ارشاد چیست. دغدغه ارشاد که از سوی نهادهای فرادستی به او دیکته میشود، جلوگیری از گافهای اخلاقی و سیاسی و اموری است که در قوانین رسمی جمهوری اسلامی ایران، خط قرمز محسوب میشود. به نظر من، تشخیص این امور هم در صلاحیت شورای شعر نیست و این امور را یک جامعهشناس یا متخصص علوم سیاسی و امنیتی تشخیص میدهند که چه امری لازم است به جامعه عرضه شود. اگر قرار بر وجود شورای محتوایی باشد، شرط و شروطی دارد که یکی از آنها پاسخگویی به تولیدکنندگان آثار و منتقدان است و راجع به خطوط قرمز اطلاعرسانی کند. شورای دیگر هم فنی باشد که همین شورایی است که الان داریم و باید ارزیابی آن از لحاظ کیفی آثار باشد. باز هم برای این شورای فنی پیشنهاد دادم که به جای رد و قبول آثار -که معمولاً به سلیقه میانجامد- ارزشگذاری کند و مثل سینما رده «الف» تا «د» داشته باشیم. در این صورت، طی یک سال اول اگر اغلب تولیدات یک شرکت در رده «د» بود، برایش محدودیتهایی قائل شوند؛ مثلاً اجازه برگزاری کنسرت به آن شرکت ندهند، منوط به اینکه تعدادی اثر در رده الف یا ب عرضه کند. این موارد مسیرهای روشنی است که فکر نمیکنم نیاز باشد برایشان دلیل بیاوریم و اینها را با برخی مدیران فعلی وزارت ارشاد مطرح کردهام که آقای حسینی از آن استقبال کردند.»
کاکایی که اکنون پست معاونت برنامهریزی دفتر موسیقی را در اختیار دارد به تشریح جزئیات آن پرداخت: «ساعتی پیش با آقای بهمنی صحبتی داشتم و طبق چیزی که خواندم، ایشان فرموده بودند که میخواهم مزاحم ترانههای ضعیف نشوم. پست سازمانی من، معاونت برنامهریزی دفتر موسیقی است و گاهی با دوستانِ شورا مشورت میکنم. دوستان شورا و خصوصاً آقای بهمنی معمولاً از موضوع ترانههای ضعیف گلایهمند بودند. ترانههایی که اصطلاحاً «کلاب-کنسرتی» هستند و این جریان، به واسطه تقلیل گرایش به آلبوم و حمایت شرکتهای بزرگ و هولدینگهای اقتصادی از نوعی از موسیقی -که درآمد اقتصادی خوبی دارد- به وجود آمده است. حتی حمایت از این نوع موسیقیها، از سوی برخی نهادهای نظارتی هم انجام میشود! مثلاً وقتی صدا و سیما خودش را به یکی از جریانهای حاشیهای و مبلغگونهای از موسیقی مصرفی تبدیل میکند و سالنهای اصلی موسیقی و نمایش کشور هم در اختیار اینگونه موسیقیها قرار میگیرد، تهیهکنندههای بزرگ هم به گسترش این نوع موسیقی میپردازند. فرمول آنها هم این است که باید جامعه را از افسردگی به سمت شادمانی و نشاط هدایت کرد. در نقطه مقابل، کمکم صدای موسیقی جدی ما خاموش میشود و به چشم نمیآید؛ بهویژه اینکه آن نوع از موسیقی نه حامی مالی قوی دارد و نه حواشی تبلیغاتی. در حالی که ارشاد باید حامی این موسیقی باشد. بنابراین موسیقی مصرفی و میل به تجارت، در حال خاموش کردن صداهای دیگر است. اتفاقی که در تئاتر و سینمای ما هم رخ داده است.»
این ترانهسرای باسابقه تلویحاً بحث دور زده شدن شورای شعر را تأیید و اعلام میکند که گاهی از دست این مجموعه هم کاری برنمیآید: «شرکتهایی که این نوع موسیقی را گسترش میدهند، حامیان قوی از نهادهای فرادستی دارند. مثلاً صدا و سیما برنامههای پرطرفدارش را به تبلیغات این نوع از موسیقی با آن کلام اختصاص میدهد؛ در حالی که صلاحیت افراد حاضر در برنامههایش بررسی میشود و به راحتی این کرسیها را به هرکسی نمیدهند. بههرحال از جاهایی حمایت میشوند که شورای شعر که هیچ، بعضاً شاید ارشاد هم نتواند جلوی انتشار این آثار را بگیرد و توصیههایی است که میشود! مردمی هم که در کنسرتها با این کارها بالا و پایین میپرند، عملاً به تنها چیزی که فکر نمیکنند، تعریف زبان و کلام است. البته گاهی که در خلوت به این کارها گوش کنند، متوجه تعابیر و عبارات مزخرف و فقدان ارتباط کلمات میشوند و آنجا معلوم میشود که چه چیزی گوش میکردهاند. بههرحال شرکتها با فرمول شادی، مدیران در سطوح کلان را برای معرفی و عرضه این کارها قانع میکنند. این نوع آثار، حامیان قوی دارند و شورای شعر بهتنهایی نمیتواند کاری کند. اگر شورای شعر شمشیر از رو ببندد و بخواهد جلوی آثار ضعیف را بگیرد، نود درصد آثار رد میشوند؛ چون در همین سطح هستند.»
حسین غیاثی هم گلایهای جدی دارد نسبت به روندی که برخی ترانهها اصلاً از فیلتر شورای شعر رد نمیشوند: «کلاً شورا بین ارزشگذاری اثر و سانسورِ برخی کلمات بلاتکلیف است. کارهایی از این فیلتر رد میشود که اصلاً به دستشان هم نمیرسد و آنها باید پاسخگو باشند. جایی که شورا دور زده میشود، کجا است؟ ماهیت شورا اگر ارزشگذاری کیفی است که خیلی خوب است. اما به نظرم این فرایند سلیقهای است و بیشتر دوستانی که در این بخش فعالیت دارند، شاعرند تا ترانهسرا و در این شورا حتماً باید چند سانگرایتر هم حضور داشته باشند؛ چون خیلی وقتها حذفیات بر اساس معیارهای شعر انجام میشود. به همین دلیل، صحبت درباره شورای شعر در مجال چند جمله نمیگنجد و باید به جایی برسیم که خود مردم این ممیزی را انجام دهند. مطمئن باشید کارهایی که در آن بی ادبی یا ناهنجاری وجود داشته باشد، خودبهخود سانسور میشوند.»
میثم یوسفی هم با ذکر یک مثال و گلایه نسبت به سایر اعضای شورای شعر، اشارهای به داستان مجوز گرفتن برخی ترانهها از جاهای دیگر دارد: «شورای شعر اساساً جایی بوده که انگار برخی افراد در آنجا فقط میگویند که منتشر نشود. به همین دلیل، رفتن شخصی مثل آقای بهمنی که شعر را میشناختند و دنبال «نباشد»ها نبودند، مخصوصاً به ترانه اندیشمند آسیب میزند. آقای بهمنی بارها در مصاحبههای خود گفتهاند که برخی از این کارهای سطحی اصلاً به دست ما نمیرسد و همچنان هم این آثار به دست شورای شعر نخواهند رسید؛ چون از جای دیگری مجوز میگیرند. مثلاً ما آلبومی با «کامران تفتی» تولید کردیم که اسپانسر یا تهیهکننده میلیاردی نداشت و ما از طریق سیستم و بروکراسی رایج جلو رفتیم. در صورتی که امثال آقای بهمنی در شورای شعر نباشند، قطعاً چنین آثاری رد میشوند. به این دلیل که قسمت شاعرانگی کار را خیلیهایشان متوجه نمیشوند. متأسفانه تا جایی که اطلاع دارم، دوستان جوانتر بیشتر به کارها آسیب میزنند و اینطور نیست که حتی بگوییم با جایگزینی یک نسل جدید، اتفاق خوبی رخ میدهد. همین الان افرادی که در شورای شعر حضور داشتند و از آقای بهمنی جوانتر بودند، هم نگاه کلاسیکتری نسبت به ادبیات و ترانه داشتند و هم اینکه نمیدانم از ترس یا حسادت یا هر چیز دیگری، خیلی از کارها را رد میکردهاند. یکبار آقای بهمنی گفتند من آنقدر کارهای خوبی را که دوستان رد کرده بودند، تأیید کردهام که دیگر از آنها عکس میگیرند و به عنوان سند ذخیره میکنند تا اگر روزی کسی به آنها گیر داد، بگویند ما رد کرده بودیم و بهمنی مجوزشان را صادر کرد!»
نیلوفر لاریپور در پاسخ به این سوال که آیا با وجود این حواشی، محمدعلی بهمنی بیتقصیر بوده، گفت: «درباره بیتقصیر بودن آقای بهمنی، مثل این است که بگوییم آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور در شرایط کنونی بیتقصیر است. کسی که مسئولیتی را بر عهده میگیرد، باید توان اجرای آن را هم داشته باشد. من با آن شورا بهطور کل مخالفم و اعتقاد دارم همان ترانههای «موچین» و... هم باید منتشر شوند؛ اما مردم آنقدر شعور دارند که خوب و بد را تشخیص دهند و کسی که قرار است ماندگار باشد، میماند. ما قبل از انقلاب هم برخی ترانههای نازلتر داشتیم ولی کدامیک باقی ماندند؟ وجود ممیزی و شورا هر چیزی را ابتر میکند و باعث میشود که بدها به دلیل استفاده از رانت، جایگاهشان مستحکمتر شوند و خوبها هم چشم امیدشان به این است که فقط به واسطه هنرشان مطرح شوند و نهایتاً هم از بین میروند. نتیجه میشود فاجعهای که این روزها به نام موسیقی پاپ در مملکت میبینیم.»
زهرا عاملی اما در این خصوص نظر متفاوتی دارد: «من نمیگویم که آقای بهمنی نتوانستند کارهایی را انجام بدهند و شاید هم نگذاشتند. ما پشت آن در نبودهایم که ببینیم چه اتفاقاتی رخ داده است. من سابقه مدیریتی ندارم ولی از آنجا که در رسانه ملی کار کردهام، معتقدم خیلی وقتها به شما پستی میدهند ولی اختیار کامل را نه. به نظرم قضاوت راجع به این مسأله خیلی سخت است ولی میتوانم این نقد را نسبت به آقای بهمنی وارد کنم که ای کاش روشنگری بیشتری میکردند. بهتر بود شفاف توضیح میدادند که چهطور اینهمه ترانه سخیف مجوز میگیرند و منتشر میشوند. ایشان گفتند با شرم خداحافظی میکنم ولی به نظرم شرمی برای آقای بهمنی نیست؛ چون به اندازه خودشان به ادبیات این مملکت خدمت کردهاند. آن هم در زمانی که خیلی از ترانهسرایان مطرح امروز، مدرسه میرفتند!»
نیلوفر لاریپور در این باره میگوید: «من ضمن احترامیکه برای آقای بهمنی و آقای کاکایی قائلم، یک توصیه دوستانه خدمتشان دارم. آن هم اینکه اگر قرار است راجع به موضوعی توضیح بدهند، با ادبیاتی بنویسند که مردم بفهمند و آنهایی که پیگیرند، متوجه شوند که چرا رفتهاند. من یادداشت آقای کاکایی و آقای بهمنی را خواندم و متوجه نشدم که قرار است بروند یا بمانند! اتفاق بدی رخ داده یا ما کار بدی کردیم؟! من که کارم ادبیات است، در مرتبه اول که یادداشتهای این دو عزیز را خواندم، متوجه نشدم که جریان چیست!»
ولی عبدالجبار کاکایی این موضوع را محدود به شخص محمدعلی بهمنی نمیداند و آن را یک تابو در حوزه دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارزیابی میکند: «ظاهراً یکی از تابوهایی که دفتر موسیقی از گذشته داشته، برگزاری همین کنفرانسهای مطبوعاتی برای شفافسازی بوده است. من این مژده را به شما بدهم که پیشنهاد کنفرانس مطبوعاتی برای شورای ادبی را به آقای حسینی (معاونت هنری وزارت ارشاد) دادم و موافقت کردند. دوستان شورا هم موافقت و استقبال کردند و از دفتر آقای ترابی هم خواستم که مقدمه اولین نشست اعضای شورای ترانه با منتقدان، اصحاب مطبوعات و سایتهای موسیقی را برگزار کنند تا شورا به شکل شفاف، راجع به موضوع فنی ترانهها صحبت کند و سخنان دیگر را هم بشنود. فراتر از آن هم من درخواست کردم که شورای محتوایی -که متشکل از مشاوران دفتر موسیقی است و الان کارشان را از شورای شعر تفکیک کردهاند- با شرکتها جلساتی داشته باشند و خطوط قرمز را در میان بگذارند. یکی از این دو نشست، قطعاً رسانهای و دیگری شاید خصوصیتر باشد.»
کاکایی در پاسخ به اینکه آیا فکر میکنید با رفتن آقای بهمنی از شورا، اتفاق خاصی بیفتد، گفت: «من هم یک دوره از شورا بیرون آمدم و برنامه عوض نشد. آقای عباس سجادی بیرون آمدند و عوض نشد. آقای بهمنی چند سال قبل هم استعفا دادند و شرایط عوض نشد. دوباره ایشان بیرون آمدند و کماکان این رویه هست! من سال 86 پیشنهاد تفکیک شورای محتوایی و فنی را دادم که انجام نشد ولی امسال عملاً در حال انجام شدن است. اتفاقاً چون شورای فنی فقط در حال انجام کار فنی است، با بحران ضعف ترانه مواجه شده است. وگرنه این بحران چند سال است که در ارشاد ادامه دارد. دوستان ما در شورا طی این مدت چون روی مسائل محتوایی متمرکز بودند، شاید کمتر به ضعف آثار توجه میکردند. به جهت اینکه وزارت ارشاد ناخواسته این وظیفه را بر عهده آنها گذاشته بود و در بررسی آثار، گمانهزنی میکردند که مثلاً فلان اثر ممکن است در صورت انتشار، مورد اعتراض مردم یا نهادهای نظارتی قرار بگیرد و بر اساس گمانهزنی رد میکردند. مثل ماجرایی که در مورد آلبوم «ابراهیم» به وجود آمد و در تخصص و صلاحیت شورا نبود که راجع به محتوای اثر نظر بدهد.»
مهرزاد امیرخانی هم یک انتقاد نسبت به روند کنونی صدور مجوزها و شورای شعر داشت: «در حاشیه این اتفاق یک صحبت هم دارم. آن هم اینکه صدور مجوز تکقطعه زمان زیادی را از مجموعه وزارت ارشاد میگیرد. اگر بتوانند صدور مجوز را به افرادی که رزومه مشخصی دارند بسپارند، وقت دوستان هم گرفته نمیشود. چرا که خود دوستان میدانند مشکلات کجا است و خودشان معمولاً سعی میکنند در بخش مجوز مشکلی ایجاد نشود. یک حجم زیاد کار برای شورای شعر و موسیقی و تصویر ایجاد شده که بیدلیل است و وقتگیر.»
عبدالجبار کاکایی در پایان اعلام کرد که از محمدعلی بهمنی خواسته تا کمی بیشتر صبر کند و اگر شرایط تغییر نکرد، ناامید شود: «امروز از آقای بهمنی خواستم که عجله نکنند و تلاش کنیم که این مسیر اصلاح شود؛ در حالی که برخی اعتقاد دارند اصلاحپذیر نیست. بههرحال شرایط ما با ده پانزده سال پیش تفاوت دارد و در همه زمینهها حتی اگر کند، ولی رو به رشد هستیم. از استاد خواستم به این تعریفی که رسیدم، پیادهسازی شود و اگر دیدیم نهادهای دیگر حاضر به گفتوگو نیستند و تنها توقعاتشان را بیان میکنند و به فکر پیادهسازی حکم خود هستند، آن وقت میتوان از تغییر شرایط ناامید شد.»
سایت «موسیقی ما» طی روزهای آینده در گفتوگو با تهیهکنندگان و سایر دستاندرکاران حوزه موسیقی، مقوله استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر و حواشی ایجاد شده را پیگیری میکند. همچنین این رسانه در تدارک انجام گفتوگویی با «علی ترابی»، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد است.
حالا باید دید تکلیف رئیس اتاق پارتیشنی طبقه سوم دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه میشود و چه سرنوشتی در انتظار این مجموعه است.
برخی موافق این تصمیم استاد بهمنی بودند و برخی هم آن را اشتباه قلمداد کردند. همین مسأله باعث شد تا داستان استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر را از زوایای مختلف و در گفتوگو با چند ترانهسرا واکاوی کنیم؛ اتفاقی که ریشهاش قطعاً در یک تصمیم ناگهانی نیست و دلایل گوناگونی دارد؛ دلایلی که به دلیل سکوت استاد بهمنی تا لحظه نگارش این گزارش به شکل دقیق بیان نشده است. اما شاید با مطالعه این گزارش، برخی از این دلایل روشنتر شود.
- * استعفای بیسر و صدا، جنجال شروع هفته
«سال ۱۳۴۲ که بهمهربانی استادم، گرامییاد فریدونمشیری، در رادیو سرودن ترانه را تجربه میکردم تا امروز، هرگز از تشویقی مغرور و از انتقادی دلگیر نشدهام. در حال حاضر هم با همه تلخیهایی که در شورا تحمل میکنم، دوست ندارم گلهمند شرایط باشم.
اما صادقانه اعتراف میکنم که در جوانی اگر ذات کلام در بیان را به درستی نمیشناختم، در مسیرِ تا هفتادوششسالگی اندکی شاید آموخته باشم.
لبم عطشزدهی بوسه نیست حرف بزن
شنیدنت عطشِ روح را میافزاید
متأسفانه روزگاری را میگذرانیم که برایتخریب «موسیقی» رندانه دارند ارج باید و نبایدهای کلمه در ترانه را از باورهامان میربایند.
جهت اطلاع: من با آگاهیِ اشتباهم از قبول ریاست شورای ترانه، نه بهدلیل اینکه شش ماه است کارشناسانش هم حقوقی دریافت نکردهاند، فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف نباشم، با شرم خداحافظی میکنم.»
در این متن، یک کلیدواژه مهم با عنوان «ترانههای ضعیف» وجود دارد. کلیدواژهای که طی یکی دو سال اخیر به دفعات از سوی منتقدان موسیقی پاپ و منتقدان شورای شعر شنیده شده است. چرا که این طیف اعتقاد دارند که برخی ترانههای سطح پایین پاپ از سوی شورای شعر دفتر موسیقی مجوز میگیرند و باید ریاست و اعضای شورا پاسخگوی این موارد باشند. همین بحث در روز شنبه از سوی رسانهها و حتی یک برنامه تلویزیونی مورد بحث جدی و تحلیل قرار میگیرد. البته موضوعِ حقوق نگرفتن اعضای شورا هم برای اولینبار در این متن اعلام شد.
- * یغما، چاوشی و دیگران...
داستان از این قرار بود که برخی ترانههای این آلبوم، از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد رد شده بود. همین موضوع باعث شد که نوک پیکان انتقادات عوامل آلبوم محسن چاوشی و طرفدارانش به سمت شورای شعر و شخص محمدعلی بهمنی قرار بگیرد. ریاست شورای شعر در مصاحبهای با خبرگزاری «ایرنا» درباره جزئیات ماجرای «ابراهیم» در گفتوگویی با تیتر «ترانههای آلبوم چاوشی مشکل عریانی دارد، نه سیاسی» توضیح داد.
در فاصله کوتاهی این مصاحبه تکذیب شد! در ادامه، خبرنگار خبرگزاری فوق هم بخشهایی از فایل صوتی گفتوگو را منتشر کرد که نشان میداد برخی از نکات آن مصاحبه از زبان محمدعلی بهمنی بیان شده است. حالا نوبت یغما گلرویی بود که با انتشار دو پست در صفحه اینستاگرام خود، انتقادات تندی نسبت به ریاست بهمنی در شورای شعر و روند فعالیت آن شورا عنوان کند که بحثهای زیادی را به دنبال داشت. او پیش از این هم انتقادات متعددی نسبت به عملکرد شورای شعر و ماهیت آن مجموعه مطرح کرده بود.
- * آیا شورای شعر متعلق به امروز است؟
در شورای ممیزی وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، اگر کاری به هر دلیلی رد میشد، آن اثر منتشر نمیشد. حتی گفته میشود شخص محمدعلی بهمنی هم ترانههایی داشته که در شورای ممیزی آن زمان رد شده بودند. بعضاً در کارهای پیش از انقلاب مواردی بوده که با نظر شورای ممیزی تغییر میکردند و نسخه اصلاح شده به گوش مردم میرسید. پس از انقلاب هم تا سال 1360 عموماً سرودها و آثار انقلابی منتشر میشد که نیازی به مجوز نداشتند و مرجع خاصی هم برای بررسی اشعار شکل نگرفته بود. اما از سال 1361 و همزمان با تأسیس مرکز سرودها و آهنگهای انقلابی، نهاد شورای شعر مجدداً شکل گرفت که تا امروز ترکیبهای گوناگونی داشته است. محمدعلی بهمنی هم که در سال 1386 به همراه عبدالجبار کاکایی و اهورا ایمان در اعتراض به عملکرد وزارت ارشاد از این شورا کنارهگیری کرده بود، مجدداً از اسفند 1393 بر مسند ریاست این ارگان دفتر موسیقی تکیه زد.
- * مثبت یا منفی؟ خوب یا بد؟
نیلوفر لاریپور موافق استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر است و حتی اعتقاد دارد که ورود به چنین پستهایی در مقطع کنونی اشتباه است: «برخی میگویند نباید عرصه را ترک کرد؛ ولی به نظر من، قرار گرفتن در پستهای مدیریتی با وجود این حجم توصیه و سفارش و اعمال زور، فقط باعث میشود که از اسم و هنر آدمها خاطره خوبی بهجا نماند؛ خصوصاً وقتی که به سنین میانسالی میرسیم و بیشتر باید به فکر آبروی خودمان و نامیکه قرار است از ما بماند باشیم. به همین دلیل، من با استعفای آقای بهمنی موافقم؛ هرچند که اعتقاد دارم ایشان نباید از ابتدا این پست را قبول میکردند. ورود به چنین پستهایی اشتباه است ولی از هر جا که جلوی اشتباه را بگیرید، خوب است.»
زهرا عاملی هم با ذکر پیشزمینهای راجع به شخص محمدعلی بهمنی، این اتفاق را دارای یک نکته مثبت میداند: «آقای بهمنی شخصی نیست که من و امثال من بخواهیم از اعتبارش با حرفهایمان کم کنیم؛ چون یکی از معدود افراد شورای شعر است که قلم و کارنامهاش نشان میدهد چهقدر بزرگ است و ما با چه شاعر باسوادی طرفیم. پس راجع به یک استاد صحبت میکنیم و ایشان زمانی ترانهسرا بودهاند که ترانهسرایی مد نبود!
اما درباره استعفای ایشان باید بگویم که من نمیدانم پشت آن اتاق چه میگذرد؛ چون اساساً ما شاعرها را هیچوقت راه نمیدهند. البته من را هیچوقت راه ندادهاند ولی شاید درباره بقیه شرایط متفاوت باشد! نمیدانیم در آن اتاق تصمیمها با چه کسی است و چه کسی مقصر بوده. حرفی که من میزنم، بر اساس دانش و توانایی آقای بهمنی است و به نوعی الگوی شاعرها و ترانهسرایان جوان محسوب میشود. اینکه ایشان استعفا میدهد، یک نکته مثبت و یک نکته منفی دارد. نکته مثبت این است که ایشان شجاعت داشتند و خداحافظی کردند که شایان تقدیر است. آن هم در دورهای که بسیاری از مدیران با پررویی همچنان تصمیمات غلط میگیرند. آقای بهمنی یک شاعر بزرگ است و نباید توقع داشته باشیم که در همهچیز صد عمل کند. همین که استعفا دادند، بیانگر این نکته است که ای جماعت مدیر! اگر نمیتوانید کاری را انجام دهید، استعفا بدهید و بگذارید دیگران آن کار را انجام بدهند.»
- * ممیزی یا همراه؟ مسأله این است!
افشین مقدم دیدگاه خود درباره رویه فعالیت و جایگاه محمدعلی بهمنی را اینگونه بیان میکند: «در موضوع ارتباط و تعامل با استاد محمدعلی بهمنی، هر کسی تجربه خاص خودش را دارد. ممکن است برخی از روند ریاست ایشان خاطره خوبی نداشته باشند و برخی هم حُسننیت ایشان را دیده باشند. من همیشه رابطه خوبی با استاد بهمنی داشتهام و ایشان هم به من لطف داشتهاند. در سالهای ریاست ایشان بر شورای شعر، اوضاع را بهتر از قبل دیدم. من از سالهایی میآیم که به کار بردن هر ضمیر «تو» -که معشوق زمینی را تداعی میکرد- مجوز نمیگرفت. نمیخواهم اسم ببرم که چه کسانی آن زمان در شورا بودند؛ ولى کوچکترین واژه و تصويرى که ممکن بود لمس زمینی را به ذهن متبادر کند را رد میکردند. گاهی هم ترانهها در يك طبقه مجوز میگرفت و در طبقه ديگر رد میشد و دوباره در يك طبقه ديگر مجوزش صادر مىشد!»
مقدم نظر خود را اینگونه جمعبندی میکند: «با توجه به این مسائل، خیلی ناراحتم که آقای بهمنی استعفا دادند؛ چون اساساً فکر میکنم ایشان سعی میکردند ارتباط خوبی با ترانهسراهای زخمی و آزرده از سانسور داشته باشند. نظر شخصی من این است که حضور آقای بهمنی در مرکز موسیقی و شورای شعر لازم بود؛ چرا که ایشان این ژانر را میشناختند و تلاششان این بود که میان آن مرکز و هنرمندان آشتی برقرار کنند. به عنوان مثال، دو ترانه «زیبای خوابآلود» و «نوجوونی» من به علت چند تصوير عاشقانه شايد در سالهای قبل به هیچ عنوان نمىتوانست مجوز دريافت كند. ولي در زماني كه ايشان حضور داشتند، مجوزشان صادر شد و تا آنجا كه مىدانم، اگر کاری به بنبست میخورد، با وساطت آقای بهمنی موضوع حل میشد. شاید اگر ایشان نبودند، به چالش بیشتری گرفتار میشدیم؛ ولی آقای بهمنی به دلیل اینکه ترانه و حال و هوای ترانهسرا را میشناسند، بهتر از هر شخص دیگری میدانست که عوض شدن تصویر، یک شعر را جریحهدار میکند.
حسین غیاثی هم در این زمینه و همچنین بحث تکذیب مصاحبه استاد بهمنی گفت: «آقای بهمنی واقعاً برای شورای شعر غنیمت بودند؛ چون من به چشم دیده بودم که پای کارهای خوب میایستادند و همراه شاعرها با اعضای شورا میجنگیدند. ایشان برای حذف نشدن کارهایی که ماهیت هنری داشتند، تلاش میکردند و کمک زیادی در این چند سال کردند و به نیت این کمک هم همانجا مشغول بودند. میدانستم که حضور در شورا برای ایشان شرایط مناسبی ندارد و به جهت حضور در جایی که کار ممیزی انجام میدهد، در معرض آسیب و انتقادات شدید بودند؛ اما ایستادند. من حس کاملاً مثبتی به حضور ایشان داشتم، چون ما مجبوریم در مارکت مجاز و با این معیارها کار کنیم و کمک ایشان در آن جایگاه از دست رفت. اشتباه ما این بود که به شخص حمله کردیم نه ماهیت کاری که انجام میشود. به عنوان مثال، مشکلاتی که سر آلبوم محسن چاوشی پیش آمد، یک موج رسانهای با کنار هم چیدن فایلهای صوتی بود و اتفاقاتی صورت گرفت که در شأن خبرنگاری نبود.»
مهرزاد امیرخانی هم که طی چند سال اخیر از جمله ترانهسراهای فعال با چند ترانه هیت بوده، نظرش را اینطور بیان کرد: «من افتخار دیدن استاد بهمنی را نداشتم ولی به ایشان ارادت دورادور دارم و همیشه هم به ما لطف داشتهاند و از خواندن خبر استعفای ایشان در سایت «موسیقی ما» متعجب شدم. علت دقیق این اتفاق را هم متوجه نشدم. تا زمانی که ایشان در شورای ترانه حضور داشتند، همهچیز خوب بود و مشکل خاصی وجود نداشت. یکسری ممیزیها وجود داشت که بر کارهای خود ما هم اعمال میشد و مثلاً میگفتند به فلان کلمه نمیتوانیم مجوز بدهیم. فکر میکنم تا جایی که دست آقای بهمنی بود، برای ترانهسراها و خوانندهها مشکل خاصی ایجاد نکردند. برای من پیش نیامده بود که مجوز کارم صادر نشود و ایشان با مسئولیت خودشان این کار را انجام دهند. اما در مورد برخی کارها به گوشم رسیده که آقای بهمنی گفته بودند توقع من از مهرزاد امیرخانی چیز دیگری است و سعی کن در همان ژانرهای گذشته کار کنی و من هم به دیده منت میپذیرفتم.»
میثم یوسفی هم از دو منظر نسبت به استعفای محمدعلی بهمنی نگاه میکند: «این موضوع برای من دو وجهه دارد. یکی اینکه از دورانی که شعر را شناختم، طرفدار سرودههای بهمنی بودم و خوشحالم از موضعی که مجبور بودند در آنجا قرار بگیرند و ممیزی کنند، به موضع شاعری برگشتند. وجهه دیگر این است که من در حوزه ترانه کار میکنم و تأثیرات حضور آقای بهمنی را در سیستم معیوب شورای شعر دیدهام و مطمئنم [با رفتن ایشان] اوضاع برای ترانه بدتر خواهد شد. مطمئن هم هستم که اولین آسیب را ترانههای جدی خواهند دید. ترانههایی مثل آلبوم اخیر محسن چاوشی که بر اساس یک سوءتفاهم، طرفدارانشان فکر میکنند که آقای بهمنی جلوی آلبوم را گرفته بودند! در حالی که من میدانم اینطور نیست و نمیدانم چرا کسی نمیگوید که اصل ماجرای آلبوم محسن چاوشی چه بوده است. حداقل میتوانم شهادت بدهم ایشان آثار خیلی از ترانهسراهایی که کار خوبی داشتند و حتی نمیشناختند را پایش ایستادند و مجوز دادند. آقای بهمنی بارها از طریق من یا ترانهسراهای دیگر، سراغ یک ترانهسرا را میگرفتند و میگفتند که فلانی کیست و دوستان دیگر به خاطر یک کلمه، کل ترانهاش را رد میکنند. به شکل خیلی اساسی هم گاهی پای ترانههای بهظاهر خط قرمزی میایستادند. قطعاً اگر ایشان نبودند، کارهایی از سیامک عباسی، رستاک حلاج و یاسر قنبرلو و... هرگز مجوز نمیگرفتند.»
به اعتقاد نیلوفر لاریپور هم حضور محمدعلی بهمنی در جایگاه ریاست شورای شعر، تأثیر مثبت چندانی حداقل درباره کارهای شخص خودش نداشته است: «به دلیل اینکه خودم در این سالها هرچه ترانه فرستادهام، مجوز نگرفته، کمکی از ایشان ندیدهام. آقای بهمنی را به عنوان یک شاعر خیلی دوست دارم ولی برای خود من هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده و شاید این پاسخی برای دوستانی باشد که میگویند چرا ترانه نمیگویی. این همان شورایی است که در کلیپ «بارون یکریز» سعید مدرس اسم من را از تیتراژ حذف میکند. در عین حال هم ترانه «موچین» را برای تیتراژ یک سریال تأیید میکند و مجوز میدهد! شاید آقای بهمنی بگوید که من در اینها نقشی ندارم و به خاطر همین مجوزها است که استعفا میدهم ولی مگر ترانههایی مثل «تو بهتر از دو نفر آخری» و «حالای باحال نیمهکاره» برای اولینبار شنیده میشود؟»
- * ماهیت شورا
زهرا عاملی با وجود داشتنِ جایی برای ارزیابی آثار مشکل ندارد؛ اما به گفته خودش، به شرطی که این روند بر اساس شایستهسالاری باشد: «من هم نسبت به این روند منتقدم ولی اگر اساساً جایی برای صدور مجوز وجود نداشته باشد، ممکن است به آثار سخیفی که این روزها در بازار میشنویم، بیشتر دامن زده شود. اعتقاد دارم شورا میتواند باشد ولی شورایی که به هیچ چیز جز شایستگی و ارزش ادبی توجه نکند. نباید شورایی باشد که تحت تأثیر مسائل سیاسی اجتماعی بوده یا کلماتی مثل «آغوش» و «بوسه» و... را حذف کند. شورا باید شعر ضعیف را از قوی تفکیک کند و من اساساً با مجوز دادن بر اساس شایستهسالاری موافقم.»
عاملی ادامه میدهد: «از سوی دیگر، به نظر من باید ترانهسراها برای اولینبار سوال کنند تکلیف ترانههایی که در این سالها فقط به خاطر برخی کلمات به آنها مجوز داده نشد، چه میشود. کلماتی که مصداق عینی آنها در زندگی همه تجربه میشود و اجازه نداریم از آن کلمات استفاده کنیم. دوست دارم این سوال از اعضای شورای شعر پرسیده شود که چهطور ممکن است ترانه عاشقانهای بدون استفاده از ادوات عاشقانه نوشته شود. وقتی جلوی این کلمات گرفته میشود، خیلی طبیعی است که کلماتی نظیر موچین و ریشتراش وارد ترانه شود! چون واقعاً کلماتی که شایستهاند، خط میخورند. من اعتقاد دارم از هر کلمهای میتوان استفاده کرد ولی با استفاده غلط از کلمات، مشکل دارم.»
افشین مقدم نظر دیگری دارد: «در این سالها کارهایی هم در فضای اینترنت منتشر شدهاند که نیازی به شورای شعر ندارند و فضای موسیقی مملکت را آلوده کردهاند. حتی خیلی از ترانههایی که با ممیزی دفتر موسیقی وارد بازار شدهاند، ضعیفترین ادبیات را دارند و مجوز هم گرفتهاند. ما هنوز با فلسفه دقیقی به لحاظ شخصیت حقوقی دفتر موسیقی آشنا نیستیم. اگر این باشد که فیلترینگی برای ارتقای سطح ترانهسرایی قرار است ایجاد کنند، خوانندگانی نظیر علیرضا عصار و محسن چاوشی داريم كه خودشان شعر خوب انتخاب مىكنند و از طرفي، خوانندههایی هم داشتهایم که کارهایشان ریتممحورند و ترانه، در درجه چندم اولویت تولید آنها قرار میگیرد.»
مقدم در این زمینه پرسشی را مطرح میکند: «من هنوز نمیدانم نقش دفتر موسیقی چه بوده است. آیا نقش محوری دفتر موسیقی این بوده که واژههایی که به تعبيرشان عفت عمومی را لکهدار مىكنند، وارد بازار نشوند؟ نقش محوریاش این بوده که استعارههای مربوط به مسائل سیاسی یا اجتماعی را شناسایی کند؟ اگر این بوده که به نظرم نقشی منفی است. اما دفتر موسیقی باید محلی برای آشتی هنرمندان باشد. نمیخواهم بگویم دفتر موسیقی نقش غیرموثری داشته ولی کالبدشکافی دقیقی از ماهیت آن ندارم. شاید هم یک دلیلش این باشد که من طی سه يا چهار سال اخیر بیشتر به مارکت داخلی رو کردهام و دقيق نمیدانم چه خبر است ولی میدانم شخص آقای بهمنی هميشه حمايتگر بودهاند.»
سوال دیگر ما از افشین مقدم درباره این موضوع بود که آیا هجمههای اخیر نظیر اتفاقات آلبوم محسن چاوشی و یادداشت یغما گلرویی در رفتن آقای بهمنی تأثیر داشته؟ «هر کدام از ما تجارب شخصی خودمان از تعامل با آقای بهمنی را داریم. من و تیممان در مورد مجوز ترانه چندان به مشكل برنخوردهايم. شايد احترامی بوده که برای کار فاخر در این مارکت عجیب و غریب قائل میشدند. موضع یغما گلرویی به اعتقاد من درباره شخص آقاى بهمنی نیست؛ بلکه او با بحث شورای شعر مخالف است.»
میثم یوسفی هم برای بیان نقد خود سراغ بتهوون و شکسپیر و حافظ و مولانا رفت: «اشکالی که این قصه دارد و ما با آن مواجهیم، اساساً موضوع ممیزی است. وقتی یک سیکل معیوب وجود دارد که ذاتاً ضد هنر است و نمیتوان متر و معیار مشخصی برای آن گذاشت، حضور امثال آقای بهمنی تسکین کوتاهمدت است. تا وقتی چنین سیستمی وجود دارد، تنها امید ما حضور امثال محمدعلی بهمنی است و وقتی که نباشد، شاید برگردیم به روزگاری که یک اثر فوقالعاده به خاطر یک کلمه غیرقابل انتشار شناخته میشد. به خاطر دارم زمانی که موسیقی پاپ آزاد شد، میگفتند اصلاً نباید عشق زمینی در آن وجود داشته باشد و بازگشت به آن دوران، در هر لحظهای ممکن است. در حالی که عشق در زندگی مردم جریان دارد و از زندگی مردم سانسور نمیشود و از هنر هم سانسور نمیشود. فکر کنید بتهوون در ایران بود، پیکاسو یا شکسپیر در ایران بود یا حتی حافظ و مولانا زنده بودند و مجبور بودند آثارشان را برای انتشار ارسال کنند تا ببینند که تأیید میشود یا نه! متأسفانه آسیب اول را اندیشه میبیند، چون اولین جایی که همیشه سانسور میشود، فکر است. آثار سطحی که آسیبی به تفکر و اندیشه نمیزنند، مجوز میگیرند ولی کارهایی که اعضای شورا توان درک آنها را نداشته باشند، مجوز نمیگیرند.»
عبدالجبار کاکایی با وجود اینکه سابقه عضویت در شورای شعر را دارد و اکنون در دفتر موسیقی مشغول است هم انتقاداتی نسبت به این ارگان ارزیابی شعر دارد. اما او درباره لزوم یا عدم لزوم وجود شورای شعر میگوید: «جامعه نخبه موسیقی و آنهایی که دنبال موسیقی جدی هستند، هیچوقت آرزو نکنند که دستگاه دولتی جلوی نوعی از موسیقی را بگیرد. چون این اولین قدم برای نفی رفتار دموکراتیک است. همه گونههای موسیقی باید آزاد باشند و دانش تشخیص خوب از بد، باید از طریق نهادهایی مثل همین سایت «موسیقی ما» در اختیار عموم افراد قرار بگیرد. هیچکسی نخواهد که این وظیفه را با دادن یا ندادن مجوز، یک سازمان دولتی انجام بدهد. چون بههرحال آن سازمان دولتی یا دور زده میشود یا اعمال سلیقه میکند. بنابراین ایدهآل این است که وزارت ارشاد، مرجع قدرتمندی برای ارزشگذاری آثار هنری باشد. بدون اینکه مانع انتشار و تولید شود، تنها ارزشگذاری کند.»
کاکایی اما به یک نکته بسیار مهم اشاره میکند: «این نکته را هم در نظر داشته باشید که از خود مقوله مجوز، بوی متعفن دور زدن و فساد مالی یا به تعبیری مافیا به مشام میرسد. نباید چنین مانعی وجود داشته باشد که نظام اداری به سمت فساد برود. بهتر این است که در حوزه ارزشیابی محتوایی آثار، ما شاهد یک مرجع فرهنگی و هنری به نام شورای ترانه باشیم که مرکب از چند شورا باشد. شوراهایی که آثار جدی، آثار تینایجرپسند و... را بررسی کنند. اگر تا الان چنین اتفاقی رخ نداده، به این دلیل است که اراده وجود داشته اما تنها در ذهن اعضای شورای شعر به عنوان تخیل بوده است. تلاش من و جناب بهمنی و دوستان دیگر این است و همفکریم که به این سمت برویم و خیلی از تصمیمگیریها هم در حوزه مسئولیت ما نیست.»
عبدالجبار کاکایی پیشنهاداتی هم نسبت به روند کار شورای شعر و تغییرات آن داشت: «از چند ماه پیش که محل کار من به دفتر موسیقی منتقل شده، به دوستان شورا عرض کردم که مهر احراز هویت ما پای این آثار مصرفی، نوعی توهین به شورای شعر است. این آثار پیش از انقلاب هم تولید میشدند که مصرفی و اصطلاحاً لالهزاری بودند و هیچوقت هم به دستگاه عریض و طویل اداره فرهنگ یا رادیو و تلویزیون ملی آن دوره راه پیدا نمیکردند. اما پس از انقلاب، وزارت ارشاد را به اعتبار بخش «ارشاد» آن مکلف کردند که بر تولیدات هنری و موسیقی نظارت داشته باشد. تا جایی اینکه «وزارت فرهنگ و ارشاد» تبدیل به «نظارت ارشاد» شده است! این نظارت جنبه استصوابی دارد و به نوعی صلاح کار را تشخیص میدهند و شوراهایی تشکیل میشود که باید سلایق خود را به تولیدات ادبی بیرون از مجموعه القا کنند. رفتهرفته قدرت تشخیص جامعه هم ضعیف شده و مردم، تابع مد و موج شدهاند. چندی پیش اعلام کردم که اجازه بدهید قوه عاقله مردم در تشخیص هنر خوب و بد رشد کند و نقش و شخصیتی هم در انتخاب به مردم داده شود. پس از چهل، سال دیر شروع کردیم و ممکن است به زودی نتیجه نگیریم؛ اما شیب ملایم رو به بالایی خواهیم داشت.»
کاکایی صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «پیشنهاد من به دوستان شورای شعر و ترانه این بوده که موضوع نظارت محتوایی و فنی را تفکیک کنیم و ببینیم دغدغه ارشاد چیست. دغدغه ارشاد که از سوی نهادهای فرادستی به او دیکته میشود، جلوگیری از گافهای اخلاقی و سیاسی و اموری است که در قوانین رسمی جمهوری اسلامی ایران، خط قرمز محسوب میشود. به نظر من، تشخیص این امور هم در صلاحیت شورای شعر نیست و این امور را یک جامعهشناس یا متخصص علوم سیاسی و امنیتی تشخیص میدهند که چه امری لازم است به جامعه عرضه شود. اگر قرار بر وجود شورای محتوایی باشد، شرط و شروطی دارد که یکی از آنها پاسخگویی به تولیدکنندگان آثار و منتقدان است و راجع به خطوط قرمز اطلاعرسانی کند. شورای دیگر هم فنی باشد که همین شورایی است که الان داریم و باید ارزیابی آن از لحاظ کیفی آثار باشد. باز هم برای این شورای فنی پیشنهاد دادم که به جای رد و قبول آثار -که معمولاً به سلیقه میانجامد- ارزشگذاری کند و مثل سینما رده «الف» تا «د» داشته باشیم. در این صورت، طی یک سال اول اگر اغلب تولیدات یک شرکت در رده «د» بود، برایش محدودیتهایی قائل شوند؛ مثلاً اجازه برگزاری کنسرت به آن شرکت ندهند، منوط به اینکه تعدادی اثر در رده الف یا ب عرضه کند. این موارد مسیرهای روشنی است که فکر نمیکنم نیاز باشد برایشان دلیل بیاوریم و اینها را با برخی مدیران فعلی وزارت ارشاد مطرح کردهام که آقای حسینی از آن استقبال کردند.»
- * داستانی پیچیدهتر از آنچه که فکر میکردیم
کاکایی که اکنون پست معاونت برنامهریزی دفتر موسیقی را در اختیار دارد به تشریح جزئیات آن پرداخت: «ساعتی پیش با آقای بهمنی صحبتی داشتم و طبق چیزی که خواندم، ایشان فرموده بودند که میخواهم مزاحم ترانههای ضعیف نشوم. پست سازمانی من، معاونت برنامهریزی دفتر موسیقی است و گاهی با دوستانِ شورا مشورت میکنم. دوستان شورا و خصوصاً آقای بهمنی معمولاً از موضوع ترانههای ضعیف گلایهمند بودند. ترانههایی که اصطلاحاً «کلاب-کنسرتی» هستند و این جریان، به واسطه تقلیل گرایش به آلبوم و حمایت شرکتهای بزرگ و هولدینگهای اقتصادی از نوعی از موسیقی -که درآمد اقتصادی خوبی دارد- به وجود آمده است. حتی حمایت از این نوع موسیقیها، از سوی برخی نهادهای نظارتی هم انجام میشود! مثلاً وقتی صدا و سیما خودش را به یکی از جریانهای حاشیهای و مبلغگونهای از موسیقی مصرفی تبدیل میکند و سالنهای اصلی موسیقی و نمایش کشور هم در اختیار اینگونه موسیقیها قرار میگیرد، تهیهکنندههای بزرگ هم به گسترش این نوع موسیقی میپردازند. فرمول آنها هم این است که باید جامعه را از افسردگی به سمت شادمانی و نشاط هدایت کرد. در نقطه مقابل، کمکم صدای موسیقی جدی ما خاموش میشود و به چشم نمیآید؛ بهویژه اینکه آن نوع از موسیقی نه حامی مالی قوی دارد و نه حواشی تبلیغاتی. در حالی که ارشاد باید حامی این موسیقی باشد. بنابراین موسیقی مصرفی و میل به تجارت، در حال خاموش کردن صداهای دیگر است. اتفاقی که در تئاتر و سینمای ما هم رخ داده است.»
این ترانهسرای باسابقه تلویحاً بحث دور زده شدن شورای شعر را تأیید و اعلام میکند که گاهی از دست این مجموعه هم کاری برنمیآید: «شرکتهایی که این نوع موسیقی را گسترش میدهند، حامیان قوی از نهادهای فرادستی دارند. مثلاً صدا و سیما برنامههای پرطرفدارش را به تبلیغات این نوع از موسیقی با آن کلام اختصاص میدهد؛ در حالی که صلاحیت افراد حاضر در برنامههایش بررسی میشود و به راحتی این کرسیها را به هرکسی نمیدهند. بههرحال از جاهایی حمایت میشوند که شورای شعر که هیچ، بعضاً شاید ارشاد هم نتواند جلوی انتشار این آثار را بگیرد و توصیههایی است که میشود! مردمی هم که در کنسرتها با این کارها بالا و پایین میپرند، عملاً به تنها چیزی که فکر نمیکنند، تعریف زبان و کلام است. البته گاهی که در خلوت به این کارها گوش کنند، متوجه تعابیر و عبارات مزخرف و فقدان ارتباط کلمات میشوند و آنجا معلوم میشود که چه چیزی گوش میکردهاند. بههرحال شرکتها با فرمول شادی، مدیران در سطوح کلان را برای معرفی و عرضه این کارها قانع میکنند. این نوع آثار، حامیان قوی دارند و شورای شعر بهتنهایی نمیتواند کاری کند. اگر شورای شعر شمشیر از رو ببندد و بخواهد جلوی آثار ضعیف را بگیرد، نود درصد آثار رد میشوند؛ چون در همین سطح هستند.»
حسین غیاثی هم گلایهای جدی دارد نسبت به روندی که برخی ترانهها اصلاً از فیلتر شورای شعر رد نمیشوند: «کلاً شورا بین ارزشگذاری اثر و سانسورِ برخی کلمات بلاتکلیف است. کارهایی از این فیلتر رد میشود که اصلاً به دستشان هم نمیرسد و آنها باید پاسخگو باشند. جایی که شورا دور زده میشود، کجا است؟ ماهیت شورا اگر ارزشگذاری کیفی است که خیلی خوب است. اما به نظرم این فرایند سلیقهای است و بیشتر دوستانی که در این بخش فعالیت دارند، شاعرند تا ترانهسرا و در این شورا حتماً باید چند سانگرایتر هم حضور داشته باشند؛ چون خیلی وقتها حذفیات بر اساس معیارهای شعر انجام میشود. به همین دلیل، صحبت درباره شورای شعر در مجال چند جمله نمیگنجد و باید به جایی برسیم که خود مردم این ممیزی را انجام دهند. مطمئن باشید کارهایی که در آن بی ادبی یا ناهنجاری وجود داشته باشد، خودبهخود سانسور میشوند.»
میثم یوسفی هم با ذکر یک مثال و گلایه نسبت به سایر اعضای شورای شعر، اشارهای به داستان مجوز گرفتن برخی ترانهها از جاهای دیگر دارد: «شورای شعر اساساً جایی بوده که انگار برخی افراد در آنجا فقط میگویند که منتشر نشود. به همین دلیل، رفتن شخصی مثل آقای بهمنی که شعر را میشناختند و دنبال «نباشد»ها نبودند، مخصوصاً به ترانه اندیشمند آسیب میزند. آقای بهمنی بارها در مصاحبههای خود گفتهاند که برخی از این کارهای سطحی اصلاً به دست ما نمیرسد و همچنان هم این آثار به دست شورای شعر نخواهند رسید؛ چون از جای دیگری مجوز میگیرند. مثلاً ما آلبومی با «کامران تفتی» تولید کردیم که اسپانسر یا تهیهکننده میلیاردی نداشت و ما از طریق سیستم و بروکراسی رایج جلو رفتیم. در صورتی که امثال آقای بهمنی در شورای شعر نباشند، قطعاً چنین آثاری رد میشوند. به این دلیل که قسمت شاعرانگی کار را خیلیهایشان متوجه نمیشوند. متأسفانه تا جایی که اطلاع دارم، دوستان جوانتر بیشتر به کارها آسیب میزنند و اینطور نیست که حتی بگوییم با جایگزینی یک نسل جدید، اتفاق خوبی رخ میدهد. همین الان افرادی که در شورای شعر حضور داشتند و از آقای بهمنی جوانتر بودند، هم نگاه کلاسیکتری نسبت به ادبیات و ترانه داشتند و هم اینکه نمیدانم از ترس یا حسادت یا هر چیز دیگری، خیلی از کارها را رد میکردهاند. یکبار آقای بهمنی گفتند من آنقدر کارهای خوبی را که دوستان رد کرده بودند، تأیید کردهام که دیگر از آنها عکس میگیرند و به عنوان سند ذخیره میکنند تا اگر روزی کسی به آنها گیر داد، بگویند ما رد کرده بودیم و بهمنی مجوزشان را صادر کرد!»
- * آیا محمدعلی بهمنی مقصر بود؟
نیلوفر لاریپور در پاسخ به این سوال که آیا با وجود این حواشی، محمدعلی بهمنی بیتقصیر بوده، گفت: «درباره بیتقصیر بودن آقای بهمنی، مثل این است که بگوییم آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور در شرایط کنونی بیتقصیر است. کسی که مسئولیتی را بر عهده میگیرد، باید توان اجرای آن را هم داشته باشد. من با آن شورا بهطور کل مخالفم و اعتقاد دارم همان ترانههای «موچین» و... هم باید منتشر شوند؛ اما مردم آنقدر شعور دارند که خوب و بد را تشخیص دهند و کسی که قرار است ماندگار باشد، میماند. ما قبل از انقلاب هم برخی ترانههای نازلتر داشتیم ولی کدامیک باقی ماندند؟ وجود ممیزی و شورا هر چیزی را ابتر میکند و باعث میشود که بدها به دلیل استفاده از رانت، جایگاهشان مستحکمتر شوند و خوبها هم چشم امیدشان به این است که فقط به واسطه هنرشان مطرح شوند و نهایتاً هم از بین میروند. نتیجه میشود فاجعهای که این روزها به نام موسیقی پاپ در مملکت میبینیم.»
زهرا عاملی اما در این خصوص نظر متفاوتی دارد: «من نمیگویم که آقای بهمنی نتوانستند کارهایی را انجام بدهند و شاید هم نگذاشتند. ما پشت آن در نبودهایم که ببینیم چه اتفاقاتی رخ داده است. من سابقه مدیریتی ندارم ولی از آنجا که در رسانه ملی کار کردهام، معتقدم خیلی وقتها به شما پستی میدهند ولی اختیار کامل را نه. به نظرم قضاوت راجع به این مسأله خیلی سخت است ولی میتوانم این نقد را نسبت به آقای بهمنی وارد کنم که ای کاش روشنگری بیشتری میکردند. بهتر بود شفاف توضیح میدادند که چهطور اینهمه ترانه سخیف مجوز میگیرند و منتشر میشوند. ایشان گفتند با شرم خداحافظی میکنم ولی به نظرم شرمی برای آقای بهمنی نیست؛ چون به اندازه خودشان به ادبیات این مملکت خدمت کردهاند. آن هم در زمانی که خیلی از ترانهسرایان مطرح امروز، مدرسه میرفتند!»
- فقدان شفافسازی
نیلوفر لاریپور در این باره میگوید: «من ضمن احترامیکه برای آقای بهمنی و آقای کاکایی قائلم، یک توصیه دوستانه خدمتشان دارم. آن هم اینکه اگر قرار است راجع به موضوعی توضیح بدهند، با ادبیاتی بنویسند که مردم بفهمند و آنهایی که پیگیرند، متوجه شوند که چرا رفتهاند. من یادداشت آقای کاکایی و آقای بهمنی را خواندم و متوجه نشدم که قرار است بروند یا بمانند! اتفاق بدی رخ داده یا ما کار بدی کردیم؟! من که کارم ادبیات است، در مرتبه اول که یادداشتهای این دو عزیز را خواندم، متوجه نشدم که جریان چیست!»
ولی عبدالجبار کاکایی این موضوع را محدود به شخص محمدعلی بهمنی نمیداند و آن را یک تابو در حوزه دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارزیابی میکند: «ظاهراً یکی از تابوهایی که دفتر موسیقی از گذشته داشته، برگزاری همین کنفرانسهای مطبوعاتی برای شفافسازی بوده است. من این مژده را به شما بدهم که پیشنهاد کنفرانس مطبوعاتی برای شورای ادبی را به آقای حسینی (معاونت هنری وزارت ارشاد) دادم و موافقت کردند. دوستان شورا هم موافقت و استقبال کردند و از دفتر آقای ترابی هم خواستم که مقدمه اولین نشست اعضای شورای ترانه با منتقدان، اصحاب مطبوعات و سایتهای موسیقی را برگزار کنند تا شورا به شکل شفاف، راجع به موضوع فنی ترانهها صحبت کند و سخنان دیگر را هم بشنود. فراتر از آن هم من درخواست کردم که شورای محتوایی -که متشکل از مشاوران دفتر موسیقی است و الان کارشان را از شورای شعر تفکیک کردهاند- با شرکتها جلساتی داشته باشند و خطوط قرمز را در میان بگذارند. یکی از این دو نشست، قطعاً رسانهای و دیگری شاید خصوصیتر باشد.»
کاکایی در پاسخ به اینکه آیا فکر میکنید با رفتن آقای بهمنی از شورا، اتفاق خاصی بیفتد، گفت: «من هم یک دوره از شورا بیرون آمدم و برنامه عوض نشد. آقای عباس سجادی بیرون آمدند و عوض نشد. آقای بهمنی چند سال قبل هم استعفا دادند و شرایط عوض نشد. دوباره ایشان بیرون آمدند و کماکان این رویه هست! من سال 86 پیشنهاد تفکیک شورای محتوایی و فنی را دادم که انجام نشد ولی امسال عملاً در حال انجام شدن است. اتفاقاً چون شورای فنی فقط در حال انجام کار فنی است، با بحران ضعف ترانه مواجه شده است. وگرنه این بحران چند سال است که در ارشاد ادامه دارد. دوستان ما در شورا طی این مدت چون روی مسائل محتوایی متمرکز بودند، شاید کمتر به ضعف آثار توجه میکردند. به جهت اینکه وزارت ارشاد ناخواسته این وظیفه را بر عهده آنها گذاشته بود و در بررسی آثار، گمانهزنی میکردند که مثلاً فلان اثر ممکن است در صورت انتشار، مورد اعتراض مردم یا نهادهای نظارتی قرار بگیرد و بر اساس گمانهزنی رد میکردند. مثل ماجرایی که در مورد آلبوم «ابراهیم» به وجود آمد و در تخصص و صلاحیت شورا نبود که راجع به محتوای اثر نظر بدهد.»
- * سرانجام چیست؟
مهرزاد امیرخانی هم یک انتقاد نسبت به روند کنونی صدور مجوزها و شورای شعر داشت: «در حاشیه این اتفاق یک صحبت هم دارم. آن هم اینکه صدور مجوز تکقطعه زمان زیادی را از مجموعه وزارت ارشاد میگیرد. اگر بتوانند صدور مجوز را به افرادی که رزومه مشخصی دارند بسپارند، وقت دوستان هم گرفته نمیشود. چرا که خود دوستان میدانند مشکلات کجا است و خودشان معمولاً سعی میکنند در بخش مجوز مشکلی ایجاد نشود. یک حجم زیاد کار برای شورای شعر و موسیقی و تصویر ایجاد شده که بیدلیل است و وقتگیر.»
عبدالجبار کاکایی در پایان اعلام کرد که از محمدعلی بهمنی خواسته تا کمی بیشتر صبر کند و اگر شرایط تغییر نکرد، ناامید شود: «امروز از آقای بهمنی خواستم که عجله نکنند و تلاش کنیم که این مسیر اصلاح شود؛ در حالی که برخی اعتقاد دارند اصلاحپذیر نیست. بههرحال شرایط ما با ده پانزده سال پیش تفاوت دارد و در همه زمینهها حتی اگر کند، ولی رو به رشد هستیم. از استاد خواستم به این تعریفی که رسیدم، پیادهسازی شود و اگر دیدیم نهادهای دیگر حاضر به گفتوگو نیستند و تنها توقعاتشان را بیان میکنند و به فکر پیادهسازی حکم خود هستند، آن وقت میتوان از تغییر شرایط ناامید شد.»
سایت «موسیقی ما» طی روزهای آینده در گفتوگو با تهیهکنندگان و سایر دستاندرکاران حوزه موسیقی، مقوله استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر و حواشی ایجاد شده را پیگیری میکند. همچنین این رسانه در تدارک انجام گفتوگویی با «علی ترابی»، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد است.
حالا باید دید تکلیف رئیس اتاق پارتیشنی طبقه سوم دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه میشود و چه سرنوشتی در انتظار این مجموعه است.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : شنبه 24 شهریور 1397 - 10:35
دیدگاهها
سلام
سخنان ترانه سرایان در گزارش شما جالب است، شما از کسی که هرگز بهمنی را ندیده است می پرسید نظرش در مورد استعفای اوچیست و وی می گوید از خواندن خبرش تعجب کرده!!!!!!
سخنان جناب کاکایی هم ماله کشی بر ماجرای بستنی خوردن و مجوز دادن به ابراهیم است!!!
شما از مصاحبه شونده پرسیده اید و گفته : [من نمیگویم که آقای بهمنی نتوانستند کارهایی را انجام بدهند و شاید هم نگذاشتند. ما پشت آن در نبودهایم که ببینیم چه اتفاقاتی رخ داده است. من سابقه مدیریتی ندارم...]، عزیز دیگری گفته :[من هنوز نمیدانم نقش دفتر موسیقی چه بوده است. آیا نقش محوری دفتر موسیقی این بوده که واژههایی که به تعبيرشان عفت عمومی را لکهدار مىكنند، وارد بازار نشوند؟ نقش محوریاش این بوده که استعارههای مربوط به مسائل سیاسی یا اجتماعی را شناسایی کند؟ اگر این بوده که به نظرم نقشی منفی است. اما دفتر موسیقی باید محلی برای آشتی هنرمندان باشد.]
آیا شما برای هجو و استهزای استعفای بهمنی و کاهش اثرات وضعی آن این گزارش را تدارک دیده اید؟
یا برای بسترسازی برای بستنی خوردن های بعدی؟!
[بهمنی با اعلام این که اعطای مجوز این آلبوم از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد کار خوبی نبوده است، عنوان کرد: گاهی اوقات کلام چیزی خلاف واجبش نیست، اما شورا در هرصورت آلبوم «ابراهیم» را رد کرده است. چون عدم حضور آن کلمات در شعر، از قوانین است. اما به دلیل اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد این مجوز را صادر کرد، دیگر شورا مسئولیتی در قبال این اتفاق ندارد]
این سخنان استاد بهمنی است.
چیزی که با بستنی خوردن مدیرکل تهاتر شد!
آزادگی برای همه خوب است و برای اهالی رسانه یک ضرورت و یک نشانه.
خدانگهدار
استاد بهمنی خیلی بزرگن ولی من منظورشومتوجه نشدم که گفت بخاطر مجوزنگرفتن ترانه ضعیف استعفاداده!پس اینهمه ترانه ضعیف تواین چندسال چجوری ودرزمان مسئولیت کی مجوزمیگرفته؟!
الكى ربطش ندين به محسن جان چاوشى
خوشتون مياد حاشيه درست كنين براشا!؟
میدونین گروه سئودا چه فعالیت هایی داره؟
پیجمو ببینین تا با گروه سئودا آشنا بشین .?
استاد بهمنی یکی از غزل سراهای بسیار خوب هستن که خدا بهشون عمر با عزت بدن والبته اتفاق مبارکی بود حضورشون در شورای شعر ولی با احترام اطرافی های خوبی کنارشون متاسفانه نیست پ باعث می شوند که استاد را در معذوریت بگذارند
یه ادم جوون تر و امروزی رو باید بیارن
با گفتاری از مهرزاد امیرخانی؟؟!! خود این بنده خدا یکی از دلایل استعفا محسوب میشه?
کار بجایی انجام دادن ولی دیر !
وضعيت ترانه هاى روز كه افتضاحه واقعا
مهرزاد اميرخانى؟ بابا ايشون كه خودش صاحب ترانه فاخر "حالاى باحال نصفه كاره" س ?ترانه سراى خوب سراغ نداشتين؟!
ایشون اصلا نمی تونن درمورد کیفیت ترانه های این چند سال دفاعیه ای از خودشون داشته باشن . هرچند خودشون شاعر خوبی هستن
آیا تو جهان دفتر شعر و موسیقی واحد موسیقی وزارت ارشاد معادل داره؟اصلا آیا جایی در جهان هست که موسیقی اون کشور به دو دسته ی مجاز و غیر مجاز تقسیم شه؟بعد مردم همرو هم گوش کنن؟چرا بعضی آثار غیر مجاز هم موسیقی قوی تری دارن هم ترانه ی بهتر ولی مجوز ندارن و بر عکس.کارهای مجوز داری داریم که استانداردهای خود این دفترها رو هم میبره زیر سوال!!!؟
كنار اين همه ترانه سرا حسابي عجيب نام مهرزاد اميرخاني به چشم ميخوره...?
مهرزاد امیر خانی?
من خودم شعری نوشتم و به ایشان دادم ایشان گفتند شعری معنادار و بسیار خوبی نوشتی چون برای اولین بار بود که نوشته بودم و گفتند که ما نمی توانیم مجوز بدهیم،حال چرا ترانه های ضعیف مجوز می گیرند و امثال من باید......
افزودن یک دیدگاه جدید