برنامه یاد بعضی نفرات
 
به بهانه‌ سی‌و‌چهارمین سالگرد کوچ استاد جلال تاج اصفهانی؛
تحریرِ فلک‌فرسای انسانیت
[ سید علیرضا میرعلینقی ]


دیشب در تهران باران بارید و هوا را تمیز کرد. نمی‌دانم آیا در اصفهان هم باران باریده است یا نه. 10 روز پیش که از اصفهان برگشتم، زمین و آدمیان دلمرده از خشکی زاینده‌رود و هوای آلوده، انتظار باران را می‌کشیدند. خدا کند مراسم سی‌وچهارمین سال کوچ استاد «تاج اصفهانی» در آرامگاه «تخت پولاد» در هوایی پاک و نمناک برگزار شود. دوستداران و شاگردان‌اش که امروز سپیدموی‌اند و برخی از آنها به استادی شهره هستند، هر سال به یادش گرد می‌آیند و در سخنان آنها نه‌تنها مقام هنری «جلال تاج»، بلکه مقام انسانی او نیز مورد تکریم و تجلیل و یادآوری قرار می‌گیرد. مجلسی نیست که وصف هنر والای «تاج اصفهانی» با ذکر خاطراتی از رأفت و محبت و مردم‌داری او توأم نباشد.

این تأثیر جادویی را 80 سال (کمی بیشتر یا کمتر) زندگی او، در حافظه‌ی زادگاه‌اش و در لوح محفوظ تاریخ آواز ایرانی گذاشته و فرسایش‌های زمانه را یارای آن نیست که کمرنگ‌اش کند و یا از یادها ببرد. «تاج اصفهانی» با صدای رسا، نکته‌دانی‌های هنرمندانه‌، تحریرهای «فلکی»ای که خاص خودش بود، صفای بی‌اندازه و بی‌مرز در محبت به انسان‌ها، پاسداشت مقام صبر و استغنا و بالاخره ایمان و توکل مثال‌زدنی‌اش، در موسیقی ما نامی است نامیرا.
 
***

«جلال تاج اصفهانی»، روحانی‌زاده‌ای از تبار خوشخوانان منبری بود و خودش نیز تا سنین نسبتاً بالایی، در کسوت روحانیت به سر می‌برد. محیط پر از تعصب مذهبی-عُرفی در اصفهان یک قرن قبل، برای موسیقی -حتی نوع صرفاً آوازیِ آن که با هنرمندی، در خدمت منبر و محراب قرار می‌گرفت- هیچ حرمتی قائل نبود و کسی که به هر علت، به این هنر روی می‌آورد، روی خوشی از جامعه نمی‌دید. صدای رسا و دلنشین در خاندان «تاج» موروثی بود و او از کودکی می‌دانست که «صدا»ی ممتاز دارد.

روزی در حدود سن 10 سالگی، وقتی در خلوت برای خود زمزمه می‌کرد، صوت‌اش به گوش پدر -شیخ اسماعیل تاج‌الواعظین اصفهانی- رسید. پدر، بوسه‌ای از مهر بر پیشانی پسر زد و گفت: «جلال! بابا، صدایت خوب است، اما این کافی نیست. تو باید تعلیم هم ببینی.» بدین ترتیب، به قول آن بزرگِ سخن‌سرا «لحظه‌ای بود که سرنوشت در را زد و به درون آمد.» فرزند «شیخ اسماعیل تاج‌الواعظین» برای آموختن مطالب و فنون آوازخوانی به نزد هنرمندی فرستاده شد که در میان اهلِ فن به «آسید رحیم» شهرت داشت و صفحه‌هایی از هنر آوازخوانی او همراه با صدای نای نوازنده‌ی افسانه‌ای آن عصر، «استاد نایب اسدالله اصفهانی» (وفات 1310 شمسی) باقی مانده است.

«جلال» جوان، در مقطعی از حیات هنر و هنرمندان در اصفهان زندگی می‌کرد و آموزش می‌دید که آن مقطع، از لحاظ وجود تعداد پرشمار هنرمندانِ باارزش در رشته‌های مختلف، پربار و سرشار بود. آوازه‌ی شهرت او از اصفهان هم گذشت و به سراسر ایران رسید. از جنوب کشور، حاکم مقتدر آن منطقه -شیخ خزعل- دوستدار و طالب آواز بود؛ تا شمال کشور، خوانین گیلان که خواستاران پرشور وی بودند و در همین سال‌ها اولین شناسنامه‌ی شماره‌ی 1 از رشت برای «جلال تاج اصفهانی» صادر شد. دومین دوره ضبط صفحه‌های گرامافون نیز فرا رسید و از هنر تاج، صفحه‌های متعددی پر کردند که از بین آنها، «همایون» (شامل گوشه‌های درآمد، چکاوک و بیداد) شهرتی ایران‌گیر و پُردوام پیدا کرد. این صفحه هنوز هم یکی از شاخص‌های اجرای هنرمندانه‌ی آواز همایون در رپرتوار موسیقی شهری ایران است. باقی عمر «تاج» -به جز 3 سال آخر که در گوشه‌گیری و آزرده از ستمگری‌های زمانه گذشت- همه وقف موسیقی بود. با شماری از برجسته‌ترین هنرمندان کار کرد و از بین آنها، با 2 هنرمندِ همشهریِ خود که هر کدام سی‌واندی سال از او کوچک‌تر بودند، انس و معاشرتی پردوام و پربار پیدا کرد: جلیل شهناز (نوازنده تار) و حسن کسایی (نوازنده نی) و آنها را  «یاران ثلاث» یا «یاران زنده‌رود» نیز نام داده‌‌اند. ضبط‌های عمدتاً خصوصی از همنشینی و معاشرت این 3 هنرمند اصفهانی در شمار زیباترین اجراهای موسیقی مجلسی در فضایی گرم و صمیمی است که جلوه‌هایی درخشان از خلاقیت و نبوغ هر کدام از آنها را نشان می‌دهد.
 
***

ضبط‌های به‌جا مانده از صدای استاد «تاج اصفهانی» را بر حسب حاصلِ صوتی آنها، می‌توان به 2 دوره‌ی مشخص تقسیم کرد: دوره‌ی صفحه سنگی و دوره‌ی نوار مغناطیسی. اسلوب هنری و سلیقه‌های ویژه‌ی استاد «تاج» در انتخاب شعر و جمله‌بندی و نوع تحریرها در این 2 دوره، تغییر و یا چرخش آشکاری را نشان نمی‌دهد و کمابیش مؤلفه‌های ثابتی را ارائه می‌کند. او خواننده‌ای بود که ذهنیت هنری‌اش در سنین جوانی شکل گرفت و قوام پیدا کرد و تا آخر عمر، دگرگونی‌هایی -که ناشی از تأثیرپذیری وی در دوره‌ی گذار از قدیم به جدید بود- در هنرش وارد نشد.
گو اینکه همیشه خلاقیت‌های خود را نیز داشت و تقلیدکننده‌ی روش استادان قدیم هم نبود؛ و بلکه برخی نکاتی که به نظرش قابل‌اصلاح می‌رسید -به‌ویژه در تلفیق موسیقی و کلام- با ظرافت اِعمال می‌کرد. آوازخوانی استاد «تاج» را نه‌تنها نمونه‌ای خالص از روایت فضای هنری اصفهان می‌توان دانست، بلکه لهجه‌ی شیرینِ گفتاری-آوازیِ اصفهانی‌های قدیم -که امروزه خیلی کمتر شنیده می‌شود- نیز در صدا و اجرای او بارز است و از این حیث با دیگر نامداران برآمده از «فضای هنری اصفهان» (که به اشتباه، عنوان «مکتب» را بر آن اطلاق که نه، الصاق کرده‌اند) نظیر «سید حسین طاهرزاده» و «ادیب خوانساری» تفاوت‌های عمده دارد. از بین معاصرین‌اش، «یونس دَردشتی» (فوت 1373) آمیزه‌ای از لحن «تاج»، لحن «ادیب خوانساری» و تأثیرپذیری از «رضاقلی ظلی»، کمابیش این طعمِ شیرینِ لهجه‌ی اصفهانی در آواز را ارائه می‌داد؛ و از نسل بعد، «حسین خواجه‌امیری» -معروف به ایرج (تولد 1312)- تا مدت‌ها جزو شاخص‌ترین صداهای تأثیر پذیرفته از روش خوانندگی و حتی رنگ‌آمیزی شبیه به صدای «تاج» شناخته می‌شد. اگرچه صدای تاج، شیفتگان و مقلدان بسیار داشت و زمانی بین اهل موسیقی، این گفته رواج داشت که «از اول تا آخر پل خواجو روی زاینده‌رود (که زمانی زنده و خروشان بود) در صدای هر فرد پیر یا جوان از اهالی اصفهان، رد پای تأثیر و تقلید از صدای تاج را می‌شود پیدا کرد».

در واقع، صدای جلال تاج اصفهانی، صدای فرهنگ و تاریخ و روان شهر اصفهان بود و در حکم پرچم موسیقی آن دیار مثال زده می‌شد. این رونق و رواج تا حدود 30 سال پیش هم هنوز برقرار بوده و امروزه نه از تاک نشان مانده و نه از تاکنشان.
***
می‌گویند که «تاج هنوز تالی ندارد، نه در هنر و نه در مقام والای انسانی». هر طور که تفسیر شود این سخن، در هر صورت، معرف شخصیت این هنرمند بی‌بدیل است. با آمیزه‌ای از تأسف و نیز تلاش در پذیرش واقعیتی تلخ، باید گفت که با تغییر شرایط زندگی و فرهنگ در اصفهان امروز و از بین رفتن ته‌مانده‌ی ریشه‌هایی که دیروز را به گذشته‌های دور و امروز را به دیروز پیوند می‌داد، شاید دیگر نتوان انتظار پیدایش هنرمندانی نظیر او را داشت. اگرچه اصفهان هنوز هم سرشار از صداهای خوب است و هیچ‌وقت افراد بااستعداد در آن کم نبوده‌اند. آنچه که کمبودش حس می‌شود، استعدادهای خوب، معلمان توانا و یا وسایل آموزش نیست؛ بلکه گم شدن معیارهایی از تربیتِ درونی و فرهنگ و اخلاق است که در محیطِ سراسر مادیت و تبلیغات امروز، نای نفس کشیدن‌اش را از دست داده و گویی همه‌چیز در پرداختن به تکنیک و فوت‌و‌فن(هایی هرچه بیشتر چشمگیر و نمایشی) خلاصه شده است. به همان ترتیب، قدرت تأثیرگذاری هنر و هنرمند نیز نسبت به زمان گذشته، بسیار کمتر شده است.

امروز برخی از جوانانی که مراتبی از علوم موسیقی را آموخته‌اند و صرفاً با استناد به ضبط‌های باقی‌مانده از تاج اصفهانی و دیگر هنرمندان قدیمی، فهرستی طویل از خرده ایرادات فنی را ردیف می‌کنند و به خیال خود، «به نقد گذشتگان پرداخته‌اند». از کارکرد هنر در روزگار گذشته آگاه نیستند و وقایع را در ظرفِ زمان مخصوص به خود تعریف نکرده‌اند و نگاه‌شان سراسر معطوف به جنبه‌های بیرونی و کمّی است تا جنبه‌های درونی و کیفی. این زمانه نیز البته استثناهای خود را در خلوت می‌پروراند تا روزی از روزها به عرصه بیاورد. موسیقی هنری است که به مدد عواملی فرادست‌تر از مختصات ظاهری، ادامه حیات می‌دهد و صدای صاف و صمیمی استاد «تاج اصفهانی» یکی از نمونه‌های بارز برای این گفته است.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 13 آذر 1392 - 13:59

دیدگاه‌ها

پنجشنبه 14 آذر 1392 - 11:51

بینظیر بودن ایشون... کاش حداقل همتایی داشتن تو این دوره...

جمعه 15 آذر 1392 - 21:46

بهترین شاگرد استاد تاج علیرضا افتخاری بود کسی که اگر به روند خود در دهه های هفتاد و شصت ادامه میداد الان به جای خانه نشینی باید سانس کنسرت هایش را تمدید میکرد و تیراژ کارهایش را بالا میبرد ...
ولی عملکرد او در دهه هشتاد خط بطلانی بر کارنامه اش بود ...حیف شد...

یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 - 11:00

علیرضاافتخاری دوباره در حال اوج گیری است و می تواند به جایگاه بلندتری برسد.

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود تحریرِ فلک‌فرسای انسانیت | موسیقی ما