اهمیتِ صدا در آثار ابراهیم گلستان که به تازگی درگذشته، چه بود؟
تعریفی جدید از بیان موسیقیائی در فیلم
موسیقی ما- «ابراهیم گلستان» روشنفکرِ عاصیای که پس از یک قرن جهان را بدرود گفت؛ در زمینههای مختلفی چون کارگردانی، عکاسی، نویسندگی، روزنامهنگاری و مترجمی فعالیت کرد و در اغلب این حوزهها آثاری درخشان و ماندگار از خود به جای گذاشت، او اگرچه اظهارنظرِ چندانی در زمینهی موسیقی نکرده؛ اما نوشتههایش اغلب نثری موزون و آهنگین دارند و نوعی موسیقی در پس کلماتش شنیده میشود، همچنین با نگاهی به موسیقی متنِ آثارش میتوان شناختِ کافیاش از موسیقی را متوجه شد. او از موسیقی برای بیان معنا و مفاهیمِ مورد نیازِ خود بهره میبُرد.
«فیلم خشت و آینه» نمونهای روشن در این زمینه است. گلستان در این اثر همان دقتی را که در طراحی بصری نماهای فیلم به خرج داده، در طراحی صداهای فیلم نیز بهکار برده است. بخش مهمی از بار روایتی و دراماتیک فیلم، به عهدهی صداهاست؛ همچنین در دورهای که موسیقی، رقص و آواز، از عناصر اصلی و جذاب فیلمهای فارسی است، در فیلم خشت و آینه، موسیقی جز برای تیتراژ آغازین فیلم و استفاده بسیار محدود در پسزمینه، به طور کامل از فیلم حذف شده است.حذف موسیقی و تعریف جدید از بیان موسیقیائی در این فیلم، یادآور سکوت پادسینمائی است که از عناصر مهم سبکی آن محسوب میشود.
جالب آنکه موسیقی فیلم کوتاه «تپههای مارلیک» او را مرتضی حنانه نوشت و برندهی جایزه شیر سن مارکو از جشنواره ونیز ۱۳۴۳ شد و اولین جایزه بینالمللی بود که برای سینما به ارمغان آمد. فیلمِ مستند ابراهیم گلستان در ۱۳۴۲ش. دربارهی کشیدن خط لولهی نفت از چاههای نفت آغاجاری به سواحل خلیجفارس و از آنجا، از زیر آبهای خلیجفارس به جزیرۀ خارک است. گلستان در این فیلم کوشیده «عکس»هایش هماهنگ با کیفیتِ روان و موجزِ گفتارِ متن باشد. موسیقی مرتضی حنانه نیز در بیشتر لحظهها با ظرافت تصاویر را همراهی میکند؛ کیفیتی که بهندرت در یک فیلم مستند دیده میشود. در ۱۹۶۴ مجسمۀ زرینِ شیرِ سنمارکو از جشنوارۀ فیلمهای کوتاه ونیز، در رشتۀ فیلمهای جغرافیایی، به تپههای مارلیک تعلق گرفت.
گلستان برای موسیقی متن مستندهایی مانند یک آتش (مناظر) ، موجها، مرجانها و خارا و گنجینههای گوهر از حضور «حسین دهلوی» بهره برد و در گفتوگویی دربارهی این آهنگساز (مجلهی تجربه) گفت: «من اصلاً نمیدانستم که کسی به نام دهلوی وجود دارد و هیچ قطعهای هم از او نشنیده بودم. یک جور قمار بود که موسیقی برای فیلم (از قطره تا دریا) را به او سفارش بدهم. اشکالی هم برای من نداشت این سفارش دادن، چون میدانستم که اگر از کارش وقتی به مرحله اجرا برسد راضی نباشم میتوانم آن را برای فیلم به کار نبرم. وقتی هم قرارداد را با او بستم برداشت خودم از اینکه این کار قمار است را نگه داشته بودم. سفارش دوم برای فیلم موج، مرجان و خارا دیگر مشخص بود که دهلوی میتواند و هیچ برخورد دیگری یا احتیاط دیگری لازم نبود. از روی تجربه بود که برای فیلم دیگرم که همین موج، مرجان و خارا بود سفارش موسیقی دادم.»
او دربارهی استفاده از «ماهور» در این اثر میگوید: «پیشنهاد ماهور بودن مایه موسیقی به این جهت بود که ماهور حالت نالیدنهای دستگاههای دیگر را ندارد و ورود یک کشتی بزرگ در میان دید بیننده تکیه میکند به عظمت صحنه و ورود با ابهت نفتکش غولآسا.»
اگرچه گلستان با اظهارنظرهای تند و تیزِ خود دربارهی دیگران مشهور است، اما همواره با احترام دربارهی «محمدرضا شجریان» سخن گفته است: «شجریان صاحب یک صدای ستایششده است، در رعایتی که او به دنبال کردن اصول آوازهای ایرانی نشان میداد به حدهای زیاد بهره میبردم و توانایی اجرای او را در حدی که در توانم بود پیش خود میستودم.»
«فیلم خشت و آینه» نمونهای روشن در این زمینه است. گلستان در این اثر همان دقتی را که در طراحی بصری نماهای فیلم به خرج داده، در طراحی صداهای فیلم نیز بهکار برده است. بخش مهمی از بار روایتی و دراماتیک فیلم، به عهدهی صداهاست؛ همچنین در دورهای که موسیقی، رقص و آواز، از عناصر اصلی و جذاب فیلمهای فارسی است، در فیلم خشت و آینه، موسیقی جز برای تیتراژ آغازین فیلم و استفاده بسیار محدود در پسزمینه، به طور کامل از فیلم حذف شده است.حذف موسیقی و تعریف جدید از بیان موسیقیائی در این فیلم، یادآور سکوت پادسینمائی است که از عناصر مهم سبکی آن محسوب میشود.
جالب آنکه موسیقی فیلم کوتاه «تپههای مارلیک» او را مرتضی حنانه نوشت و برندهی جایزه شیر سن مارکو از جشنواره ونیز ۱۳۴۳ شد و اولین جایزه بینالمللی بود که برای سینما به ارمغان آمد. فیلمِ مستند ابراهیم گلستان در ۱۳۴۲ش. دربارهی کشیدن خط لولهی نفت از چاههای نفت آغاجاری به سواحل خلیجفارس و از آنجا، از زیر آبهای خلیجفارس به جزیرۀ خارک است. گلستان در این فیلم کوشیده «عکس»هایش هماهنگ با کیفیتِ روان و موجزِ گفتارِ متن باشد. موسیقی مرتضی حنانه نیز در بیشتر لحظهها با ظرافت تصاویر را همراهی میکند؛ کیفیتی که بهندرت در یک فیلم مستند دیده میشود. در ۱۹۶۴ مجسمۀ زرینِ شیرِ سنمارکو از جشنوارۀ فیلمهای کوتاه ونیز، در رشتۀ فیلمهای جغرافیایی، به تپههای مارلیک تعلق گرفت.
گلستان برای موسیقی متن مستندهایی مانند یک آتش (مناظر) ، موجها، مرجانها و خارا و گنجینههای گوهر از حضور «حسین دهلوی» بهره برد و در گفتوگویی دربارهی این آهنگساز (مجلهی تجربه) گفت: «من اصلاً نمیدانستم که کسی به نام دهلوی وجود دارد و هیچ قطعهای هم از او نشنیده بودم. یک جور قمار بود که موسیقی برای فیلم (از قطره تا دریا) را به او سفارش بدهم. اشکالی هم برای من نداشت این سفارش دادن، چون میدانستم که اگر از کارش وقتی به مرحله اجرا برسد راضی نباشم میتوانم آن را برای فیلم به کار نبرم. وقتی هم قرارداد را با او بستم برداشت خودم از اینکه این کار قمار است را نگه داشته بودم. سفارش دوم برای فیلم موج، مرجان و خارا دیگر مشخص بود که دهلوی میتواند و هیچ برخورد دیگری یا احتیاط دیگری لازم نبود. از روی تجربه بود که برای فیلم دیگرم که همین موج، مرجان و خارا بود سفارش موسیقی دادم.»
او دربارهی استفاده از «ماهور» در این اثر میگوید: «پیشنهاد ماهور بودن مایه موسیقی به این جهت بود که ماهور حالت نالیدنهای دستگاههای دیگر را ندارد و ورود یک کشتی بزرگ در میان دید بیننده تکیه میکند به عظمت صحنه و ورود با ابهت نفتکش غولآسا.»
اگرچه گلستان با اظهارنظرهای تند و تیزِ خود دربارهی دیگران مشهور است، اما همواره با احترام دربارهی «محمدرضا شجریان» سخن گفته است: «شجریان صاحب یک صدای ستایششده است، در رعایتی که او به دنبال کردن اصول آوازهای ایرانی نشان میداد به حدهای زیاد بهره میبردم و توانایی اجرای او را در حدی که در توانم بود پیش خود میستودم.»
تاریخ انتشار : شنبه 4 شهریور 1402 - 08:14
افزودن یک دیدگاه جدید