برای درگذشت استاد دهلوی
مرگِ دهلوی سببِ شرمندگی همهی ماست
[ علی رهبری - رهبر ارکستر ]
زنده یاد استاد «حسین دهلوی» چهرهای است جامعالاطراف در موسیقی ایران که باید برای بررسی شخصیتِ موسیقاییاش تمامِ وجوهِ ایشان را مورد بررسی قرار داد. ایشان آهنگساز، رهبر ارکستر، نویسنده و پژوهشگر موسیقی و آموزگار بودند و در تمامی این کارها به غایتِ استادی عمل کردند.
ایشان شاگردان زیادی را در عرصه موسیقی پرورش دادند که از میانِ آنان بزرگانی چون حسین علیزاده و داریوش طلایی و همچنین بسیاری از چهرههای موسیقی کلاسیک که امروز خود جزو نامدارانِ این حوزه هستند، از شاگردانِ ایشان بودهاند و همین نکته که هم کسانی از حوزهی موسیقی کلاسیک و هم سنتی در دامانِ ایشان پرورش یافتهاند، نکتهی مهمی است که باید به آن توجه کرد. آنچه در حوزهی آهنگسازی و همچنین تالیفاتِ موسیقی نیز از ایشان منتشر شده است، خود گواهی است بر استادی ایشان در تمامی حوزهها.
در چنین شرایطی آنچه ایشان در روزهای پایانی عمرِ خویش گذراند، برای من و هر آنکس مهری به موسیقی ایران داشته است، بسیار تاسفبرانگیز است. من چند سالِ قبل که به همراه زنده یاد استاد «مصطفی کمال پورتراب» خدمت ایشان رسیدم، متوجه وخامت حالشان و بیش از آن تنهاییشان شدم و با خودم فکر کردم که استادی چون ایشان نباید چنین روزگاری را بگذراند. ایکاش ایران یا لااقل موسیقیدانان قدرِ ایشان را بیشتر میشناختند.
ایشان هر روز به خاطر خانهنشینی و سکوتِ ناخواستهای که به آن دچار شده بودند و همچنین بیماری، از نظر روحی با مشکلاتِ بیشتری مواجه میشدند؛ در حالی که تنها اجرای همان اپرای «مانا و مانی» که ایشان با آرزوی اجرایش دنیا را ترک کرد، میتوانست سبب شود تا استادی چون او انگیزهی بیشتری برای حیات و زندگی پیدا کند و حتی کارهای دیگری نیز انجام دهد. او به من میگفت بارها مسوؤلان به من قول دادهاند که این اپرا را اجرا میکنند و نکردهاند. وقتی این حرف را به من زدند، همان لحظه به قدری ناراحت شدم که گفتم استاد همین الان برای شما بلیت هواپیما میفرستم و از شما میخواهم که خیلی زود به اینجا عازم بشوید، ایشان به همراه پسرش (هومن) و البته استاد احمد پژمان آمدند و ما بخشهایی از این اثر را به همراه ارکستر اسلواکی ضبط کردیم. این اتفاق باعث شد حال روحی استاد دهلوی کمی بهتر شود؛ اما ایشان بعدتر دوباره دچارِ مشکلات روحی شدند و حتی ناگزیر بودند که برای دریافتِ دستمزد اندکی به آموزشگاههای مختلف بروند و تدریس کنند و این برای همهی ما باعثِ شرمندگی است.
فکر کنید اگر استادی در سطح ایشان در کشوری دیگر زندگی میکرد، چه زندگانی را از سر میگذراند. بدون شک، مجسمهی ایشان را از طلا میساختند و ارج و قربِ بسیاری برایشان قایل بودند. برای من سخن گفتن درباره زنده یاد استاد حسین دهلوی کار بسیار سختی است چون در طول همه این سالها بارها و بارها شاهد درد دلهای این مرد بزرگ و چرخ روزگار بودهام. شاید من جزء خوششانسترین شاگردان ایشان بودم چون بیشتر اوقات استاد دهلوی تا ساعت ۱۰ شب سر کلاس میماند و با من هارمونی و کنترپوان کار میکرد. من خودم را دستپروردهی ایشان میدانم؛ به شکلی که استادان دهلوی و پورتراب در سن ۲۵ سالگی من را بهعنوان رییس هنرستانانهای عالی موسیقی (بهجای خودشان) انتخاب کردند و تا اخرین روزهای ممکن هم با من در تماس یودند.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 2 آبان 1398 - 12:02
افزودن یک دیدگاه جدید