«حسین دهلوی» آهنگساز برجستهی موسیقی ایران پس از مدتها تحمل بیماری دار فانی را وداع گفت
آرزویی که بر دل ماند
موسیقی ما - «سنت هم مانند هر موجود زنده ای، زاده می شود، زندگی می کند و در دراز مدت تغییر شکل میدهد یا به مرور از بین میرود و جای خود را به سنت دیگری میسپارد. ما نباید بردهی سنت باشیم. آزادگی هم در محدوده رفع نیازهای جامعه، خود سنت با ارزشی است.»
اینها را «حسین دهلوی» سالها قبل گفت، آنزمان که سنتگرایانِ موسیقی ایرانی از انجام هر نوع نوآوری در آن مخالف بودند و او در کنارِ معدود چهرههای دیگری در این زمینه تلاشهای بسیار کرد. «حسین دهلوی» صبحِ امروز درگذشت؛ بعد از یک دورهی سختِ بیماری ریوی و البته نسیان و باکی نیست که او در سالهای زندگیاش به اندازهی کافی کارهای پرباری انجام داده بود. او آهنگساز، رهبر ارکستر و آموزگاری بود که سهمی مهم در علمی کردنِ موسیقی ایران داشت و البته پیوندی عمیق میان موسیقی بینالمللی و موسیقی سنتی ایران به وجود آورده بود. او را میتوان پایه گذار اولین موسیقیهای چند صدایی برای ارکستر بزرگی دانست که تمام سازهایش ایرانی بودند و اصلا ایجاد یک ارکستر عظیم از سازهای مضرابی ایرانی کار سترگی بود که او سالها پیش انجام داد. هنوز هستند کسانی که اجرای هفتاد ساز به رهبری او را در تالار وحدت تهران به یاد دارند. او البته در کنار تمامِ نوآوریهایش اعتقاد داشت: «باید در این زمینه آگاهانه عمل کرد و از ترکیبات خشن در چند صدائی کردن موسیقی ملی پرهیز داشت. نباید گذاشت محتوای موسیقی ملی زیر تاثیر کاربرد عوامل تکنیکی قرار گیرد. همان طور که در ادبیات هم کسی موافق نیست که لفظ بر معنا پیشی بگیرد.»
نظریاتِ او در آن زمانی که تاکید داشت«موسیقی ایرانی باید آکادمیک شود و موسیقی شفاهی توانایی آموزش و حفظ همه زمینههای موسیقی را ندارد» با مخالفتهای بسیار همراه شد؛ اما او بیتوجه به این نظریات، چندین و چند نسل از هنرمندانِ موسیقی را با نگرشِ خود تربیت کرد که بسیاریشان حالا از بزرگترین اساتیدِ موسیقی ایران هستند. او در زمانی فعالیتهایش را در این حوزه انجام میداد که برخی از سنتگرایان حتی به استفاده از خط موسیقی نیز معترض بودند و میگفتند «نت» نمیتواند تمامِ ظرایفِ موسیقی ایرانی را انتقال دهد و او پاسخ میداد: «هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند کلیه احساساتی را که ما از طریق بیان کلمات عرضه می کنیم، به دقت به کتابت در آورد...پس چرا از خط موسیقی چنین انتظاری را داریم؟ اگر ما شعر یا کلامی را با رعایت کلیه ویژگی های بیانی از روی نوشته ای می خوانیم، این خط نیست که ما را به طرز بیان درست آن هدایت می کند، بلکه آگاهی و سابقه قبلی ما در تکلم آن زبان است که ما را به رعایت کوتاهی یا بلندی هجاها، تکیه ها، تاکید ها و دیگر ویژگی های کلمات ملزم می کند. همان طور که در زمینه ورزش علاوه بر آن چه که سنتی و باستانی و ملی است از بازی های بین المللی مثل فوتبال و هند بال و والیبال و بسکتبال استفاده می شود، در موسیقی هم باید تنگ نظری را کنار گذاشت و از همه انواع موسیقی بهره گرفت.»
اما حسین دهلوی در چه بستری رشد کرد؟
او در سالِ 1306 به دنیا آمد. پدرش – معزالدین دهلوی- شاگردِ «علیاکبر شهنازی» بود و «حسین دهلوی» از پنج سالگی نواختنِ تار را نزدِ پدرش آغاز کرد که به دلیلِ کوچکبودنِ جثهاش، نتوانست آموزش آن را ادامه دهد و سرانجام در 9 سالگی با تشویقهای مادرش، بار دیگر دورهی اول ویولن را نزد پدر فراگرفت و سپس دوره دوم (ردیف راست کوک) را نزد ابوالحسن صبا گذرانید.
هنرستان موسیقی از تحصیل تا تدریس
«حسین ناصحی» استادی بود که هارمونی، کنترپوان و اصول آهنگسازی را به «حسین دهلوی» آموخت. او همچنین آموزش آهنگسازی را نزدِ «توماس کریستین داوید» -استاد اتریشی- ادامه داد و در همین کلاسها بود که ایدهی اپرانویسی در ذهنش شکل گرفت. او تا سالها با «داوید» فعالیت و البته دوستی کرد و همین زمینهای شد تا او بیش از گذشته با فرهنگِ موسیقی اروپا به شکلِ عمیقی آشنا شود. دهلوی از سال 1341 تا 1350 و بعد از کسانی چون روح الله خالقی و مهدی مفتاح، سومین رئیس هنرستان موسیقی ملی بود. او هنرستان را با نظمِ بسیاری اداره میکرد و «علیرضا میرعلینقی» در جایی نقل میکند که دهلوی، استادانِ هنرستان را تشویق میکرد تا در دورانِ فراغتِ خویش برای تقویت تكنیک نوازندگان سازهای ایرانی، اتودهای مختلف بنویسند. دورانِ ریاستِ او را میتوان طلاییترین دوران هنرستان موسیقی دانست. او در هنرستان ملی، نگاهی علمی به موسیقی ایرانی بخشید و توانست فعالیتهای کلنل وزیری و روحالله خالقی را به شکلی آکادمیکتر عملی کند.
در همین دوران بود که هنرستان با کارگاه سازسازی وزارت فرهنگ وهنر (به سرپرستی ابراهیم قنبری مهر) همکاری کرد و ساختن تعدادی سنتور کروماتیک و بم را در دستور کار خود قرار داد که این سازها جزو سازهای ارکستر موسیقی ملی قرار گرفتند و در ارکستر های صبا و رودکی مورد استفاده واقع شدند.
و باز هم ابوالحسن صبا
«صبا» شاگردانِ بسیار داشت و هر کدام را به شیوهای که تواناییها و استعدادهای او بود، پرورش داد و «حسین دهلوی» یکی از آنان بود. صبا، دهلوی را بسیار با استعداد دید و او را برای تنظیم قطعات برای ارکستر شماره یک هنرهای زیبا دعوت کرد. علاوه بر دهلوی، بسیاری از شاگردانِ دیگر او در این ارکستر مینواختند. «صبا» که به صورتِ ناگهانی درگذشت، سرپرستی ارکستر شمارهی یک هنرستان به «دهلوی» سپرده شد و او به احترام استادِ خود، نامِ آن را به «ارکستر صبا» تغییر داد.
آثار
«حسین دهلوی» «سبکبال» را زمانی ساخت که ابوالحسن صبا یک موتیفِ کوتاه را اجرا کرد و دهلوی از آن استفاده و آن را بدل به یک قطعهی بلند کرد. میتوان نام او را به عنوان اولین آهنگسازی دانست که در موسیقی ملی، قطعه نوشته است. او همانقدر که دست به ساختِ موسیقی برای ارکستر بزرگ کرد، به نوشتنِ آثار متعددی در زمینهی موسیقی ایرانی نیز پرداخت که از جمله میتوان به آثارش در زمینهی ساز سنتور اشاره کرد و بسیاری از اهلِ فن بر این اعتقاد هستند که قطعهی «دوئو برای سنتور در سه گاه» انقلابی برای این ساز به وجود آورد. چندین سال بعد نیز با همکاری فرامرز پایور «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» را نوشت که از مشهورترین آثار اوست. او آثار بیکلام بسیاری نیز در موسیقی ایرانی نوشته است که از جملهی آن میتوان به سبکبال در شور، شور آفرین در آواز ابوعطا و نغمه ترک در آواز بیات ترک اشاره کرد. «دهلوی» در این آثار کاملا به موسیقی دستگاهی وفادار مانده است؛ او همواره مدافع موسیقی ملی و بر این اعتقاد بود که یک آهنگساز ابتدا باید موسیقی ملی سرزمین خود را بشناسد و از تکنیکهای موسیقی غربی برای خدمت به آن بهره بگیرد؛ او در یکی از گفتوگوهایش به این مساله اشاره داشت که: ««ما نباید با تکرار بیش از حد موسیقی، به صورت خام، آن را به مرور کم رنگ و فرسوده سازیم. این تکرارها علاوه بر آن که چیزی تازهای به وجود نمیآورد، سبب دلزدگی جامعه از موسیقی سنتی نیز خواهد شد. البته باید از آن بخش از تکنیک بینالمللی استفاده کرد که سازگار با جوهر موسیقی ملی باشد.»
در این میان آثاری نیز دارد که در آن یک ساز با ارکستر همراه شده و به اصطلاح دیالوگ داشته است که از جملهی آنان میتوان کنسرتینو برای سنتور و ارکستر و همچنین فانتزی برای تار و ارکستر بر اساس «بندباز» ساخته کلنل علینقی وزیری، شوشتری برای ویولون و ارکستر بر اساس «به زندان» ساخته ابوالحسن صبا، فانتزی برای گروه تمبک و ارکستر بر اساس ریتم های حسین تهرانی اشاره کرد.
اما یکی دیگر از مهمترین کارهای او آنانی است که برای آواز و ارکستر نوشته شده است مانند: « فروغ عشق» با آواز حسین شرشار و اپرای «خسرو و شیرین» که «حشمت سنجری» آن را رهبری کرد و سرشار به همراه سودابه صفاییه آن را خواندند. باله «بیژن ومنیژه» و اپرای «مانی و مانا» نیز از دیگر کارهای اوست.
موسیقی فیلم
ساخت موسیقی فیلم هیچگاه تخصصِ اصلی دهلوی نشد؛ اما او را میتوان یکی از پیشروترین آهنگسازان موسیقی فیلم دانست. او با نام مستعار «فریبا» بیشتر برای فیلمهای مستند، نقش مشاور و انتخاب کننده موسیقی داشت و البته برای چند فیلم مستند از ابراهیم گلستان مثل یک آتش، موج و مرجان و خارا و گنجینه گوهر موسیقی نوشته است. «هفده روز به اعدام» به کارگردانی «هوشنگ کاووسی» نیز از جمله فیلمهایی است که او موسیقیاش را نوشته است.
آثار مکتوب
«حسین دهلوی» نخستین آهنگساز ایرانی است كه از همان سالهای آغازینِ فعالیتِ خویش به فكر چاپ آثار خود به صورت پارتیتور افتاد. کتاب «قطعات برای سازهای ایرانی- ارکستر مضرابی به رهبری دهلوی» از جمله آثار مکتوبِ اوست؛ اما بزرگترین اثر مکتوبِ او «پیوند شعر و موسیقی» است که نوشتن آن 44 سال طول کشیده است. «دهلوی» در این کتاب با به دست دادن شواهد و مثالهای گوناگون سعی دارد اصول پیوند شعر و موسیقی آوازی را بررسی کند. این کتاب شاملِ بخشهایی چون روشهای پیوند شعر و موسیقی آوازی، حروف متحرک و ساکن، آوانویسی کلام و اشعار موسیقی آوازی، برابریابی وزن کلام در موسیقی آوازی، میزانبندی ریتم اشعار کلاسیک فارسی، میزان بندیهای مختلف برای یک شعر، روش به کارگیری تکیهی کلمات فارسی در نغمههای آوازی، موقعیت تکیهی کلمات در آواز گروهی، نگاهی به موسیقی آوازی کودکان، هماهنگی موسیقی آوازی با مفهوم شعر و موسیقی آوازی و شعر نوست. علاوه بر اینها از «دهلوی» دهها کتاب و مقاله نوشته است. تهیه و تدوین نخستین کتاب آموزش تمبک در دهه ۴۰ با همکاری حسین تهرانی و تنی چند از دیگر معلمان و استادان هنرستان موسیقی ملی و همکاری در تدوین نخستین کتاب آموزش ساز قانون و همچنین تهیه و تدوین مجموعههایی برای کودکان از دیگر فعالیتهای مکتوبِ اوست.
و پایان
«حسین دهلوی» در سالهای پایانی عمرِ خویش دچار افسردگی شده بود و میگفت: «مدتهاست دچار افسردگی شدهام. ناراحتی لثه و دندان دارم. پزشک گفته است بهجای دندانپزشک، باید به پزشک اعصاب و روان مراجعه کنم. نمیتوانستم دیگر چیزی بنویسم. از سی سال پیش تا بهحال چیزی ننوشتهام.» او میگفت یا موسیقی را حذف کنید یا به دادِ این بیمار برسید. اجرای اپرای «مانا و مانی» آرزوی بزرگِ او بود که هیچوقت محقق نشد.
اینها را «حسین دهلوی» سالها قبل گفت، آنزمان که سنتگرایانِ موسیقی ایرانی از انجام هر نوع نوآوری در آن مخالف بودند و او در کنارِ معدود چهرههای دیگری در این زمینه تلاشهای بسیار کرد. «حسین دهلوی» صبحِ امروز درگذشت؛ بعد از یک دورهی سختِ بیماری ریوی و البته نسیان و باکی نیست که او در سالهای زندگیاش به اندازهی کافی کارهای پرباری انجام داده بود. او آهنگساز، رهبر ارکستر و آموزگاری بود که سهمی مهم در علمی کردنِ موسیقی ایران داشت و البته پیوندی عمیق میان موسیقی بینالمللی و موسیقی سنتی ایران به وجود آورده بود. او را میتوان پایه گذار اولین موسیقیهای چند صدایی برای ارکستر بزرگی دانست که تمام سازهایش ایرانی بودند و اصلا ایجاد یک ارکستر عظیم از سازهای مضرابی ایرانی کار سترگی بود که او سالها پیش انجام داد. هنوز هستند کسانی که اجرای هفتاد ساز به رهبری او را در تالار وحدت تهران به یاد دارند. او البته در کنار تمامِ نوآوریهایش اعتقاد داشت: «باید در این زمینه آگاهانه عمل کرد و از ترکیبات خشن در چند صدائی کردن موسیقی ملی پرهیز داشت. نباید گذاشت محتوای موسیقی ملی زیر تاثیر کاربرد عوامل تکنیکی قرار گیرد. همان طور که در ادبیات هم کسی موافق نیست که لفظ بر معنا پیشی بگیرد.»
نظریاتِ او در آن زمانی که تاکید داشت«موسیقی ایرانی باید آکادمیک شود و موسیقی شفاهی توانایی آموزش و حفظ همه زمینههای موسیقی را ندارد» با مخالفتهای بسیار همراه شد؛ اما او بیتوجه به این نظریات، چندین و چند نسل از هنرمندانِ موسیقی را با نگرشِ خود تربیت کرد که بسیاریشان حالا از بزرگترین اساتیدِ موسیقی ایران هستند. او در زمانی فعالیتهایش را در این حوزه انجام میداد که برخی از سنتگرایان حتی به استفاده از خط موسیقی نیز معترض بودند و میگفتند «نت» نمیتواند تمامِ ظرایفِ موسیقی ایرانی را انتقال دهد و او پاسخ میداد: «هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند کلیه احساساتی را که ما از طریق بیان کلمات عرضه می کنیم، به دقت به کتابت در آورد...پس چرا از خط موسیقی چنین انتظاری را داریم؟ اگر ما شعر یا کلامی را با رعایت کلیه ویژگی های بیانی از روی نوشته ای می خوانیم، این خط نیست که ما را به طرز بیان درست آن هدایت می کند، بلکه آگاهی و سابقه قبلی ما در تکلم آن زبان است که ما را به رعایت کوتاهی یا بلندی هجاها، تکیه ها، تاکید ها و دیگر ویژگی های کلمات ملزم می کند. همان طور که در زمینه ورزش علاوه بر آن چه که سنتی و باستانی و ملی است از بازی های بین المللی مثل فوتبال و هند بال و والیبال و بسکتبال استفاده می شود، در موسیقی هم باید تنگ نظری را کنار گذاشت و از همه انواع موسیقی بهره گرفت.»
او در سالِ 1306 به دنیا آمد. پدرش – معزالدین دهلوی- شاگردِ «علیاکبر شهنازی» بود و «حسین دهلوی» از پنج سالگی نواختنِ تار را نزدِ پدرش آغاز کرد که به دلیلِ کوچکبودنِ جثهاش، نتوانست آموزش آن را ادامه دهد و سرانجام در 9 سالگی با تشویقهای مادرش، بار دیگر دورهی اول ویولن را نزد پدر فراگرفت و سپس دوره دوم (ردیف راست کوک) را نزد ابوالحسن صبا گذرانید.
«حسین ناصحی» استادی بود که هارمونی، کنترپوان و اصول آهنگسازی را به «حسین دهلوی» آموخت. او همچنین آموزش آهنگسازی را نزدِ «توماس کریستین داوید» -استاد اتریشی- ادامه داد و در همین کلاسها بود که ایدهی اپرانویسی در ذهنش شکل گرفت. او تا سالها با «داوید» فعالیت و البته دوستی کرد و همین زمینهای شد تا او بیش از گذشته با فرهنگِ موسیقی اروپا به شکلِ عمیقی آشنا شود. دهلوی از سال 1341 تا 1350 و بعد از کسانی چون روح الله خالقی و مهدی مفتاح، سومین رئیس هنرستان موسیقی ملی بود. او هنرستان را با نظمِ بسیاری اداره میکرد و «علیرضا میرعلینقی» در جایی نقل میکند که دهلوی، استادانِ هنرستان را تشویق میکرد تا در دورانِ فراغتِ خویش برای تقویت تكنیک نوازندگان سازهای ایرانی، اتودهای مختلف بنویسند. دورانِ ریاستِ او را میتوان طلاییترین دوران هنرستان موسیقی دانست. او در هنرستان ملی، نگاهی علمی به موسیقی ایرانی بخشید و توانست فعالیتهای کلنل وزیری و روحالله خالقی را به شکلی آکادمیکتر عملی کند.
در همین دوران بود که هنرستان با کارگاه سازسازی وزارت فرهنگ وهنر (به سرپرستی ابراهیم قنبری مهر) همکاری کرد و ساختن تعدادی سنتور کروماتیک و بم را در دستور کار خود قرار داد که این سازها جزو سازهای ارکستر موسیقی ملی قرار گرفتند و در ارکستر های صبا و رودکی مورد استفاده واقع شدند.
«صبا» شاگردانِ بسیار داشت و هر کدام را به شیوهای که تواناییها و استعدادهای او بود، پرورش داد و «حسین دهلوی» یکی از آنان بود. صبا، دهلوی را بسیار با استعداد دید و او را برای تنظیم قطعات برای ارکستر شماره یک هنرهای زیبا دعوت کرد. علاوه بر دهلوی، بسیاری از شاگردانِ دیگر او در این ارکستر مینواختند. «صبا» که به صورتِ ناگهانی درگذشت، سرپرستی ارکستر شمارهی یک هنرستان به «دهلوی» سپرده شد و او به احترام استادِ خود، نامِ آن را به «ارکستر صبا» تغییر داد.
«حسین دهلوی» «سبکبال» را زمانی ساخت که ابوالحسن صبا یک موتیفِ کوتاه را اجرا کرد و دهلوی از آن استفاده و آن را بدل به یک قطعهی بلند کرد. میتوان نام او را به عنوان اولین آهنگسازی دانست که در موسیقی ملی، قطعه نوشته است. او همانقدر که دست به ساختِ موسیقی برای ارکستر بزرگ کرد، به نوشتنِ آثار متعددی در زمینهی موسیقی ایرانی نیز پرداخت که از جمله میتوان به آثارش در زمینهی ساز سنتور اشاره کرد و بسیاری از اهلِ فن بر این اعتقاد هستند که قطعهی «دوئو برای سنتور در سه گاه» انقلابی برای این ساز به وجود آورد. چندین سال بعد نیز با همکاری فرامرز پایور «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» را نوشت که از مشهورترین آثار اوست. او آثار بیکلام بسیاری نیز در موسیقی ایرانی نوشته است که از جملهی آن میتوان به سبکبال در شور، شور آفرین در آواز ابوعطا و نغمه ترک در آواز بیات ترک اشاره کرد. «دهلوی» در این آثار کاملا به موسیقی دستگاهی وفادار مانده است؛ او همواره مدافع موسیقی ملی و بر این اعتقاد بود که یک آهنگساز ابتدا باید موسیقی ملی سرزمین خود را بشناسد و از تکنیکهای موسیقی غربی برای خدمت به آن بهره بگیرد؛ او در یکی از گفتوگوهایش به این مساله اشاره داشت که: ««ما نباید با تکرار بیش از حد موسیقی، به صورت خام، آن را به مرور کم رنگ و فرسوده سازیم. این تکرارها علاوه بر آن که چیزی تازهای به وجود نمیآورد، سبب دلزدگی جامعه از موسیقی سنتی نیز خواهد شد. البته باید از آن بخش از تکنیک بینالمللی استفاده کرد که سازگار با جوهر موسیقی ملی باشد.»
در این میان آثاری نیز دارد که در آن یک ساز با ارکستر همراه شده و به اصطلاح دیالوگ داشته است که از جملهی آنان میتوان کنسرتینو برای سنتور و ارکستر و همچنین فانتزی برای تار و ارکستر بر اساس «بندباز» ساخته کلنل علینقی وزیری، شوشتری برای ویولون و ارکستر بر اساس «به زندان» ساخته ابوالحسن صبا، فانتزی برای گروه تمبک و ارکستر بر اساس ریتم های حسین تهرانی اشاره کرد.
اما یکی دیگر از مهمترین کارهای او آنانی است که برای آواز و ارکستر نوشته شده است مانند: « فروغ عشق» با آواز حسین شرشار و اپرای «خسرو و شیرین» که «حشمت سنجری» آن را رهبری کرد و سرشار به همراه سودابه صفاییه آن را خواندند. باله «بیژن ومنیژه» و اپرای «مانی و مانا» نیز از دیگر کارهای اوست.
ساخت موسیقی فیلم هیچگاه تخصصِ اصلی دهلوی نشد؛ اما او را میتوان یکی از پیشروترین آهنگسازان موسیقی فیلم دانست. او با نام مستعار «فریبا» بیشتر برای فیلمهای مستند، نقش مشاور و انتخاب کننده موسیقی داشت و البته برای چند فیلم مستند از ابراهیم گلستان مثل یک آتش، موج و مرجان و خارا و گنجینه گوهر موسیقی نوشته است. «هفده روز به اعدام» به کارگردانی «هوشنگ کاووسی» نیز از جمله فیلمهایی است که او موسیقیاش را نوشته است.
آثار مکتوب
«حسین دهلوی» نخستین آهنگساز ایرانی است كه از همان سالهای آغازینِ فعالیتِ خویش به فكر چاپ آثار خود به صورت پارتیتور افتاد. کتاب «قطعات برای سازهای ایرانی- ارکستر مضرابی به رهبری دهلوی» از جمله آثار مکتوبِ اوست؛ اما بزرگترین اثر مکتوبِ او «پیوند شعر و موسیقی» است که نوشتن آن 44 سال طول کشیده است. «دهلوی» در این کتاب با به دست دادن شواهد و مثالهای گوناگون سعی دارد اصول پیوند شعر و موسیقی آوازی را بررسی کند. این کتاب شاملِ بخشهایی چون روشهای پیوند شعر و موسیقی آوازی، حروف متحرک و ساکن، آوانویسی کلام و اشعار موسیقی آوازی، برابریابی وزن کلام در موسیقی آوازی، میزانبندی ریتم اشعار کلاسیک فارسی، میزان بندیهای مختلف برای یک شعر، روش به کارگیری تکیهی کلمات فارسی در نغمههای آوازی، موقعیت تکیهی کلمات در آواز گروهی، نگاهی به موسیقی آوازی کودکان، هماهنگی موسیقی آوازی با مفهوم شعر و موسیقی آوازی و شعر نوست. علاوه بر اینها از «دهلوی» دهها کتاب و مقاله نوشته است. تهیه و تدوین نخستین کتاب آموزش تمبک در دهه ۴۰ با همکاری حسین تهرانی و تنی چند از دیگر معلمان و استادان هنرستان موسیقی ملی و همکاری در تدوین نخستین کتاب آموزش ساز قانون و همچنین تهیه و تدوین مجموعههایی برای کودکان از دیگر فعالیتهای مکتوبِ اوست.
و پایان
«حسین دهلوی» در سالهای پایانی عمرِ خویش دچار افسردگی شده بود و میگفت: «مدتهاست دچار افسردگی شدهام. ناراحتی لثه و دندان دارم. پزشک گفته است بهجای دندانپزشک، باید به پزشک اعصاب و روان مراجعه کنم. نمیتوانستم دیگر چیزی بنویسم. از سی سال پیش تا بهحال چیزی ننوشتهام.» او میگفت یا موسیقی را حذف کنید یا به دادِ این بیمار برسید. اجرای اپرای «مانا و مانی» آرزوی بزرگِ او بود که هیچوقت محقق نشد.
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 مهر 1398 - 15:58
افزودن یک دیدگاه جدید