نهم شهریور سالروز تولدِ خوانندهای که کم خواند؛ اما ماندگار
صدای «مرد تنها»
موسیقی ما- نهم شهریور سالروز درگشذت خوانندهای است که بسیار کمتر از دیگران خواند؛ اما بیشتر از خیلیها نامش در موسیقی ایران جاودان شد. صدای او با آن غمِ نهفته در حنجرهاش، معیاری برای بیان تلخیها و سختیهای مردمِ این سرزمین شد. او در حالی به این جایگاه دست پیدا کرده است که سابقهی فعالیتِ جدیاش در موسیقی به هفت سال هم نرسید؛ حالا اما «گنجشکک اشی مشی»، «جمعه» و «وحدت» (والا پیامدار)، «مرد تنها»، «کوچ بنفشهها»، «تو را دوست دارم» و «شبانه» هر کدام بخشی از تاریخِ موسیقی این سرزمین است که خاطرهی ماندگار چندین و چند نسل شده است؛ اما «فرهاد» که بود و چرا حضورِ کوتاهمدتش در موسیقی ایران تا این اندازه موثر واقع شد؟ چه در نظر و دیدگاهها و صدای او وجود داشت که از خوانندهای که در کوچینی، ترانههای انگلیسی میخواند به یکباره به هنرمندی بدل شد که صدایش نمایندهی نسلِ خود و نسلهای بعدتر شد؟ قضاوت دربارهی آثار موسیقایی او بدون توجه به جهان زیستهاش امکانپذیر نیست. در این گزارش نگاهی کوتاه به زندگی هنری او داریم تا پاسخِ اندکی به این پرسشها دهیم:
فرهاد و بازخوانی
دههی چهل، تهران در حالِ تجربهی فضای جدیدی بود و موسیقی پاپ نیز به طبعِ آن وارد مرحلهی متفاوت شد. همان زمان دوران اوجِ ریچالز و آر اند بی، استیو واندر و غیره بود. «فرهاد» اولین اجراهای موسیقی خود را در هتل «ریمبو» در خیابان ایرانشهر تهران اجرا کرد؛ سپس در رستوران کوچینی ترانههای بیتلها را بازخوانی کرد. خوانندگی او مسالهای کاملا اتفاقی بود. خودش گفته است که در سال ۱۳۴۲ در یک گروه چهار نفری در هتلی در اهواز گیتار مینواخته، در حالی که به خطا در قرارداد او آمده بود که آواز نیز میخواند. همین ماجرا وادارش کرده با سرعت چند آهنگ را تمرین و سپس اجرایشان کند. او در کوچینی، ترانههای بسیار خواند که yesterday گروه بیتلها از جملهی آن است. فرهاد مدتی نیز با یک گروه موسیقی به نام «سل» همکاری و تجربیاتی در زمینهی موسیقی سیاهپوستان پیدا کرد.
فرهاد و موسیقی فیلم
«رضا موتوری» اولین تجربهی «فرهاد» در سینما بود و البته اولین تجربهی استفاده از «ترانه» برای موسیقی متن در فیلم. «عماد رام» گزینهی ابتدایی برای خواندنِ این اثر بود؛ اما «مسعود کیمیایی» دنبالِ یک صدای تازه میگشت و «فرهاد» بهترین گزینه به شمار میرفت. «اسفندیار» او را از گذشته میشناخت و اجرایش را در کافه کوچینی و ورزشگاه امجدیه با بلک کتز دیده بود. فرهاد پیش از این، تنها یک تجربهی ناموفق در خواندنِ ترانهی فارسی داشت و نمیخواست بارِ دیگر فارسی بخواند؛ اما منفردزاده تعهد کرد به شرطی این ترانه را روی فیلم خواهد گذاشت که فرهاد از نتیجه کار راضی باشد و در غیر این صورت ترانه ضبطشده را پاک کند.
ضبط استودیویی «مرد تنها» با صدای فرهاد در استودیو طنین تهران بهطور زنده انجام گرفت. آهنگ ترانه از پیش ضبط نشده بود و همزمان با خواندن فرهاد، نوازندهها در استودیو مینواختند. ترانهی «مرد تنها» همزمان با اکران فیلم، بر روی صفحات موسیقی راهی بازار شد و از همان زمان «فرهاد» ستاره شد.
«رامین بهنا» (آهنگساز و نوازنده) در گفتوگویی دلیلِ موفقیتِ آثاری که او برای موسیقی فیلم خوانده است را چنین میداند: «یکی از خصوصیتهایی که فرهاد به داشتن آن شهره بود، دقت وسواس گونه در اجرای آثار بوده است. او میخواست با تمام وجود، با ترانه و موسیقی اثر ارتباط برقرار کند و از طرفی کاری ارائه دهد که مردم با آن همذات پنداری کنند. به شخصه فکر میکنم فرهاد تمایلی برای ورود به دنیای موسیقی فیلم نداشت؛ چرا که دوستانش همگی اذعان دارند آدمی بسیار منزوی بوده و از مردم کناره میگرفته؛ البته این اتفاق به معنای تکبر او نبود بلکه ترجیح میداد در تنهایی به موسیقی بپردازد. تصور می کنم اعتماد به منفردزاده و اصرار او باعث شد به موسیقی فیلم هم گریزی بزند که نتیجه کار هم بسیار درخشان می شود.»
«جمعه» هم یکی دیگر از آثار «فرهاد» در زمینهی موسیقی فیلم است. او این ترانه را برای فیلم «خداحافظ رفیق» خواند، هر چند این فیلم و این ترانه در اذهان مردم با یکدیگر پیوند نخورده و مخاطب «جمعه» را اثری مستقل میداند. «خسته» با شعری از تورج نگهبان و آهنگی از محمد اوشال روی فیلم «زنجیری» هم از دیگر تجربیات او در زمینهی موسیقی فیلم بود که نتوانست موفقیت دیگر آثارش را به همراه داشته باشد. «سقف» هم دیگر ترانهای است که او برای فیلم «ماهی ما در خاک میمیرند» خواند.
فرهاد و هنرهای دیگر
فرهاد به ادبیات کهن ایران علاقهمند بود. او در کتابخانهی خود آثاری چون مثنوی معنوی مولانا و نهج البلاغه داشت و قرآن را برای بارها و بارها میخواند. «بهروز غریبپور» در گفتوگویی بیان کرده: «شاید عدهای گمان کنند این کتابها تنها برای تزئین یا دکور در کتابخانه او بوده؛ اما وقتی کتابهایش را ورق میزدید، نت برداریهایی را با خط فرهاد میدیدید که نشان از مطالعه و البته تعمق در این کتابها داشت. باید بدانیم تا زمانی که هنرمندی سنت را به خوبی و درستی نشناسد، نمیتواند به مدرنیته برسد. در حقیقت فرهاد، موسیقی ایرانی و ادبیات کهن سرزمینش را به خوبی میشناخت و به همین دلیل توانست آموختههای خود از موسیقی غربی را به خوبی با شعر و موسیقی زادگاهش در هم بیامیزد.»
او به ادبیات کلاسیک غرب هم علاقهمند بود و «ریچارد دوم» اثر ویلیام شکسپیر را اجرا کرده است. اجرای اشعاری از خیام، نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی در کارنامهی هنری او وجود دارد.
همین علاقه او به ادبیات، وی را به خانه شاعری مثل احمد شاملو کشاند تا از او برای خواندن قطعه «شبانه» اجازه بگیرد. شاملو هم موافقت کرد و حتی حاضر به دریافت پول نشد. فرهاد همچنین برای خواندن شعر «کوچ بنفشهها» به خانه شفیعی کدکنی رفت و دیداری که قرار بود کوتاه باشد، یک روز به طول انجامید.
فرهاد و شخصیتهای هنری
«فرهاد مهراد» با بسیاری از شخصیتهای معروف هنری و حتی مذهبی معاشرت داشت که از جملهی آنان «حسین الهی قمشهای» (نویسنده، مترجم و مفسر) همنشینی داشته است. در کتاب «چون بوی تلخِ خوش کندر» که معتبرترین زندگی نامه این خواننده است، آمده او در دورهای پای صحبتهای الهی قمشهای در جلسهها مینشسته و بعدها این رفتوآمد به دوستی منجر شده است. حسین الهی قمشه ای همچنین درباره فرهاد گفته است: «ایشان را میتوان یکی از اعضای مکتب داوود دانست، به این دلیل که هیچ دریچهای را به روی خویش نبست. شخصی که با سوت خاطرات رومانی و بیست سال پیش را زنده میکند و در عین حال با ما به هفتصد سال پیش میرود و در مولانا سیر میکند، همچنین داستان دقوقی را هم دوست دارد و اشعار گوته را نیز میخواند، گسترش سطح ادراک و احساس او را نشان میدهد و اینکه آن فریادی که میکشید از تمامی وجود او برمیخاست.»
دریاره آشنایی فرهاد مهراد و شهید مرتضی آوینی ماجرا جالبتر نیز میشود. همسر شهید آوینی در این باره می گوید: «ما بعد از ازدواج به طور اتفاقی در منزل مادر فرهاد مهراد مستاجر شدیم و در آن زمان نوعی دوستی با فرهاد مهراد شکل گرفت. نخستین ارتباط و آشنایی ما هم با حضرت امام از طرق نوار کاستی بود که یک شب فرهاد مهراد با هیجان به ما داد.»
فرهاد در سالهای آخر عمر
«فرهاد مهراد» هیچگاه از وطنش جدا نشد. فعالیتهای او در بعد از انقلاب برای مدتی مسکوت ماند تا سرانجام در سال 1373 موفق شد مجوز انتشار آلبوم «خواب در بیداری» را بگیرد. این اثر چند ترانهی فارسی و چند ترانهی انگلیسی داشت. در این نوار فرهاد پیانو هم مینواخت و بعضی از آهنگها را هم خود ساخته بود. در ۱۳۷۴ نیز اولین کنسرت بعد از انقلابش را در کلن اجرا کرد.
در ۱۳۷۶ آلبوم وحدت او نیز منتشر شد که شامل ترانههای دههی ۱۳۵۰ او بود. در ۱۳۷۷ توانست در هتل شرق تهران کنسرت اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد. پس از انتشار آلبوم «برف»، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» بود که ترانههایی از کشورها و زبانهای مختلف را در بر میگرفت. اما از مهرماه ۱۳۷۹ بیماری او جدی شد. فرهاد به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و در نتیجهی عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل در فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه در پاریس دفن شد.
فرهاد و بازخوانی
دههی چهل، تهران در حالِ تجربهی فضای جدیدی بود و موسیقی پاپ نیز به طبعِ آن وارد مرحلهی متفاوت شد. همان زمان دوران اوجِ ریچالز و آر اند بی، استیو واندر و غیره بود. «فرهاد» اولین اجراهای موسیقی خود را در هتل «ریمبو» در خیابان ایرانشهر تهران اجرا کرد؛ سپس در رستوران کوچینی ترانههای بیتلها را بازخوانی کرد. خوانندگی او مسالهای کاملا اتفاقی بود. خودش گفته است که در سال ۱۳۴۲ در یک گروه چهار نفری در هتلی در اهواز گیتار مینواخته، در حالی که به خطا در قرارداد او آمده بود که آواز نیز میخواند. همین ماجرا وادارش کرده با سرعت چند آهنگ را تمرین و سپس اجرایشان کند. او در کوچینی، ترانههای بسیار خواند که yesterday گروه بیتلها از جملهی آن است. فرهاد مدتی نیز با یک گروه موسیقی به نام «سل» همکاری و تجربیاتی در زمینهی موسیقی سیاهپوستان پیدا کرد.
فرهاد و موسیقی فیلم
«رضا موتوری» اولین تجربهی «فرهاد» در سینما بود و البته اولین تجربهی استفاده از «ترانه» برای موسیقی متن در فیلم. «عماد رام» گزینهی ابتدایی برای خواندنِ این اثر بود؛ اما «مسعود کیمیایی» دنبالِ یک صدای تازه میگشت و «فرهاد» بهترین گزینه به شمار میرفت. «اسفندیار» او را از گذشته میشناخت و اجرایش را در کافه کوچینی و ورزشگاه امجدیه با بلک کتز دیده بود. فرهاد پیش از این، تنها یک تجربهی ناموفق در خواندنِ ترانهی فارسی داشت و نمیخواست بارِ دیگر فارسی بخواند؛ اما منفردزاده تعهد کرد به شرطی این ترانه را روی فیلم خواهد گذاشت که فرهاد از نتیجه کار راضی باشد و در غیر این صورت ترانه ضبطشده را پاک کند.
ضبط استودیویی «مرد تنها» با صدای فرهاد در استودیو طنین تهران بهطور زنده انجام گرفت. آهنگ ترانه از پیش ضبط نشده بود و همزمان با خواندن فرهاد، نوازندهها در استودیو مینواختند. ترانهی «مرد تنها» همزمان با اکران فیلم، بر روی صفحات موسیقی راهی بازار شد و از همان زمان «فرهاد» ستاره شد.
«رامین بهنا» (آهنگساز و نوازنده) در گفتوگویی دلیلِ موفقیتِ آثاری که او برای موسیقی فیلم خوانده است را چنین میداند: «یکی از خصوصیتهایی که فرهاد به داشتن آن شهره بود، دقت وسواس گونه در اجرای آثار بوده است. او میخواست با تمام وجود، با ترانه و موسیقی اثر ارتباط برقرار کند و از طرفی کاری ارائه دهد که مردم با آن همذات پنداری کنند. به شخصه فکر میکنم فرهاد تمایلی برای ورود به دنیای موسیقی فیلم نداشت؛ چرا که دوستانش همگی اذعان دارند آدمی بسیار منزوی بوده و از مردم کناره میگرفته؛ البته این اتفاق به معنای تکبر او نبود بلکه ترجیح میداد در تنهایی به موسیقی بپردازد. تصور می کنم اعتماد به منفردزاده و اصرار او باعث شد به موسیقی فیلم هم گریزی بزند که نتیجه کار هم بسیار درخشان می شود.»
«جمعه» هم یکی دیگر از آثار «فرهاد» در زمینهی موسیقی فیلم است. او این ترانه را برای فیلم «خداحافظ رفیق» خواند، هر چند این فیلم و این ترانه در اذهان مردم با یکدیگر پیوند نخورده و مخاطب «جمعه» را اثری مستقل میداند. «خسته» با شعری از تورج نگهبان و آهنگی از محمد اوشال روی فیلم «زنجیری» هم از دیگر تجربیات او در زمینهی موسیقی فیلم بود که نتوانست موفقیت دیگر آثارش را به همراه داشته باشد. «سقف» هم دیگر ترانهای است که او برای فیلم «ماهی ما در خاک میمیرند» خواند.
فرهاد و هنرهای دیگر
فرهاد به ادبیات کهن ایران علاقهمند بود. او در کتابخانهی خود آثاری چون مثنوی معنوی مولانا و نهج البلاغه داشت و قرآن را برای بارها و بارها میخواند. «بهروز غریبپور» در گفتوگویی بیان کرده: «شاید عدهای گمان کنند این کتابها تنها برای تزئین یا دکور در کتابخانه او بوده؛ اما وقتی کتابهایش را ورق میزدید، نت برداریهایی را با خط فرهاد میدیدید که نشان از مطالعه و البته تعمق در این کتابها داشت. باید بدانیم تا زمانی که هنرمندی سنت را به خوبی و درستی نشناسد، نمیتواند به مدرنیته برسد. در حقیقت فرهاد، موسیقی ایرانی و ادبیات کهن سرزمینش را به خوبی میشناخت و به همین دلیل توانست آموختههای خود از موسیقی غربی را به خوبی با شعر و موسیقی زادگاهش در هم بیامیزد.»
او به ادبیات کلاسیک غرب هم علاقهمند بود و «ریچارد دوم» اثر ویلیام شکسپیر را اجرا کرده است. اجرای اشعاری از خیام، نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی در کارنامهی هنری او وجود دارد.
همین علاقه او به ادبیات، وی را به خانه شاعری مثل احمد شاملو کشاند تا از او برای خواندن قطعه «شبانه» اجازه بگیرد. شاملو هم موافقت کرد و حتی حاضر به دریافت پول نشد. فرهاد همچنین برای خواندن شعر «کوچ بنفشهها» به خانه شفیعی کدکنی رفت و دیداری که قرار بود کوتاه باشد، یک روز به طول انجامید.
فرهاد و شخصیتهای هنری
«فرهاد مهراد» با بسیاری از شخصیتهای معروف هنری و حتی مذهبی معاشرت داشت که از جملهی آنان «حسین الهی قمشهای» (نویسنده، مترجم و مفسر) همنشینی داشته است. در کتاب «چون بوی تلخِ خوش کندر» که معتبرترین زندگی نامه این خواننده است، آمده او در دورهای پای صحبتهای الهی قمشهای در جلسهها مینشسته و بعدها این رفتوآمد به دوستی منجر شده است. حسین الهی قمشه ای همچنین درباره فرهاد گفته است: «ایشان را میتوان یکی از اعضای مکتب داوود دانست، به این دلیل که هیچ دریچهای را به روی خویش نبست. شخصی که با سوت خاطرات رومانی و بیست سال پیش را زنده میکند و در عین حال با ما به هفتصد سال پیش میرود و در مولانا سیر میکند، همچنین داستان دقوقی را هم دوست دارد و اشعار گوته را نیز میخواند، گسترش سطح ادراک و احساس او را نشان میدهد و اینکه آن فریادی که میکشید از تمامی وجود او برمیخاست.»
دریاره آشنایی فرهاد مهراد و شهید مرتضی آوینی ماجرا جالبتر نیز میشود. همسر شهید آوینی در این باره می گوید: «ما بعد از ازدواج به طور اتفاقی در منزل مادر فرهاد مهراد مستاجر شدیم و در آن زمان نوعی دوستی با فرهاد مهراد شکل گرفت. نخستین ارتباط و آشنایی ما هم با حضرت امام از طرق نوار کاستی بود که یک شب فرهاد مهراد با هیجان به ما داد.»
فرهاد در سالهای آخر عمر
«فرهاد مهراد» هیچگاه از وطنش جدا نشد. فعالیتهای او در بعد از انقلاب برای مدتی مسکوت ماند تا سرانجام در سال 1373 موفق شد مجوز انتشار آلبوم «خواب در بیداری» را بگیرد. این اثر چند ترانهی فارسی و چند ترانهی انگلیسی داشت. در این نوار فرهاد پیانو هم مینواخت و بعضی از آهنگها را هم خود ساخته بود. در ۱۳۷۴ نیز اولین کنسرت بعد از انقلابش را در کلن اجرا کرد.
در ۱۳۷۶ آلبوم وحدت او نیز منتشر شد که شامل ترانههای دههی ۱۳۵۰ او بود. در ۱۳۷۷ توانست در هتل شرق تهران کنسرت اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد. پس از انتشار آلبوم «برف»، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» بود که ترانههایی از کشورها و زبانهای مختلف را در بر میگرفت. اما از مهرماه ۱۳۷۹ بیماری او جدی شد. فرهاد به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و در نتیجهی عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل در فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه در پاریس دفن شد.
تاریخ انتشار : دوشنبه 8 شهریور 1400 - 18:58
افزودن یک دیدگاه جدید