برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌وگو با هوشیار خیام و میلاد محمدی به بهانه‌ی انتشار آلبوم تار و پیانو
پرواز مرغِ دریایی روی دریا
موسیقی ما- سال‌هاست که سازهای مختلف کنار هم می‌نشینند و آثاری شکل می‌گیرد. سازهای ایرانی و سنتی، سازهای غربی و ایرانی و سازهایی از ملل گوناگون با ملل گوناگونِ دیگر؛ اما در این میان تنها اثار معدودی است که صرف‌نظر از تجربه‌گرایی، اتفاقی خاص در عرصه‌ی موسیقی را رقم می‌زنند. «تار و پیانو» تجربه‌ی جدید «هوشیار خیام» - آهنگساز و نوازنده‌ی شناخته شده پیانو- و «میلاد محمدی» - نوازنده‌ی تار- از این جمله است. این دو موزیسین اثر را تقدیم به «حسین علیزاده» کرده‌اند. این مجموعه هفت قطعه به نام‌های در آفتاب، در باد، در باران، در ابر، در مه، در راه و در دل دارد و هوشیار خیام و مینا اریسیان هم تولیدکنندگان این مجموعه هستند.
 
جدیدترین آلبوم هوشیار خیام در حالی منتشر شده که آخرین حضور او در بازار موسیقی ایران، به سال 1391 و آلبوم زهی‌ها باز می‌گردد که از سوی نشر هرمس منتشر شده بود. تاتاری، گیتار شاعر، ابرها، هزار اقاقی، هفت روز دریا، تمام تو، منظومه شب، آیین‌ها و در باران سایر آلبوم‌های این هنرمند سرشناس موسیقی ایران است. گفت‌وگوی «موسیقی ما» با این دو موزیسین را می‌خوانید:
 
 
  • *اولین سوال که مطرح می‌شود این است که چرا تار و پیانو؟ چون سابقه موسیقیایی شما بیشتر ارکسترال و کلاسیک است و اغلب تجربه‌های شما در موسیقی سنتی هم ارکسترال بوده است. میلاد محمدی هم از جمله نوازنده‌هایی است که هنوز به کارهای سنتی اعتقاد دارد اما این زوج هنری چگونه کنار هم قرار گرفتند؟
هوشیار: موسیقی برای تار و پیانو برای من یک اتفاق بود. در ذات این آلبوم هیچ نقشه و برنامه ریزی وجود نداشت. برخی آثار هنرمندان وجود دارد که از قبل برایش برنامه‌ریزی می‌کنند و ماه‌ها یا گاهی سالها به آن ایده فکر می‌کنند و سپس به نتیجه می‌رسد. اما در ارتباط با تار و پیانو اصلاً شرایط اینطور نبود. تار و پیانو برای من مشخصاً یک اتفاق بود که با کشف یک هنرمند عجین شد. میلاد محمدی را کشف کردم و پتانسیلی در ساز و موسیقی‌اش دیدم که من را جذب کرد. دو نیروی این آلبوم به نظر می‌رسد که از دو سوی مختلف یعنی موسیقی ایرانی و موسیقی غرب می‌آید، ولی این دو نیرو در یک نقطه هم مسیر می‌شوند. به همین واسطه جنس صدای این آلبوم منحصر به فرد است و می‌توانم بگویم که تقریباً مشابهش را نداشتیم. کمتر موردی داشتیم حتی در کارهای گذشته خودم که پیانو تا این حد آرام باشد و مخاطبانی که کارهای گذشته من را دنبال کرده اند می دانند نوازندگی من معمولاً پیچیده است. اما در این آلبوم با پیانویی مواجه می‌شوند که کمترین اندازه نت را می‌نوازد. از قطعه اول یعنی «در آفتاب» که رد شویم، در تمامی قطعات بعدی آرامترین پیانوی ممکن را داریم و با تک نت‌ها بستر برای تار آماده می‌شود. برای من آماده کردن بستر حرکت تار، سوژه اصلی بود.
 
  • *اما نگفتید که شما با میلاد محمدی چطور آشنا شدید؟
هوشیار: این اتفاق را مدیون دوست خوبم «کارن کیهانی» هستم که از موسیقی‌دان‌های برجسته ایران است. به کارن گفتم که چند وقت است دنبال یک صدای خوب در تار هستم اما به فکر تولید آلبوم نبودم. من همیشه در فعالیت های نوازندگان جوان موسیقی سنتی و کلاسیک و بومی جستجو می‌کنم ولی کارن کیهانی به من میلاد محمدی را معرفی کرد. او گفت کسی را معرفی می‌کنم که باید صدای سازش را بشنوید. سرانجام نطفه این آلبوم در همان جلسه اول که من و میلاد همدیگر را دیدیم شکل گرفت.
 
میلاد:هوشیار جان یک روز با من تماس گرفت و گفت که از طریق کارن کیهانی با من آشنا شده است. هوشیار خیام را از کنسرت آقای حسین علیزاده می‌شناختم که با تنظیم او بود و کارهایش را همیشه دنبال می‌کردم. یک کار با آقای امیر اسلامی داشتند که پیانو و نی بود و همیشه دوست داشتم هوشیار را از نزدیک ببینم. در اولین تماس او، تمام آن ذهنیت‌ها جلوی چشمم آمد و گفت که برای اولین جلسه سازت را هم بیاور. در ساعت 11 صبح برای اولین بار همدیگر را دیدیم و ساعت 6 عصر آلبوم تولید شده بود! دقیقاً به همین شکل بود.
 
هوشیار: وقتی می‌گوییم یک اتفاق در لحظه رخ می‌دهد دقیقاً همین است. ما 11 صبح برای اولین بار همدیگر را دیدیم ولی 6 عصر آلبوم ضبط شده بود.
 
  • *در زمان کنسرت آقای علیزاده شما خیلی جوان بودید.
میلاد: آن زمان من 19 سال سن داشتم و از هنرستان فارغ التحصیل شده بودم. من همیشه دنبال موسیقی خوب هستم. آن زمان و هنوز هم استاد حسین علیزاده برای من همیشه به عنوان یک استاد قابل احترام بوده است و به همین دلیل فکر می‌کردم کسی که با ایشان کار کند قطعاً بزرگ است.  بعداً که بررسی کردم فهمیدم واقعاً هوشیار خیام هنرمند بزرگی است ولی پس از ده سال با او موفق به همکاری شدم. آلبوم تار و پیانو پتانسیل یک موسیقی را نشان می‌دهد ولی نمی‌توانید اسمی‌روی آن بگذارید و بگویید که غربی یا ایرانی است. این آلبوم پتانسیل ساز تار را نشان می‌دهد در حالی که پیانو را در سطح دنیا همگان می‌شناسند. برای من نوعی خیلی مهم است که پتانسیل ساز تار در قالب این آلبوم خودش را نشان می‌دهد. این اولین قدم بود و دوست دارم اگر توان ذهنی من اجازه دهد چیزها و اتفاقات بیشتری از قابلیت های تار کشف کنم.
 
هوشیار:ارتباط من و میلاد محمدی با این آلبوم شروع شد و ما پس از ضبط این مجموعه، زیاد با هم زندگی کردیم و ساز زدیم. در ذهن من اصلاً ساز را باید از نوازنده و هنرمندش جدا کرد. ساز وسیله است ولی هنرمند، موسیقی را جستجو می‌کند. وسیله‌اش یا تار است که می‌گوییم مادر یا پدر سازهای ایرانی است و پیانو هم از آن طرف یکی از دو ساز وسیع موسیقی کلاسیک غرب است. انواع تجربیات در هر دو این ساز شده و من ساز تار را مهجور نمی بینم. مهجوربودن تار در ناآگاهی جامعه موسیقی دوست امروز می بینم. فکر می‌کنم پتانسیل پیانو باعث شده که با تار عجین شود و اتفاق جدیدی شکل بگیرد. میلاد محمدی موسیقی را از دریچه صرفاً سنتی و ردیفی نمی بیند و من همین ذهنیت را در ساز او کشف کردم. میلاد تجربه می‌کند و جستجو می‌کند و تغییر می‌دهد و ساختار را می شکند. همه این موارد کار را برای من جذاب کرد و پیش خودمان گاهی به شوخی احساس می‌کنیم این آلبوم از دستان ما خارج بوده و معلوم نیست چگونه رخ داد ولی فکر می‌کنیم یکی از بهترین کارهایی است که تا کنون انجام داده ایم.
 
  • *صحبت شما درباره روند تولید آلبوم جالب است. چون معمولاً برای تولید یک قطعه موسیقی چند جلسه برگزار می‌شود و عوامل درباره آن صحبت می‌کنند. اما تولید یک آلبوم و البته درک متقابل در مدت هفت ساعت برای من خیلی جالب بود!
هوشیار: ما هفت ساعت با همدیگر صحبت کردیم و در مدت یک ساعت آلبوم ضبط شد. من و میلاد به مدت هفت ساعت رو به روی هم صحبت کردیم و همدیگر را پیدا کردیم. بارها پس از آن خواستیم در همان راستا کاری انجام دهیم ولی آن اتفاق رخ نداده است. گاهی اوقات شما سنگ را با تیشه می‌کنید و پس از روزها به نتیجه‌ای نمی‌رسید اما گاهی اوقات با یک ضربه به فیروزه می‌رسید و فقط کافی است با دستان خود آن فیروزه را تمیز کنید. تار و پیانو به نظر من کشف بوده و چیزی ساخته نشده است. انگار یک شیء همانند تکه‌ای فیروزه در درون یک سنگ وجود داشت و ما در زمان کوتاهی کشفش کردیم.
 
میلاد:صحبت کردن یک همفکری مشترک می‌خواهد که در آن لحظه در من و هوشیار وجود داشت. یکی از نکاتی که باعث شد این آلبوم خوش و آب و رنگ باشد، احاطه هوشیار خیام بر موسیقی ایرانی بود. او به من می‌گفت که می‌شود الان دشتی رِ بنوازی؟ می‌گفت دشتی رِ خوش صدا نمی‌شود به جای آن دشتی سی بزن. با این شروع کردیم ولی در ادامه از چارچوب ها خارج شدیم و گاهی اوقات موسیقی داشتیم که برای یک منطقه خاص نبود.
 
هوشیار:ارجاعاتی مثلاً به یک لالایی قشقایی یا آواز عاشیق‌های آذربایجان داریم. کسی که گوش تیز و آشنا به نغمات داشته باشد متوجه این موارد خواهد شد. موسیقی مقامی در بافت ملودیک تار و در بافت هارمونیک پیانو و هم در کوک ساز وارد شده است. با تجربیاتی که میلاد در کوک پیاده کرده روی هارمونی پیانو هم تأثیر گذاشت. یکی از اتفاقات خاصی که در هارمونی قطعه دوم رخ می‌دهد، نت‌های بم در پیانو است. ما عموماً به موسیقی سنتی به شکل موسیقی عادتی نگاه می‌کنیم. سنت باید تحول داشته و پویا باشد و بتواند پوسته خود را بشکند. در غیر اینصورت تبدیل به عادت می‌شود. تار و پیانو برای خیلی ها ذهنیت کاملاً متفاوتی را ایجاد می‌کند و وقتی با آلبوم مواجه می‌شوند تعجب می‌کنند. انگار توقع نداشتند با اثری مواجه شوند که صدادهی تا این حد متفاوت داشته باشد.
میلاد: هیچکدام از سازها فدای دیگری نشده و سازها تقلیدی از همدیگر نیستند. تار کار خودش را انجام می‌دهد و پیانو هم در بعضی قطعات نقش همراهی کننده را دارد. تجربیات گذشته این سازها بدین شکل بوده که تار قطعه غربی می‌نواخته و پیانو هم تلاش بر فواصل موسیقی سنتی داشته است. خصوصیت آلبوم این است که دو تفکر مستقل در راستای خود قدم بر می‌دارند و تفکرات خودشان را دارند.
 
هوشیار:در دو سه نسل قبل از ما موسیقی به شکل دیگری بوده ولی موسیقی امروز برای نسل ما معنی متفاوتی دارد. معنای موسیقی یک کلیت جهانی است. من هویت ملی خودم را در کلیت جهانی خودم می‌بینم و از این بابت است که تار بدون اینکه چیزی از خودش را فدا کند در ذات خودش شیرجه زده است. پیانو هم کاملاً در ذات خودش است. تصویر این آلبوم برای من مثل یک دریا است. پیانو را مثل آب دریا می بینم که مرغ دریایی روی آن شیرجه می زند و دوباره پرواز می‌کند و آن مرغ دریایی برای من تار است. هر لحظه وارد موج می‌شود و یک مدل ماهی را می‌گیرد و می برد. آن ماهی هر بار به یک شکل است. گاهی به شکل لالایی قشقایی، گاهی به شکل یک گوشه، گاهی به شکل یک آواز عاشیق و گاهی هم به شکل ته مایه ای از ساز حسین علیزاده می آید که این آلبوم به او تقدیم شده است. حسین علیزاده برای همه ما شروع کننده و نوک پیکان بوده و از روی دست او نگاه کرده ایم و یاد گرفته ایم.
 
  • *تسلط شما به موسیقی ایرانی چطور است؟
هوشیار:اسمش تسلط نیست. حتی شناخت هم نیست و اسمش را غرق شدن در موسیقی ایرانی می‌گذارم.
 
  • *ما پیانوی ایرانی از شما نشنیده ایم.
هوشیار: نشنیده‌اید و کمتر کسی دیده که من تار یا کمانچه در دست داشته باشم. اما بچه‌هایی که با من درس خوانده‌اند می‌دانند که من چهار سال لیسانس در دانشگاه را با کمانچه گرفته‌ام.
 
  • *چطور با کمانچه در دانشگاه بودید ولی بعداً به پیانو رسیدید؟
هوشیار:پیانو از ابتدا در زندگی من بود ولی از پدر و مادرم شنیده ام که همیشه نسبت به سبک‌های مختلف موسیقی کنجکاوی داشته‌ام. کنجکاوی من در موسیقی از ابتدا سمت و سوی کلاسیک نداشت و به شکل تصادفی این اتفاق رخ داد. پدرم تعریف می‌کند وقتی من در انگلستان به دنیا آمدم پس از سه هفته پرستار به خانه آمد تا ببیند حواس پنجگانه‌ام به چه شکل است. در هفته سوم تولد از من تست می‌گیرند و پرستار به پدر و مادرم می‌گوید شما خوشبخت خواهید شد اگر او کار موسیقی انجام دهد. گویا از ابتدا شنوایی‌ام حساسیت متفاوتی داشته و کودکی من هم با اصوات پیرامونم گذشت. کودکی من با یک صدای عجیب گذاشت. آن هم صدای اذان که از تلویزیون پارس قدیمی خانه مادربزرگم می آمد و می‌گویند من قبل از اینکه زبان باز کنم، گوشم را به تلویزیون نزدیک می‌کردم تا صدای اذان بشنوم. فقط می دانم که معلم موسیقی من در سن هشت سالگی گفت که یک ساز را انتخاب کنم و من پیانو را انتخاب کردم. باز هم می‌گویم که ساز فقط وسیله است و در برخی کارهای من، تارنوازی هم وجود دارد و مضراب‌های تار در نت‌های پیانو راه خودش را پیدا می‌کند.
 
  • *با این همه علاقه چرا  این فعالیت‌ها را عینی‌تر ندیدیم؟
هوشیار: چون قرار نیست دیده شود. قرار است که درونی باشد.
 
  • *چون این نوع موسیقی را به عنوان منبعی برای ارائه موسیقی کلاسیک قرار داده اید؟
هوشیار:دقیقاً همینطور است. علاقه من به آواز سنتی ایرانی و آواز محلی ایرانی باعث نمی‌شود که در جمعی برایتان آواز بخوانم. هوشیار خیام تار و آکاردئون و ویلنسلش را دست می‌گیرد ولی قرار نیست دیده شود. اینها باید باعث اتفاقات بزرگتر و خاصی شوند.
 
  • *شما هم این میزان تسلط را نسبت به موسیقی کلاسیک داشتید؟
هوشیار: برای این سوالتان که خطاب به میلاد است به جای تسلط باید از غرق‌شدن بگویید چون من هم غرق در موسیقی ایرانی شدم.
 
میلاد:گستردگی موسیقی غربی یا موسیقی کلاسیک و حرفه اصلی من اجازه نمی‌داد که تسلط یا آگاهی کامل داشته باشم. در حد شنیدن و مطالعه بود. من از کودکی نت‌های شوپن را همیشه در ذهن داشتم و گوش می‌کردم.
 
هوشیار: من هم تار شهناز را گوش می‌کردم پس این به آن در ! (خنده)
 
میلاد: پس از آن که ذهن من در برهه‌ای از زمان دچار آشفتگی شد دنبال کوارتت‌های زهی شوستاکوویچ بودم. در ادامه دنبال موسیقی‌هایی بودم که مبنای آنها بر بداهه‌نوازی باشد. اگر منظور شما صرفاً موسیقی کلاسیک باشد که باید بگویم نه. اما اگر منظورتان موسیقی جهانی باشد که در آن موسیقی هند و چین و آفریقا جای می‌گیرد باید بگویم بله. چون من هر روز خودم را ملزم می‌دانم که این موسیقی‌ها را گوش کنم. من هر روز باید ساز «رابی شانکار» یا آواز «نصرت فاتح‌علی خان» را باید گوش کنم و این بایدها در زندگی من وجود دارد. در نتیجه اگر در بُعد جهانی نگاه کنید به اندازه خودم شناخت دارم.
 
هوشیار:این دقیقاً نقطه عطف و وصل شدن دو موزیسینی است که به نظر می‌رسد از دو جهان مختلف باشد. هوشیار و میلاد اینگونه به هم اتصال پیدا می‌کنند. تخصص میلاد روی تار و ردیف‌های موسیقی سنتی و مقام‌های محلی و تار آذری را هرگز من ندارم و به گرد پای او هم نمی‌رسم. از سوی دیگر تخصص من در هارمونی، کنترپوئن و فرم و سایر سوژه‌های موسیقی کلاسیک غرب دارم تخصصی است. ما به این دو مورد احتیاج داشتیم تا اساس کار ما شکل بگیرد ولی نقطه اتصال من و میلاد، نیاز موسیقی امروز بود و اینکه موسیقی امروز چه می‌خواهد. در داخل آلبوم هم نوشتیم که موسیقی امروز چیست و چگونه موسیقی‌دان فرای زبان متعارف سازش، زبان موسیقیایی جدیدی را جستجو می‌کند. او دیگر به پیشینه تاریخی و هویتی و نژادی ساز نگاه نمی‌کند بلکه به شکل امکانی نگاه می‌کند که در کنار ساز دیگری قرار بگیرد. مثال شانکار بسیار مهم است چون این اتفاق در دهه شصت و با رفتن او به غرب آغاز شد. او در دهه شصت کاری را شروع کرد که ما امروز به شکل دیگر در حال تجربه آن هستیم.
 
  • *ما همواره از شما نت‌های پیچیده و پر فراز و فرود شنیده بودیم. در این آلبوم می‌توانیم بگوییم که ساز شما سانسور شده است؟
هوشیار: ساز و نوازندگی من در این آلبوم سانسور نشده بلکه آرامش دارد. آهنگسازان جوان عموماً دوست دارند خیلی بگویند و می‌خواهند همه حرف‌ها را بیان کنند و تمام آموخته‌ها را نمایش دهند. ایرادی ندارد و شامل خود من در کارهای گذشته‌ام هم می‌شود. از یک جا به بعد ممکن است آن اشتیاق فروکش کند و نیازی نباشد که از یک جا به بعد، هر آنچه در توان دارم را انجام دهم. این اسمش سانسور نیست بلکه یافتن کمترین اندازه حرف برای بیان مطلب است. اگر موسیقی مینیمال آمریکایی را تداعی نکند می‌توانیم به این مورد، مینیمال هم بگوییم. اما در آلبوم تار و پیانو از ابتدا تا انتها فقط آرامش را می‌شنوید. پیانو همیشه آرام است. تار مثل پرنده، فراز و نشیب و بالا و پایین دارد ولی پیانو خیلی آرام است. همین باعث می‌شود که این آلبوم را نسبت به آثار گذشته من تعجب برانگیز کند چون حتی نزدیکان من عادت ندارند که پیانوی من را اینطور بشنوند. ما احساس نکردیم که ساز جدید یا قطعه جدیدی اضافه کنیم که تضاد داشته باشد. می‌خواستیم کمی آرام نگاه کنیم و تمام آلبوم یک ‌رنگ را تجربه می‌کنند ولی در دل خود راه‌های زیادی دارند.
 
  • *میلاد در ابتدای صحبت اشاره کردیم که شما را به عنوان موزیسینی می‌شناسیم که خیلی از حیطه سنت فراتر نرفته است. منظور من پایبندی صرف به ردیف نبود ولی به نظر می‌رسد که شما در تارنوازی خودتان هنوز یک لهجه‌ای از گذشته را دارید. برخلاف نوازندگان هم سن شما که حتماً فکر می‌کنند اتفاقات عجیب و غریب باید در تار و نوازندگی تار باشد. به نظرتان حتماً باید در نوازندگی تار اتفاقات عجیب و غریب داشته باشیم؟ همچنین به نظرتان تا امروز تمام پتانسیل تار به کار گرفته شده است؟
میلاد: در ساز من که تار است به اندازه کافی به لحاظ تکنیکال از آن استخراج شده است.
 
  • *یعنی ما الان نوازنده‌ای به تکنیک فرهنگ شریف یا جلیل شهناز داریم؟
میلاد: اینها تکنیک نیستند بلکه سبک و بیانی هستند که تبدیل به تفکر یا بیان شهناز می‌شوند. اگر من پنجه‌کاری با تار انجام می‌دهم، همان پنجه‌کاری است ولی بیان شهناز یا شریف تفاوت دارد. به لحاظ تکنیکال و به لحاظ فرم‌های اجرایی با تار، به اندازه کافی استخراج شده است. مگر اینکه بخواهید از تکنیک سازهای دیگری مثل باقلاما استفاده کنید و تکنیک نو بسازید. اما آن چیزی که از ساز من استخراج نشده و جای کار بیشتری دارد به نظرم تفکر است. این سوال شما خیلی سخت است اما در واقع راهی که یک نوازنده برای خودش ترسیم می‌کند و نوآور می‌شود یا نمی‌شود به نوع اجراکردن او نیست بلکه به نوع تفکر او ارتباط دارد. مسیری که شخصی مثل استاد حسین علیزاده در موسیقی انتخاب و باز کردند، درست است بخشی به خاطر نوع اجرا کردن این استاد است، اما نود درصد آن به دلیل تفکری است که آقای علیزاده برای موسیقی ما به ارمغان آورده است. به نظر من به لحاظ تفکر این بحث آنقدر گسترده است که شما هر روز می‌توانید زایا باشید. اما به لحاظ تکنیکال اینطور نیست چون در ساز تار تا یک سقفی از آن استفاده شده که بعد از آن سقف به نظرم دیگر این توان را ندارد. یا این پتانسیل را ندارد که غیر از این باشد که ما اجرا می‌کنیم. کلاً تفکرها است که باعث تمایز می‌شود.
 
هوشیار:تکنیک بازوی انجام کار است. مشکلی که عموماً ما تجربه می‌کنیم این است که نوازنده‌ها در دوره مهمی از رشد خودشان فقط سعی می‌کنند ماهیچه‌ها را تقویت کنند. آنها فراموش می‌کنند که تو نمی‌توانی تمام ذهنت در پانزده سال اول نوازندگی را برای این کار بگذاری و بعد دنبال فکر کردن باشی. کدام یک از بزرگان موسیقی ده سال اول نوازندگی خود را برای رشد انگشتان گذاشته‌اند؟ دیر می‌شود و دیگر فرصت نیست.
 
  • *به نظر می‌رسد این تفکر، حلقه گمشده در موسیقی امروز کلاسیک و سنتی است. آنقدر حواشی گوناگونی نظیر تعداد کنسرت‌ها و فالوئرها و... وارد شده که فکر نمی‌کنم آن تفکر خیلی مورد بحث باشد.
هوشیار: آرامش روز به روز از جامعه موسیقی ما بیشتر غایب می‌شود. جامعه موسیقی ما در حال دورشدن از عمق و فروتنی است. جامعه موسیقی ما عجله دارد و خودنمایی می‌کند و از انواع وسایل برای رسیدن به شهرت استفاده می‌کند. در حالی که وقتی روی شهرت متمرکز شوید ممکن است اعتبار را از دست بدهید، چون شهرت و اعتبار همیشه در کنار هم نیستند. اینکه من همواره سعی کنم روی صحنه باشم باعث می‌شود آرامش نداشته باشم.
 
  • *شاید هم حق دارند چون موزیسین باید زندگی کند و اگر آن وقت را روی عمق موسیقی بگذارد ولی شنیده نشود چه فایده‌ای دارد؟
هوشیار: یک چیزی بینابین است. ما می‌شنویم که در دنیای غرب، بتهوون برای نوشتن سمفونی شماره 9 خود 11 سال زمان صرف کرده است. همین امروز در دنیای غرب «آروو پرت» را می بینیم که ده سال غایب می‌شود. او که چهل سال داشته غایب می‌شود و در پنجاه سالگی باز می‌گردد و این حیرت‌انگیز است و بعداً او را در کلبه‌ای در استونی پیدا می‌کنند. کسی که کارش رسانه است اجازه یک روز استراحت ندارد چون به نظر من چنین افرادی پیامبران هنری هستند و حلقه وصل مخاطب و هنرمند هستند. هنرمندی که می‌خواهد نقش رسانه را بازی کند یک جا کم می آورد چون هنرمند نیاز به تنهایی و آرامش دارد. هنرمند نمی‌تواند سالی صد روز روی صحنه برود.
میلاد: یکی از امتیازات نسل ما این است که تکنولوژی و رسانه اینقدر پیشرفت نکرده بود. دقیقاً به موقع در زندگی من این تکنولوژی به وجود آمد و آن زمان نبود که خام باشم و بخواهم کارم را عرضه کنم. یکی از دلایل عجله در موسیقی این است که شخصی که دو سال است تار می‌نوازد نوازندگی خود را در دسترس فالوئرهای خودش قرار می‌دهد. این تفکر خام در تکنولوژی و رسانه وجود دارد که باعث می‌شود هرکسی با هر میزان توانایی، خودش را عرضه می‌کند. یکی ازمعضلات جامعه ما این است که هرکسی عرضه می‌کند و به دنبال کسب نیست.
 
  • *آقای علیزاده این آلبوم را که به ایشان تقدیم شده را شنیده‌اند؟
هوشیار:من گاهی با آقای علیزاده در تماس هستم. حقیقتش را بخواهید تا الان فرصت نشده که آلبوم را مستقیماً به دستشان برسانیم. بخشی به دلیل مشغله‌های ایشان است و بخشی هم به دلیل مشغله‌های ما بوده که نتوانستیم آلبوم را به دستشان برسانیم.
 
  • *این همکاری تداوم خواهد داشت؟
هوشیار:صدر در صد. امکان ندارد دو هنرمند که مسیری را شروع کردند، ناگهان از هم جدا شوند. این ذهنیت خیلی اشتباه است. تار و پیانو نقطه شروع یک اتفاق بود که بین من و میلاد رخ داد و یک موسیقی شکل گرفت که برای هر دو ما متفاوت بود. همین امروز من در آلبوم های جدیدتر خودم، حسی از تار و پیانو وجود دارد. اما به شکل فیزیکی همکاری ما تداوم پیدا می‌کند. همچنین گپ هایی می زنیم که اگر باقلاما یا تارباس داشته باشیم چه اتفاقی رخ می‌دهد. همچنین در ذهن دارم که تار با ارکستر زهی یا پرکاشن چه اتفاقی برایش رخ می‌دهد. اینها افکاری است که ما هر دو به آن پر و بال می‌دهیم و به کودک درونمان باز می‌گردد. کودک درون ما این بازیگوشی را همچنان ادامه می‌دهد.
 
  • *با توجه به اینکه انتظار فروش از این اثر نمی‌توان داشت، چقدر یک هنرمند می‌تواند برای ارضای روحی خود آثاری خلق کند که برایش بازده مالی نداشته باشد.
هوشیار: این سوژه خیلی سختی است چون هنوز آن شکل دقیق مخاطب را نداریم. یعنی مخاطب هنوز آن دانش عمیق را نسبت به اینکه پشتوانه تولید یک آلبوم چیست، ندارد. آلبوم موسیقی از این منظر خیلی آسیب‌ها و صدمه‌ها می بیند، مگر کارهایی که مخاطبان عام دارند. به نظرم از یک سو تلاش هر روزه ما بر این است که بتوانیم خودمان را از نظر اقتصادی جدا کنیم و وابسته به اثر هنری که تولید می‌کنیم نباشیم. از سوی دیگر دقیقاً همین کار ضربه اصلی را به تولید هنری ما وارد می‌کند. چون هر کسی خودش را به نوعی درگیر می‌کند که صرفاً به دنبال فروش آثارش نباشد. در حالی که در طول تاریخ هنرمندان سختی‌های زیادی کشیده‌اند ولی این در جامعه ما پررنگ‌تر می‌شود و دشوار می‌کند. این آسیب به تمام جامعه وارد می‌شود.
 
میلاد: به نظر من هنرمند تا هرجایی که بتواند ادامه می‌دهد. اثر موسیقیایی مثل طفلی است که از انسان زاده می‌شود. زمانی که آلبوم تار و پیانو منتشر شد من احساس کردم یک طفل متولد شده و احساس خوشحالی داشتم که انگار چیزی از من زاده شده است. اگر این احساس را داشته باشید تا زمانی که شرایطتان اجازه دهد ادامه می‌دهید. شرایط دارد به سمتی می‌رود که موزیسین ها را دلزده می‌کند. هیچ پیشرفتی که در این شرایط حاصل نشده بلکه همه چیز در حال بدترشدن هم هست. برای شخص خودم می دانم که بازده مالی ندارد اما تا جایی که بتوانم ادامه می‌دهم.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 15 مرداد 1396 - 15:04

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود پرواز مرغِ دریایی روی دریا | موسیقی ما