مروری بر کنسرت موسیقی معاصر ایران برای ابوا و آنسامبل
آواز در جنگل آبنوس
[ هوشیار خیام - آهنگساز و نوازنده ]
پنج شنبه شب (۱۶ ابان) کنسرتِ «جهان در جهان» برگزار شد که در آن نازنین احمدزاده نوازندهی توانمند ابوا قطعاتی از ادبیات معاصر ایرانی این ساز را نواخت. در چند سال اخیر شاهد رشد نوازندگان توانمندی در سازهای بادی در ایران بودهایم و اکنون اجرای مسلط این نوازنده بر ابوا، نشانهی دیگری از رشد چشمگیر نوازندگی سازهای بادی در ایران است.
اکثر قطعات کنسرت، اجراهای نخست قطعاتی بودند که به درخواست و سفارش نوازنده برای این ساز نوشته شده است. اجرای قطعات و نوازندگان آنسامبل همه خوب بودند و همچنین اجرای آثار آهنگسازان مجموعه نشان میداد که سطح بالایی از موسیقی در جریان است. با این که همهی آثار با قدرت اجرا شدند، چند قطعه نظرم را به طور خاص و به گونهای شخصی جلب کرد که در موردشان می نویسم:
«آرمین صنایعی» آهنگساز جوان و خوش قریحهای است که به تازگی آثار بیشتری از او را شنیدهایم. قطعه «کَرَک» برای ابوای سولو قطعهای پر طنز بود. طنز به مفهوم ارسطویی آن چیزی است که خارج از انتظار اتفاق افتاده و واکنش طبیعی انسان در مقابلش احساس غافل گیری است. در قطعه ی آرمین این عنصر با حضور اصطلاحا ربع پردهها به خصوص دیده می شد. آرمین در ابتدای راه طولانی آهنگسازی است و هنوز چیزهای زیادی برای آموختن جلوی راهش است. در این میان شاید فرم بیشتر از باقی عناصر در قطعه «کَرَک» جای کار داشته باشد. با وجود مورد گفته شده، قطعه آرمین از نشاط دلچسبی برخوردار است که نظرم را جلب کرد. در موسیقی معاصر نیز می توان پر نشاط نوشت. آرمین این را به خوبی نشان داده است.
قعه «گوگریو» از روزبه رفیعی کوتاه اما خوش ساخت بود. سالها تجربهی آهنگسازی روزبه رفیعی در این قطعه خود را نمایش می دهد. او نزدیک به ده سال اخیر را در ایتالیا موسیقی آموخت و این در تاثیر گیری او از آن چه موج نوی ایتالیا با آثار پیشروان آن برای ارائه داشت نمود پیدا می کند. آهنگسازانی مانند دالاپیکولا، نونو و بریو مستقیم بر این موج تاثیر داشتند و نگاه آزادترشان به موسیقی آثارشان را از منظر رنگ متفاوت از دیگر آهنگسازان معاصرشان قرار می دهد. روزبه در این بین خود را به خوبی یافته است و اثرش گویای پختگی فرم است و صدای ممتازی در زبان هارمونیک دارد.
قطعهی سور از حسام الدین دارابی فضایی برخاسته از جهان دیستوپیایی اشنیتکه داشت. در مقابل گرمی قطعهی قبل، رنگ ها سرد و گزنده بودند که تاثیر متفاوت و جذابی در کنسرت ایجاد کرد. سرما و هاشورهای قطعه بر ساز ویولنسل خوب نشسته بود. موسیقیاش به خاطر ساختار هاشور خوردهاش انگار نیاز به حضور تصویر را ایجاب میکرد. موسیقی زهی یورگن کنیپر در «زیر آسمان برلین» از ویم وندرس شاید بتواند الهام خوبی برای این آهنگساز خوش قریحه باشد.
و اما قطعه ای که تاثیرش متفاوت بود، قطعه ی «و خزان تو چه آبادتر است از بهار من» برای ابوای سولو اثر کارن کیهانی، فضایی خاص به همراه داشت. شنیدن انگارههایی محو در ریز نتهایی فرار و گریزپا، غافلگیر کننده مانند باران دور از انتظار یا تاثیری یا فضایی اثیری و ناپایدار. احساس میکنی چیزی شنیدهای که میشناسی، اما هرگز نشنیدهای. انگارههایی محو به جای تم، لحظههای مه آلود، سرریز شدن ریزنتهایی با طرحی از مقامی دور و کیفیت فرار و اثیری ساختار در این قطعه به گونهای تاثیر گذار است که گویش احساساش را ناممکن میسازد. مانند زمانی که رنگی نو دیده باشی که نامی برای نامیدنش در دایرهی واژگانت نیست. در طول شب، در ذهنم دوباره به قطعه گوش میدهم و در خیالم آن را مرور می کنم، بلکه نامی برای نامیدن رنگ آن بیابم، اما هر بار ماهی گریز از چنگم میگریزد.
هوشیار خیام
هفدهم آبان ۱۳۹۸
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 19 آبان 1398 - 14:23
افزودن یک دیدگاه جدید