گفتگو با استاد مهدی آذرسینا به مناسبت رونمایی کتاب «شعر؟ یا موسیقی؟»(تننای شعر شپید)
ردیف بیشتر از غزل شبیه شعر سپید است!
موسیقی ما - آئین رونمایی از کتاب «شعر یا موسیقی»(تننای شعر سپید) استاد مهدی آذرسینا با حضور جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر و با سخنرانی استاد شهرام ناظری، استاد علی کبر شکارچی و چند تن دیگر از هنرمندان امروز سهشنبه پنجم اردیبهشت ماه در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود و این گفتگو البته، نه فقط به مناسبت این رونمایی، که به یمن انتشار این کتاب تحقیقاتی و تجربی مهم است. ویژگی مهم جناب آذرسینا نسبت به محققان دیگر این است که همه آنچه نوشته است را تجربه کرده و علاوه بر دانش علمی، دانش تجربی و آموختن و آموزش سینه به سینه، سالها آلبوم و کنسرتهای تاثیرگذاری داشته، بنابر این آنچه نوشته صرفاً یک نوشته و تحقیق نیست و نتیجه تجربه میدانی یک هنرمند مولف است.
البته پیش از آنچه در این مصاحبه میخوانید و تقریبا دوبرابر آنچه در اینجا آمده، درباره موضوعات دیگر موسیقی و ردیف موسیقی و آموزش آن و ... صحبت کردیم و آخرش رسیدیم به جایی که بگوییم «از این حرفها بگذریم و برسیم به این کتاب که موضوع و بهانه اصلی این گفتگو است.»
کتاب درخشان «شعر؟ یا موسیقی؟» که توسط انتشارات سروش منتشر شده و باید بابت انتشار چنین کتاب مرجع و حتما تاثیرگذار و جریانسازی از آنها تشکر کرد و تبریک گفت.
مهدی آذرسینا کمانچهنواز، آهنگساز و ردیفدان پیش از این و در سال 1371 اولین متد نواختن کمانچه را برای چهار دورۀ آموزشی، با نام «شیوۀ کمانچهنوازی» زیر عنوان «گنجینۀ فرهنگ و موسیقی سروش» و با مقدمهای به قلم استاد علی تجویدی و تقریظ استاد اصغر بهاری به همراه آلبوم شورآفرین (اجرای آهنگهای شاخص کتاب، با کمانچه) منتشر کرد. ایشان همچنین ضبط و نغمهنگاری و انتشار آثار استاد بهاری را به شکل کتاب و نوار با اجرای خود استاد، از طریق سازمان انتشارات سروش در 1373انجام داد، ردیف موسیقی ایران به روایت میرزا عبداله- برومند را با کمانچهنوازی در مجموعهای شش ساعته به همراه کتاب شامل نغمهنگاری تمام ردیف، در1379 به پایان برد که به همت همین انتشارات سروش منتشر شد. همچنین درنگرشی به موسیقی کودک و آموزش مبانی موسیقی دستگاهی ایران، مجموعۀ کتاب و آلبوم موسیقی «از متد ارف تا چهارگاه» را برای استفادۀ کودکان ومربیان کلاسهای ارف توسط انتشارت سورۀ مهر ارائه کرد.
استاد آذرسینا آثار صوتی بسیاری را در زمینۀ تکنوازی کمانچه و آهنگسازی در فرمهای مختلف موسیقی ایران اجرا و منتشر کرده، و نیزحاصل پنجاه سال تجربههای موسیقایی خود را در سخنرانیهای متعدد، در آزمونهای ورودی دانشکدههای موسیقی، و در داوری جشنوارهها و کلاسها و مجامع موسیقی، عرضه کرده است. از مهدی آذرسینا گفتهها و نوشتهها و مقالههای بسیاری در زمینۀ شعر و موسیقی چاپ شده است.
کتاب «تننای شعر سپید» عصارهایست از تمام پژوهشها و دریافتهای او از موسیقی ایران و تمام جوانب فنی و کاربردی موسیقی دستگاهی ایران در همنشینی با شعر و کلام فارسی. کتابی که حتما درباره آن بسیار بیشتر گفته خواهد شد. این مصاحبه هم مقدمهای است براین اتفاق مهم در موسیقی ما.
البته این یکی از شاخههاییست که این کتاب به آن پرداخته است. یک شاخه اصلی دیگر این کتاب اظهارنظرهای دراین باره است که ردیف چیست. لابد این اظهارنظر را از برخی صاحبنظران شنیدهاید که میگویند ردیف مثل غزل فارسیست و خیلی بر مبنای عروض است اما من در این کتاب اثبات کردهام که ردیف ما از نظر برخورد با ریتم مثل غزل نیست بلکه مثل شعر سپید است. اسم کتابم را هم به همین خاطر گذاشته ام «تننای شعر سپید».
شاید شما هم این تعبیر را شنیدید که آقا شما اول کلام را تحویل بده، بعد تحریر بزن. من با این تعابیر مخالفم و حتی با کسانی که متخصص و یا معتقد به این کار بودند هم به صورت حضوری بحث داشتیم. به نظر من خواننده اگر خواننده باشد میتواند بدون کلام هم موسیقیاش را در حد قابل توجهی ارائه بدهد. یا خواننده اگر خواننده باشد لازم نیست که همه کلمات آوازش به صورت امضا شنیده شود، همانطوری که ما موسیقی زبانهای مختلف را با کیف میشنویم و یک کلمهاش را هم نمیفهمیم. این همه اپراها را میشنویم و لذت میبریم و نمیفهمیم که چه میگوید. یعنی اینکه خواننده واضح و روشن کلمات را بگوید معیار موسیقی نیست. این یکی از مقولههای مهم این کتاب است.
مثلا آنجا خوشنوس به این فکر نمیکند که «حسنت» را طوری بنویسد که همه متوجه شوند، او مطابق با ذوق خودش کار خودش را میکند و «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت» را به صورت ترکیبی هنرمندانه و سیاه مشق مینویسد.
اینکه بعضی میگویند آقا ما چقدر کرشمه بزنیم و ...، اینها همه از عاجز بودن است. اگر هنرمند توانا باشد، که بعضیها میکنند، در همین ردیف و بر مبنای همین میشود کاری کرد که هم امروزیها بشنوند و هم اینکه ریشهها در آن معلوم باشد.
صحبت کلی من این است که میشود باز هم تجربه کرد و کار کرد، منتها خیلی کار و تجربه سختیست. کارستان است.
من یک روز از آقای دکتر مسعودیه پرسیدم این موزیکولوژی که شما درس میدهید چه تاثیری بر موسیقی ما دارد؟ گفت همین که آقای بهاری آقای بهاری بشود را ما تعیین میکنیم. البته نه با این جمله. دیدم درست میگوید. ایشان سر کلاس ما که دانشجو بودیم ساز بهاری میآورد و ما گوش میکردیم و خود آقای بهاری را آوردند در دانشگاه که به ما درس بدهد. اهل فن نظر میدهند و مردم همین ابراز نظرهایی که صاحب نظران میکنند و را کمابیش دریافت میکنند و درنهایت، مثلا در نهایت حافظ میماند و دهها شاعر دیگر به تدریج فراموش میشوند و در نهایت در کتابخانهها باید دنبال اسمشان گشت.
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست و نکات زیادی در این موارد مطرح است و البته در کتاب آمده است. یکی دیگر از موضوعاتی که باعث شد این کتاب را بنویسم این بود که ضربهای بسیاری از تصنیفهای قدیمی مغشوش و آشفته بود و کسی نتوانست آنها را بشناسد و علتش هم آن بود که موسیقیدانهای ما خیلی شعرشناس نبودند. من در فصل مهمیاز کتاب بیست تا تصنیف قدیم و دوران رادیو و دوران جدید و از جمله یک تصنیف از خودم و آقای علیزاده و آقای کیخسرو پورناظری و آقای مشکاتیان و آقای مسعود شناسا را از جهت برخورد با کلام تجزیه و تحلیل کردهام. در آنجا گفتهام که از تصنیف «گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد» عارف چندین اجرا هست و هیچ کدام شسته رفته نیست، چه آنها که در گلها اجرا شده و چه آنها که بعدها به دست دیگران اجرا شده و هیچ کدام نتوانسته ریتم مشخص و درستی نشان بدهد. بعد برایش راهکار هم ارائه دادم و این یک تصنیف را هم خودم نوشتم. حالا رد و قبولش با صاحبنظران. این هم یکی از فصلهای اصلی و مهم کتاب است.
البته پیش از آنچه در این مصاحبه میخوانید و تقریبا دوبرابر آنچه در اینجا آمده، درباره موضوعات دیگر موسیقی و ردیف موسیقی و آموزش آن و ... صحبت کردیم و آخرش رسیدیم به جایی که بگوییم «از این حرفها بگذریم و برسیم به این کتاب که موضوع و بهانه اصلی این گفتگو است.»
کتاب درخشان «شعر؟ یا موسیقی؟» که توسط انتشارات سروش منتشر شده و باید بابت انتشار چنین کتاب مرجع و حتما تاثیرگذار و جریانسازی از آنها تشکر کرد و تبریک گفت.
مهدی آذرسینا کمانچهنواز، آهنگساز و ردیفدان پیش از این و در سال 1371 اولین متد نواختن کمانچه را برای چهار دورۀ آموزشی، با نام «شیوۀ کمانچهنوازی» زیر عنوان «گنجینۀ فرهنگ و موسیقی سروش» و با مقدمهای به قلم استاد علی تجویدی و تقریظ استاد اصغر بهاری به همراه آلبوم شورآفرین (اجرای آهنگهای شاخص کتاب، با کمانچه) منتشر کرد. ایشان همچنین ضبط و نغمهنگاری و انتشار آثار استاد بهاری را به شکل کتاب و نوار با اجرای خود استاد، از طریق سازمان انتشارات سروش در 1373انجام داد، ردیف موسیقی ایران به روایت میرزا عبداله- برومند را با کمانچهنوازی در مجموعهای شش ساعته به همراه کتاب شامل نغمهنگاری تمام ردیف، در1379 به پایان برد که به همت همین انتشارات سروش منتشر شد. همچنین درنگرشی به موسیقی کودک و آموزش مبانی موسیقی دستگاهی ایران، مجموعۀ کتاب و آلبوم موسیقی «از متد ارف تا چهارگاه» را برای استفادۀ کودکان ومربیان کلاسهای ارف توسط انتشارت سورۀ مهر ارائه کرد.
استاد آذرسینا آثار صوتی بسیاری را در زمینۀ تکنوازی کمانچه و آهنگسازی در فرمهای مختلف موسیقی ایران اجرا و منتشر کرده، و نیزحاصل پنجاه سال تجربههای موسیقایی خود را در سخنرانیهای متعدد، در آزمونهای ورودی دانشکدههای موسیقی، و در داوری جشنوارهها و کلاسها و مجامع موسیقی، عرضه کرده است. از مهدی آذرسینا گفتهها و نوشتهها و مقالههای بسیاری در زمینۀ شعر و موسیقی چاپ شده است.
کتاب «تننای شعر سپید» عصارهایست از تمام پژوهشها و دریافتهای او از موسیقی ایران و تمام جوانب فنی و کاربردی موسیقی دستگاهی ایران در همنشینی با شعر و کلام فارسی. کتابی که حتما درباره آن بسیار بیشتر گفته خواهد شد. این مصاحبه هم مقدمهای است براین اتفاق مهم در موسیقی ما.
- * چه چیزی و چه نکتهای شما را ترغیب کرد که این کتاب را بنویسید؟ کجا و کی این ضرورت را احساس کردید که باید این کتاب را بنویسید؟
- * یعنی در واقع تشخیص اینکه چه شعری به چه دستگاه و مایهای میخورد موضوع و دستمایه اصلی این کتاب است؟
- * چگونه میتوان به این تشخیص رسید؟ آیا میشود دستوالعمل مشخصی آماده کرد و گفت که مثلا در این دستگاه فقط این کلمات و این اشعار را میتوان خواند و این کلمات و این مفاهیم نمیتواند در آن وارد شود؟ آیا شما قایل به چنین دستورالعملی هستید یا اینکه آوازخوان باید به صورت درونی و عمیق آن را درک و دریافت کند؟
- * اما مشهورترین آهنگ دستگاه ماهور «مرغ سحر» است با شعری که در همان ابتدایش میگوید: «مرغ سحر ناله سر کن»...
- * آیا میشود گفت که این کتاب آغاز راهی برای یافتن پاسخ علمی به این نکته است که چه شعری مناسب کدام دستگاه است؟
البته این یکی از شاخههاییست که این کتاب به آن پرداخته است. یک شاخه اصلی دیگر این کتاب اظهارنظرهای دراین باره است که ردیف چیست. لابد این اظهارنظر را از برخی صاحبنظران شنیدهاید که میگویند ردیف مثل غزل فارسیست و خیلی بر مبنای عروض است اما من در این کتاب اثبات کردهام که ردیف ما از نظر برخورد با ریتم مثل غزل نیست بلکه مثل شعر سپید است. اسم کتابم را هم به همین خاطر گذاشته ام «تننای شعر سپید».
- * حالا که در مورد اسم کتاب صحبت کردید در مورد عبارت «شعر؟ یا موسیقی؟» هم توضیح میدهید؟
شاید شما هم این تعبیر را شنیدید که آقا شما اول کلام را تحویل بده، بعد تحریر بزن. من با این تعابیر مخالفم و حتی با کسانی که متخصص و یا معتقد به این کار بودند هم به صورت حضوری بحث داشتیم. به نظر من خواننده اگر خواننده باشد میتواند بدون کلام هم موسیقیاش را در حد قابل توجهی ارائه بدهد. یا خواننده اگر خواننده باشد لازم نیست که همه کلمات آوازش به صورت امضا شنیده شود، همانطوری که ما موسیقی زبانهای مختلف را با کیف میشنویم و یک کلمهاش را هم نمیفهمیم. این همه اپراها را میشنویم و لذت میبریم و نمیفهمیم که چه میگوید. یعنی اینکه خواننده واضح و روشن کلمات را بگوید معیار موسیقی نیست. این یکی از مقولههای مهم این کتاب است.
مثلا آنجا خوشنوس به این فکر نمیکند که «حسنت» را طوری بنویسد که همه متوجه شوند، او مطابق با ذوق خودش کار خودش را میکند و «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت» را به صورت ترکیبی هنرمندانه و سیاه مشق مینویسد.
- * خیلی جالب است و فکر میکنم مهمترین نکتهای که این کتاب دارد همین است که چند لحظه قبل قبل فرمودید و آن اینکه «ردیف ما بیشتر از آنکه به غزل نزدیک باشد به شعر سپید نزدیک است». نشنیده بودم که کسی چنین نظریهای داشته باشد و همه ما فکر میکنیم که موسیقی دستگاهی ایران مثل غزل دوری است و ریتمها و وزنها تکرار میشوند...
اینکه بعضی میگویند آقا ما چقدر کرشمه بزنیم و ...، اینها همه از عاجز بودن است. اگر هنرمند توانا باشد، که بعضیها میکنند، در همین ردیف و بر مبنای همین میشود کاری کرد که هم امروزیها بشنوند و هم اینکه ریشهها در آن معلوم باشد.
- * پس چرا کمتر از شعر سپید یا نیمایی در موسیقی ایرانی استفاده شده است و بعضیها حتی قائل هستند که روی شعر سپید یا حتی نیمایی نمیشود بر اساس موسیقی ردیف آهنگ ساخت؟
- * یعنی این دو فرم با هم مشکل محتوایی دارند؟ آیا برعکسش هم همین مشکل را دارد: اینکه شما به عنوان موزیسین آهنگ را بسازید و یک شاعر روی آن کلام بگذارد. آیا این حالت هم ممکن نیست؟
- * چرا ممکن نیست؟ مثلا شما در مورد نوازندگی استاد علیزاده گفتید که سازی که میزند ضمن آنکه بر اساس ریشهها و منطبق با آن است، مدرن هم هست...
- * یعنی باید قید این موضوع را که روی شعر سپید آهنگی منطبق با موسیقی اصیل ایران ساخته شود را بزنیم؟
- * بله. بسیاری از کارهای استاد علیزاده و برخی از کارهای نسل جدید موسیقی ایرانی این ویژگی را دارند و همچنین در مورد آواز هم استاد ناظری این کار را کرده است و بنده قبلا مصاحبهای با ایشان داشتم که تیتر آن را زده بودم: نیمای آواز ایرانی...
صحبت کلی من این است که میشود باز هم تجربه کرد و کار کرد، منتها خیلی کار و تجربه سختیست. کارستان است.
- * نکته دیگری که وجود دارد این است که شما باوجود تعلق خاطری که به موسیقی اصیل یا به قول خودتان موسیقی اصلی ایران دارید، هیچ وقت مخالف نوآوری و انجام کارهای تازه در این مورد نبوده و نیستید و خودتان هم تجربههای خوبی در این زمینه داشتید. مثلا دردهه هفتاد در زمینه پلیفونی کارهای خوبی کردید و از جمله اولین کسانی هم بودید که در این زمینه کار کردید...
- * الان در همین زمینهها نسل جدید موسیقی هم دارند کار میکنند. آیا در جریان این کارها هستید؟
من یک روز از آقای دکتر مسعودیه پرسیدم این موزیکولوژی که شما درس میدهید چه تاثیری بر موسیقی ما دارد؟ گفت همین که آقای بهاری آقای بهاری بشود را ما تعیین میکنیم. البته نه با این جمله. دیدم درست میگوید. ایشان سر کلاس ما که دانشجو بودیم ساز بهاری میآورد و ما گوش میکردیم و خود آقای بهاری را آوردند در دانشگاه که به ما درس بدهد. اهل فن نظر میدهند و مردم همین ابراز نظرهایی که صاحب نظران میکنند و را کمابیش دریافت میکنند و درنهایت، مثلا در نهایت حافظ میماند و دهها شاعر دیگر به تدریج فراموش میشوند و در نهایت در کتابخانهها باید دنبال اسمشان گشت.
- * آیا شما با ورود ترانه و کلمات شکسته در موسیقی دستگاهی ایرانی مخالفتی دارید؟
- * یکی از نمونههای درخشان این موضوع هم «اون نگاه گرم تو» ساخته استاد پایور با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی هست...
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست و نکات زیادی در این موارد مطرح است و البته در کتاب آمده است. یکی دیگر از موضوعاتی که باعث شد این کتاب را بنویسم این بود که ضربهای بسیاری از تصنیفهای قدیمی مغشوش و آشفته بود و کسی نتوانست آنها را بشناسد و علتش هم آن بود که موسیقیدانهای ما خیلی شعرشناس نبودند. من در فصل مهمیاز کتاب بیست تا تصنیف قدیم و دوران رادیو و دوران جدید و از جمله یک تصنیف از خودم و آقای علیزاده و آقای کیخسرو پورناظری و آقای مشکاتیان و آقای مسعود شناسا را از جهت برخورد با کلام تجزیه و تحلیل کردهام. در آنجا گفتهام که از تصنیف «گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد» عارف چندین اجرا هست و هیچ کدام شسته رفته نیست، چه آنها که در گلها اجرا شده و چه آنها که بعدها به دست دیگران اجرا شده و هیچ کدام نتوانسته ریتم مشخص و درستی نشان بدهد. بعد برایش راهکار هم ارائه دادم و این یک تصنیف را هم خودم نوشتم. حالا رد و قبولش با صاحبنظران. این هم یکی از فصلهای اصلی و مهم کتاب است.
- * سوال و نکته نهایی. به نظر شما این کتاب بیشتر به درد چه کسانی میخورد: متخصصان موسیقی، دانشجویان یا...؟
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 اردیبهشت 1396 - 11:47
افزودن یک دیدگاه جدید