پرونده ای برای آلبوم «رگ خواب» - 2
آرین کشیشی: نباید اینقدر نگران موسیقی سنتی ایران بود
موسیقی ما - «آرین کشیشی» سالها است که در حوزه موسیقی مدرن ایران فعالیت دارد و میتوان او را یکی از نامدارترین نوازندگان گیتار بیس دانست. «کشیشی» با آنکه نوازندهی جوانی است سابقهی همکاری با بسیاری از گروههای موسیقی سنتی و تلفیقی را داشته و گروهی را نیز به نام خودش مدیریت میکند. او در جدیدترین آلبوم همایون شجریان و سهراب پورناظری، قطعهی «رگ خواب» را در آلبومی تنظیم کرده است.
کشیشی دربارهی روند شکلگیری کار میگوید: ««سهراب پورناظری» آهنگساز اثر یک روز با من تماس گرفت و گفت روی قطعهای کار کرده است که فرمی شبیه «آرایش غلیظ» دارد و خواست با هم همکاری کنیم. وقتی دربارهی اثر با او صحبت کردم، توضیح داد که مشغول آهنگسازی برای فیلمی با نام «رگ خواب» با کارگردانی «حمید نعمتالله» است و قرار است یک تیم آهنگسازی برای ساخت موسیقی متن این فیلم به او کمک کنند که یکی از آنان «دیوید گارنر» آهنگساز امریکایی است و علاوه بر آن تنظیم قطعات را نیز افراد مختلف انجام دادهاند. تیتراژ پایانی قطعه نیز همین «رگ خواب» بود که من تنظیم آن را برعهده داشتم.»
او میگوید وقتی برای اولین بار قطعه را شنیده، احساس کرده که با موسیقی بسیار پیچیدهای روبهرو بوده: «برای تنظیم این قطعه گفتوگوهای بسیاری با آهنگساز اثر داشتم. «ریتم» در این قطعه بسیار زیاد بود و موسیقی به خصوص بخش آوازی آن، تلفیقی از موسیقی غربی و موسیقی سنتی بود، بنابراین باید به شکلی عمل میکردیم که مخاطبان هر دو گروه از شنیدن لذت ببرند. علاوه بر آن، تلفیق این دو موسیقی باید به شکلی انجام میشد که مخاطب یک موسیقی واحد بشنود و هیچکدام از این دو سبک، بر دیگری غلبه نداشته باشد.»
او میگوید که این قطعه را باید در راستای موسیقی «فیوژن» تلقی کرد؛ اما اگر دیگران اصرار دارند که این قطعه را در سبک خاصی قلمداد کنند، میتوان به آن «پراگرسیو راک» گفت: «با وجودی که المانهای بسیاری از موسیقی راک در این نوع موسیقی وجود دارد، اما از مولفههای موسیقی کلاسیک نیز در آن استفاده شده و در عین حال وکال آن بر اساس یک فرم ایرانی خوانده شده است. ریتم و تکنیک خوانندگی، اثری از موسیقی راک ندارد. مجموع اینها است که باعث میشود آن را یک اثر «فیوژن» بدانیم.»
این نوازنده جوان گیتاربیس در ارزیابی خود از این قطعه میگوید: «همایون شجریان به اندازهای خوانندهای محافطهکار و در کارهایش سختگیر است که به هیچوجه راضی نمیشود قطعهای که استانداردهای بالایی ندارد را منتشر کند. او در عین تواناییهایی که در عرصهی آوازخوانی دارد، خوانندهای است که برای نامش احترام بسیار زیادی قائل است. این مساله در مورد «سهراب پورناظری» و من نیز صدق میکند و بر همین اساس ما تلاش کردیم قطعهای منتشر کنیم که اثر قابل تاملی باشد. البته همواره بعد از انتشار یک قطعه، هر اندازه هم که روی آن کار شده باشد، باز خالق یک اثر فکر میکند که میتوانست کار بهتری انجام دهد. من دوست داشتم در تنظیم این قطعه، برخی ملودیها بیشتر شنیده شود، اما فضاهایی در کار وجود دارد که این اجازه را به ما نمیداد تا دست و دلمان باز باشد. شاید اگر حساسیت کمتری وجود داشت، میشد کار بهتری انجام داد.»
او همچنین دربارهی تفاوت این اثر میگوید: «من اصولاً با قضاوت کردن مشکل دارم؛ ضمن آنکه بر این اعتقادم که هر قطعهای -صرفنظر از سبک- اگر از لحاظ موسیقایی ارزشهای موسیقایی لازم را داشته باشد، کافی است. ضمن آنکه در دنیای امروز، موسیقی دیگر سبک و مرزهای سابق را ندارد. بسیاری از آهنگسازان دنیا، در موسیقیهایشان از تمهای فولک افریقایی تا شرقی و المانهای سبکهای مختلف را استفاده میکنند و با هیچ اعتراضی مواجه نمیشوند. لازم است که با همین نگاه، آثار را شنید و قضاوت کرد؛ نه اینکه مدام مقابل فعالیتهای دیگران جبهه گرفته شود و گفته شود که این موسیقی در این چارچوب قرار دارد یا ندارد؟ من خودم همواره تجربهگرایی را دوست دارم و این حق را نیز برای دیگران نیز قائل هستم که هر کاری را که دوست دارند، انجام دهند. در موزیک درست و غلط وجود ندارد. این سوال که: «چرا این کار را کردی؟ یا این تجربه را انجام دادی؟» وجود ندارد. هر زمان که در موسیقی ایران، نوآوری شده با این قضاوتها همراه بوده و بعد تاریخ قضاوت کرده کدامشان درست بوده یا غلط. به هر حال من با هر نوع تجربهای موافق هستم. ضمن آنکه «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» در کنار این فعالیتهایی که انجام میدهند، در زمینهی موسیقی اصیل هم فعالیت دارند و انجام این تجربههای موازی دلنشینتر است. اینقدر نباید نگران موسیقی سنتی ایران بود؛ آن موسیقی یک گنجینهای است که سالها است وجود داشته و از این به بعد هم حضور خواهد شد و فعالان این حوزه باید تلاش کنند تا به راههایی فکر کنند که این موسیقی بیشتر شنیده شود و میان جوانان جا باز کند. در این قطعه هم از ابتدا قرار نبود که هیچ ساز ایرانی باشد. ما خودمان هم نمیدانستیم تا کجا قرار است ریسک کنیم. اما جلو رفتیم و حالا میتوانم بگویم کار دشواری انجام دادیم. در بین کار اتفاقهایی رخ داد که خودمان هم پیشبینی نمیکردیم.»
او همچنین دربارهی تجربهی همکاریاش با «سهراب پورناظری» میگوید: «من خیلی وقت است که «سهراب» را میشناسم. او در موسیقی ایرانی تجربهی زیادی دارد و ما با هم تجربههای متفاوتی داشتهایم. کار کردن با او برای من بسیار راحت است. برای این قطعه نیز خیلی جاها من کوتاه آمدم و خیلی جاها او و تلاش کردیم تا به تعامل با همدیگر برسیم.»
کشیشی دربارهی روند شکلگیری کار میگوید: ««سهراب پورناظری» آهنگساز اثر یک روز با من تماس گرفت و گفت روی قطعهای کار کرده است که فرمی شبیه «آرایش غلیظ» دارد و خواست با هم همکاری کنیم. وقتی دربارهی اثر با او صحبت کردم، توضیح داد که مشغول آهنگسازی برای فیلمی با نام «رگ خواب» با کارگردانی «حمید نعمتالله» است و قرار است یک تیم آهنگسازی برای ساخت موسیقی متن این فیلم به او کمک کنند که یکی از آنان «دیوید گارنر» آهنگساز امریکایی است و علاوه بر آن تنظیم قطعات را نیز افراد مختلف انجام دادهاند. تیتراژ پایانی قطعه نیز همین «رگ خواب» بود که من تنظیم آن را برعهده داشتم.»
او میگوید وقتی برای اولین بار قطعه را شنیده، احساس کرده که با موسیقی بسیار پیچیدهای روبهرو بوده: «برای تنظیم این قطعه گفتوگوهای بسیاری با آهنگساز اثر داشتم. «ریتم» در این قطعه بسیار زیاد بود و موسیقی به خصوص بخش آوازی آن، تلفیقی از موسیقی غربی و موسیقی سنتی بود، بنابراین باید به شکلی عمل میکردیم که مخاطبان هر دو گروه از شنیدن لذت ببرند. علاوه بر آن، تلفیق این دو موسیقی باید به شکلی انجام میشد که مخاطب یک موسیقی واحد بشنود و هیچکدام از این دو سبک، بر دیگری غلبه نداشته باشد.»
او میگوید که این قطعه را باید در راستای موسیقی «فیوژن» تلقی کرد؛ اما اگر دیگران اصرار دارند که این قطعه را در سبک خاصی قلمداد کنند، میتوان به آن «پراگرسیو راک» گفت: «با وجودی که المانهای بسیاری از موسیقی راک در این نوع موسیقی وجود دارد، اما از مولفههای موسیقی کلاسیک نیز در آن استفاده شده و در عین حال وکال آن بر اساس یک فرم ایرانی خوانده شده است. ریتم و تکنیک خوانندگی، اثری از موسیقی راک ندارد. مجموع اینها است که باعث میشود آن را یک اثر «فیوژن» بدانیم.»
این نوازنده جوان گیتاربیس در ارزیابی خود از این قطعه میگوید: «همایون شجریان به اندازهای خوانندهای محافطهکار و در کارهایش سختگیر است که به هیچوجه راضی نمیشود قطعهای که استانداردهای بالایی ندارد را منتشر کند. او در عین تواناییهایی که در عرصهی آوازخوانی دارد، خوانندهای است که برای نامش احترام بسیار زیادی قائل است. این مساله در مورد «سهراب پورناظری» و من نیز صدق میکند و بر همین اساس ما تلاش کردیم قطعهای منتشر کنیم که اثر قابل تاملی باشد. البته همواره بعد از انتشار یک قطعه، هر اندازه هم که روی آن کار شده باشد، باز خالق یک اثر فکر میکند که میتوانست کار بهتری انجام دهد. من دوست داشتم در تنظیم این قطعه، برخی ملودیها بیشتر شنیده شود، اما فضاهایی در کار وجود دارد که این اجازه را به ما نمیداد تا دست و دلمان باز باشد. شاید اگر حساسیت کمتری وجود داشت، میشد کار بهتری انجام داد.»
او همچنین دربارهی تفاوت این اثر میگوید: «من اصولاً با قضاوت کردن مشکل دارم؛ ضمن آنکه بر این اعتقادم که هر قطعهای -صرفنظر از سبک- اگر از لحاظ موسیقایی ارزشهای موسیقایی لازم را داشته باشد، کافی است. ضمن آنکه در دنیای امروز، موسیقی دیگر سبک و مرزهای سابق را ندارد. بسیاری از آهنگسازان دنیا، در موسیقیهایشان از تمهای فولک افریقایی تا شرقی و المانهای سبکهای مختلف را استفاده میکنند و با هیچ اعتراضی مواجه نمیشوند. لازم است که با همین نگاه، آثار را شنید و قضاوت کرد؛ نه اینکه مدام مقابل فعالیتهای دیگران جبهه گرفته شود و گفته شود که این موسیقی در این چارچوب قرار دارد یا ندارد؟ من خودم همواره تجربهگرایی را دوست دارم و این حق را نیز برای دیگران نیز قائل هستم که هر کاری را که دوست دارند، انجام دهند. در موزیک درست و غلط وجود ندارد. این سوال که: «چرا این کار را کردی؟ یا این تجربه را انجام دادی؟» وجود ندارد. هر زمان که در موسیقی ایران، نوآوری شده با این قضاوتها همراه بوده و بعد تاریخ قضاوت کرده کدامشان درست بوده یا غلط. به هر حال من با هر نوع تجربهای موافق هستم. ضمن آنکه «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» در کنار این فعالیتهایی که انجام میدهند، در زمینهی موسیقی اصیل هم فعالیت دارند و انجام این تجربههای موازی دلنشینتر است. اینقدر نباید نگران موسیقی سنتی ایران بود؛ آن موسیقی یک گنجینهای است که سالها است وجود داشته و از این به بعد هم حضور خواهد شد و فعالان این حوزه باید تلاش کنند تا به راههایی فکر کنند که این موسیقی بیشتر شنیده شود و میان جوانان جا باز کند. در این قطعه هم از ابتدا قرار نبود که هیچ ساز ایرانی باشد. ما خودمان هم نمیدانستیم تا کجا قرار است ریسک کنیم. اما جلو رفتیم و حالا میتوانم بگویم کار دشواری انجام دادیم. در بین کار اتفاقهایی رخ داد که خودمان هم پیشبینی نمیکردیم.»
او همچنین دربارهی تجربهی همکاریاش با «سهراب پورناظری» میگوید: «من خیلی وقت است که «سهراب» را میشناسم. او در موسیقی ایرانی تجربهی زیادی دارد و ما با هم تجربههای متفاوتی داشتهایم. کار کردن با او برای من بسیار راحت است. برای این قطعه نیز خیلی جاها من کوتاه آمدم و خیلی جاها او و تلاش کردیم تا به تعامل با همدیگر برسیم.»
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 2 اردیبهشت 1396 - 16:32
دیدگاهها
موسیقی کلاسیک ایرانی یا اصیل ایرانی.سنتی اشتباست...کافیه تو لغت نامه دهخدا معنی دو کلمه ی اصیل و سنتی رو جست جو کنید تا بفهمید چقد متفاوته ...
همیشه موفقی آرین عزیز دوست دارم ❤❤❤❤❤
افزودن یک دیدگاه جدید