در باب خانه موسیقی و وضع بیمثالاش
صفآرایی با استمداد از نام بزرگان
[ نیوشا مزیدآبادی - روزنامهنگار ]
مدتها است نقدهای زیادی پیرامون عملکرد خانه موسیقی در ساحت موسیقی ایران مطرح شده است؛ نقدهایی که فراز و فرودهای زیادی داشت و چندی پیش با انتقادات حسین علیزاده در نشست خبری تور کنسرتهایش و نیز انتشار یک نامه رسمی از سوی او مبنی بر استعفا از سمت دبیری شورایعالی خانه موسیقی، به اوج خود رسید.
متن نامه استاد حسین علیزاده بیانگر انتقادهای او از انفعال شورایعالی خانه موسیقی -در طول این سالها- بود. پس از انتشار این نامه، استادان محمدرضا شجریان و مصطفی کمال پورتراب (رئیس و نایبرئیس شورایعالی خانه موسیقی) گفتگوهایی انجام دادند که نهتنها از بار انتقادات وارده به هیأتمدیره کم نکرد، بلکه وجه دیگر شیوهی مدیریتی اعضای هیأتمدیره خانه موسیقی را روشن ساخت: استمداد هیأتمدیره خانه موسیقی از نامهای بزرگان این هنر برای صفآرایی در مقابل منتقدان!
محمدرضا شجریان در بخش اول گفتگوی خود با سایت خانه موسیقی ضمن اشاره به استعفای حسین علیزاده از شورایعالی خانه موسیقی، آورده است: «شورای عالی از این اتفاق متأسف و متأثر است و اینکه چرا ایشان که نخستین مدیرعامل این خانه بوده و در این سالها نیز به عنوان سخنگو و دبیر شورای عالی فعالیت میکردند، به اینجا رسیده که از خانه موسیقی استعفا بدهند، تأسفبرانگیز است.» اما این چون و چراها که ایشان در سخنان خود مطرح کردهاند، پیش از آنکه «تأسفبرانگیز» باشند، «تأملبرانگیز»اند.
باید پرسید که چرا حسین علیزاده که نخستین مدیرعامل خانه موسیقی بوده از حضور در «خانه خود» (خانه موسیقی) به مدت نزدیک به دو سال سر باز زده است؟ چه اتفاقاتی در خانه موسیقی جریان داشته و دارد که او را به چنین تصمیمی وا داشته است؟ آیا حقیقتاً همانطور که او در نامه استعفایش اشاره کرده، شورای عالی خانه موسیقی نقشی تشریفاتی دارد که تنها در شرایط بحرانی سپر بلای اعضای هیأتمدیره میشود؟ آیا امروز هم، تلاش هیأتمدیره در استفاده از نامهایی چون محمدرضا شجریان و مصطفی کمال پورتراب، قدمی در راستای همین صفکشی در برابر منتقدان و سپر بلا ساختن از نامهای مطرح موسیقی ایران است؟
با رجوع به سایت خانه موسیقی و اندکی تأمل، به سادگی میتوان پاسخ این پرسشها را از محتوای خبری سایت این خانه دریافت. از تیرماه سال 1390 که محمدرضا شجریان، بار دیگر به عنوان رئیس شورای عالی خانه موسیقی انتخاب شد، این شورا تنها 5 جلسه برگزار کرده است؛ دو جلسه در سال 1390 (19 شهریور و 19 دی)، یک جلسه در سال 1391 (10 آبان)، یک جلسه در سال 1392 (27 شهریور) که البته در این سال اعضای شورای عالی خانه موسیقی جلسهی دیگری نیز برگزار کردند که در ادامه حتما به آن خواهم پرداخت، سال 1393 بدون هیچ جلسهای (در نظر بگیرید که در همین سال اولین فستیوال موسیقی تهران نیز توسط خانه موسیقی برگزار شد که عدم وجود حتی یک جلسه همفکری با اعضای شورای عالی خانه موسیقی باز هم جای سؤال دارد و ضمن تأسفبرانگیز بودن، تأملبرانگیز نیز هست) و یک جلسه در سال 1394 (دیماه) برای رسیدگی به انتقادات مطروحه درباره خانه موسیقی، آن هم درست بعد از انتقادات علیزاده در نشست خبری تور کنسرتهایش و نه حتی 8 ماه پیش از آن، زمانی که اولین انتقادات در قالب «گفتمان ضرب اصول» مطرح شده بود!
با بررسی تعداد این جلسات در طول 4 سال گذشته، درمییابیم که شورای عالی خانه موسیقی، نهتنها در طول این سالها شکل و شمایل تشریفاتی داشته، بلکه همواره زمانی برگزار میشده که آقای شجریان در ایران حضور داشتهاند. اگرچه ایشان برگزاری شورا را وظیفهی دبیر آن دانستهاند «جلسات شورای عالی را میبایست خود دبیر برگزار میکرد»، با رجوع به آرشیو اخبار سایت متوجه میشویم که دبیر شورای عالی در برگزاری جلسات هیچ نقشی نداشته؛ چنان که در تاریخ 19 شهریورماه 1390 جلسهی شورای عالی خانه موسیقی بدون حضور حسین علیزاده -دبیر و سخنگوی شورا در آن زمان- برگزار شد.
از محتوای خبری این جلسات مشخص است که بیش از آنکه این نشستها در راستای بررسی مسائل و مشکلات جامعهی موسیقی باشد، بیشتر به دورهمیهایی شبیه است که سالانه برای دید و بازدید اعضای شورای عالی برگزار شده و میشود. اما استاد شجریان در ادامه سخنان خود، پرسش مهم دیگری را هم مطرح کردهاند: «ایشان این تصمیم را گرفتهاند و ما نیز به آن احترام میگذاریم؛ اما چرا این مسأله تا این زمان مسکوت گذاشته شده است؟»
پرسش اساسیتر باید از اعضای هیأتمدیرهی خانه موسیقی باشد؛ اینکه با توجه به «بند 24» اساسنامه خانه موسیقی که میگوید «غیبت غیرموجه سه جلسه متوالی، فوت و یا بیماری صعبالعلاج و سفر بیش از ششماه هریک از اعضا در حکم استعفا تلقی میگردد»، چرا اعضای هیأتمدیره از عدم حضور حسین علیزاده در جلسات شورای عالی سؤال نکرده و دلیل آن را جویا نشدهاند؟ آیا دلیلاش را میدانستند یا به این عدم حضور بیاعتنایی کردهاند؟ آیا این اساسنامه برای اعضای شورای عالی خانه موسیقی، کاربردی ندارد؟ مگر اعضای شورای عالی خانه موسیقی، عضو خانه موسیقی نیستند؟ چرا درباره علت مسکوت ماندن این موضعگیری، به سخنان او در نشست خبری تور کنسرتهای همآوایان رجوعی نشده است؟
علیزاده در این نشست عنوان کرده بود: «ترجیح دادهام با شرایط و جوی که وجود دارد، سکوت کنم؛ چرا که بخش مهمی از کار ما حسی و عاطفی است. با توجه به این که من میتوانستم صحبت کنم و حتی با یک حرف جریانی را تغییر دهم، بر اساس جنبههای حسی دوست نداشتم دوستانام را در موضع ضعف ببینم. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که شخصی مثل آقای نوربخش علاوه بر اینکه مدیرعامل خانه موسیقی است، یک خواننده است و روی صحنه میرود. به همین دلیل من خانه موسیقی را خیلی نرم ترک کردم.»
با توجه به اینکه حسین علیزاده 18 ماه در هیچ کدام از جلسات خانه موسیقی شرکت نکرده و ضمن در نظر گرفتن همین بند 24 اساسنامه، آیا باز هم درست است که سایت خانه موسیقی، خبر برگزاری تور «همآوایان» را -با اشاره به سمت اجرایی حسین علیزاده در خانه موسیقی- منتشر کند؟ کنسرت دبیر و سخنگوی شورای عالی خانه موسیقی که خودش نزدیک به دو سال است پایش را در خانه موسیقی نگذاشته است؟ آیا استفاده از این عناوین و سمتها در کنار نام بزرگانی چون پورتراب، فخرالدینی، ظریف، شجریان، علیزاده، کامکار و... چیزی جز صفآرایی هیأتمدیره در مقابل منتقداناش بوده که علیزاده به آن تن نداده است؟
محمدرضا شجریان در بخش دیگری از سخنان خود اشاره کرده که: «اگر خانه موسیقی، اشتباهی انجام میداد، من قبل از هر کس دیگری اینجا را ترک میکردم.» یعنی اگر شما ایرادی نبینید، هر کس دیگری ایراد بگیرد، ایرادش ناروا است؟ اگر کسی پیش از شما در خانه موسیقی متوجه اشتباهی شود، خطاکار و غیرمصلح است؟ پرسش اینجا است که وقتی در طول 4 سال گذشته تنها 5 جلسه شورای عالی تشکیل شده، آقای شجریان چهطور میتوانسته در جریان شبهات مدیریتی هیأتمدیره خانه موسیقی قرار بگیرد؟ ایشان اضافه کردهاند که همواره درباره مسائل مختلف خانه از مدیرعامل و رئیس هیأتمدیره (حمیدرضا نوربخش) سؤال میکنند؛ اما نمیدانم چرا این مثل معروف را فراموش میکنیم که: هیچ ماستبندی نمیگوید ماست من ترش است!
درباره شبههآمیز نبودن فعالیت هیأتمدیره نیز ایشان مسائلی را مطرح کردهاند که پرداختن به آنها مجال مفصلتری میطلبد؛ اما اشاره به عبارت «غرضورزیهای شخصی» در بخشی از این سخنان، تأملبرانگیز است: «به نظر میرسد گاهی در طرح این مسائل، برخی غرضورزیهای شخصی وجود دارد که باعث تأسف است.»
در ماجرای کتاب ردیف دوره عالی علیاکبرخان شهنازی به نگارش مرحوم صالحی نیز اعضای هیأتمدیره -اعم از حمیدرضا نوربخش و داریوش پیرنیاکان- مدام از این عبارت در مقابل انتقادهای داریوش طلایی و ساسان فاطمی استفاده میکردند. پیداست که این عبارت نه برآمده از گفتههای محمدرضا شجریان، بلکه برخاسته از تفکر و اندیشهی مشاوران او و اعضای هیأتمدیره خانه موسیقی است. دور از ذهن به نظر میرسد که موسیقیدانی به درایت ایشان که همواره در هر مقولهای موضعگیریهای مدبرانه خود را داشتهاند، تصور کنند که این تعداد منتقد (چیزی بیش از 100 نفر)، غرضورزی شخصی داشته و دارند.
در بخش دیگر این گفتگو آمده: «در میان این انتقادها به نظر میرسد برخی میخواهند با مطرح کردن نامشان در رسانهها، خودشان را بزرگ کنند که اتفاقاً این مسأله کاملاً به ضررشان است.» آیا کسانی مثل حسین علیزاده، داریوش طلایی، کامبیز روشنروان، دکتر ساسان فاطمی، مهدی آذرسینا و... که به خودی خود در رسانهها مطرح هستند، نیازی به انتقاد از یک جریان دارند تا نامشان را تیتر رسانهها کنند؟
استاد شجریان که عملکرد خانه موسیقی را شفاف میدانند، آیا تا به حال نگاهی به سایت خانه موسیقی انداختهاند؟ فارغ از همهی شبهاتی که به جنبههای مختلف مدیریتی اعضای هیأتمدیره وارد است، بد نیست نگاهی اجمالی به سادهترین بخش خانه موسیقی بیندازیم. سایت خانه موسیقی که مسئولیت انعکاس اخبار موسیقی و فعالیتهای این خانه را بر عهده دارد، همواره در طول این سالها به صورت گزینشی عمل کرده است. مصداقها بسیارند، اما برای روشنتر شدن این عدم شفافیت، بد نیست تنها به دو مورد مشخص بپردازیم. نخست آنکه در پی استعفای حسین علیزاده از شورای عالی خانه موسیقی، سایت این خانه که همواره خبرهای او را با عنوان دبیر و سخنگوی شورای عالی خانه موسیقی منتشر کرده، نهتنها نامهی این دبیر مستعفی را روی خروجی سایت خود نگذاشت، بلکه جوابیهی دیگران را به این استعفا منعکس کرد! این نکته برای همه اصحاب رسانه مبرهن است که در صورتی میتوان واکنش دیگران را منتشر کرد که کنش اصلی نیز پیشتر -از طریق همان رسانه- منتشر شده باشد و بالعکس! بنابراین چهطور جوابیه محمدرضا شجریان روی خروجی سایت خانه موسیقی منتشر میشود، بیآنکه انتقادها و متن استعفای حسین علیزاده پیشتر منتشر شده باشد؟
دیگر اینکه آقای شجریان گفتهاند: «من خودم تنها بر اساس علایق شخصیام در جلسات شرکت کردهام و در تمامی موارد نظراتام را مطرح کردهام که تمامی صورت جلسات آن هم موجود است.» در صورتی که وقتی مسأله بررسی کتاب حبیبالله صالحی با حضور برخی از اعضای اصلی شورای عالی خانه موسیقی مطرح شد، به فاصلهی دو روز یعنی در تاریخ 10 اسفند 1392 جلسه شورای عالی خانه موسیقی، برای رسیدگی به این تخلف فرهنگی برگزار شد که به دلیل همان عدم شفافیتی که در ابتدای این بخش به آن اشاره شد، حتی خبر برگزاری این جلسه نیز در سایت خانه موسیقی نیامده، چه برسد به صورتجلسه! (بد نیست به آرشیو اخبار خانه موسیقی در آن سال رجوع کنید.)
پرسش اینجا است که چه الزاماتی هیأتمدیره خانه موسیقی را محق میکند که حتی در سادهترین ساحت مدیریتی خود -اطلاعرسانی و انتشار اخبار در سایت- به صورت گزینشی عمل کند؟ آیا این کار، دستکاری در بخشی از تاریخ موسیقی امروز ایران نیست؟ اگر روزی محققی به سایت خانه رجوع کند و گفتگوی اخیر محمدرضا شجریان را درباره منتقدان و استعفای علیزاده بخواند، حق ندارد در همان سایت به پیشزمینهی این گفتگو و نامه استعفای دبیر شورای عالی نیز دسترسی داشته باشد؟ آیا این سادهترین و بارزترین مصداق عدم شفافیت در عملکرد خانه موسیقی نیست؟
آقای شجریان در ادامه به مسأله ممنوعالفعالیتی خود نیز اشاره کردهاند: «وقتی من 6 سال است که ممنوعالفعالیت هستم و چهار سال از آن را رئیس شورای عالی بودهام، مشخص است که نفعی ندارم. حتی در هیچکدام از جلسات خانه موسیقی این مسأله را مطرح نکردهام. البته آقای نوربخش چندی قبل به رئیسجمهورگفتند و آقای علیزاده نیز هفتهی گذشته این مسأله را مطرح کرد.»
اما استاد بزرگوار! آیا حقیقتاً میدانید همین منتقدان خانه موسیقی که شما آنها را غیرمصلح و غرضورز خطاب میکنید، در طول این 6 سال چندین و چند بار در نگاشتهها یا گفتگوهای خود به ممنوعالفعالیتی شما اعتراض کردهاند؟ چندین هنرمند در حوزههای مختلف درباره پخش نشدن صدای شما و برگزار نشدن کنسرتهایتان یادداشت نوشته و گفتگو کردهاند؟ حتماً در جریان سخنان حسین علیزاده در سیلور هاربر ونکوور هستید که شما را بخشی از تاریخ ایران خطاب کرده بود: «سیوسه پل نمیگوید اجازه بدهید من باشم؛ وقتی میگوییم شجریان مثل این است که میگوییم عالیقاپو یا سیوسه پل.»
یا یکی از گفتگوهای فرهاد فخرالدینی در ماهنامه «تجربه»، آنجا که به برگزار نشدن کنسرتهای شما اشاره کرده و گفته بود: «مردم ایران واقعاً مردمی هنردوست هستند. احساسات و شوق آنها قابل ستایش است. نباید مردم را از این حق مرحوم کرد. نباید آنها را تشنه نگه داشت؛ آنقدر که رفتن به کنسرت استاد شجریان بشود آرزوی آنها.»
یا یادداشتی از غلامحسین امیرخانی که با اشاره به «ربنا»ی بیبدیل شما آورده بود: «نبايد مردم را از شنيدن «ربنا» محروم كنيم. بايد تمام كساني كه در اين زمينه تصميمگير هستند، از خدا بخواهند و با تمام وجود خواهان باشند اين اثر زيبا و بينظير بتواند در ماه مبارك رمضان، روح روزهداران را سرشار از نغمات الهي كند.»
و یادداشت محمد مهاجری، سردبیر سایت خبرآنلاین در سال 90: «دم افطار، سر سفره به این فکر بودم که صدای «ربنا»ی شجریان دو سال است از سفره افطار جمع شد. لابد به خاطر اینکه او فلان موضع سیاسی را گرفته است. حال آنکه به این مهم توجه نشده که «ربنا»ی شجریان، آیات قرآن است، نه حرف او.»
و یادداشت سید علی میرفتاح در روزنامه شرق: «توي اين روزگاري كه حقيقتاً صداي خوش و هنرمندانه حكم كيميا دارد و گوش مردمان به آوازهاي ناكوك و بدفرم و انكر آموخته شده، اين تتمه ذوق و سليقه نيكو را نبايد كه دريغ كرد. در اين ميان خدا را شكر هنوز تتمه ذوقي باقي مانده كه فرق ربناي شجريان و اذان موذنزاده اردبيلي را با ربناي هر كس ديگر و اذان هر موذن ديگر ميشناسند و ترجيح ميدهند. شما را به خدا اين تتمه ذوق را خراب نكنيد و نگذاريد تا آن هم در ازدحام دعواهاي سياسي ضايع شود.»
و یادداشتی که ابوالحسن مختاباد - پژوهشگر و منتقد خانه موسیقی- درباره شما با عنوان «خلقی محروم از صدایی آسمانی» نوشته و آورده بود: «اجرای استاد در رادیوی ملی آمریکا، از سوی دیگر تأسف و دریغی را هم در خاطرهها زنده میکند که چرا رسانه ملی کشور ما فضا را به سمتی سوق داده که بزرگان موسیقی ما از آن سربرتابند و حتی همکاری و همراهی با آن را اسباب سرافکندگی و سرشکستگی خود بدانند. تقریباً کمتر هنرمندی در ترازهای ملی و بینالمللی است که از رسانه ملی دل و خاطری خوش داشته باشد. صداوسیما، بهخصوص در حوزه موسیقی، صحنه حضور کممایگان و میانمایگان شده و عملاً شکوهی را شاهد نیست.» و...
بیشک در جریان هستید که رسانههایی که تصور میکنید از این مجال برای مطرح کردن برخی نامها استفاده میکنند، در طول این چند سال، چندین صفحه و چندین پرونده و چند ده هزار کلمه را به جای خالی آواز بیبدیل شما اختصاص داده و از این طریق رسانه ملی را زیر فشار قرار دادهاند تا دستکم، رمضان هر سال «ربنا»ی ملکوتیتان پخش شود؟ در طول این 6 سال خانه موسیقی و هیأتمدیرهی آن برای ممنوعالفعالیتی شما چه قدم مؤثری برداشته است؟ چرا مدیرعامل خانهی موسیقی و مدیر سیویکمین جشنواره بینالمللی فجر با بهره جستن از نام و اعتبار شما، مدام سعی در سرپوش گذاشتن بر فعالیتهای شبههآمیز خود میکند؟
حال که استاد شجریان به نقش مهم خود در خانه موسیقی واقف هستند، بهتر بود به جای آنکه یکسره در صف پشتیبانان اعضای هیأتمدیرهی خانه موسیقی بایستند، مجالی را فراهم کنند تا صدای منتقدان این خانه نیز شنیده شود یا دستکم، برخی از این انتقادات را از دیدِ تیزبینِ خود میگذراندند و حکمیت میکردند. طبیعی است که در چنین موقعیتی برخورد پدرانه و بزرگمنشی نسبت به جریانات رخداده، با توجه به نام و جایگاه ایشان -هم در جامعه موسیقی و هم در شورای عالی- سنجیدهتر بود تا صرفاً دفاع از یک سوی جریان.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 3 بهمن 1394 - 17:18
دیدگاهها
نوشته ی بسیار خوب و منصفانه ای بود و فقط یک چیز کم داشت و آن هم این یادآوری بود که خودِ آقای شجریان با استناد به همان بند اساسنامه به علت سفرهای بیش از 6 ماه به خارج از کشور از شورای عالی مستعفی محسوب می شود.
با تشکر
خانم مزید آبادی اگر این مطالب را خرداد 93 نوشته بودید هم شورای عالی وجاهت قانونی داشت و هم هیئت مدیره
اینکه بعد از گذشت ماه ها از پایان دوره ی مدیریت هنوز این ها را رئیس و مدیر می نامید به نظر من اشتباه است
ضمن اینکه رئیس وقت هیئت مدیره آقای سریر بودند نه نوربخش
یکی از مشکلات نامه ی منتقدین به آقای سریر هم همین بود که بعد از پایان دوره ی قانونی مدیریت ایشان در نامه خطاب به وی نوشته شده بود ریاست هیئت مدیره
در حالی که دوره ی تمامی این آقایان به پایان رسیده و نمی توانند از جایگاه مدیریتی با مخاطبان خود صحبت کنند
افزودن یک دیدگاه جدید