در حاشیه سکوت بسیاری از هنرمندان پیرامون مباحث صنفی و خانه موسیقی
15850 صدای خاموش
[ امیر بهاری - روزنامهنگار ]
حدود 40 روز پیش -با برگزاری اولین سری از برنامه «گفتمان ضرب اصول»- خانه موسیقی پس از سالها به شکل گستردهای مورد توجه رسانهها قرار گرفت. با برگزاری دو جلسه نقد خانه موسیقی و بازتاب گسترده آن در رسانهها، عدهای هم دست به قلم بردند و نکاتی درباره عملکرد 15 ساله این خانه گوشزد کردند.
بعد از برگزاری جلسه اول نقد خانه موسیقی در «گفتمان ضرب اصول»، حمیدرضا نوربخش طی نشستی در خانه موسیقی به عنوان مدیرعامل این نهاد، مسائلی را مطرح کرد که کمی بحثبرانگیز شد و گروهی از اهالی موسیقی را واداشت تا در واکنش، نامهای اعتراضآمیز به سخنان مدیرعامل خانه موسیقی بنویسند. این نامه را 130 نفر امضا کردند.
نکته جالب در بحثهای شکل گرفته، تعداد موافقان و مخالفان آن است. اگر 130 معترض را به 6 نفری که در نشستهای «گفتمان ضرب اصول» بودند اضافه کنیم، به 136 نفر میرسیم که در مسند مخالف سخن گفتند. در سوی دیگر ماجرا، یک هیأتمدیره 7 نفره وجود دارد. در واقع 136 مخالف و 7 موافق داریم که نشان میدهد 143 نفر در این بحث مشارکت داشتند. این در حالی است که به قرار اعلام خود خانه موسیقی، این نهاد 16 هزار عضو دارد. سوال این است: آن پانزدههزار و هشتصد و پنجاه نفر بقیه کجا هستند؟ یعنی هیچ نظری درباره این مجادله ندارند؟
جالب اینکه در میان آن 130 امضا، کسانی که به شکل روتین آلبوم میدهند و کنسرت برگزار میکنند، کمتر حضور داشتند. مثلاً حسین علیزاده، فردین خلعتبری، برادران پورناظری، همایون شجریان، محمد معتمدی، سالار عقیلی و ... که شکر خدا کنسرتها و تولیدات زیادی در طول سال دارند، هیچ اعلام نظری نکردند. چرا؟
اگر موافق عملکرد خانه موسیقی هستند که خیلی هم خوب است، بیایند و از این خانه که در برابر هجمهای گسترده مظلوم مانده، دفاع کنند. اگر هم مخالف هستند، اعلام کنند. در صورت نداشتن هیچ نظری، اگر -مثل کارمندهای اداره ثبت- به جای مهر فقط نُتهایشان را ثبت میکنند و میروند پیکارشان، بیایند بگویند که «ما باوری به حرکات گروهی یا صنفی نداریم، ما «ساز»مان را میزنیم و به چیز دیگری اهمیت نمیدهیم. حتی اینکه فلان استاد بزرگ موسیقی در جنوب ایران سرایدار باشد، برای ما اهمیتی ندارد. ما اول و آخر، فقط خود موسیقی برایمان مهم است».
نکته جالب توجه این است که برخی از استادان و هنرمندان مطرح موسیقی در مسائل سیاسی و حرکتهایی مانند انتخابات حضوری فعال دارند، اما در مسائل صنفی به مصلحت سکوت میکنند. ظاهراً برخی از این دوستان در خلوت موضع روشنی دارند و نظرشان را با دوستان اهل موسیقی در میان میگذارند. ولی از آنجا که نمیخواهند وارد جریانی بشوند که احتمال خطا دارد، موضع رسمی اتخاذ نمیکنند. این غریب است که پانزدههزار و هشتصد و پنجاه نفر این حالت را دارند و 143 نفر موضع روشن! چه موافق و چه مخالف، این 143 نفر به مباحث صنفی احترام بیشتری میگذارند و برای نگارنده محترمتر هستند.
البته ناگفته نماند که بخش عمدهای از این 15850 نفر مثل خیلی از مردمان ایران به حق و حقوق خود واقف نیستند. هنرمندان درجهچند (از لحاظ شهرت و نه کیفیت) دلشان به بیمه خانه موسیقی خوش است. سازی تدریس میکنند و هر از چند گاهی برای شاگردانشان اجرایی ترتیب میدهند. خیلی از آنها نوازندگان سبکهایی غیر از موسیقی سنتی هستند و آنقدر نادیده گرفته شدهاند که این بحثها را متعلق به دیگران میدانند. آنها حق دارند فکر کنند که دعوای خانه موسیقی در واقع دعوای خانه موسیقی سنتی است؛ یک سری نوازنده تار و سهتار و سنتور با یک سری نوازنده تار و سهتار و سنتور دیگر مشکل دارند.
من به عنوان یکی از امضاکنندگان آن نامه اعتراضآمیز به دوستان متذکر شدم که در این امضاها حضور نوازندگان سبکهای دیگر بسیار کمرنگ است؛ در صورتی که تعدادشان در فضای موسیقی ایران اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. هرچند که به اعتراض من توجهی نشد.
نمیخواهم دست آخر بپرسم چرا آن 15850 نفر خاموشاند. بخش عمدهای از آنها اصلاً در جریان نیستند؛ اما در عجبام از نامهایی که در طول سال بسیار فعال هستند و در فستیوال موسیقی تهران به نفع خانه موسیقی برنامه اجرا میکنند، ولی حرف نمیزنند و بزرگتری نمیکنند. باز هم مروری میکنم به برخی از این نامها تا شاید مخاطب این نوشته، عمق مسئله را درک کند؛ خانواده کامکارها، حسین علیزاده، علیرضا قربانی، خانواده پورناظریها، خانواده شجریان، شهرام ناظری و...
از آنجایی که فضای شایعه و سوءتفاهم داغ است، در آخر متن بگویم که این نظر من است و لزوما دیدگاه رسانه محترم «موسیقی ما» شاید نباشد. چون بسیاری از این دوستان حاضر نیستند برای مشکلات صنفی موسیقی حرکتی بکنند، ولی مجدانه درگیر این هستند که رسانهای یک جمله بودار بنویسد و مثل پیراهن عثمان دستشان بگیرند و بگوید این رسانه با فلان ارگان یا استاد یا تهیهکننده «بسته» است!
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 مرداد 1394 - 08:49
دیدگاهها
این ماجرا مثل ماجرای خانه موسیقی و پیروزارجمند میمونه . ی سنگی میافته تو چاه صد تا عاقل نمیتونن درش بیارن . یشبه موسیقی مظلوم این سرزمین مثل گوشت قوربونی صد تا صاحب و وکیل وصی پیدا میکنه . معلومه فشار اونقدر زیاده که کسی تمایل به اظهار نظر رسمی نداره حتا خود روشن روان در محافل خصوصی داد میزنه از دست اینها و ارشاد اما در محافل عمومی سکوت میکنه ! عجبم از این ضرب اصولی ها...
اکثریت خاموش
از زاویه بسیار خوبی به موضوع نگاه کردید ...
افزودن یک دیدگاه جدید