نیما مسیحا و حامی در کارگاه ترانه بابک صحرایی
سالهاست که موسیقی کوچهبازاری بیشتر از موسیقی جدی طرفدار دارد
موسیقی ما - نیما مسیحا و حامی مهمان کارگاه ترانه بابک صحرایی در روز دهم اردیبهشت ۱۳۹۴ بودند و این جلسه از کارگاه ترانه با حضور دو خواننده مطرح موسیقی برگزار شد. حامی، نیما مسیحا و بابک صحرایی در این جلسه ضمن نقد و بررسی ترانههای هنرجویان و بیان مطالب آموزشی در مورد ترانه، درباره وضعیت ترانه و موسیقی امروز نیز به بحث و تحلیل پرداختند. حضور این دو خواننده موسیقی جدی ایران باعث شد که درباره وضعیت ترانه و موسیقی جدی در داخل کشور صحبتهای بسیاری به میان بیاید و نیما مسیحا و حامی نظرات بدون تعارف خود را در این زمینه بیان کردند.
بخش اول جلسه به ترانه خوانی هنرجویان اختصاص داشت که حامی و نیما مسیحا به همراه بابک صحرایی ضمن شنیدن ترانهها به نقد بررسی آنها پرداختند. از جمله نکاتی که در هنگان ترانه خوانی هنرجویان مطرح شد میشود به نظری از حامی اشاره کرد که گفت: «ترانه سرا باید مراقب باشد که وحدت عمودی ترانهاش فدای قافیه بافی نشود.»
بابک صحرایی نیز در این باره گفت: «ترانهسرا برای نگاه به جهان درون و پیرامون خودش باید پنجره تازه و روشنی داشته باشد که کاملا مختص به خودش است. در این صورت است که میتوانیم به تعابیر شاعرانه تازهای برسیم که بکر و نو هستند و توسط دیگران کشف نشدهاند.»
در طی جلسه حامی درباره سلیقه و نگاهش به مفاهیم جاری در ترانه گفت: «قبلا به ترانههایی که مضمونشان با سیاه نمایی همراه بود علاقه داشتم اما الان مدتی است که از این فضا فاصله گرفتهام. ربطی به زندگیام ندارد. هنوز همان غمهایی که در گذشته در زندگیام بودند با من همراهند. زخمهای گذشته هنوز با من هستند فقط شاید کمی کمرنگتر شده باشند با این وجود دوست دارم که به مردم شادی بدهم و عاشقانههایی بخوانم که مثبت و روشن هستند. مثل ترانه «تماشایی» از بابک صحرایی که در آلبوم «یک لحظه عاشق شو» اجرا کردم.»
حامی در ادامه اظهار داشت: «نسبت به گذشته دیدم به دنیا کمی عوض شده. مثلا ممکن است که امشب دوست داشته باشم بمیرم اما دوست ندارم این نگاه در ترانهای که میخوانم وجود داشته باشد به خاطر اینکه مرگ و خودکشی فرمان شیطان است و به نظر من کسانی جذب این نوع از ترانهها میشوند که در شبکهای منفی دارند سیر میکنند. خیلی وقت است که دیگر روی ترانههای این چنینی آهنگ نمیسازم و دوست ندارم ترانههایی که سیاه نمایی میکنند را اجرا کنم.»
نیما مسیحا در تکمیل این بحث گفت: «دوست ندارم از کلمه مرگ در ترانههایم استفاده کنم. نه که نخوانده باشم. مثلا در ترانه باغ خاکستر سروده ایرج جنتی عطایی خواندهام: «ردای مرگ میپوشم برهنه زیر این خنجر / خداحافظ شب تفته سلامای باغ خاکستر» در کل اما خواندن از سیاهی و مرگ را دوست ندارم چون اعتقادم بر این است که دنیای ما شبیه یک کوه میماند که پزواک هرچه روبرویش بخوانی را به تو برمی گرداند. به همین خاطر سعی میکنم که بیشتر مثبت بخوانم. البته با ترانههای اعتراضی مخالف نیستم»
در ادامه جلسه حامی با اشاره به وضعیت ترانه امروز گفت: «یکی از مشکلات ترانههای امروز این است که غالب وزنها شبیه به هم هستند. آنچه که در ترانههای منتشر شده این روزها میبینیم این است که ترانهها عموما روی چند وزن خاص نوشته میشوند و انگار ترانه سراها یک شابلون دارند که آن را میگذارند و ترانهشان را از روی آن شابلون مینویسند.»
بابک صحرایی در این باره گفت: «یکی از نکات مهمی که ترانه سرا باید به آن دقت کند تنوع در اوزان عروضیای است که در ترانههایش به کار میبرد. به همین خاطر یکی از نکات مهمی که در کارگاه ترانه به آن تاکید میشود آشنایی با اوزان عروضی مختلف و از سوی دیگر استفاده از وزنهای مطبوع در ترانه است. همچنین نوشتن ترانه روی دو یا سه وزن که اسلوب خاص خودش را دارد و میتواند باعث افزایش قابلیت ملودی پذیری ترانه شود و از سوی دیگر باعث ساخته شدن ملودیهای تازهتر به روی ترانه شود.»
بعد از پایان بخش ترانه خوانی نیما مسیحا در پاسخ به سئوال یکی از هنرجویان درباره وضعیت موسیقی ایران گفت: «موسیقی در همه جای جهان مصرفی شده. مصرفی شدن باعث میشود که عمر ماندگاری یک اثر هنری کوتاه شود. طی چند سال اخیر در موسیقی سرزمین خودمان خوانندههایی بودند که مثلا همین پنج سال پیش در اوج شهرت و موفقیت قرار داشتند اما الان هیچ اثر و آثاری از آنها نیست. موسیقی مصرفی چنین خاصیتی دارد. زود از یادها میرود و به تبع آن خوانندهاش نیز فراموش میشود.»
نیما مسیحا درباره ماندگاری در عرصه موسیقی گفت: «من دلم میخواهد در موسیقی این سرزمین ماندگار باشم. مثل مرحوم بنان که چندین و چند سال است که مرده اما هنوز مردم آهنگهایش را گوش میکنند و دوست دارند. من هم دوست دارم کارهایی بخوانم که سالهای سال بعد هم مردم دوست داشته باشند و آنها را گوش کنند. دوست ندارم مثل یک کالای مصرفی باشم.»
بابک صحرایی در تشریح موسیقی جدی و مصرفی گفت: «در این سالها موسیقی مصرفی یا بازاری به نسبت موسیقی جدی در همه جای جهان مخاطب بیشتری داشته و در عوض دارای عمر کمتری بوده. موسیقی مصرفی امروز همان موسیقی کوچه بازاری قدیم است که حالا با تنظیمهای به روزتر و صداها و افکتهای الکترونیک همراه شده. در همه جای دنیا هم وجود دارد. ما در موسیقی غرب هم شاهد این اتفاق هستیم. در آنجا هم موسیقی مصرفی تولید شده توسط مثلا ریکی مارتین تیراژ و مخاطب بیشتری از موسیقی جدی التون جان دارد اما تجربه نشان داده که موسیقی جدی عمر بیشتر و ماندگاری طولانی تری دارد»
بابک صحرایی در تشریح جریان موسیقی کوچه بازاری در ایران گفت: «جریان موسیقی کوچه بازاری یک جریان ادامهدار و طولانی در موسیقی ایران است. دهه پنجاه آغاسی «آمنه» میخواند یا جمال وفایی میخواند: «تلفن میزنم جواب نمیدی، نیر، نیر». این آمنه و نیر در دهه شصت شدند «بلا» و «دختر آتیش پاره. دهه هفتاد شدند نسترن ای عشق من. در دهه هشتاد و اوایل دهه نود شدند پارمیدا و سوسن خانوم. سوسن خانم امروز همان آمنه دیروز است. یعنی همان جریان موسیقی کوچه بازاری دیروز است که هنوز هم ادامه دارد. حالا رنگ و شکل تنظیمهای آهنگهایشان تغییر کرده. دهه پنجاه در تنظیم موسیقیهای کوچه بازاری از کمانچه و تنبک استفاده میکردند، حالا از صداها و افکتهای به روز الکترونیک استفاده میکنند. هر دو اما در ذات یکی هستند. آن موقع هم مثلا آمنه آغاسی از جمعه فرهاد مخاطب بیشتری داشت. یکی از تهیه کنندههای پرکار دهه پنجاه در مصاحبهای میگفت ما از صفحههای آغاسی و سوسن و امثالهم بیشتر از فرهاد و فریدون فروغی و خوانندههای جدی آن زمان سود میبردیم. فرهاد و خوانندههای موسیقی جدی پرطرفدار بودند، اما خوانندههای کوچه بازاری به مراتب پرفروشتر بودند. این مساله، مساله بسیار مهمی است که امروز باید به آن توجه کنیم. نگاه کنید جایگاه فرهاد و خوانندههای جدی دهه پنجاه الان کجاست و آن خوانندههای کوچه بازاری چه جایگاهی در حافظه تاریخی مردم دارند.»
در ادامه این بحث حامی درباره فاکتورهای لازمه برای خوانندگی و جایگاه خوانندهها در سبکهای مختلف گفت: «خوانندهای که هنوز فاکتورهای ابتدایی این هنر را دارا نیست یعنی در نقطه زیر صفر قرار دارد. در هیچ جای دنیا چنین خوانندههایی را در بخش جدی موسیقی نمیپذیرند. اگر موسیقی را از صفر تا صد در نظر بگیریم، کسی که زیر صفر قرار دارد یعنی هنوز خواننده نیست، هنوز آهنگساز نیست و هنوز به کاری که انجام میمی دهد نمیشود گفت: موسیقی. همه جای دنیا این چنین است. مثلا در بین خوانندههای کلاسیک غرب، آقای پلاسی دو دومنگوئز آقای پاواراتی را قبول نداشت چون با یک سری خوانندههای پاپ خوانده بود. بعد پاواراتی، آندره بوچلی را قبول نداشت یا مثلا بوچلی، جاش گروبن را قبول ندارد. همینطور که خوانندهها به موسیقی پاپ نزدیک میشوند از نظر خوانندههای کلاسیک، ضعیفتر میشوند. مثل یک پروفسور که مثلا یک فوق دیپلم را قبول ندارد.»
نیما مسیحا درباره جریانهای شکل گرفته در موسیقی ایران گفت: «ما در اینجا به شدت دچار تقلید از یکدیگر هستیم. همه میخواهند ادای یکی دیگر را در بیاورند و راهی را بروند که دیگری رفته. در همه جای دنیا موسیقی طبقه بندیهای خاص خودش را دارد. آن کسی که پاپ دوست دارد میرود به خوانندههای پاپ گوش میکند. آن کسی که موسیقی کلاسیک دوست دارد سراغ خوانندههای کلاسیک میرود. هر کسی در جای خودش قرار دارد. در اینجا اما همه سبکها و ژانرهای موسیقی با هم آمیخته شدهاند. مثلا یک خواننده قطعهای میخواند و اصطلاحا آن قطعه میگیرد، همه میروند و ادای او را در میآورند. به این توجه نمیکنند که باید قابلیتهای آن خواننده را داشته باشی تا بتوانی راه او را طی کنی و یا اینکه لزوما موفقیت یک قطعه به معنای خوب بودن آن و راهی که خوانندهاش طی کرده نیست.»
این جلسه از کارگاه ترانه بابک صحرایی با حضور نیما مسیحا و حامی حدود چهار ساعت ادامه داشت در پایان جلسه نیز نیما مسیحا با نوازندگی پیانوی مهدی محمدی قطعه «پروانگی» را برای هنرجویان جلسه اجرا کرد.
_ نیما مسیحا در پاسخ به سئوال یکی از هنرجویان که نظرش درباره موسیقی راک را جویا شد گفت: به موسیقی سافت راک علاقه دارم و تصمیم دارم که یک قطعه سافت راک اجرا کنم
_ از جمله نکاتی که حامی و نیما مسیحا چندین بار به آن اشاره کردند این بود که ترانه سرا باید قادر باشد ترانه خود را به زیبایی دکلمه کند و در این زمینه باید تمرین زیادی داشته باشد
_ اجرای قطعه پروانگی توسط نیما مسیحا در پایان جلسه با تشویق و ابراز علاقه ویژه هنرجویان همراه شد و نیما مسیحا مثل همیشه اجرایی بسیار خوب و توانمند را از خود به نمایش گذاشت
_ میلاد اکبری، مهدی محمدی و بابک وزیری نیز از جمله مهمانهای حاضر در این جلسه بودند.
بخش اول جلسه به ترانه خوانی هنرجویان اختصاص داشت که حامی و نیما مسیحا به همراه بابک صحرایی ضمن شنیدن ترانهها به نقد بررسی آنها پرداختند. از جمله نکاتی که در هنگان ترانه خوانی هنرجویان مطرح شد میشود به نظری از حامی اشاره کرد که گفت: «ترانه سرا باید مراقب باشد که وحدت عمودی ترانهاش فدای قافیه بافی نشود.»
بابک صحرایی نیز در این باره گفت: «ترانهسرا برای نگاه به جهان درون و پیرامون خودش باید پنجره تازه و روشنی داشته باشد که کاملا مختص به خودش است. در این صورت است که میتوانیم به تعابیر شاعرانه تازهای برسیم که بکر و نو هستند و توسط دیگران کشف نشدهاند.»
در طی جلسه حامی درباره سلیقه و نگاهش به مفاهیم جاری در ترانه گفت: «قبلا به ترانههایی که مضمونشان با سیاه نمایی همراه بود علاقه داشتم اما الان مدتی است که از این فضا فاصله گرفتهام. ربطی به زندگیام ندارد. هنوز همان غمهایی که در گذشته در زندگیام بودند با من همراهند. زخمهای گذشته هنوز با من هستند فقط شاید کمی کمرنگتر شده باشند با این وجود دوست دارم که به مردم شادی بدهم و عاشقانههایی بخوانم که مثبت و روشن هستند. مثل ترانه «تماشایی» از بابک صحرایی که در آلبوم «یک لحظه عاشق شو» اجرا کردم.»
حامی در ادامه اظهار داشت: «نسبت به گذشته دیدم به دنیا کمی عوض شده. مثلا ممکن است که امشب دوست داشته باشم بمیرم اما دوست ندارم این نگاه در ترانهای که میخوانم وجود داشته باشد به خاطر اینکه مرگ و خودکشی فرمان شیطان است و به نظر من کسانی جذب این نوع از ترانهها میشوند که در شبکهای منفی دارند سیر میکنند. خیلی وقت است که دیگر روی ترانههای این چنینی آهنگ نمیسازم و دوست ندارم ترانههایی که سیاه نمایی میکنند را اجرا کنم.»
نیما مسیحا در تکمیل این بحث گفت: «دوست ندارم از کلمه مرگ در ترانههایم استفاده کنم. نه که نخوانده باشم. مثلا در ترانه باغ خاکستر سروده ایرج جنتی عطایی خواندهام: «ردای مرگ میپوشم برهنه زیر این خنجر / خداحافظ شب تفته سلامای باغ خاکستر» در کل اما خواندن از سیاهی و مرگ را دوست ندارم چون اعتقادم بر این است که دنیای ما شبیه یک کوه میماند که پزواک هرچه روبرویش بخوانی را به تو برمی گرداند. به همین خاطر سعی میکنم که بیشتر مثبت بخوانم. البته با ترانههای اعتراضی مخالف نیستم»
در ادامه جلسه حامی با اشاره به وضعیت ترانه امروز گفت: «یکی از مشکلات ترانههای امروز این است که غالب وزنها شبیه به هم هستند. آنچه که در ترانههای منتشر شده این روزها میبینیم این است که ترانهها عموما روی چند وزن خاص نوشته میشوند و انگار ترانه سراها یک شابلون دارند که آن را میگذارند و ترانهشان را از روی آن شابلون مینویسند.»
بابک صحرایی در این باره گفت: «یکی از نکات مهمی که ترانه سرا باید به آن دقت کند تنوع در اوزان عروضیای است که در ترانههایش به کار میبرد. به همین خاطر یکی از نکات مهمی که در کارگاه ترانه به آن تاکید میشود آشنایی با اوزان عروضی مختلف و از سوی دیگر استفاده از وزنهای مطبوع در ترانه است. همچنین نوشتن ترانه روی دو یا سه وزن که اسلوب خاص خودش را دارد و میتواند باعث افزایش قابلیت ملودی پذیری ترانه شود و از سوی دیگر باعث ساخته شدن ملودیهای تازهتر به روی ترانه شود.»
بعد از پایان بخش ترانه خوانی نیما مسیحا در پاسخ به سئوال یکی از هنرجویان درباره وضعیت موسیقی ایران گفت: «موسیقی در همه جای جهان مصرفی شده. مصرفی شدن باعث میشود که عمر ماندگاری یک اثر هنری کوتاه شود. طی چند سال اخیر در موسیقی سرزمین خودمان خوانندههایی بودند که مثلا همین پنج سال پیش در اوج شهرت و موفقیت قرار داشتند اما الان هیچ اثر و آثاری از آنها نیست. موسیقی مصرفی چنین خاصیتی دارد. زود از یادها میرود و به تبع آن خوانندهاش نیز فراموش میشود.»
نیما مسیحا درباره ماندگاری در عرصه موسیقی گفت: «من دلم میخواهد در موسیقی این سرزمین ماندگار باشم. مثل مرحوم بنان که چندین و چند سال است که مرده اما هنوز مردم آهنگهایش را گوش میکنند و دوست دارند. من هم دوست دارم کارهایی بخوانم که سالهای سال بعد هم مردم دوست داشته باشند و آنها را گوش کنند. دوست ندارم مثل یک کالای مصرفی باشم.»
بابک صحرایی در تشریح موسیقی جدی و مصرفی گفت: «در این سالها موسیقی مصرفی یا بازاری به نسبت موسیقی جدی در همه جای جهان مخاطب بیشتری داشته و در عوض دارای عمر کمتری بوده. موسیقی مصرفی امروز همان موسیقی کوچه بازاری قدیم است که حالا با تنظیمهای به روزتر و صداها و افکتهای الکترونیک همراه شده. در همه جای دنیا هم وجود دارد. ما در موسیقی غرب هم شاهد این اتفاق هستیم. در آنجا هم موسیقی مصرفی تولید شده توسط مثلا ریکی مارتین تیراژ و مخاطب بیشتری از موسیقی جدی التون جان دارد اما تجربه نشان داده که موسیقی جدی عمر بیشتر و ماندگاری طولانی تری دارد»
بابک صحرایی در تشریح جریان موسیقی کوچه بازاری در ایران گفت: «جریان موسیقی کوچه بازاری یک جریان ادامهدار و طولانی در موسیقی ایران است. دهه پنجاه آغاسی «آمنه» میخواند یا جمال وفایی میخواند: «تلفن میزنم جواب نمیدی، نیر، نیر». این آمنه و نیر در دهه شصت شدند «بلا» و «دختر آتیش پاره. دهه هفتاد شدند نسترن ای عشق من. در دهه هشتاد و اوایل دهه نود شدند پارمیدا و سوسن خانوم. سوسن خانم امروز همان آمنه دیروز است. یعنی همان جریان موسیقی کوچه بازاری دیروز است که هنوز هم ادامه دارد. حالا رنگ و شکل تنظیمهای آهنگهایشان تغییر کرده. دهه پنجاه در تنظیم موسیقیهای کوچه بازاری از کمانچه و تنبک استفاده میکردند، حالا از صداها و افکتهای به روز الکترونیک استفاده میکنند. هر دو اما در ذات یکی هستند. آن موقع هم مثلا آمنه آغاسی از جمعه فرهاد مخاطب بیشتری داشت. یکی از تهیه کنندههای پرکار دهه پنجاه در مصاحبهای میگفت ما از صفحههای آغاسی و سوسن و امثالهم بیشتر از فرهاد و فریدون فروغی و خوانندههای جدی آن زمان سود میبردیم. فرهاد و خوانندههای موسیقی جدی پرطرفدار بودند، اما خوانندههای کوچه بازاری به مراتب پرفروشتر بودند. این مساله، مساله بسیار مهمی است که امروز باید به آن توجه کنیم. نگاه کنید جایگاه فرهاد و خوانندههای جدی دهه پنجاه الان کجاست و آن خوانندههای کوچه بازاری چه جایگاهی در حافظه تاریخی مردم دارند.»
در ادامه این بحث حامی درباره فاکتورهای لازمه برای خوانندگی و جایگاه خوانندهها در سبکهای مختلف گفت: «خوانندهای که هنوز فاکتورهای ابتدایی این هنر را دارا نیست یعنی در نقطه زیر صفر قرار دارد. در هیچ جای دنیا چنین خوانندههایی را در بخش جدی موسیقی نمیپذیرند. اگر موسیقی را از صفر تا صد در نظر بگیریم، کسی که زیر صفر قرار دارد یعنی هنوز خواننده نیست، هنوز آهنگساز نیست و هنوز به کاری که انجام میمی دهد نمیشود گفت: موسیقی. همه جای دنیا این چنین است. مثلا در بین خوانندههای کلاسیک غرب، آقای پلاسی دو دومنگوئز آقای پاواراتی را قبول نداشت چون با یک سری خوانندههای پاپ خوانده بود. بعد پاواراتی، آندره بوچلی را قبول نداشت یا مثلا بوچلی، جاش گروبن را قبول ندارد. همینطور که خوانندهها به موسیقی پاپ نزدیک میشوند از نظر خوانندههای کلاسیک، ضعیفتر میشوند. مثل یک پروفسور که مثلا یک فوق دیپلم را قبول ندارد.»
نیما مسیحا درباره جریانهای شکل گرفته در موسیقی ایران گفت: «ما در اینجا به شدت دچار تقلید از یکدیگر هستیم. همه میخواهند ادای یکی دیگر را در بیاورند و راهی را بروند که دیگری رفته. در همه جای دنیا موسیقی طبقه بندیهای خاص خودش را دارد. آن کسی که پاپ دوست دارد میرود به خوانندههای پاپ گوش میکند. آن کسی که موسیقی کلاسیک دوست دارد سراغ خوانندههای کلاسیک میرود. هر کسی در جای خودش قرار دارد. در اینجا اما همه سبکها و ژانرهای موسیقی با هم آمیخته شدهاند. مثلا یک خواننده قطعهای میخواند و اصطلاحا آن قطعه میگیرد، همه میروند و ادای او را در میآورند. به این توجه نمیکنند که باید قابلیتهای آن خواننده را داشته باشی تا بتوانی راه او را طی کنی و یا اینکه لزوما موفقیت یک قطعه به معنای خوب بودن آن و راهی که خوانندهاش طی کرده نیست.»
این جلسه از کارگاه ترانه بابک صحرایی با حضور نیما مسیحا و حامی حدود چهار ساعت ادامه داشت در پایان جلسه نیز نیما مسیحا با نوازندگی پیانوی مهدی محمدی قطعه «پروانگی» را برای هنرجویان جلسه اجرا کرد.
- حاشیههای جلسه:
_ نیما مسیحا در پاسخ به سئوال یکی از هنرجویان که نظرش درباره موسیقی راک را جویا شد گفت: به موسیقی سافت راک علاقه دارم و تصمیم دارم که یک قطعه سافت راک اجرا کنم
_ از جمله نکاتی که حامی و نیما مسیحا چندین بار به آن اشاره کردند این بود که ترانه سرا باید قادر باشد ترانه خود را به زیبایی دکلمه کند و در این زمینه باید تمرین زیادی داشته باشد
_ اجرای قطعه پروانگی توسط نیما مسیحا در پایان جلسه با تشویق و ابراز علاقه ویژه هنرجویان همراه شد و نیما مسیحا مثل همیشه اجرایی بسیار خوب و توانمند را از خود به نمایش گذاشت
_ میلاد اکبری، مهدی محمدی و بابک وزیری نیز از جمله مهمانهای حاضر در این جلسه بودند.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 - 09:13
دیدگاهها
حامی، نیما مسیحا و مانی رهنما سه تفنگدار موسیقی پاپ درست و حسابی ایران
راستی من دیروز آلبوم زندگی یه انتخابه رو از سایت بیپ تونز خریداری کردم واقعا حض کردم از این آلبوم واقعا نمیدونم چرا خوانندگان قوی تو ایران اینقدر مظلوم واقع شدن درسته باید همه جور آهنگ برای همه جور سلیقه باشه اما هیچ کجای دنیا به خوانندگانی که صداهای عالی دارن مثل اینجا کم لطفی نمیشه مثل محمد اصفهانی، حامی، مانی رهنما، نیما مسیحا، محمد حشمتی و ...
حامي بهترين خواننده بعد از انقلابه. كاراش كلاس خاص خودشو داره . هر مطلبي درباره ايشون بوده من و بقيه طرفدارا از ايشون حمايت كرديم. ولي من يه گله از ايشون دارم ايشون اصلا با طرفداراش رابطه نداره حتي يك بار هم از ما تشكر نكرده اين درست نيست. مطمئن باشيد اگر حامي يه كم به طرفداراش توجه ميكرد اوناهم جلوي اين همه توهين دشمناي حامي عزيز رو ميگرفتن.حامي ميگه ديگه البوم نميدم چون از اليوم من حمايت نميشه ولي نميدونه كسي مثل من چند تا از البومش گرفتم و به اطرافيانم دادم فقط براي حمايت از ايشون
راستي اهنگ هاي با فضاي سياه رو ما دوست داريم با اونا و صداي حامي خاطره زيادي داريم. ترانه هاي با مضمون روشن هم خوبه ولي اميدوارم البوم ها تركيبي از اين دو باشه تا همه طرفدارا راضي باشن
واقعا وقتی آدم فکر میکنه میبنه جایگاه " فرهادها " الان کجای قلب مردم هستند و جایگاه آمنه خوانها کجا !!! هرچند در آن زمان اختلاف در فروش آلبوم داشتند....
مث خواننده های این دوره که از تونل زمان عبور خواهند کرد : " د.ا " - " م.چ " - و ....
به به به خواننده به اینا میگن عاشق طنین صداشونم
حامی به جرات از 2 نفر اول موسیقی هستش. هم صدای فوق العاده و هم سواد بالایی داره استاد بابک بیات تو ایران واسه 3 -4 نفر آلبوم ساخت که حامی اولین بود و برای دیگران در حد یکی دو ترک . ولی متاسفانه چون سلیقه ها در حال تغیر و موسیقی کوچه بازاری رو مد هست ، سبک حامی کمتر استقبال میشه. البته که سبکش پاپ کلاسیک هستش و با پاپ عمومی (مثل حمید عسکری - یگانه و .... ) فرق داره
تمام کسایی که سطح موسیقی بالایی دارند از حامی تمجید میکنند (رضا تاجبخش و ....)
افزودن یک دیدگاه جدید