برنامه یاد بعضی نفرات
 
قرار بود سياست، حمايت از هويت باشد
گفت‌و‌گو با محمدرضا لطفي نوازنده تار و سرپرست گروه «شيدا» :
قرار بود سياست، حمايت از هويت باشد
موسيقي ما - راضيه غنجي: وارد مكتب‌خانه ميرزا عبدالله مي‌شوم سلام مي‌كنم به گرمي پاسخ مي‌دهد؛ ظاهراً قبل از ورودم گرم گفت‌و‌گو بوده، با عكاس مي‌نشينيم تا زمان مصاحبه فرا برسد و به اتاقي برويم. او به صحبت‌هايش ادامه مي‌دهد از قذافي مي‌گويد و اينكه اگر ثروتش را خرج مملكتش مي‌كرد هم امروز مردم ليبي در شرايط خوبي زندگي مي‌كردند هم به آن شكل از دنيا نمي‌رفت و مهمتر از همه نام نيك از او به يادگار مي‌ماند. مي‌گويد: «برگ‌هاي تاريخ براي عبرت ورق مي‌خورد اما تعداد كساني كه عبرت مي‌گيرند اندك‌‌اند» همواره محمدرضا لطفي را نسبت به وقايع سياسي و اجتماعي حساس ديده‌ام اصلاً ساده از كنار هر چيزي نمي‌گذرد. او از معدود هنرمنداني است كه نگاهي جامع به اتفاقات ايران و جهان دارد و هنرمند خنثي و بي‌تفاوت را بر نمي‌تابد. نگاهي به من و عكاس روزنامه مي‌اندازد ما را به اتاقي راهنمايي مي‌كند تا براي گفت‌و‌گو آنجا بنشينيم گفت‌و‌گويمان را با سؤالي درباره كنسرتي كه قرار است 25تا 27 آبان با گروه‌هاي سه گانه شيدا در سالن ميلاد نمايشگاه بين‌المللي برگزار كند آغاز مي‌كنم او هم صبورانه به سؤالاتمان كه تنها به اين كنسرت محدود نمي‌شود پاسخ مي‌دهد. در ادامه شما را به خواندن اين گفت‌و‌گو دعوت مي‌كنيم:

  • آقاي لطفي از آخرين كنسرت موفقي كه در تهران داشتيد يك‌سال و نيم مي‌گذرد چرا اين وقفه اتفاق افتاد؟
همان طور كه مي‌دانيد ما 6 سال است با سه گروه كه مجموعاً بالاي 40 نفر هستند فعاليت مي‌كنيم و هر پنجشنبه با اين گروه‌ها تمرين داريم به همين دليل همواره توليد و آمادگي اعضاي گروه‌ها به مراتب جلوتر از شرايط اجراست اما متأسفانه برگزاري كنسرت و برنامه‌هاي اين چنيني و همچنين مقوله توليد آثار شنيداري در اين عرصه دچار مشكلات بوروكراتيك و بسيار زمان‌بر است. آنقدر اين مكاتبات اداري به طول مي‌انجامد كه ما نتوانستيم همچون سال‌هاي گذشته طبق برنامه‌ريزي كه داريم كنسرت‌مان را ارديبهشت‌ماه برگزار كنيم. سه گروه داريم، اگر هر گروه 6 كنسرت در سال داشته باشد جمعاً مي‌شود 18 كنسرت در سال، خود من هم به عنوان تكنواز اجرا دارم كه در نهايت مي‌شود 21 كنسرت اما در واقعيت نمي‌توانيم اين كار را بكنيم آن هم به دليل اشكالاتي است كه هنرمند را براي برگزاري كنسرت دچار مشكل مي‌كند؛ چرخ دنده‌هاي برگزاري كنسرت حداقل براي موسيقي ايراني زنگ زده است در حالي كه شما در موسيقي پاپ با چنين مشكلاتي روبه‌رو نيستيد. تقريباً يكسال و نيم است كه تمام برنامه‌هاي كنسرت‌ها را مرور كرده‌ام به عنوان مثال در برج ميلاد تقريباً هر هفته برنامه كنسرت وجود داشته كه 99 درصد آن كنسرت موسيقي پاپ است. چطور ممكن است چرخ دنده‌هاي آن تا اين حد با سرعت حركت‌ كند اما موسيقي دستگاهي و جدي ايراني با سازهاي ايراني حركت كندي داشته باشد. اين شرايط در حالي است كه از ابتدا قرار بوده سياست‌ها در جهت دفاع از هويت باشد، پس طبيعتاً بايد به هويت‌هاي ايراني توجه بيشتري شود در اين راستا اين ضرورت وجود دارد كه فرهنگ و هنر خودي در مقابل فرهنگ وارداتي از حمايت و توجه بيشتري برخوردار شود. مثل اينكه حكومت بگويد زبان و ادبيات فارسي را ناديده مي‌گيرم كه البته نگرفته است حال موسيقي كه پايه با اهميتي در كنار ادبيات است به‌طوري‌كه شعر و موسيقي هزاران سال است كه با هم حركت كرده و پيش رفته‌اند. وقتي كه ادبياتي با اين قدمت داريم بايد معادل آن موسيقي هم داشته باشيم. معادل موسيقي حافظ، مولانا و سعدي موسيقي دستگاهي ماست اما در آن حوزه ضعيف هستيم نتيجه چه مي‌شود؟ نتيجه اينكه وقتي شاعري غزل فارسي بگويد و من لطفي آن را براي تصنيف انتخاب نكنم يا خواننده‌اي بارز آن شعر را براي آواز برنگزيند آن شعر نيز وارد جامعه نمي‌شود. هرگز اشعار با خواندن و نوشتن به گوش شرقي‌ها كه فرهنگ شنيداري قوي دارند نمي‌رود. پس ما به عنوان موسيقيدان از اين بابت ناراضي هستيم كه امكانات بالقوه براي اجرا داريم، اما نمي‌توانيم آن را به بالفعل تبديل كنيم.

  • چرا سالن ميلاد نمايشگاه بين‌المللي را براي اجرا انتخاب كرديد؟
ما براي سالن مشكلات عديده‌اي داشتيم اول مي‌خواستيم نياوران كه فضايي باز بود را براي تابستان انتخاب كنيم بعد از يك مـاه رفت و آمد اين امكان فراهم نشد و من مبلغ‌هاي درخــواستي و مخـارج كنسرت‌ در اين مكان را يادداشت كردم و ضميمه نامه خودم به رئيس‌جمهور، آقاي حدادعادل در مجلس و وزير ارشاد فرستادم. گاهي آدم به جايي مي‌رسد كه مجبور مي‌شود كساني را كه اصلاً نبايد چنين دغدغه‌هايي داشته باشند و كارهاي عمد‌ه‌تر و مهمتري دارند در جريان قرار دهد اما چاره چيست وقتي مي‌بيند مديراني كه در لايه‌هاي مياني و در سطوح پائين‌تر حضور دارند بايد روال امور را پيش ببرند ظاهراً اطلاعي از فعاليت‌ها ندارند. برج ميلاد هم قيمت‌هاي نجومي دارد به نحوي كه يكبار آنجا كنسرت داشتيم. ديگر نمي‌توانيم در آن سالن كنسرت دهيم. براي اجراي 3 شب برنامه در اين سالن بايد حدود 68 ميليون هزينه كنيد به دليل همين مشكلات در نهايت مجبور شديم نمايشگاه‌ بين‌المللي را براي كنسرت انتخاب كنيم كه كار آن هم به همين سهولت پيش نرفت. حدود 3 ‌ماه پيش اولين نامه درخواست كنسرت را ارائه كرديم كه هربار به دلايلي متفاوت كار ما به تعويق افتاد يا جلسه نداشتند يا رئيس نبود يا... نكته جالب‌تر اينكه مسئولان سالن ميلاد از ما درخواست كردند سي‌دي خواننده را براي آنها بفرستيم، گوش دهند و اگر به اين نتيجه رسيدند كه موسيقي پاپ نيست برگزاري كنسرت براي ما ميسر مي‌شود! آنها يا محمدرضا لطفي را نمي‌شناسند يا خودشان را به اين مي‌زنند كه من را نمي‌شناسند. اين درحالي است كه بارها با آنها صحبت كردم، مگر من معتمدي را معرفي كردم سي‌دي داشته يا مثلاً مگر آقاي اثني‌عشري سي‌دي داشته! سالن ميلاد هر آنچه وزارت ارشاد از ما خواست را نيز درخواست كرد. اصلاً سالن مميزي اين كار نيست كه بخواهد اجرا را به لحاظ محتوايي بررسي كند وقتي وزارت ارشاد مجوز مي‌دهد يعني ديگر سالن نبايد در محتوا دخالتي داشته باشد البته خوشبختانه آن آقايي كه در آنجا فعاليت مي‌كرد و حساسيت‌هاي اين چنيني داشت ديگر از آنجا رفته است اما بايد ضوابطي مشخص وجود داشته باشد تا همه براساس آن به فعاليت بپردازند. ما كه گروهي حرفه‌اي و شناخته شده هستيم براي برگزاري كنسرت با چنين مشكلاتي رو به‌روييم چه برسد به گرو‌ه‌هاي جوان‌تر. بايد وزارت ارشاد به مشكلات هنرمندان موسيقي نگاه كند و از آنها بخواهد مشكلاتشان را براي آنها بنويسند. اگر اين پيشنهاد از سوي ارشاد وجود داشته باشد ما هنرمندان كميسيوني تشكيل مي‌دهيم مشكلاتمان را مي‌نويسيم اگر بر حق بود آن را ارائه خواهم كرد اگر نبود هم كه آن را حذف مي‌كنيم. مسئله ديگر اينكه بهتر است شرايط برگزاري كنسرت همچون گذشته در فرهنگسراها نيز فراهم شود چرا كه ما سالن براي كنسرت به اندازه نياز در ايران نداريم حال كه امكان برگزاري كنسرت در فرهنگسراها از بين رفته است ما عملاً نمي‌توانيم شاهد اجراهاي متعددي باشيم در حالي كه وجود سالن‌هاي فرهنگسراها كمك بسزايي به موسيقي مي‌كرد.

  • از كنسرت آبان‌ماه خود بگوييد؟
كنسرت امسال كمي متفاوت برگزار مي‌شود تفاوت هم در سه مورد است. اول اينكه ممكن بود گروه‌هاي سه‌گانه شيدا را با هم ادغام كنيم كه ضرورتش هم با قطعه‌‌اي كه من ساخته بودم و نوع آن حكم مي‌كرد، اتفاق افتاد. نكته ديگر اينكه تمام قطعاتي كه اين بار در كنسرت تهران به اجرا خواهيم گذاشت آثاري است كه من در ايران ساخته‌ام. طبيعتاً چون در ايران ساخته‌ام حال و هواي ديگري دارد. اما تفاوت سوم اينكه در اين كنسرت خواننده جديدي را معرفي مي‌كنيم. عليرضا فريدون‌پور سابقه كمي دارد. او جسته و گريخته در اين سال اجراهايي داشته است اما تبديل به خواننده مطرحي نشده است. از نظر شخصيت هنري بسيار بارز و تحصيلكرده است. از همه مهمتر صدايش شبيه صداي شجريان نيست. او صداي متفاوتي شبيه صداي بنان و محمودي‌خوانساري دارد، لطافت و مخملي صداي بنان را دارد اما وسعت صدايش خوب است و رنگ جديدي از موسيقي ايراني را به گوش مي‌رساند و اميدوارم آينده خوبي در موسيقي ايراني داشته باشد.

  • به آواز اشاره شد و اينكه با خواننده‌اي كه انتخاب كرديد رنگ جديدي كه از موسيقي ايراني به گوش مي‌رسد. تقليد در موسيقي ايراني بسيار و آواز به شيوه‌هاي مختلف كم شده است چرا اين روند اتفاق افتاده؟
علتش روشن است، من در كل با كشوري كه تك محصولي است مخالفم. حال اگر اين تك محصولي در هنر باشد به همان اندازه خطرناك است كه در كشاورزي باشد چون در اين 33 سال خواننده‌اي كه از دوران قبل از انقلاب به دوران انقلاب پيوند خورده به نسبت قوامي، شهيدي، خوانساري و.. . شجريان بوده‌است كه به وسيله ما به جريانات اجتماعي و انقلاب وارد شد و با خواندن كارهايي كه ما ساختيم وارد عرصه شد و گرنه بايد تا به حال آن طرف جاده مي‌ايستاد، او در اين 33 سال پركار بوده‌است، در راديو و تلويزيون هم مرتب صدايش پخش مي‌شده است در نهايت تأثيرگذاري صداي او و شيوه خوانندگي‌اش به صورت طبيعي تك محصولي شده‌است چون همه صداي او را شنيده‌اند، موفق هم بوده‌ و همه از او تقليد كرده‌اند اما اين ضعف هنر است، من ايشان را به عنوان استاد آواز قبول دارم اما اين دليل نمي‌شود كه اينگونه فكر نكنم. من اول به ايران فكر مي‌كنم بعد به فرد، البته اين نكته مهم را هم بايد بگويم كه او هم نخواسته اين آسيب را برساند و به‌طور طبيعي كار خود را انجام داده ‌است. اما تأثير‌پذيرها به دنبال او رفتند و خوانندگاني چون سالار عقيلي، عليرضا قرباني و. . . مثل شجريان مي‌خوانند و همه مسابقه تقليد از شجريان گذاشته‌اند البته اخيراً صداهايي مي‌شنوم و اوضاع كمي بهتر شده. اين خوانندگان نيز كمي از تقليد دور شده‌اند. اميدوارم خواننده‌هاي جديدي بيايند تا مردم با صداهاي نو روبه‌رو شوند و در كشورمان تنوع آواز داشته باشيم تا مردم بتوانند كار خواننده مورد علاقه خود را دنبال كنند.

  • آقــاي لطفي همواره در شيوه كاري‌تـان صـــداي پرحجمــي در اركستـر شنيــده مي‌شـــود و شما خيلي به حجم تأكيد داريد و عمدتاً خوانندگاني را مي‌پذيريد كه صداي پرحجمي داشته باشند تا در گروه اصطلاحاً صدايشان كم نشود حال با تفاسيري كه درباره صداي فريدون‌پور داشتيد و اينكه صدايش شبيه صداي بنان و محمودي خوانساري است او مي‌‌تواند جوابگوي آنچه شما مي‌خواهيد باشد يا به خاطر صداي ايشان شيوه كارتان را تغيير داده‌ايد؟
وقتي آهنگساز آهنگي را مي‌سازد اول خواننده را در ذهن مجسم مي‌كند و اثر را براي او مي‌سازد. من وقتي آهنگي را مي‌سازم مي‌دانم چه كسي قرار است آن را بخواند تا به حال نشده كاري را بسازم و ندانم چه كسي قرار است آن را بخواند. سي‌دي اين اثر هم با عنوان هنر گام زمان آماده است و همزمان با اجرا توزيع خواهد شد.
اگر قرار است كاري را در حال و هواي چاووش 6 بسازم حتماً مي‌دهم محمد معتمدي آن را بخواند كه همين كار را هم كرده‌ام. آن صدا و قدرت مناسب آن كار است. «اي ايران» را نخستين بار غلامحسين بنان خواند كه بعد از او هيچكس نتوانست همچون او بخواند. اين نكته را هم بايد در نظر گرفت كه خواننده‌اي كه تكنيك داشته باشد و به خوبي تمرين كند مي‌تواند كار آهنگساز را با همان قدرت صدايي كه دارد بخواند.

  • مشاهداتمان مي‌گويد كه مردم خيلي حوصله آواز را ندارند بعد از مدتي كه هنرمندان هم به اين نتيجه رسيدند از مدت آواز كم كردند اما متأسفانه باز هم از كسل‌كنندگي موسيقي ايراني كم نشده چرا كه اين بار جواب آوازها طولاني شده‌است و نوازندگان در جواب آواز مدت زمان طولاني مي‌نوازند. نظر شما در اين‌باره چيست؟
مردم مشغله‌شان زياد شده در امريكا و اروپا هم همين طور است. موسيقي‌هاي دستگاهي ما به دليل قدمت و ماهيت‌اش موسيقي انديشه‌ورزانه است. درباره شعر هم همين گونه است تعداد شاعران نيز بسيار است و براي ذائقه‌هاي مختلف فرهنگي شعر وجود دارد گاهي اوقات مردم غزليات حافظ و سعدي را مي‌شنوند به آن علاقه دارند اما شايد به لحاظ فلسفي با آن رابطه برقرار نكنند. در موسيقي ما نيز همين اتفاق افتاده است پايه موسيقي ما غير از موسيقي‌هاي بومي موسيقي دستگاهي است كه در طي تاريخ بناهايي گذاشته شده. اين موسيقي در درجه اول موسيقي فرهيختگان و علاقه‌مندان هنر و ادبيات است در غرب هم همين روال وجود دارد. موسيقي كلاسيك غربي براي طبقه‌اي مشخص جذابيت دارد. من خودم اصل را بر پاپيولار شدن موسيقي سنتي نمي‌گذارم به همين دليل اگر 3 شب كنسرت داشته باشم هر شب 2 هزار نفر بيايند و 6 هزار نفر پر شوند آنقدر قابل اهميت نيست چراكه نمي‌خواهم سالن به هر قيمتي پر شود. حتي اگر سالن شبي هزار نفر كه شنونده جدي و علاقه‌مند ما هستند داشته باشد براي ما اهميت بيشتري دارد من نمي‌خواهم چندين دوست و فاميل فقط براي اينكه در فضاي كنسرت حضور داشته باشند به اجراي ما بيايند اما علاقه‌مند موسيقي‌اي كه ما اجرا مي‌كنيم نباشند. اما اين مسئله كه آوازها و جواب آوازها طولاني شده را نيز من هم قبول دارم كه به ضعف آموزشي ما بازمي‌گردد يك خواننده نبايد در يك برنامه بيش از يك غزل بخواند و آن غزل نبايد بيش از 6 يا 7 بيت داشته باشد اگر بيشتر شد ديگر غزل نيست بعد با اين توضيحات در كنسرتي مي‌رويد كه خواننده 6 غزل مي‌خواند كه مي‌شود 36 بيت. معلوم است مخاطب خسته مي‌شود. در برنامه آوازي گلها ببينيد خواننده بيش از 10دقيقه آواز نمي‌خواند. اركستر گلها برنامه‌ريزي داشت و آقاي شهبازيان تهيه‌كنندگي كار را به عهده داشت. خودش هم موسيقيدان بود. در يك اجرا نحوه آرايش گروه اهميت بسزايي دارد. دسته گلي را تصور كنيد كه گل وسط خواننده است و همه گل‌ها مي‌آيند كه آن گل را آرايش دهند و زيبايش كنند. اينكه چه‌ گل‌هايي بگذاريم كه آن دسته گل را زيبا كنند به سرپرستي و تهيه كنندگي موسيقي بازمي‌گردد. ما متأسفانه در هنر سرپرستي و تهيه كنندگي موسيقي ضعف داريم. اين مسئله نه تنها در كنسرت‌ها بلكه در نسخه‌هاي صوتي نيز اهميت دارد. نحوه زندگي‌ها تغيير كرده‌است و بسياري از مردم در ترافيك‌ شهر موسيقي گوش مي‌دهند بايد اين موسيقي در مسيري كه مثلاً حدود 40دقيقه طول مي‌كشد تمام شود نه اينكه فرد به مقصد برسد و موسيقي تمام نشده باشد.

  • اين ضرورت وجود دارد كه دانشكده‌هاي موسيقي متخصص تهيه‌كنندگي موسيقي پرورش دهند و تنها به فكر تربيت نوازنده نباشند. ما منتقد موسيقي مي‌خواهيم، به برنامه ريز موسيقي نياز داريم و بايد يك تهيه‌كننده موسيقي متخصص داشته باشيم كه در زمينه آموزش موسيقي تخصصي‌تر پيش برويم. در پايان هم بايد بگويم بايد كاري كنيم كه موسيقي ما در منطقه حرفي براي گفتن داشته باشد با اين همه استعداد و امكانات امروز بايد موسيقي ما پيشرو باشد.

من اصولاً ذهنم باز است سعي مي‌كنم جوان‌هاي بااستعداد را دريابم و آنها از امكانات مؤسسه ما استفاده كنند تا پيشرفت كنند اگر قرار باشد هنرمندي براي ضبط و تمرين به استوديو برود بايد ساعتي 40 هزار تومان بدهد در حالي كه الآن حدود 4‌ماه است كه گروه‌ها ساخته‌هاي حميدرضا مرتضوي را تمرين مي‌كنند همين باعث افزايش اشتياق در او شده‌است. شناسايي استعدادها و رشد بيشتر هنرمند به جامعه را وظيفه خودم مي‌دانم. شهرام ناظري، هنگامه اخوان، محمد گلريز، بهروز رضوي كه در راديوست، محمد معتمدي، امير اثني عشري، عليرضا فريدون‌پور و در عرصه نوازندگي آقاي درخشاني، پشنگ و اردشير كامكار دوره‌اي با من كار كردند امروز هر كدام در فضاي موسيقي نقش‌هاي خودشان را بازي مي‌كنند. من همواره اين دغدغه را داشته‌ام كه هنرمندان جديدي را وارد دنياي موسيقي كنم. اما اصلاً اين تعصب را ندارم كه كسي كه با من كار كرده حتماً بايد همكاري‌اش را با من ادامه بدهد. تنها اين نكته برايم اهميت دارد و به آنها گوشزد مي‌كنم كه اگر قرار است با گروه ديگري همكاري كنند از سطح ما پائين‌تر نباشند و كاري نكنند كه به كيفيت كار ما لطمه وارد شود. حرف من تنها همين است نكته ديگر اينكه اگر نوازندگانم هم بخواهند با گروه‌هاي ديگر همكاري كنند با من مشورت مي‌كنند همه ما هنرمندان با هم دوست هستيم و هيچگونه خصومتي وجود ندارد من خوشحال مي‌شوم آنها در گروه‌هاي ديگر هم حضور داشته باشند .
منبع: 
روزنامه ایران
تاریخ انتشار : یکشنبه 22 آبان 1390 - 00:00

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

صحبت های آقای لطفی واقعا اعجاب آور است. چطور ایشان ادعا می کنند که صدای استاد شجریان به واسطه ی ایشان شناخته شده؟ در حالی که همگان می دانند که محمدرضا لطفی به واسطه ی آشنایی با استاد شجریان مطرح شده است. شما آثاری که در آن لطفی در کنار شجریان بوده را از کارهای ایشان حذف کنید. چه می ماند برای آقای لطفی؟ چه قبل از آشنایی لطفی با شجریان و چه بعد از آن تقریبا اثری از لطفی در موسیقی ایران نیست.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

من فکر می کنم جناب آقای لطفی اخیرا کمی به خودبزرگ بینی دچار شده اند. همه می دانند این مسائل که ایشان مطرح می کنند خلاف واقع است. عرصه ی هنر جایگاه من من کردن نیست. به ویژه عرصه ی هنری همچون موسیقی ایرانی که با شعر و ادب کهن ارتباط تنگاتنگی دارد. چطور ممکن است کسی داعیه ی شعر و ادب داشته باشد و با سعدی و حافظ و مولوی در ارتباط باشد و اینگونه سعی کند از اعتبار و آبروی دیگران برای خود نردبانی بسازد و بالا رود؟ آقای لطفی فکر نمی کنید برای کسب شهرت و اعتبار لازم نیست خاطراتی کاملا بی اعتبار را یادآوری کنید، بلکه دست به تولید آثار ماندگار بزنید؟ چرا به جای اینکه سرود سپیده را با صدای این و آن اجرا کنید تا بگویید مالکش شما هستید نه شجریان، آثاری بالاتر از آن تولید نمی کنید؟ فراموش کرده اید زنده یاد مشکاتیان چگونه بر شما تاخت؟ چرا ادبیات خود را تغییر نمی دهید؟ آقای لطفی عزیز خود می دانید که اکثر علاقمندان موسیقی ایرانی استاد شجریان را پدر این موسیقی می دانند. شاید بیش از 90درصد کسانی که شما را می شناسند اولین بار از طریق آثار ایشان شما را شناخته اند. پس اینگونه اظهار نظرها جز آنکه شما را از چشن مردم بیاندازد نتیجه ای ندارد. به عنوان یکی از هواداران شما با تمام وجود امیدوارم در ادبیات خود تغییرات جدی دهید.

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود قرار بود سياست، حمايت از هويت باشد | موسیقی ما