برنامه یاد بعضی نفرات
 
با لشکرکشی در موسیقی مخالفم!
گفت و گو با حمید متبسم به مناسبت برگزاری کنسرت «به نام گل سرخ» در تهران:
با لشکرکشی در موسیقی مخالفم!
آمن خادمی- سجاد پورقناد: حمید متبسم کمی محافظه کار است و سعی می کند انتقاداتش را نسبت به همقطارانش را در لفافه بگوید. زندگی در اروپا تفکر حمیدمتبسم را نیز اروپایی کرده است و برای بر خلاف اغلب اتفاقات موسیقی که در ایران می افتد که به طور معمول معیار منطقی و آکادمیک ندارد،هر موضوعی باید رح منطقی و آکادمی وی را راضی کند.با این حال متبسم از رنگ آمیزی و صدای موسیقی ایرانی در کارهای خود غافل نبوده است .ای مهمترین کارهای حمید متبسم که بعد از 20 سال هنوز در اذهان مردم باقی مانده اس می توان به "بوی نورز" وبامداد اشاره کرد.همچنین وی به تازگی اپرت سمیرغ را بر اساس داستان "زال و رودابه" اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی و برای سازهای ایرانی نوشته است که نوع از نظر ترکیب ساز،صدا دهی بی نظیر است.اما درباره زندگی نامه حمید متبسم باید بگویم وی حمید متبسم زاده ۲۴ مرداد سال ۱۳۳۷ است .

اودر اوان کودکی آموزش تار را نزد پدرش علی متبسم آغاز کرد و سپس از اساتید بزرگ زمان خویش نظیر حبیب‌الله صالحی، زیدالله طلوعی، هوشنگ ظریف، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده بهره جست. وی به طور مداوم با کانون چاووش و گروه عارف همکاری داشت و پس از مهاجرت به آلمان گروه موسیقی دستان و چکاوک را به همراه دیگر هنرمندان راه‌اندازی کرد.از دیگر آلبوم های وی می توان به قیژک کولی با صدای همایون شجریان،ماه عروس باصدای صدیق تعریف،سفر به دیگرسو و ساز نو-آواز نو" و لولیان با صدای شهرام ناظری،گل بهشت،شوریده،حنایی و ... اشاره کرد.متبسم به تازگی به ایران آمده است و قرار از 19 خرداد تا 25 خرداد ماه به مدت شش شب در تالار وحدت کنسرت "به نام گل سرخ" با صدای سالار عقیلی را اجرا کند.به همین مناسبت پای صحبت حمید متبسم نشسته ایم:

  • در ایران گروه نوازی چندان مرسوم نیست و با این که یک گروه تشکیل می شود اما ستون یک گروه معمولا یک نفر است و این سیستم دقیقا برعکس گروه دستان است. ارزیابی شما از فعالیت های گروه دستان چیست ؟
- کار گروهی بر اساس تفکر و جهان بینی شخصی صورت می گیرد که تفکر گروهی داشته باشد؛ یعنی زمانی که آهنگساز یا نوازنده یا سرپرست یک گروه، اقدامی در زمینه راه اندازی گروه انجام می دهند، باید علاوه بر شخص خود نوازنده ها نیز تفکر و جهان بینی و دانش آنسامبل داشته باشند تا اینکه پایه و اساس یک گروه درست گذاشته شود.

بسیار طبیعی است که نوازنده و یا موسیقیدانی که بخواهد تکروی کند یا فقط خودش را معرفی کند در چنینی گروهی جایی ندارد و اگر هم گروه تشکیل شود، از نظر صدا دهی به جایی نمی رسد؛ چراکه برای این کار اگر دانش گروهی نباشد و همچنین اگر موسیقیدان ترکیب سازها را نداند و یا سازشناسی نداند، نمی داند در چه زمانی و چه جایی از چه سازی استفاده کند.

به فرض مثال در سازهای ایرانی از جمله سه تار، موسیقیدانی که ساز سه تار را نشناسد وسعت صدا، نوع رنگ آمیزی و کوالیته صدایش را نداند، نمی دادند چگونه از این ساز در یک آنسامل استفاده کند.

همچنین مرحله بعدی در گروه نوازی زندگی کردن نوازنده ها با یکدیگر است. گروه های ایرانی اغلب گروه های مستقلی هستند و مانند ارکستر سازهای ملی فرهنگ و هنر قدیم که نوازنده های ثابتی داشت و از نظر مالی تامین می شد، نیست. در ارکستر فرهنگ و هنر نوازنده ها بر اساس یکسری قوانین سازمانی دور هم جمع می شدند و تابع تفکرات آن سازمان بودند اما در گرو ههای مستقل کنار یکدیگر بودن، براساس احترام متقابل و داشتن تفکر و جهان بینی گروهی است.

  • یعنی نوازنده هایی که از گروه دستان جدا شدند نتوانستند خودشان را با این شرایط وفق دهند؟

- به یقین نوازندگان به دو دلیل از گروه جدا می شوند؛ اول اینکه خاستگاه و علایق گروهی خود را پیدا نمی کنند و همچنین اینکه نمی توانند خودشان را در چارچوب قوانین گروهی قرار دهند.

  • گروه دستان را می توان با کدام یک از گروه های ایرانی در حال حاضر و یا درگذشته مقایسه کرد؟
-همنوازی یک پدیده کاملا جوان در ایران است که از زمان انجمن اخوت شکل گرفته است و بعد از درویش خان و باقر خان با آواز طاهر زاده بودند. بعد از آن به شکل رسمی تر و کلاسیک تر علینقی وزیری آمد.

در دوران معاصر می توان به ارکستر سازهای ملی به سرپرستی فرامرز پایور اشاره کرد. همچنین در مقطع انقلاب دو گروه عارف و شیدا شکل گرفت. جالب اینکه می بینیم وقتی سرپرست این دو گروه عوض می شود صدا دهی گروه نیز فرق می کند؛ یعنی این که تفکر آهنگسازی در نوع صدا دهی گروه بسیار موثر است.

به فرض مثال گروه شیدا آثار "سواران دشت امید" و "سپیده" را اجرا کرده اند اما شاهدیم زمانی که مثلا گروه شیدا قطعه "سواران دشت امید" را اجرا کرده است، به دلیلی تفکر گروهی حسین علیزاده، صدایی متفاوت و غیر قابل قیاس از قطعه "سپیده" به آهنگسازی محمدرضا لطفی داشته است.

یا اینکه گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان ممکن است صدایی بدهد که با آهنگسازی حسین علیزاده آن صدا دهی را نداشته باشد. این موضوع بستگی به تفکر همنوازی در یک گروه دارد.

اجرای یک قطعه به صورت همنوازی باید مانند یک سری مواد غذایی باشد که با یکدیگر ترکیب می شود و یک غذای جدید را تشکیل میدهد و یا اینکه تفکر همنوازی مانند پازلی است که باید در جای مناسب خود قرار گیرد.

  • با نگاه کلی به آثار شاخص نوشته شده توسط شما برای ارکستر سازهای ایرانی به این نتیجه میرسیم که در کار آهنگسازی شما همان تفکر ارکستر نویسی موسیقی کلاسیک (که غربی نیست و روشی جهانی است) دیده میشود که این تفکر در آثار فرامرز پایور که در واقع پایه گذار ارکستر ایرانی به شکل امروزی است، دیده میشود؛ آیا تفکر گروه نوازی خود را نزدیک به گروه پایور میبینید؟
اگر بخواهیم مقایسه ای بین گروه دستان و گروه های موجود در ایران داشته باشیم قطعا باید از نظر تفکر آهنگسازی و تاثیر آهنگساز این موضوع را بررسی کنیم. در همین راستا می توان دستان را با ارکستر سازهای ملی به سرپرستی فرامرز پایور مقایسه کرد و البته اینکه من جنس کارهای حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان را می پسندم و باید بگوییم که دستان فرزند این گروه ها است که در یک روند طولانی و با یک آنسامل کوچک تر حرکت کرده است؛ حال ممکن است از نظر صدادهی قابل مقایسه با یک گروه 10 نفره نباشد اما از نظر تفکر آهنگسازی این گونه است.

یعنی حتی تفکر ما در اجرای یک دوئت، تریو، کوارتت تا اثر ارکسترال بزرگ، ادامه دهنده راه آنهاست؛ چرا که ما در بعضی از سفرها به دلیل مشکلاتی که یک سفر در پیش دارد به اجبار از یک سازبندی محدود تر استفاده کردیم و قطعاتی که با آن شکل ارکستر همخوانی داشته باشد اما روند کارمان در کل به یک صدادهی مشخص می رسد.

من فرزند گروه های قبلی مثل پایور، عارف و شیدا هستم اما با این حال خودم دارای شخصیت جداگانه ای هستم.

  • ما می بینیم با اینکه شما تفکر کلاسیک هنرستانی دارید و تحصیل کرده هنرستان ملی هستید اما از می بینیم که آهنگسازی شما با نسل هنرستانی ها فرق دارد، این شخصیت مستقل چطور شکل میگیرد؟
من از کودکی عاشق موسیقی بی کلام و آهنگسازان روسی از جمله کورساکف بودم و معتقدم که تفکر یک آهنگساز از آنجایی که آموزش دیده باشد، شکل می گیرد و اینکه چقدر در دوران نوجوانی خط و مش خودش را پیدا کرده باشد.

  • شما کدام دوره از هنرستان مشغول تحصیل بودید؟
در دوره ما آقای رهبری و دکتر فرشاد ریاست هنرستان ملی را به عهده داشتند. من هم در دانشسرای هنر درس میخواندم و هم در هنرستان موسیقی ملی به صورت شبانه که این تحصیل را در این دو مرکز به صورت همزمان پیگیری میکردم. از هنرستان ملی دیپلم دارم و از دانشسرا فوق دیپلم.

تفکر فرامرز پایور را نسبت به موسیقی گروه نوازی و نظم و انضباط کاری گروهی پایور را بسیار می پسندم و تفکر آهنگسازی حسین علیزاده را و همچنین تلفیق شعر و موسیقی پرویز مشکلاتیان را بسیار می پسندم و دوست دارم. همچنین ردیف را در مرکز چاووش آموختم و چه بهتر که آنرا به صورت خالص و بکر در این مرکز آموختم چون در هنرستان سیستم آموزش ردیف به شکل کلاسه شده و همسان با تفکرات کلنل وزیری بود... ترکیبی از این آموخته ها، نوع آهنگسازی من را تعیین می کند.

  • با توجه به سابقه 20 ساله گروه دستان، می خواستم ببینم که آیا این گروه از اول تا کنون مستقل بوده است یا اینکه از حمایت های دولتی نیز برخوردار بوده اید؟
- کسی که معتقد به کار گروهی است و بخواهد در کارش پیشرفت کند آن کار نباید شغلش باشد بلکه باید عشقش باشد! کسانی که در این راه فقط به فکر تجارت هستند به یقین محدوده وسعت دیدشان با کسی که حفظ گروه و گروه نوازی عشق وی است بسیار فرق می کند و ممکن است دور اندیشی های آن عاشق سینه چاک را نداشته باشد؛ چراکه تاجر فقط به نتایج مالی می اندیشد.

گروه دستان همیشه مستقل بوده و روی پای خود ایستاده است. این گروه کار خود را با کنسرت های کوچک در سالن های غیر حرفه ای آغاز کرد و بعضی مواقع مجبور بودیم در بعضی سالن ها خودمان صندلی بچینیم و با خودمان امکانات صوتی ببریم.

گروه با گذشت و خرج کردن از کیسه شخصی ارتباط خود را با سازمان ها و برگزار کنندگان کنسرت غیر ایرانی باز کرد و توانست راه خود را به فستیوال های موسیقی باز کند و به مرور از دستان برای برنامه های سالیانه دعوت شد و اینگونه شد که دستان، دستان شد. به گونه ای که الان در سالن های بزرگی مانند سالن فیلارمونیک اورنج کانتی و یا رویال فستیوال لندن کنسرت می دهیم.

در زمینه حمایت از اعضای گروه نیز باید بگویم نه تنها حمایتی نداشتیم بلکه مجبور بودیم با بسیاری از مشکلات که در سر راهمان قرار می گرفت، دست و پنجه نرم کنیم؛ چراکه وقتی که گروه بزرگتر می شود، یا فضای کاری به آنها داده نمی شود و یا اینکه فشارهایی از طرف گروههای دیگر که تحمل رشد گروه دیگر را نداشته باشند، به وجود می آید!

  • با توجه به صحبتهای خودتان که گفتید تفکر آهنگسازی در نوع صدادهی گروه موثر است، فکر می کنید اگر حمید متبسم از گروه دستان برود آیا باز هم صدای دستان همین صدای کنونی خواهد بود؟

- تمام پدیده ها در حال تغییر است اما آنچه در گروه دستان مشهود است این است که دستان به یک تفکر ذاتی و درون گروهی رسیده است؛ یعنی اینکه اگر من هم از گروه بروم بالاخره گروه دستان در طی زمان به یک تفکری رسیده است که اگر نوازنده ای از خارج وارد گروه شود، در تفکر گروهی حل شود. حتی ممکن است من از گروه بروم، آهنگسازی بیاید که صدا دهی گروه بسیار هم بهتر شود اما با این حال باید بگویم تغییرات ناگزیر پیش می آید.

ممکن است من یک روز نتوانم ساز بزنم اما مطمئن باشید که گروه اساسش باقی می ماند حتی اگر اعضایش عوض و یا پیر شوند.

  • پرسش بعدی مان در مورد ارکستر سیمرغ است که این ارکستر بر خلاف ارکسترهای شما که با حجم کوچکتر راه اندازی شده است بسیار عریض و طویل و 40 نوازنده دارد. برای این ارکستر می خواهید چه کار کنید؟ همچنین اینکه شما در حال حاضر چند گروه دارید؟
_- ارکستر سیمرغ برای قطعه ای راه اندازی شده است که نیاز به چنین ارکستری داشته است.

امیدوارم این گروه پابرجا بماند؛ چرا که یک کشور باید ارکستر رسمی داشته باشد و حفظ این ارکستر نه تنها برای گسترش سازهای ملی و فرهنگ موسیقی مهم است بلکه می تواند برای نوازنده ها شغل ایجاد کند.

الان می بینیم که دانشکده پزشکی یا پرستاری داریم که باید برای آینده شغلی آنها فکر بکنیم اما در موسیقی با اینکه هنرستان موسیقی داریم، دانشکده و کنسرواتور موسیقی داریم اما کسی به این فکر نمی کند که این فارغ التحصیلان این سازمان ها غیر از گسترش مسائل فرهنگی نیاز به کار و شغل هم دارند و باید بازار موسیقی را گسترش دهند.
با این حال ارکستر سیمرغ تا الان تمام وابستگی اش به اجرای همین دو قطعه یعنی "سیمرغ" و قطعه "ونوشه" است و بعد از این نگه داشته این ارکستر با این حجم نوازنده در توان شخصی من نیست.

همچنین گروه مضراب را با شاگردهایم در هلند درست کردم که در آن سازهایی مانند تار، سه تار، بم تار و سازهای کوبه ای وجود دارد و قائدتا رپرتوار آن مطالبی است که من به آنها می دهم، این گروه صدای خوشی دارد و رنگ آمیزی خاص خود را دارد.

  • در میان صحبتها گفتید در ارکستر مضراب از همراهی سه تار و تار و بم تار استفاده شده که این ترکیب به دلیل داشتن واخوانها در سه تار کمی عجیب به نظر میرسد؛ در این مورد خاص و موارد کلی، نگاه شما در آهنگسازی در موسیقی ایرانی و استدلال شما برای ترکیب سازهای یک ارکستر به چه صورت است؟

- من کاملا مخالف بی دلیل بزرگ کردن یک ارکستر با پیش فرض اینکه حجم ارکستر بیشتر شود، هستم؛ چراکه حجم ارکستر با اضافه کردن تعداد ساز ایجاد نمی شود و ما نمی توانیم با آوردن نامحدود از یک نوع ساز حجم ارکستر را بزرگتر کنیم.

اگر مثلا من در ارکستر پردیس از همنوازی دسته سه تارها و دسته تارها استفاده کردم به این دلیل بود که خواستم طعم ساز "چگور" را ایجاد کنم و این صدا ایجاد شد. پس استفاده من از سه تار به دلیل حجیم کردن ارکستر از نظر کمی نبوده.

مثلا یادم هست در قدیم برای اینکه یک خط موسیقی پرحجم دیده شود، یک خط ساز را دو دفعه در استودیو می نواختند که من کاملا با آن مخالفم؛ چراکه دفعه دوم ممکن است کار تمیز ارائه نشود و در کار خلل ایجاد شود. بنابراین، تعداد سازها در یک ارکستر باید منطق داشته باشد. الان هم نمی دانم در گروه های تکصدایی چه منطقی حاکم است که مثلا از یک ساز 5 نوازنده در گروه است!

برای من تک تک سازها در یک ارکستر باید منطق داشته باشد و کلا با لشکر کشی مخالفم؛ چراکه از ارزش کار کم می کند و در کارهای من فرقی نمی کند دو نوازی باشد، تریو، کوارتت یا کوئینتت و یا ارکستر بزرگی مانند سیمرغ، تمام سازها باید منطق داشته باشد حتی بعضی مواقع برای اینکه یک صدا با یک فرکانس خاص را می خواهم، مجبور شده ام که دو ساز را با هم ترکیب کنند تا به آن صدای دلخواه که در ذهنم است برسم.

  • شخصا اعتقاد دارم اگر پنج قله را برای کارهایی که شما در آن حضور محوری داشتید را بخواهم یاد کنم، همه این پنج اثر نام شما را به عنوان آهنگساز دارند؛ با توجه به اینکه بعضی از نوازنده های گروه دستان اقدام به ارائه یک آلبوم کرده اند، می خواستم ببینم تفاوت یک نوازنده خوب و یک آهنگساز چیست و اینکه آیا کسی که خوب نوازندگی می کند، بالقوه می تواند آهنگساز خوبی هم باشد؟

_- قائدتا من نمی توانم به محدوده هنری افراد وارد شوم و به کسی بگویم که چرا آهنگسازی می کنید؟! چرا که فعالیت هر هنرمندی به خودش مربوط است ولی اصولا به طور کلی هر نوازنده ای خوبی نمی تواند آهنگسازی کند. اصلا این گونه نیست که هر کسی که ساز خوب می زند بالطبع می تواند آهنگساز خوبی هم باشد؛ چراکه ذات آهنگسازی در ابتدا باید در ذات فرد باشد و با مدرسه رفتن و دانشگاه رفتنم و آموزش دادن هم به تنهایی به دست نمی آید.

همچنین تفکر آهنگسازی از دانش آهنگسازی می آید که در راستای آن، کسی که ذات آهنگسازی دارد باید علم آن را نیز یاد بگیرد. مثلا یک نوازنده سه تار اگر ساز شناسی بلد نباشد و خطی را برای ساز سنتور بنویسید ممکن است یک خط کاملا بی تکنیک یا بی نمک باشد؛ چرا که وسعت این سازها و صدا دهی آنها و... را نمی داند.
در حال حاضر شاهدیم که خیلی از گروه ها اصلا به اکتاو ها توجه نمی کنند و برایشان دو اکتاو بالا یا پایین فرقی ندارد! اما برای من نت دو زیر خط حامل با نت دو بالای خط حامل از نظر فرکانس کاملا با یکدیگر فرق دارد و تمام آثاری که می نویسم مشخص می کنم که این محدوده و این فرکانس صدا را می خواهم.

یا اینکه ساز سنتور یک ساز پر تحرکی است که پرش زیاد دارد و ممکن است یک نوازنده قطعه ای بنویسد و از گروه درخواست کند که آن قطعه را با هم بزنند اما اگر نوازنده ای سازشناسی نداند، نمی داند در این قطعه چه سازی چه بخشی را بزند و چه سازی توانای زدن آن خط را ندارد.

در فرهنگ ما بسیاری از سازها بداهه نوازی می کنند البته درموسیقی کلاسیک هم به صورت محدود این اتفاق رخ میداده و نوازنده در یک محدوده زمانی و طبق نظر آهنگساز بخش کوتاهی را به صورت بداهه اجرا می کرده و ممکن است در خیلی از نقاط آهنگساز به نوازنده بگوید که آنچه می نوازد طبق نظر و سلیقه وی نیست! اما در فرهنگ خودمان می بینیم که یک گروه دور هم جمع می شوند و براساس عادت پیشین درآمد می زنند، آواز می خوانند، رنگ اجرا می کنند و....! ممکن است این قطعه در سه اکتاو مختلف تعریف شده باشد اما در اجرا شاهدیم که فرقی زیادی بین فرکانس ها و بالا و پایین موجود نیست!

این فرهنگ غلط از عدم وجود فرهنگ گروه نوازی و چند صدایی نوازی می آید.

  • قرار است در روزهای آتی کنسرت به نام گل سرخ را در ایران اجرا کنید که این آلبوم فروش نسبتا موفقی در ایران داشته است. چه شد که به این فکر افتادید که به نام گل سرخ در ایران اجرا شود؟ با توجه به این که اشعار آلبوم به نام گل سرخ اشعار نو است (از دکتر شفیعی کدکنی) و برخلاف اغلب کارهای شما که بیشتر از اشعار کلاسیک استفاده می کنید چه تفاوتی بین آهنگسازی اشعار کلاسیک و نو وجود دارد.

_ به نام گل سرخ جزو عزیزترین فرزندان من است و من فکر ساختن آن را از سال 2000 داشته ام و با اشعار شفیعی کدکنی زندگی کرده ام و برای من تلفیق شعر کلاسیک با شعر جدید آنچنان فرقی نمی کند؛ چرا که جداگانه با هر کلمه و بر اساس هجاهایش برخورد می کنم و برایم شعر کهن و نو یکسان است.

با این حال شاهدیم نوع موسیقی که شعر شفیعی کدکنی می خواهد، یک رنگ آمیزی دیگری را می طلبد و به همین دلیل از یک ساز غیر ایرانی (سیتار) استفاده کرده ام و اگر شنونده نوازنده را نبیند زمانی که سیتار شروع به نواختن می کند یک لحظه غیر منتظره می شوند. همچنین در این آلبوم تغییر مقام ها و مدهای موسیقی غیره منتظره است؛ چرا که در شعر شفیعی کدکنی لحظاتی وجود دارد که خشونت دارد و با وجود اینکه هنر باید ملایم باشد اما در بعضی از مواقع مجبور است که خشونت را با اصول زیبا شناسی به مخاطب منتقل کند.

مثلا در شعر از این گریوه به دور/ در آن کرانه ببین:/ بهار آمده،/ از سیم خاردار گذشته... سروده شفیعی کدکنی و یا در شعر کباب قناری برآتش سوسن و یاس/ روزگار غریبیست نازنین / ابلیس پیروزمست سور عزای ما را سفره نشسته است / خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد... سروده احمد شاملو شاهدیم که شعر سیاهی دارد و می خواهد زشتی را بیان کند و طبیعی است که این شعررا با یک ترکیب گروهی که فلان هنرمند بیاید و یک بیات ترک بزند و شعری هم بخواند جور در نمی آید.

البته باید این نکته را بگویم که در این کنسرت به جای ساز سیتار از ساز سارود استفاده کردیم که رجیب چاکرابورتی آن را می نوازد و دلیل آن برای این که سیتار را به صحنه نیاورده ام این بوده است که برای این سازنگه داشتن کوکهای بالا در مدت کنسرت مشکل است.
منبع: 
روزنامه آرمان
تاریخ انتشار : دوشنبه 16 خرداد 1390 - 00:00

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:47

باسلام و اوقات خوش به محضر استاد محترم جناب متبسم گرامیم . استاد در صورت ممکن لطف کنید یک وقت حضوری خواهانم در صورت ممکن به ایمیل ادرسم بنده جواب کوتاهی ارسال بفرمایید.موضوع در مورد همسرم گرامیم میباشد ایشان سالهاست با موسیقی اشنایی دارند ، و یکی از شاگردان استاد صدیف در ایران بوده است ، همکنون ما در هلند هسیم و قصد داریم با شمای بزرگوار دیداری داشته باشیم . با تشکراز شما استاد ارجمندم خلیلی شهر هیلفرسوم هلند

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود با لشکرکشی در موسیقی مخالفم! | موسیقی ما