جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
گفت‌و‌گو با یکی از ۵۰ نوازنده بر‌تر دنیا به انتخاب مجله انگلیسی و معتبر Songlines
علی‌اکبر مرادی: تنبور، تنها راوی موسیقی قدیم مشرق‌زمین و ایرانی است
موسیقی ما - لابد اگر موسیقی مقامی کار نمی‌کرد و زمینه‌ی فعالیتش موسیقی سنتی بود، چهره‌ای بسیار شناخته شده‌تر بود. اگرچه حالا نیز به عنوان یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان ایرانی شناخته می‌شود،‌ تا حدی که مجله معروف «Songlines» او را در میان 50 نوازنده برتر دنیا جای داده است.

«علی‌اکبر مرادی» را باید از معدود خنیاگران موسیقی مقامی دانست که به موسیقی ایرانی نیز تسلط کافی دارد. «مقام‌دان» است و آهنگساز و نوازنده صاحب‌سبک تنبور. او این ساز را در محضر اساتید بزرگِ تنبور چون سید ولی حسینی، سید محمود علوی، کاکی الله‌مراد حمیدی، آمیرزا صید علی کفاشیان، درویش‌علی میردرویشی و سید هاشم به‌طور مستقیم یا از طریق آثارشان فرا گرفته است.

در این سال‌ها علاوه بر نوازندگی و آهنگسازی دست به جمع‌آوری، فراگیری و ثبت مقامات کهن تنبور کرده است. این مقامات (72 مقام) سال‌ها بعد توسط خانه فرهنگ‌های جهان در پاریس و بعد از آن در ایران در چهار CD انتشار یافت. مرادی در جهت ثبت و ضبط و انتشار روایت‌های اصیل موسیقی کردی تلاش‌های فراوانی کرده و در شناخت و درک نغمه‌های اصیل موسیقی مناطق کُردنشین کارشناسی تمام‌عیار به شمار می‌رود و بسیاری از موسیقی‌دانان در داخل و خارج کشور به او و آثارش استناد می‌کنند.
 
***
 
  • * شما بارها گفته‌اید که تنبور تنها يك ساز نيست، بلکه موسيقي است. بحث را از اینجا شروع کنیم که منظورتان از اين عبارت چیست؟
بله،‌ همچنان معتقدم تنبور،‌ تنها يك ساز نيست. بهتر است بگويم تنبور، تنها راوي موسيقي قديم مشرق‌زمين و ايراني است. چون این ساز به همان ميزاني كه در رديف موسيقي ايران مطلب دارد، به همان حجم هم مقام دارد. حدود 72 مقام در بخش‌های مقام‌هاي مجازي، مجلسي، باستاني و مقامات كلام. كساني كه با موسيقي آشنا هستند مي‌دانند که اين مقامات كهن‌تر و قديمی‌تر از رديف دستگاهی موجود و موسيقي عبدالقادر مراغه‌اي و ديگران است.
 
  • * ظاهراً اين مقام‌ها هزار سال قدمت دارند.
شايد هم بيشتر. چون مهم‌ترین نکته در اين مقامات -مخصوصاً مقامات كلام- ادوار قديم موسيقي ايران است كه امروزه كاملاً فراموش شده‌اند. يكي از دلايل فقر موسيقي سنتي ما نداشتن ريتم‌هاي متنوع ادوار قديم است كه متأسفانه كاري در مورد آن انجام نشده و تحقيقات صورت گرفته نیز، كم‌دامنه هستند. به همین خاطر نتيجه‌اي براي موسيقي حاصل نمي‌شود.
 
  • * برای سال‌های زیادی مقامات تنبور عمومي نشده بود و تقریباً از 30 سال قبل بود که برخی موزیسین‌ها روايت‌هايي از این ساز را منتشر کردند. در این میان بيشتر كساني كه نوازنده‌ی تار يا سه‌تار بودند به اين سمت آمده و بعضاً به شهرت و محبوبيت هم دست پيدا كردند. با این وجود اين روايت‌ها تا چه اندازه درست و تا چه حد برداشت آزاد از اين موسيقي بوده است؟
اصل مقامات تنبور و چيزي كه باقي مانده و دست‌نخورده‌تر است، بيشتر در منطقه «هورامان» (گوران) وجود دارد. گوران بخشي از هورامان جنوبي است. خوشبختانه به دليل صعب‌العبور بودن منطقه و اينكه امكان ارتباط با ساير فرهنگ‌ها كمتر بوده، اين مقامات توسط اهالي ذوق و موسيقي به صورت دست‌نخورده حفظ شده است. اما متأسفانه به همين دلايل، اين مقامات به جاهاي ديگر هم نرفته است. اگر گوران را بخشي از ايران بدانيم، فرهنگ اين بخش متعلق به كل ايران و كل جهان است.

اين مقامات از قديم شايد هزارها يا صدها سال قبل به صورت دست‌نخورده باقي مانده‌اند. كساني كه روايت‌هايي از این موسیقی ارائه داده‌اند، یا از اين فرهنگ نبوده‌ يا اصلاً شاگرد اين ساز و موسيقي نبوده‌اند و در نتیجه اين روايت‌ها به حقيقت نزديك نيست. مگر روایت كساني كه متعلق به همان فرهنگ بوده و سال‌ها در اين كار شاگردي و تلمذ كرده و اساتيد بزرگ را از نزديك ديده باشند و در نهايت به عمق معاني اين مقامات رسيده باشند. تنها در این صورت است که چنين روايتي قابل اعتماد است.
 
  • * امروزه در مورد ساز تنبور حرف‌ها و بحث‌هاي زيادي مطرح می‌شود و در رپرتوارهاي مختلف از اين ساز استفاده مي‌‌شود و حتي نوازندگان جواني هستند كه ادعا مي‌كنند به اين ساز تكنيك‌هايي را اضافه كرده و كارهاي خاص و تازه‌اي انجام مي‌دهند. تعريف شما از تكنيك در اين ساز و اين موسيقي چيست و آيا اين نوآوري‌ها اتفاقات خوبي هستند يا آسيب‌زننده؟
براي يك جوان قبل از هر چيز آموزش مهم است. جواني كه مي‌‌خواهد نواختنِ يك ساز ايراني را بياموزد، باید بداند نخستين قدم اين است که از كساني كه عمري در راه اين ساز صرف كرده‌اند، تلمذ كنند و بياموزند. بعد از آن وقتي مقامات را به تشخيص استادشان فرا گرفتند و نام نوازنده برایشان به كار رفت، آثار ديگر اساتيد را گوش كنند. در آن صورت مي‌توانند در آن چهارچوب، آن‌هم با مشورت بزرگ‌ترها كار كنند. البته نکته‌ی مهم در این میان، این است که بايد مسئوليتي برای خودشان قائل باشند؛ نه اینکه اين ساز را فرا بگيرند تا يك عده برايشان كف بزنند، آن هم كف ناآگاهان نه كف اهل خرد. در این صورت انجام کارهای جدید خیلی هم خوب است؛ چون موسيقي ما با اضافه شدن مواردي به آن زنده مي‌ماند، منتها در همان چارچوب. يعني به اصل زيبا و صيقل‌خورده لطمه وارد نشود. اگر مورد بهتري به موارد قبلي اضافه شود، خدمتي انجام گرفته و اگر به اصل و زيبايي‌ها لطمه وارد كند، خرابكاري صورت مي‌گيرد.
 
  • * در نوازندگي شما به واسطه شناخت‌تان از موسيقي رديف، الهاماتي از اين موسيقي و حتي موسيقي‌هاي ديگر هم وجود دارد. مرز اين الهام گرفتن از ديگر موسيقي‌ها را چطور مي‌توان تعيين كرد؟
عجيب نيست كه موسيقي‌هاي ايراني به هم نزديك باشند. فرض كنيد در مقامات تنبور مقامي به عنوان «روش كهن» وجود دارد که يك گوشه‌ی ايراني است. مثلاً من «گل و خاك» را (كه يك مقام تنبور است) مي‌نوازم. اگر آن را به خوبي بررسي كنيم، متوجه مي‌شويم «گل و خاك» بوده و بعدها مثلاً «عراق» گفته شده است. اين ارتباطات را وقتي پيدا مي‌كنيم، مي‌توانيم بين گذشته و حال پلي بزنيم. مثلا اگر يك نفر كُرد خيلي آرام صحبت كند، يك فارسي زبان مي‌تواند 50 درصد حرف‌هایش را متوجه شود. چون مردم ايران در يك چارچوب و يك ملت بوده‌اند، خيلي از مواردشان به هم شبيه است و موسيقي‌هاي ايراني قديمي و جديد هم در ارتباط بوده‌اند و اگر اين ارتباط به هم وصل شود، البته به شرطي كه صداي تنبور صداي غالب باشد و بيشتر مقامات به گوش برسد تا به سمت موسيقي ديگري برود، و آنها زير سيطره اين مقامات قرار بگيرند كار خوبي است؛ اما اگر تنبور فراموش شود و شنيده نشود، در آن صورت افراط صورت گرفته است.
 
  • * در چند سال گذشته بحث ثبت شدن تار به نام آذربايجان پيش آمده اما اين بحث در مورد تنبور پيش نيامده در حالي كه به نظرم تنبور بسیار قديمي‌تر از تار است.
اگر در يك كشور ديگر ثبت شود بحث‌ها شروع مي‌‌شود، نگران نباشيد. (با خنده) من خودم خيلي كارها براي تنبور كرده‌ام و خدا را شكر مي‌كنم كه هيچ زحمتي در اين كار نبود و همه عشق بود. هر كاري در اين زمينه كردم، ناراحت نشدم و فقط به من خوش مي‌گذشت. در واقع مقامات را جمع كردم و در خانه فرهنگ‌هاي جهان در پاريس در قالب چهار CD منتشر كردم و چند سال بعد در ايران هم اين كار منتشر شد. مقامات مجلسي را سال‌ها پيش به صورت آموزشي منتشر كردم. دو سال قبل براي آموزش تنبور كتابي به زبان ساده تأليف كردم كه از آن استقبال خيلي خوبی هم شد.
 
  • * همان كتابي كه جايزه جشن خانه موسيقي را از آن خود کرد.
بله. مكاني را در منطقه گوران كه روستاي زادگاهم است ساختم به نام «خانه تنبور» كه متأسفانه در دولت قبلي مورد بي‌مهري قرار گرفت. در واقع هر كاري كه براي اين ساز لازم بود به تنهايي و بدون هيچ توقعي انجام دادم؛ از آموزش، جمع‌آوري مقامات، اجرا، معرفي در خارج، ساختن خانه‌اي بزرگ براي تنبور و... اميدوارم اين كارها مورد توجه قرار گيرد و تنبور را هم به عنوان آثار ملي ثبت كنند. چون تنبورسازي متعلق به ايران است و اميدوارم به نام كشور ديگري ثبت نشود.
 
  • * در 30، 40 سال گذشته محققان برجسته‌اي اين مقامات را گردآوري كرده‌اند يا موسيقي‌دانان محلي را به تهران دعوت كرده و يك‌سري آثار ضبط شده. اما باز هم آن كمكي كه بايد به موسيقي محلي مي‌شده، انجام نشده است. به نظرم تلاش شما براي راه‌اندازي «خانه تنبور» در كرمانشاه مي‌تواند الگوي سنتي آكادميك باشد براي اينكه به جاي دعوت از اساتيد يا رفتن نزدشان و ضبط كارشان آكادمي‌هاي كوچك مكتب‌خانه‌اي شكل بگيرد كه همانجا رشد كند.
زماني كه شما مي‌فرماييد سال‌ها پيش بود كه به همت استاد «محمدرضا درويشي» اين كار انجام شد و در قالب برنامه‌هاي «هفت اورنگ»، «آينه و آواز» و برنامه‌هاي ديگر (كه اكثر موسيقي‌دانان مقامي بعد از اين برنامه‌ها فوت شدند) آنچه بلد بودند ضبط كردند. اما پس از آن چنين برنامه‌هايي ادامه پيدا نكرده و همه‌چيز با ديدگاه درآمدزايي سنجيده شد. مثلاً قيمت يك صندلي در سالن 20، 30 هزار تومان باشد و قيمت بليت كنسرت براي يك دانشجو 120 هزار تومان و يك عده‌ پز بدهند كه رديف جلو نشسته‌اند و 120 هزار تومان بليت خريده‌اند نه اينكه بخواهند موسيقي گوش دهند. مثلاً در وزارت ارشاد طرحي به نام «سراهاي موسيقي» مطرح شد كه در هر مكاني براي موسيقي هر منطقه باشد مثلاً در كرمانشاه خانه تنبور، خراسان خانه دوتار و... باشد اما تا به حال عملاً هيچ كاري در اين زمينه صورت نگرفته است. به تازگی هم فقط از كنسرت‌هاي بي‌محتوا سخن گفته مي‌شود كه يك عده از آن راه درآمد كسب مي‌كنند.
 
  • * به عنوان سوال پايانی، شهرتي كه ساز تنبور در حال حاضر دارد را دوتار ندارد و به همان ميزان تغييراتي كه در تنبور به وجود مي‌آيد در دوتار به وجود نيامده. البته روايت‌هاي دوتار به شكل خراساني نسبت به اتفاقاتي كه به‌خصوص در پايتخت مي‌افتد دقيق‌تر است. به نظر شما اين اتفاقات براي كدام يك از اين دو ساز بهتر بوده است؟
به نظرم در كوتاه‌مدت براي تنبور و در درازمدت براي دوتار خوب است يعني دوتار حتماً محفو‌ظ‌‌‌تر خواهد ماند. در اروپا كشورهاي كوچكي كنار هم هستند مثل سوئيس، هلند، بلژيك و... که زبان همديگر را متوجه مي‌شوند اما مشكلي كه ما در ايران داريم اين است كه مثلاً يك فارسي زبان حاضر نيست چند كلمه از زبان كردي را بياموزد يا برعكس. يعني همه مي‌خواهند همه چيز به زبان فارسي خوانده شود و اين بزرگ‌ترين آفت سازهاي محلي است كه وقتي شعر را با سازي كه زياد با آن اخت نيست همراه مي‌‌كنند يك مقدار پايه مقامات سست و از اصليت خودش خارج مي‌شود. در واقع دوتار خراسان شانس بهتري از تنبور براي ماندگاري مطلق دارد.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 فروردین 1394 - 15:54

دیدگاه‌ها

سه شنبه 25 فروردین 1394 - 23:11

همیشه سلامت باشند استاد مرادی

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود علی‌اکبر مرادی: تنبور، تنها راوی موسیقی قدیم مشرق‌زمین و ایرانی است | موسیقی ما