بامداد امروز، استاد «عبدالوهاب شهیدی» بزرگمردِ آواز ایران درگذشت
مرغ پربشکسته به آسمان رفت
برایش بزرگداشت گرفته بودند؛ ابتهاج گفت: استاد برایمان میخوانی. نگاهش کرد و گفت: «مرغ پربشکسته را پرواز نیست / سینه مجروح را آواز نیست.» حالا بامدادِ امروز، مردِ بلندقامت موسیقی ایران در 99 سالگی درگذشت؛ خوانندهای بیمانند در تاریخ موسیقی ایرانی است که خاطرهی آثارش تا همیشه باقی خواهد ماند. استاد «عبدالوهاب شهیدی» صدایی لطیف و گرم داشت با تحریرهایی بهجا و ادای صحیح کلمات؛ بهطوری که نقل است او شعر را اجرا نمیکرد؛ بلکه زندگیاش میکرد و نمونهی آن در آواز برنامهی گلهای تازه شمارهی 7 (بهار آمد گل و نسرین نیاورد) اشاره کرد که استادِ آوازخوان، لحنی پرسشگر و در نهایتِ حیرت دارد.
شاید از همین روست که وقتی محمدرضا شجریان در سال ۱۳۸۹ در یازدهمین جشن خانه موسیقی روی صحنه تالار وحدت رفت تا هدیه تقدیر از عمری فعالیت موسیقایی استاد شهیدی را به او دهد، گفت: «او بزرگمرد آواز هنر ایران است و سالیان درازی است که دستش را بوسیدهام و در حضور او کُرنش کردم و هیچگاه به خود اجازه ندادم که در حضور او عرض هنر کنم و از این بابت که من آمدهام جایزه او را تقدیم کنم متاسفم، استاد مرا ببخش و من در اندازهای نیستم که جایزه شما را بدهم.»
او در شبِ «عبدالوهاب شهیدی» نیز که به همت مجلهی بخارا برگزار شد، دربارهاش گفت: «شهیدی همواره یک اعتبار و منش بزرگوارانه و انسانی در موسیقی ما بوده و هست، هر جا که شهیدی بود بالاترین عنوان هنر را داشت؛ چه در جشن هنر، چه در گلها و چه در دیگر محافل هنری. من همیشه در پشت این بزرگمرد خودم را پنهان میکردم و همیشه از او یاد میگرفتم که رفتار هنری چگونه باید باشد. بارها با سایه عزیز (هوشنگ ابتهاج) درباره این بزرگمرد صحبت کردهایم و سایه هم همیشه با احترام از او یاد میکرد. احترام بین ما به گونهای بود که کسی متوجه نمیشد اما وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. از وقتی که در رادیو بودم و به خصوص از زمانی که جناب سایه آنجا آمدند و برنامه گلهای تازه و گلچین هفته را تهیه کردند من همیشه در کنارشان بودم و خاطرات زیادی از آن موقع با هم داریم؛ در کنار استاد پایور که حق بزرگی بر گردن من دارند، در کنار محمدرضا لطفی و گروه شیدا، ارکستر گلها، جناب فرهاد فخرالدینی و دیگرگروههایی که با هم در رادیو بودیم که اغلب جناب شهیدی با این گروهها در رادیو و یا در کنسرتها برنامه داشتند.»
شجریان او را پیر دیر موسیقی ایران خواند: «یادم است که در جشن هنرها همیشه شب اول با صدای آقای شهیدی در کنار گروه استاد پابور برنامه اجرا میشد. ما آنجا نظارهگر بودیم و از هنرهای این بزرگمرد استفاده میکردیم. زمانی که در خدمت استاد اسماعیل مهرتاش بودم همواره استاد با احترام زیادی از اقای شهیدی یاد میکردند و عشق و محبت زیادی میان آنان بود. آقای مهرتاش میگفتند شهیدی اعتبار جامعه باربد است و ایشان با پشتکار و عشق فراوان در آنجا تلاش میکردند.»
اما او کیست و اهمیتش در موسیقی ایران به چه دلیل است؟
ایشان فرزند میرزا حسن شهیدی ملقب به صدرالاسلام بود و دهم مهرماه سال ۱۳۰۱ در شهر میمه و در خانوادهای روحانی متولد شد. خودش مشوق اصلی در فعالیتهای هنریاش را پدرش دانسته و در این باره گفته است: «پدر هم از آن جا که موسیقی را خیلی خوب میدانست، به من کمک میکرد و چند مثنوی را به من یاد داد که ای کاش نرفته بود و من از او بیشتر میآموختم. اما ۱۳ ساله بودم که ایشان درگذشت».
ایشان در گفتوگویی بیان کرده است: «ساز اول من «سنتور» بود که سال ۱۳۲۲ شروع کردم. ۱۲ سال سنتور میزدم. آن زمان رادیو گوش میکردم؛ رادیو خاورمیانه، عربی را که گوش میکردم، این صدای «عود» من را خیلی منقلب میکرد. این که میگویند هر کسی هر آرزویی دارد به آن میرسد، من هم به آرزوم رسیدم. اولین نفری که من را راهنمایی کرد، آقایی بود با نام «خضوری» که عرب و از اهالی «بصره» بود. با او آشنا شدم. برایم «عود» آورد؛ راهنماییام کرد؛ طرز کوک و انگشتگذاری را یاد داد. یک مدت هم با هم نوازندگی میکردیم. چون من با «تار» آشنایی داشتم، زود پیدایش کردم.»
او در دههی 1320 از محضرِ «اسماعیل مهرتاش» بهره برد و همان زمینهی ورودش به موسیقی را فراهم کرد. ایشان در آغاز به دلیلِ اصفهانی بودن، آوازهای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری را آموخت؛ اما با راهنماییهای استادش، صاحبِ سبکی منحصر بهفرد شد.
او در کنار خواندن، به نوازندگی سازهایی چون سنتور و عود میپرداخت و معتقد بود هر خوانندهای باید حتما بر یک ساز نیز اشراف داشته باشد؛ هر چند که او در سازش (عود) نوآوریهایی کرده و بنابرگفتههای خویش، تکنیکهای سازِ تار را بر عود پیاده کرده بود.
او در طول عمر هنری خویش با اساتیدِ بسیار همکاری داشت که از جملهی آنان میتوان به استادان جلیل شهناز، فرامرز پایور، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی اشاره کرد.
شهیدی علاوه بر صدها اجرا در رادیو،آثاری نیز منتشر کرد؛ از او چند صفحه ساز سلو و چند کاست تا پیش از انقلاب منتشر شده است. از سال دوم راه اندازی جشن هنر شیراز در آن هم شرکت داشت. آواز او با جواب تار استاد جلیل شهناز از ماندگارترین اجراهای عبدالوهاب شهیدی در جشن هنر است.
مهمترین آثار او کدام است؟
ترانهی «زندگی»، بیتردید یکی از برجستهترین آثار اوست. او این اثر را در دههی 40 خواند و همچنان یکی از پرمخاطبترین قطعاتِ موسیقی ایران است. این قطعه با پیشدرآمد: «اون نگاه گرم تو، جام شرابه، اما سرابه/ زندگی بی چشم تو، رنج و عذابه، رنج و عذابه....» در دستگاه ماهور و بر اساسِ دلبستگیهای استاد شهیدی به موسیقی محلی ایران است. این ترانه در قالب برنامه گلهای تازه شماره ۱۰۳ اجرا و پخش شده است.
یکی دیگر از تصانیفی که با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی برای موسیقی ایران به یادگار مانده، اثری است با شعری از مولانا که به سرپرستی استاد فرامرز پایور اجرا شده است: «داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود/ بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود» این برنامه در گلهای تازهی شمارهی 124 با نوازندگی استادان حسن ناهید (نی)، منصور صارمی (سنتور) و جهانگیر ملک (تنبک) اجرا شد و خود شهیدی نیز در او عود نواخت.
هوشنگ ابتهاج در کتاب پیر پرنیاناندیش دربارهی یکی دیگر از آثارِ او (برنامه گلهای تازه شماره ۷) به تفصیل سخن گفته است. ماجرا از این قرار بوده که استاد شهیدی مدتی روی مثنوی معروف و حزنانگیز سایه به نام بهار غمانگیز و با مطلعِ بهار آمد گل و نسرین نیاورد... کار میکرده و در سال ۱۳۵۱ از سایه درخواست میکند تا موافقت کند وی آن را بخواند. این شعر در فضای یأس و سرخوردگی و خفقانِ پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ سروده شده است و سایه به سبب تبعاتی که خواندنِ آن میتوانسته داشته باشد، ابتدا به جای آن، شعری از وحشی بافقی را در همان وزن به استاد شهیدی میدهد؛ اما پیگیری عبدالوهاب شهیدی سرانجام سایه را مجاب میکند که شعر را در اختیار شهیدی قرار دهد برای اجرا؛ اجرایی که به شکل بداهه در آواز بیات اصفهان خوانده شده و با حضور پیانوی استاد جواد معروفی و ویلون استاد همایون خرّم نواخته شده و از ماندگارترین آثار استاد عبدالوهاب شهیدی است. بخش با کلامِ برنامه آوازی است که اینگونه آغاز میشود:
«همایون خرّم» نیز در گفتوگویی درباره این برنامه بدین شکل توضیح داده است: «این برنامه را که میفرمایید، آهنگ آن را من و آقای جواد معروفی زدیم؛ یعنی فقط ما دو تا اجرای موسیقی کردیم و البته آقای عبدالوهاب شهیدی هم خیلی خوب خواندند. خاطرهیی من از اجرای این اثر دارم. چندی پیش که آقای ابتهاج به ایران آمده بودند، به من گفتند: در برنامه گلهای تازه شماره هفت، برای بار اول یک چیزی زدی، مدتی هم همان را میزدی، بعد گفتی از این اجرا خوشم نیامد، دوباره باید بزنم، که مرتبه دوم با جواد معروفی اجرا کردید و راضی شدید. این حرف آقای ابتهاج مرا به یاد آن روز انداخت که میخواستیم برنامه را ضبط کنیم. بله؛ برنامه خوبی شد. خود من هم این برنامه را دوست دارم؛ شهیدی هم خیلی خوب خواند و همکاری من و مرحوم جواد معروفی بسیار خوب از آب درآمد.»
تقدیر در موسیقی ما
در اولین جشن سالانه موسیقی ما از هنرمندانی سرشناسی از جمله عبدالوهاب شهیدی تقدیر شد. علی هاشمی از دوستان نزدیک عبدالوهاب شهیدی در این مراسم گفت: «عبدالوهاب شهیدی یکی از قدیمیترین دوستان من است که به پاکسرشتی او همواره به خود بالیدهام. او در ۵۰ سال فعالیتی که در عرصه موسیقی داشت کارهای ارزشمندی کرد که هرگاه به یاد آنها میافتم اشک از چشمانم جاری میشود. پاکدامنی و درست زندگی کردن استاد شهیدی به حدی بود که یادم میآید محمدرضا شجریان در جایی میگفت وی و عبدالوهاب شهیدی در زمانی که برای رادیو کار میکردند روزه میگرفتند و این چیز کمی نبود که بخواهیم اینطور راحت از آن عبور کنیم؛ بنابراین من به حضور دوست شریفی چون عبدالوهاب شهیدی افتخار میکنم و آرزو میکردم ای کاش برنامه طوری چیده میشد که هنرمند جوانی چون همایون شجریان لوح تقدیر را به استاد شهیدی تقدیم میکرد. پس از این صحبتها همایون شجریان روی صحنه آمد تا لوح سپاس و تندیس طلایی موسیقی ما را به عبدالوهاب شهیدی تقدیم کند که این کار با استقبال حضار همراه شد.»
شاید از همین روست که وقتی محمدرضا شجریان در سال ۱۳۸۹ در یازدهمین جشن خانه موسیقی روی صحنه تالار وحدت رفت تا هدیه تقدیر از عمری فعالیت موسیقایی استاد شهیدی را به او دهد، گفت: «او بزرگمرد آواز هنر ایران است و سالیان درازی است که دستش را بوسیدهام و در حضور او کُرنش کردم و هیچگاه به خود اجازه ندادم که در حضور او عرض هنر کنم و از این بابت که من آمدهام جایزه او را تقدیم کنم متاسفم، استاد مرا ببخش و من در اندازهای نیستم که جایزه شما را بدهم.»
او در شبِ «عبدالوهاب شهیدی» نیز که به همت مجلهی بخارا برگزار شد، دربارهاش گفت: «شهیدی همواره یک اعتبار و منش بزرگوارانه و انسانی در موسیقی ما بوده و هست، هر جا که شهیدی بود بالاترین عنوان هنر را داشت؛ چه در جشن هنر، چه در گلها و چه در دیگر محافل هنری. من همیشه در پشت این بزرگمرد خودم را پنهان میکردم و همیشه از او یاد میگرفتم که رفتار هنری چگونه باید باشد. بارها با سایه عزیز (هوشنگ ابتهاج) درباره این بزرگمرد صحبت کردهایم و سایه هم همیشه با احترام از او یاد میکرد. احترام بین ما به گونهای بود که کسی متوجه نمیشد اما وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. از وقتی که در رادیو بودم و به خصوص از زمانی که جناب سایه آنجا آمدند و برنامه گلهای تازه و گلچین هفته را تهیه کردند من همیشه در کنارشان بودم و خاطرات زیادی از آن موقع با هم داریم؛ در کنار استاد پایور که حق بزرگی بر گردن من دارند، در کنار محمدرضا لطفی و گروه شیدا، ارکستر گلها، جناب فرهاد فخرالدینی و دیگرگروههایی که با هم در رادیو بودیم که اغلب جناب شهیدی با این گروهها در رادیو و یا در کنسرتها برنامه داشتند.»
شجریان او را پیر دیر موسیقی ایران خواند: «یادم است که در جشن هنرها همیشه شب اول با صدای آقای شهیدی در کنار گروه استاد پابور برنامه اجرا میشد. ما آنجا نظارهگر بودیم و از هنرهای این بزرگمرد استفاده میکردیم. زمانی که در خدمت استاد اسماعیل مهرتاش بودم همواره استاد با احترام زیادی از اقای شهیدی یاد میکردند و عشق و محبت زیادی میان آنان بود. آقای مهرتاش میگفتند شهیدی اعتبار جامعه باربد است و ایشان با پشتکار و عشق فراوان در آنجا تلاش میکردند.»
اما او کیست و اهمیتش در موسیقی ایران به چه دلیل است؟
ایشان فرزند میرزا حسن شهیدی ملقب به صدرالاسلام بود و دهم مهرماه سال ۱۳۰۱ در شهر میمه و در خانوادهای روحانی متولد شد. خودش مشوق اصلی در فعالیتهای هنریاش را پدرش دانسته و در این باره گفته است: «پدر هم از آن جا که موسیقی را خیلی خوب میدانست، به من کمک میکرد و چند مثنوی را به من یاد داد که ای کاش نرفته بود و من از او بیشتر میآموختم. اما ۱۳ ساله بودم که ایشان درگذشت».
ایشان در گفتوگویی بیان کرده است: «ساز اول من «سنتور» بود که سال ۱۳۲۲ شروع کردم. ۱۲ سال سنتور میزدم. آن زمان رادیو گوش میکردم؛ رادیو خاورمیانه، عربی را که گوش میکردم، این صدای «عود» من را خیلی منقلب میکرد. این که میگویند هر کسی هر آرزویی دارد به آن میرسد، من هم به آرزوم رسیدم. اولین نفری که من را راهنمایی کرد، آقایی بود با نام «خضوری» که عرب و از اهالی «بصره» بود. با او آشنا شدم. برایم «عود» آورد؛ راهنماییام کرد؛ طرز کوک و انگشتگذاری را یاد داد. یک مدت هم با هم نوازندگی میکردیم. چون من با «تار» آشنایی داشتم، زود پیدایش کردم.»
او در دههی 1320 از محضرِ «اسماعیل مهرتاش» بهره برد و همان زمینهی ورودش به موسیقی را فراهم کرد. ایشان در آغاز به دلیلِ اصفهانی بودن، آوازهای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری را آموخت؛ اما با راهنماییهای استادش، صاحبِ سبکی منحصر بهفرد شد.
او در کنار خواندن، به نوازندگی سازهایی چون سنتور و عود میپرداخت و معتقد بود هر خوانندهای باید حتما بر یک ساز نیز اشراف داشته باشد؛ هر چند که او در سازش (عود) نوآوریهایی کرده و بنابرگفتههای خویش، تکنیکهای سازِ تار را بر عود پیاده کرده بود.
او در طول عمر هنری خویش با اساتیدِ بسیار همکاری داشت که از جملهی آنان میتوان به استادان جلیل شهناز، فرامرز پایور، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی اشاره کرد.
شهیدی علاوه بر صدها اجرا در رادیو،آثاری نیز منتشر کرد؛ از او چند صفحه ساز سلو و چند کاست تا پیش از انقلاب منتشر شده است. از سال دوم راه اندازی جشن هنر شیراز در آن هم شرکت داشت. آواز او با جواب تار استاد جلیل شهناز از ماندگارترین اجراهای عبدالوهاب شهیدی در جشن هنر است.
مهمترین آثار او کدام است؟
ترانهی «زندگی»، بیتردید یکی از برجستهترین آثار اوست. او این اثر را در دههی 40 خواند و همچنان یکی از پرمخاطبترین قطعاتِ موسیقی ایران است. این قطعه با پیشدرآمد: «اون نگاه گرم تو، جام شرابه، اما سرابه/ زندگی بی چشم تو، رنج و عذابه، رنج و عذابه....» در دستگاه ماهور و بر اساسِ دلبستگیهای استاد شهیدی به موسیقی محلی ایران است. این ترانه در قالب برنامه گلهای تازه شماره ۱۰۳ اجرا و پخش شده است.
یکی دیگر از تصانیفی که با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی برای موسیقی ایران به یادگار مانده، اثری است با شعری از مولانا که به سرپرستی استاد فرامرز پایور اجرا شده است: «داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود/ بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود» این برنامه در گلهای تازهی شمارهی 124 با نوازندگی استادان حسن ناهید (نی)، منصور صارمی (سنتور) و جهانگیر ملک (تنبک) اجرا شد و خود شهیدی نیز در او عود نواخت.
هوشنگ ابتهاج در کتاب پیر پرنیاناندیش دربارهی یکی دیگر از آثارِ او (برنامه گلهای تازه شماره ۷) به تفصیل سخن گفته است. ماجرا از این قرار بوده که استاد شهیدی مدتی روی مثنوی معروف و حزنانگیز سایه به نام بهار غمانگیز و با مطلعِ بهار آمد گل و نسرین نیاورد... کار میکرده و در سال ۱۳۵۱ از سایه درخواست میکند تا موافقت کند وی آن را بخواند. این شعر در فضای یأس و سرخوردگی و خفقانِ پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ سروده شده است و سایه به سبب تبعاتی که خواندنِ آن میتوانسته داشته باشد، ابتدا به جای آن، شعری از وحشی بافقی را در همان وزن به استاد شهیدی میدهد؛ اما پیگیری عبدالوهاب شهیدی سرانجام سایه را مجاب میکند که شعر را در اختیار شهیدی قرار دهد برای اجرا؛ اجرایی که به شکل بداهه در آواز بیات اصفهان خوانده شده و با حضور پیانوی استاد جواد معروفی و ویلون استاد همایون خرّم نواخته شده و از ماندگارترین آثار استاد عبدالوهاب شهیدی است. بخش با کلامِ برنامه آوازی است که اینگونه آغاز میشود:
«همایون خرّم» نیز در گفتوگویی درباره این برنامه بدین شکل توضیح داده است: «این برنامه را که میفرمایید، آهنگ آن را من و آقای جواد معروفی زدیم؛ یعنی فقط ما دو تا اجرای موسیقی کردیم و البته آقای عبدالوهاب شهیدی هم خیلی خوب خواندند. خاطرهیی من از اجرای این اثر دارم. چندی پیش که آقای ابتهاج به ایران آمده بودند، به من گفتند: در برنامه گلهای تازه شماره هفت، برای بار اول یک چیزی زدی، مدتی هم همان را میزدی، بعد گفتی از این اجرا خوشم نیامد، دوباره باید بزنم، که مرتبه دوم با جواد معروفی اجرا کردید و راضی شدید. این حرف آقای ابتهاج مرا به یاد آن روز انداخت که میخواستیم برنامه را ضبط کنیم. بله؛ برنامه خوبی شد. خود من هم این برنامه را دوست دارم؛ شهیدی هم خیلی خوب خواند و همکاری من و مرحوم جواد معروفی بسیار خوب از آب درآمد.»
تقدیر در موسیقی ما
در اولین جشن سالانه موسیقی ما از هنرمندانی سرشناسی از جمله عبدالوهاب شهیدی تقدیر شد. علی هاشمی از دوستان نزدیک عبدالوهاب شهیدی در این مراسم گفت: «عبدالوهاب شهیدی یکی از قدیمیترین دوستان من است که به پاکسرشتی او همواره به خود بالیدهام. او در ۵۰ سال فعالیتی که در عرصه موسیقی داشت کارهای ارزشمندی کرد که هرگاه به یاد آنها میافتم اشک از چشمانم جاری میشود. پاکدامنی و درست زندگی کردن استاد شهیدی به حدی بود که یادم میآید محمدرضا شجریان در جایی میگفت وی و عبدالوهاب شهیدی در زمانی که برای رادیو کار میکردند روزه میگرفتند و این چیز کمی نبود که بخواهیم اینطور راحت از آن عبور کنیم؛ بنابراین من به حضور دوست شریفی چون عبدالوهاب شهیدی افتخار میکنم و آرزو میکردم ای کاش برنامه طوری چیده میشد که هنرمند جوانی چون همایون شجریان لوح تقدیر را به استاد شهیدی تقدیم میکرد. پس از این صحبتها همایون شجریان روی صحنه آمد تا لوح سپاس و تندیس طلایی موسیقی ما را به عبدالوهاب شهیدی تقدیم کند که این کار با استقبال حضار همراه شد.»
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 اردیبهشت 1400 - 18:13
افزودن یک دیدگاه جدید