جشنواره سى وهفتم فیلم فجر - نگاهی به موسیقی فیلمهای مردی بدون سایه و درخونگاه
يكدستى و پريشانى
نسيم قاضى زاده: بهانه نوشتن هر روزه براي موسيقى فيلمها طبق معمول هر سال مهيا شده. سى و هفتمين جشنواره آغاز شده و همچون سالهاي قبل بناى بررسي موسيقي فيلمها را داريم.
.
مردي بدون سايه -فارغ از ارزشگذاری، در كارهاى اوركي اتفاقى است بىشباهت به آثار قبلي او. او موسيقى اى ساخته كه نه تنها قصد خودنمايى ندارد كه آمده است تا فقط ميهمانى خوب براى گوشهاى مخاطب باشد، ميهمانى كه قصههاى شنيدنىِ آرام دارد.
تيتراژ، شروعى تماتيك دارد كه تكليف را با موسيقى از همان ابتدا روشن ميكند؛ زهى ها آرام و موزون مينوازند و قرارنيست اوج هاى نمايشى داشته باشد. سكانس ابتدايى، سكانسى است خشن كه موسيقى درونى خود را دارد كه با اواهاى زنانه همراه است و اين دلهره را با خود مى آورد كه نكند قرار است ادامه موسيقى با همين روند باشد.
اما خوشبختانه خيلى زود موتيف اصلى خودش را نشان مى دهد و دل را قرص میکند كه قرار نيست اين قاب تغيير كند.
از بهترین اتفاقاتی که در موسیقی "مردی بدون سایه" میافتد این است که موسيقي قصد رخنمایی ثانیه به ثانیه را ندارد، موزون، کم حجم، نامحسوس و آرام با تمی خوب پیش میرود. شنيده نميشود امااثرگذار است.
در صحنههایی از فیلم که در اسپانيا میگذرد، طبیعی است که لحن موسیقی تغییر میکند و همچون حال و هوای خود فیلم، موسیقی هم حال و هوايی گرم دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای قابل تامل این ساندترک، به خصوص در مقایسه با دیگر موسیقیهای فیلمهای روزهای ابتدایی، يكدستی آن است. حتی زمانی که موسیقی سعی دارد خلاف مسير قصه را برود، از راه اصلی خودش کج نمیشود. اورکی بعد از سالها حالا دیگر یکی از پختهترین آهنگسازان سینمای ایران است که قصدی برای نمایش صرف موسیقی ندارد بلکه برعکس، آمده تا حتما چیزی به تاثیرگذاری قصه بیفزاید و رسالتی که برای موسیقی فیلم تعریف شده را عملی کند.
شاید تنها بخشی در موسیقی آخرین ساخته رئیسیان که میتوان به آن ایرادی وارد کرد، سکانس تماشای فیلم حرف زدن سایه (لیلا حاتمی) و مدیرش (امیر آقایی) توسط ماهان (علي مصفا ) که موسيقي با فضاسازی همراه با ترس و اضطراب شنیده میشود. اما از آنطرف موسيقي صحنه هاي رويابيني ماهان بسیار خوب از آب درآمده. تمی که تا پایان فیلم همراه با مخاطب است و خودش را در تار و پود فیلم جا کرده؛ زهی هایی که بهترین شکل از آنها استفاده شده، توناليته خوب و رفت و امدهاي موجوار و فراز و فرودهای غير آزاردهنده. از سویی هوشمندی کارگردان در اختصاص فضاهای متعدد برای موسيقي هم قابل توجه است. ضمن اینکه محمدرضا دلپاك هم در تركيب صدا و موسیقی سنگ تمام گذاشته.
موسیقی روایتگر و پختۀ اورکی به جز زهيها روی ابوا و پيانویی که خودش نواخته مانور زیاد میدهد.
موسیقی آغازی تماتيك و گيرا دارد که مانور ویژهاش روی سازهای بادی-برنجی از همان ابتدا معلوم است و فضايی نوستالژيك و خاطرهای دارد. با ورود فیلم به فضای شخصی زندگی "رضا" (امین حیایی) که تازه از ژاپن بازگشته تمهای غريب موسيقي ژاپنی هم روی ساندترک شنیده میشوند که اوجش در سکانس رقص امين حيايي با كيمونوی ابریشمی سوغاتیاش است.
اما همچنانکه تیتراژ موسیقیای متفاوت از این موسیقی داشت، سکانس بعدی با مونولوگ كوتاه مليحه (مهراوه شريفي نيا) هم موسیقی کاملا متفاوت دارد و بين موسیقی ايراني و اركسترال غير ايراني مردد است. در صحنه اشک ریختن و صحبت مادر(ژاله صامتي)، صدای تارهمراه با اركستر شنیده میشود و شنونده با انواع و اقسام موسیقیها مواجه است. موسیقیهایی که هرجملهشان به تنهایی زیباست اما آشفتهگی تماتیک دارد.
از بهترين بخشهای موسيقي، سکانس حرف زدن دو رفيق با هم است. هرچند که وصل آن به موسيقي صحنه بعد و باریدن باران خوب نيست. یکی از اتفاقات خوب در موسیقی "درخونگاه" در سکانس ملاقات شهرزاد و دوست رضا در تیمارستان اتفاق میافتد، جایی که موسیقی نیست و سکوت در کنار تصویر دود سیگار و حال خوش رفیق جریان دارد.
موسیقی روی صحنه كوتاه تعقيب و گريز كه پر ضرب میشود و آدم را یاد قيصر میاندازد، زنگهای ايرانيای که موقع مرخص كردن رضا از بازداشتگاه شنیده میشود، تمهای موسیقی سنتی ایرانی که در تعقيب و گريز کاملا مشهود است، همه و همه از تغيير لحن اساسی موسیقی در کمتر از یک ساعت خبر میدهند.
هرچند، صداي باران، شخصيت اصلي صوتی فيلم است و مانع از دل سپردن صرف تماشاگر به موسیقی اما شاید اگر موسیقی "درخونگاه" که در جای جایاش، صدای "جرم" و "رئیس" و "محاکمه در خیابان" و "حکم" میآید، کمی منسجمتر عمل میکرد، امروز یکی از موسیقی فیلمهای خوب جشنواره را داشتیم.
- مردى بدون سايه
.
مردي بدون سايه -فارغ از ارزشگذاری، در كارهاى اوركي اتفاقى است بىشباهت به آثار قبلي او. او موسيقى اى ساخته كه نه تنها قصد خودنمايى ندارد كه آمده است تا فقط ميهمانى خوب براى گوشهاى مخاطب باشد، ميهمانى كه قصههاى شنيدنىِ آرام دارد.
تيتراژ، شروعى تماتيك دارد كه تكليف را با موسيقى از همان ابتدا روشن ميكند؛ زهى ها آرام و موزون مينوازند و قرارنيست اوج هاى نمايشى داشته باشد. سكانس ابتدايى، سكانسى است خشن كه موسيقى درونى خود را دارد كه با اواهاى زنانه همراه است و اين دلهره را با خود مى آورد كه نكند قرار است ادامه موسيقى با همين روند باشد.
اما خوشبختانه خيلى زود موتيف اصلى خودش را نشان مى دهد و دل را قرص میکند كه قرار نيست اين قاب تغيير كند.
از بهترین اتفاقاتی که در موسیقی "مردی بدون سایه" میافتد این است که موسيقي قصد رخنمایی ثانیه به ثانیه را ندارد، موزون، کم حجم، نامحسوس و آرام با تمی خوب پیش میرود. شنيده نميشود امااثرگذار است.
در صحنههایی از فیلم که در اسپانيا میگذرد، طبیعی است که لحن موسیقی تغییر میکند و همچون حال و هوای خود فیلم، موسیقی هم حال و هوايی گرم دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای قابل تامل این ساندترک، به خصوص در مقایسه با دیگر موسیقیهای فیلمهای روزهای ابتدایی، يكدستی آن است. حتی زمانی که موسیقی سعی دارد خلاف مسير قصه را برود، از راه اصلی خودش کج نمیشود. اورکی بعد از سالها حالا دیگر یکی از پختهترین آهنگسازان سینمای ایران است که قصدی برای نمایش صرف موسیقی ندارد بلکه برعکس، آمده تا حتما چیزی به تاثیرگذاری قصه بیفزاید و رسالتی که برای موسیقی فیلم تعریف شده را عملی کند.
شاید تنها بخشی در موسیقی آخرین ساخته رئیسیان که میتوان به آن ایرادی وارد کرد، سکانس تماشای فیلم حرف زدن سایه (لیلا حاتمی) و مدیرش (امیر آقایی) توسط ماهان (علي مصفا ) که موسيقي با فضاسازی همراه با ترس و اضطراب شنیده میشود. اما از آنطرف موسيقي صحنه هاي رويابيني ماهان بسیار خوب از آب درآمده. تمی که تا پایان فیلم همراه با مخاطب است و خودش را در تار و پود فیلم جا کرده؛ زهی هایی که بهترین شکل از آنها استفاده شده، توناليته خوب و رفت و امدهاي موجوار و فراز و فرودهای غير آزاردهنده. از سویی هوشمندی کارگردان در اختصاص فضاهای متعدد برای موسيقي هم قابل توجه است. ضمن اینکه محمدرضا دلپاك هم در تركيب صدا و موسیقی سنگ تمام گذاشته.
موسیقی روایتگر و پختۀ اورکی به جز زهيها روی ابوا و پيانویی که خودش نواخته مانور زیاد میدهد.
- در خونگاه
موسیقی آغازی تماتيك و گيرا دارد که مانور ویژهاش روی سازهای بادی-برنجی از همان ابتدا معلوم است و فضايی نوستالژيك و خاطرهای دارد. با ورود فیلم به فضای شخصی زندگی "رضا" (امین حیایی) که تازه از ژاپن بازگشته تمهای غريب موسيقي ژاپنی هم روی ساندترک شنیده میشوند که اوجش در سکانس رقص امين حيايي با كيمونوی ابریشمی سوغاتیاش است.
اما همچنانکه تیتراژ موسیقیای متفاوت از این موسیقی داشت، سکانس بعدی با مونولوگ كوتاه مليحه (مهراوه شريفي نيا) هم موسیقی کاملا متفاوت دارد و بين موسیقی ايراني و اركسترال غير ايراني مردد است. در صحنه اشک ریختن و صحبت مادر(ژاله صامتي)، صدای تارهمراه با اركستر شنیده میشود و شنونده با انواع و اقسام موسیقیها مواجه است. موسیقیهایی که هرجملهشان به تنهایی زیباست اما آشفتهگی تماتیک دارد.
از بهترين بخشهای موسيقي، سکانس حرف زدن دو رفيق با هم است. هرچند که وصل آن به موسيقي صحنه بعد و باریدن باران خوب نيست. یکی از اتفاقات خوب در موسیقی "درخونگاه" در سکانس ملاقات شهرزاد و دوست رضا در تیمارستان اتفاق میافتد، جایی که موسیقی نیست و سکوت در کنار تصویر دود سیگار و حال خوش رفیق جریان دارد.
موسیقی روی صحنه كوتاه تعقيب و گريز كه پر ضرب میشود و آدم را یاد قيصر میاندازد، زنگهای ايرانيای که موقع مرخص كردن رضا از بازداشتگاه شنیده میشود، تمهای موسیقی سنتی ایرانی که در تعقيب و گريز کاملا مشهود است، همه و همه از تغيير لحن اساسی موسیقی در کمتر از یک ساعت خبر میدهند.
هرچند، صداي باران، شخصيت اصلي صوتی فيلم است و مانع از دل سپردن صرف تماشاگر به موسیقی اما شاید اگر موسیقی "درخونگاه" که در جای جایاش، صدای "جرم" و "رئیس" و "محاکمه در خیابان" و "حکم" میآید، کمی منسجمتر عمل میکرد، امروز یکی از موسیقی فیلمهای خوب جشنواره را داشتیم.
تاریخ انتشار : یکشنبه 14 بهمن 1397 - 11:07
افزودن یک دیدگاه جدید