نگاهی به موسیقی فیلمهای حاضر در سیوششمین جشنواره فیلم فجر - 2 (فیلمهای «به وقت شام»، «جاده قدیم» و «چهارراه استانبول»)
موسیقی در پرواز
[ نسیم قاضیزاده - روزنامهنگار و منتقد ]
موسیقی ما - ابراهیم حاتمیکیا همیشهشان ویژهای را برای موسیقی قائل شده و شماری چند از بهترین موسیقی فیلمهای ایران بر اساس تصاویر فیلمهای او ساخته شده بودند. ظاهرا همکاریهای کارن همایونفر با او ادامه دار شده و «به وقت شام» آخرین تیمورک آنهاست. کریستف رضاعی هم بعد از موسیقی «نگار» که مورد توجه داوران قرار گرفت برای فیلم جدید «منیژه حکمت» موسیقی نوشته. «آرمان موسیپور» هم موسیقی «چهارراه استانبول» را ساخته که آواز پایانی علیرضا قربانی روی ملودی ساختۀ خود او آن را بیادماندنی کرده است.
نگاهی به موسیقی فیلم «به وقت شام»: اثر کارن همایونفر
یک متوسطِ حرفهای
یک متوسطِ حرفهای
بعید است که موسیقی «به وقت شام» بهترین ساختۀ کارن همایونفر باشد؛ آهنگسازی که در کارنامهاش موسیقیهایی همچون «برف روی کاجها»، «روز سوم» و «سلطان» را دارد که تأثیرگذاریشان روی تصاویر و بدون آنها هم بهیادماندنی بود. با این حال، موسیقی «به وقت شام» موسیقیای است خوشساخت، حرفهای و پرحجم که نه میتوان و نه باید نادیدهاش گرفت.
ارکستری بزرگ عهدهدار نواختن نُتهای همایونفر بوده که حالا چند باری است با ابراهیم حاتمیکیا همکاری کرده و مهمترین همکاریشان همچنان «بادیگارد» است. زهیها، بادیها، ابوای مورد علاقۀ آهنگساز -که آهسته آهسته دارد تبدیل به امضای او میشود- در کنار سازهای کوبهای موسیقی پرصدایی را ساختهاند که در تمامی فیلم همراه تصاویر حاتمیکیا است. این همراهی تقریباً در تمامی دقایق آخرین ساختۀ نود دقیقهای حاتمیکیا مشهود است؛ تا حدی که به نظر میرسد میشد برخی جاها کمرنگتر از این باشد.
از آنجا که صحنههای اکشن، بیشترین حجم تصاویر را به خود اختصاص دادهاند، موسیقیای هم که به فراخور این صحنهها استفاده شده، حجم وسیعی دارد. با این وجود، آهنگساز تمامی تلاشش را کرده که مخاطب، کمتر آزار ببیند و باری بیش از این به گوشهای تماشاگر تحمیل نکند.
او همچنین برای دو شخصیت اصلی فیلم (پدر و پسر که رابطهای ویژه با هم دارند) سازهای مشخصی را در نظر گرفته. همراه با صحبتها، دلتنگیها، نگرانیها و نصیحتهای پدر ویولنسل شنیده میشود که اتفاقاً انتخاب خوبی است؛ چرا که وزن لازم را برای شخصیتپردازی پدرانه دارد، صدایش نه به زیری صدای ویولن است و نه سختی و زبری ابوا و کلارینت را دارد. از سوی دیگر، پسر همراه با بادیها میآید، تا هم جوانی و غرور و خشمش به نمایش گذاشته شود و هم دلتنگیاش برای خانوادهای که ازشان دور است، کودکی که دارد پا به دنیا میگذارد و مادری که سالها است رفته. بادیها کارشان را برای نمایش دلتنگی و غربت در ارکستر خوب بلدند.
همایونفر تلاش کرده تا شاعرانگی را در دیدارهای گذرای پدری-پسری زنده کند؛ اما نور ماه و تصاویر واید و سایههای نشسته بر باند فرودگاه قطعاً به ملودیای بیش از غمِ صرف نیاز دارند؛ ملودیای که مخاطب را همراه کند و با او کمی بیشتر بماند. همین مسأله در تیتراژ پایانی هم -که گلِ موسیقی فیلم است- به چشم میخورد؛ موسیقی همراه گوشهای تماشاگر حتی تا بیرون در سالن هم نیست؛ هرچند که توقع این میرود که فیلمسازی همچون حاتمیکیا -که تأکید ویژه روی موسیقی فیلمش میگذارد- و آهنگسازی همچون همایونفر -که بارها نشان داده توان ساخت ملودیهای بهیادماندنی را دارد- موسیقیای متفاوتتر از آنچه در «به وقت شام» ساخته شده، در نظر میگرفتند.
از بهترین لحظات موسیقی این فیلم، میتوان به سکانس خارج شدن قفسها از هواپیما و رهایی آنها در آسمان اشاره کرد که صدای عود در کنار سازهای زهی و کوبهایها و... به خوبی نشسته و بعد به صدای بوقهای ممتد هواپیما ختم میشود. همینطور سکانس انفجار هواپیما و شهادت علی (بابک حمیدیان) و اتصال آن به تصاویر پسربچهای که سوار دوچرخه است و مزارع شمال، همراه با پیانو و ویولنسل از لحظات خوب موسیقی «به وقت شام» هستند.
نگاهی به موسیقی فیلم «چهارراه استانبول»: اثر آرمان موسیپور
در میان آتش و جنون
در میان آتش و جنون
آرمان موسیپور آهنگسازی است که سالها در سینمای ایران فعالیت داشته و کمتر پیش آمده که موسیقیهای او از حد متوسط و استاندارد پایینتر بیاید؛ هرچند که از سوی دیگر هم مواردی که فراتر از این حد متوسط رفته باشد، خیلی زیاد نبودهاند!
«چهارراه استانبول» هم از این فضا بیرون نیست. موسیقی خوشساختی که ترجمان موسیقایی تصاویر است؛ با استفاده از ارکستر زهی و با تأکید بر ویولنها این موسیقی ضبط شده. اما هر از گاهی همچون صحنه مونولوگ کوتاه شخصیت بهمن (بهرام رادان) درباره فرو ریختن پلاسکو و حمایت نکردن از کالای ایرانی، از پیانو هم بهرههایی برده است. به جز این، به دلیل وجود فضای اضطراب و تعقیب و گریز در فیلم، موسیقی از این جنس هم با همان سازبندی حضور دارد و باند صوتی فیلم را رنگآمیزی کرده است.
اوج موسیقی طبیعتاً در صحنۀ فرو ریختن ساختمان پلاسکو اتفاق میافتد؛ اوجی که البته اوج نیست. ملودی با سازهای زهی و کوبهای نواخته میشود اما جانی که باید داشته باشد را ندارد. انگار ویولنها بیشتر همراه خستگی آتشنشانان حرکت میکنند تا القا و تداعی اندوهی که در آن فضا جریان دارد. انگار موسیقایی کردن این تصویر -که احتمالاً آرزوی هر آهنگسازی است که به تورش بخورد- از روی شانه این موسیقی فیلم برداشته شده است. جایش چه گذاشته شده؟ هیچ!
اگر نبود آواز در اوج علیرضا قربانی روی شعری از عراقی، معلوم نبود چه از موسیقی میماند. اما این اصلیترین بخش موسیقی «چهارراه استانبول» نیست؛ تیتراژ پایانی را علیرضا قربانی خوانده، روی ملودیای که خودش به همراه سامان صمیمی ساختهاند. ملودیای زیبا که به تنهایی میتوان بارها و بارها آن را شنید و سادگی و روانی شعرش باعث شده تا به راحتی بهیادماندنی شود. شاید عجیب باشد که علیرضا قربانی بعد از سالها دوری از فضای سینما، حالا با موسیقی فیلمی از مصطفی کیایی به این مدیوم بازگشته. با این حال، باید این بازگشت را خوشآمد گفت؛ هم برای این ملودی زیبایش و هم برای آواز تأثیرگذارش در کنار فضاسازی الکترونیک آن که داستان فروریختن پلاسکو و سرنوشت نگون و جنونمندی سه شخصیت اصلی فیلم را به یاد میآورد.
نگاهی به موسیقی فیلم «جاده قدیم»: اثر کریستف رضاعی
زیر موتور هواپیما
زیر موتور هواپیما
باور اینکه کریستف رضاعی بعد از تجربیات موفقی همچون «اژدها وارد میشود» و «در دنیای تو ساعت چند است؟» موسیقیای تا این اندازه ضعیف برای آخرین فیلم منیژه حکمت ساخته باشد، عجیب است.
در تمام زمان فیلم، به جز ازدیاد بیهودۀ لحظاتی که موسیقی در جریان است و دلتان میخواهد به شکلی پیچ آن را ببندید، انگار شما صندلی زیر موتور هواپیما گیرتان آمده و این صدای بیتوقف که قرار است بازنمایی ذهن آشفته زن آسیبدیدۀ قصه و خانوادۀ آشفتهترش باشد، همینطور ادامه دارد. انگار نه انگار که شما به سینما آمدهاید. اگر نبود نام باارزش «کریستف رضاعی» که خودش آبی است روی آتشها و یادآوری موزیکهای خاطرهانگیزی که برایمان در همه این سالها به یادگار گذاشته، نمیدانم چهطور میشد این پد صوتی را تحمل کرد؟
تنها خلاقیت نصفه و نیمهای که در لحظاتی از موسیقی میتوان شنید، ترکیب صدای نفسهای مردانه با همان «هام»های موسیقی است که صحنه تعرض به شخصیت زن را یادآوری میکند. متفاوتترین بخش موسیقی که انگار تافتهای است جدابافته و به تمامی با ساختار کلی موسیقی «جاده قدیم» بیگانه است، در پایان فیلم و حضور زن در خانه مادری و تماشای عکسها رقم میخورد؛ زمانی که داستانی گنگ از نبود برادر خانواده روایت میشود که موسیقی کمی به حل شدن و آسان شدن این گنگی کمک میکند و فضا را تلطیف میکند. به نظر میآید در این لحظات، آهنگساز به این اندیشیده که شاید وقت پیاده شدن مسافران از هواپیما است؛ مسافرانی که همه صندلیهایشان روی موتور افتاده بود.
.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 18 بهمن 1396 - 16:31
افزودن یک دیدگاه جدید