جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌وگوی موسیقی ما با سرپرست گروه آقای سماع به بهانه کنسرت پیش روی این گروه؛
امیرحسین حسنی‌نیا: از کنار هم قرار دادن سازهای ایرانی و غربی هراسی ندارم
موسیقی ما - قرار است گروه موسیقی آقای سماع سوم و چهارم مهرماه یعنی یکشنبه و دوشنبه هفته پیش رو در تالار آزادی کنسرت داشته باشد. آقای سماع از معدود گروه های موسیقی است که سماع در آن نقش تعیین کننده ای دارد و اصلا به عنوان یک بخش زینتی در اجراها مورد استفاده قرار نمی‌گیرد (اگر نگوییم تنها گروه موسیقی). احتمالا دلیل محوریت سماع در کار این گروه موسیقی به تحصیلات و تجربه امیرحسین حسنی نیا - سرپرست این گروه- مربوط است. او علاوه بر آنکه نزد زنده یاد استاد نریمان نوازندگی بربط آموخته و با زیر و بم موسیقی ایرانی آشنا شده، سال ها در ترکیه (مرکز آموزش سماع) مشق کرده است. آقای سماع دستکم تا امروز نشان داده موسیقی که ارائه می‌دهد بیان و روشمندی دارد که در ایتجا چندان مرسوم نیست. آلبوم اول گروه موسیقی آقای سماع هم که دو سال پیش با آهنگسازی امیرحسین حسنی نیا به بازار آمد گواه این موضوع است. موسیقی ما به بهانه کنسرت پیش روی «آقای سماع» با امیرحسین حسینی‌نیا گفت و گوی چالشی انجام داده که مخاطبان سایت را بیش از پیش با نگاه موسیقایی موجود در گروه تحت سرپرستی این هنرمند آشنا می‌کند:
 
  • * در کنسرت که بنا دارید روزهای 4 و 5 مهرماه در تالار آزادی به روی صحنه ببرید چه برنامه ای مخاطبانتان در نظر گرفته اید؟
برای برگزاری کنسرت پیش روی آقای سماع با محدودیت‌هایی که برای انتخاب سالن داشتیم تالار آزادی را انتخاب کردیم. قطعاتی از آلبوم جدید آقای سماع به نام رازآوری و قطعات جدیدتر از آن در کنسرت 4 و 5 مهرماه اجرا خواهد شد. سه قطعه هم از اجراهای قبلی آقای سماع اجرا می‌شود اما بیشتر قطعات جدید هستند. ما در این کنسرت دو قطعه جز اجرا می‌کنیم. یک قطعه کاملا ایرانی اجرا خواهد شد. مابقی کارها تلفیقی از بلوز و موسیقی ایرانی است. در دو پارت این کنسرت را اجرا می‌کنیم و سه نفر از شاگردانم هم در این کنسرت سماع می‌کنند.
 
  • * شما احتمالا یکی از معدود گروه های موسیقی هستید که سماع را جزو جدایی ناپذیر موسیقیتان می‌دانید. نظرتان درباره استفاده از سماع در سایر گروه های موسیقایی چیست و خودتان چگونه ارتباطی میان موسیقی و سماع برقرار می‌کنید؟
بیست سال پیش وقتی تحصیلاتم در دانشکده موسیقی تمام شده بود، برای اولین بار به خودم اجازه دادم با یک گروه روی استیج سماع کنم. تا آن موقع سماع برای من یک مسئله کاملا خصوصی بود. کسانی که دنبال پروژه هایی مثل سماع هستند باید بدانند برای کسی که آن فعالیت را انجام می‌دهد سماع یک کار کاملا خصوصی است. مثل نیایش کردن می‌ماند. این که گروه های مختلف از سماع استفاده می‌کنند درست مثل این است که گروه های مختلف از گیتار هم استفاده می‌کنند. به نظر من نحوه استفاده از سماع است که اهمیت دارد. سماع برای من حقیقت است به همین خاطر هم هست که می‌گویم سماع در آقای سماع نمایش نیست. بازیگری هم نیست. خواننده ای که در صدایش لحن دورغین بیاورد، شنونده متوجه می‌شود. ما نمی خواهیم بیننده های آقای سماع ببینند ما در کنسرت داریم برایشان نمایش بازی می‌کنیم. ما به دنبال سماع حقیقی هستیم.
 
  • * بسیاری از کسانی که اجراهای شما را در دفعات قبل دیده اند نوعی از موسیقی را شنیده اند که به سادگی نمی شود در مورد ژانر بندی اش استفاده کرد با این وجود المان های موسیقی پاپ هم در این موسیقی کم نیستند. می‌شود توضیح دهید چگونه این تجربه های موسیقایی برای خودتان رقم خورده اند و از سوی دیگر در اجرای پیش رو چه نوعی از موسیقی را مد نظر قرار داده اید؟
به هر حال ساختن ملودی، تنظیم و نوع سازبندی تجاربی است که در زندگی هر کسی به شکل های مختلف رخ می‌دهد. من موسیقی ایرانی، ردیف و قطعات ایرانی را با ساز عود نزد آقای نریمان کار کردم. پدرم موسیقی جز کار می‌کرد و خودم هم تلفیق موسیقی شرق و غرب در دانشگاه خواندم. مسافرت های خیلی زیاد و حضور در فستیوال های مختلف و بقیه مواردی که از آن ها یاد کردم باعث شد آن تصادف در من شکل بگیرد. مرادم تصادف بین بیسی که مربوط به موسیقی کشورم هست با تجربه های جدیدی که با آن ها مواجه شدم است. البته اینطور نیست که آقای سماع ژانر خاصی نداشته باشد. اما من پایبند اندازه نیستم که مثلا یک کنسرت در گام ر مینور برگزار کنیم. ما قطعاتی داریم که حال و هوای جز دارد. از طرف دیگر هم قطعاتی داریم که رنگ و بوی موسیقی ایرانی دارند. البته من از مودلاسیونی استفاده کردم که ایرانی نیست همه ای این ملاحظات باید در این جهت قرار بگیرند که کار به گوش شنونده مطبوع باشد و کلام مولانا را که حتما قوی تر از ملودی من است به گوش شنونده برساند.تمام تلاش من از سماع و نوع ملودی و بقیه موارد به این خاطر است که کلام خیلی خوب به گوش شنونده برسد.
 
  • * وقتی به شیوه سازبندی در اجرای پیش رو نگاه می‌کنیم راستش در ابتدای امر ممکن است کنار هم قرار گرفتن این سازها تعجب برانگیز باشند. در فضای کنونی موسیقی ایران و نگاهی که موزیسین ها به کار همکارانشان دارند از کنار هم قرار دادن بیس و بربط و سه تار و ... هراسی نداشتید؟
من از کنار هم گذاشتن سازهای متفاوت هراسی ندارم چون در واقع سازها را کنار هم نگذاشتم. من سعی کردم نوازندگانی را پیدا کنم که بتوانند کنار هم ساز بزنند و به توانند به سمتی که من فقط در نقش هدایت کننده به آن ها نشان می‌دهد بروند. کنار هم قرار گرفتن آدم ها خیلی راحت است و لزوما احتیاجی به داشتن هدف مشترک ندارند. فقط کافی است روح نزدیک به همی داشته باشند. از نگاه من همه چیز ما آدم ها روحمان است. اگر روح سلامت باشد در هر کاری که وارد می‌شود آن کار زیبایی خواهد بود. از طرف دیگر هنرمند بودن کلا مساوی است با شجاع بودن. بنابراین هنرمند در معنای واقعی کلمه، شجاع است. 
 
  • * بعد از سال هایی که بزرگانی چون پورناظری ها و شهرام ناظری و خلیل عالی نژاد و افرادی که به طور کلی بیشتر بخشی از موسیقی بومی نواحی مختلف ایران را روایت می‌کنند به نظر می‌رسد موسیقی شما هم درصدد ارائه قرائت جدیدی از موسیقی عرفانی است؟ این موضوع برای خود شما چطور شکل گفته و آیا اساسا این دغدغه را دارید؟
بله قطعا من می‌گویم موسیقی ما موسیقی عرفانی است. دوستانی هستند که تلاش دارند بگویم موسیقی عرفانی اصلا ژانری از موسیقی نیست. من ادعا نمی کنم که موسیقی عرفانی ژانری از موسیقی است. ولی مگر ما ادبیات عرفانی نداریم؟ مگر شعر و داستان عرفانی نداریم؟ اگر جواب به این سوال ها مثبت است که البته هست چطور می‌توان گفت موسیقی عرفانی نداریم؟! موسیقی عرفانی هم یک شاخصه های ظاهری و درونی دارد. شاخصه های بیرونی عمیق بودن، استفاده  درست از ملودی ها و گام های خاص است. در مورد قسمت دورنی اش هم فکر نمی کنم بشود توضیح داد.
 
  • * با مرور اجراهایی که تاکنون به روی صحنه برده اید خواهیم دید مولانا محوریت کلام را در قطعات کلام محور به خود اختصاص داده است. واقعا چرا بیش از سایر شاعران کهن کلام او را مورد استفاده قرار می‌دهید؟ از سوی دیگر جمع میان این جمله که فهم شرایط و دنیای کنونی از ژانربندی گروه های موسیقی اهمیت بیشتری دارد، آیا می‌توان کلام مولانا را امروزین دانست؟
اگر امروزی ها کلام مولوی را متوجه نمی شوند مشکل از امروزی هاست. چون آنها دنبال کلام او نرفته اند. چند بار در جهان باید طول بکشد تا کسی چون مولوی به دنیا بیاید و نه تنها روی خودش، نزدیک ترین دوستش، نزدیک ترین افراد خانواده اش و مردمان یک شهر و یک کشور و جهان تاثیر بگذارد؟ «این جهان وان جهان مرا مطلب/کین دو گم شد در آن جهان که منم» چطور می‌شود از کنار این مرد راحت گذشت و به سراغش نرفت؟ من مجذوب ادبیات مولوی هستم که ادبیاتی است بیش از اندازه قوی. مولوی قابل قیاس با هیج کارکتر دیگری در جهان نیست. شما می‌توانید حافظ بزرگ را مترادف با یک کارکتر مثلا اروپایی قرار بدهید برای سعدی و دیگر بزرگان ادبیات فارسی هم می‌توانید این کار را انجام بدهید. ولی واقعا نمونه دیگر مولوی کجاست؟ تمام تلاش من این است مولوی را معرفی کنم.من الان اصلا برای خودم کار نمی کنم. نگرانی ها و مشکلاتی که در موسیقی دارم را به او می‌سپارم چون واقعا دارم برای مولوی کار می‌کنم به همین خاطر هم هست که خجالت زده نیستم و سرم بالاست.
منبع: 
موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 1 مهر 1395 - 15:08

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود امیرحسین حسنی‌نیا: از کنار هم قرار دادن سازهای ایرانی و غربی هراسی ندارم | موسیقی ما