به یادِ پیرِ تارنواز
محمدرضا لطفی هر دی ماه متولد میشود
موسیقی ما - دی ماه، ماه «محمدرضا لطفی» است. یکی از بزرگترین ستونهای موسیقی ایران که حالا همچنان چند سال بعد از خاموشیاش – هنرمند آن هم هنرمندی در حد و اندازههای لطفی، البته هیچوقت خاموش نمیشود- میتوان تاثیرات او را بر فضای موسیقی ایران مشاهده کرد. از آثاری که در سالهای حیاتش به شکل شخصی منتشر کرد، اگر بگذریم؛ کانون موسیقی «چاووش» همچنان مهمترین کانونی است که بسیاری از تحولات موسیقی ایران در آن شکل گرفته است و «لطفی» یکی از بزرگترین سردمداران آن بود. قرار است هفدهم دی ماه، مراسم بزرگداشتی برای ایشان تشکیل شود که در آن هنرمندانی چون هوشمند عبادی، ارشد طهماسبی و علی اکبر شکارچی نوازندگی خواهند کرد و مجید کیانی،علی اکبر شکارچی و ارشد طهماسبی نیز سخنرانی خواهند کرد. همچنین ویدیو کلیپی برای تولد ایشان تهیه شده است که خواهید دید.
کانون فرهنگی هنری چاووش در دهه 50 با تلاش محمدرضا لطفی و حمایتهای هوشنگ ابتهاج شکل گرفت. این گروه در عمری کمتر از یک دهه توانست 12 آلبومی را تولید کند که به گفته بسیاری از اهالی فن، آینده موسیقی سنتی ایران را دچار تحولات بسیار کرد. اما همانقدر که فعالیتهای این گروه از دیدگاه موسیقایی و سبک، شیوه اجرایی و صدادهی ارکستر اهمیت دارد، باید آن را دارای جایگاهی اجتماعی و سیاسی نیز دانست. کانونی که هسته اولیهاش با واقعه 17 شهریور شکل گرفت، نگاه سیاسی و اجتماعی خود را تا آخرین آثارش حفظ کرد. به طوریکه برخی از مهمترین آثار این کانون به صورت زیرزمینی و مخفیانه خلق شد. آلبومهای 2 تا 8 این گروه تحت تاثیر فضای سیاسی-اجتماعی نقش بسیار مهمی در همراهی مهمترین رویدادهای آن دوران داشت و این اتفاقی بیسابقه در عرصه موسیقی کلاسیک ایرانی است. در چاووش هوشنگ ابتهاج – سایه- بود و لطفی،علیزاده بود و شجریان، مشکاتیان بود و ناظری و بسیاری دیگر از چهرههایی که حالا همچنان بعد از قریب 4 دهه از آن ایام؛ فعالیتهای موسیقیاشان در اوج است. تا قبل از ۲۲ بهمن سال 57 گروههای عارف و شیدا زیر نظر کانون چاووش به تولید مخفیانه آثار میپرداختند. نخستین تولیدات مخفیانه این گروه سه سرود به نامهای شبنورد (برادر نوجوونه) در مایهی دشتی، «سپیده» در دستگاه ماهور و«آزادی» بود که به گفتهی محمد رضا لطفی در بولتنِ آوای شیدا در زیر زمین خانه مسکونیاش تولید و در همانجا نوار کاست آن تکثیر میشد. او بعد از انقلاب نیز همچنان به فعالیتهای موسیقایی خود با زبانِ موسیقی ادامه داد. خودش نقل کرده که یک روز بعد از پیروزی انقلاب (۲۳ بهمن) با در دست داشتن دو سرود «شب نورد» با صدای شجریان و دکلمهی مهدی فتحی و «آزادی» با صدای شهرام ناظری، به پخش رادیو میرود و این آثار به عنوان اولین آثار موسیقی ایرانی به ملت هدیه میشود.
این در حالی است که «محمدرضا لطفی» همچنان بعد از مهاجرت نیز به فعالیتهای موسیقاییاش ادامه داد. «بیژن کامکار» چندی قبل در گفتوگویی دربارهی فعالیتهای آن سالهای چاووش میگوید: « یکی از دلایلی که گروه چاووش درست شد استعفای تمام گروه شیدا، عارف و لطفی و آقای شجریان و مرحوم پایور و شهرام ناظری و... از رادیو بود. امثال شما از آن دوران به عنوان دوران طلایی یاد می کنند. همه این افرادی که دوران طلایی را ساختند، به عنوان اعتراض به شرایط کشور از رادیو بیرون آمدند. چه بسا اگر شاه روی تخت بود همهی ما را به خاطر چنین حرکتی اعدام میکردند. من نمیخواهم پز انقلابی بدهم ولی قبل از شرکت ملی نفت ما اولین گروهی بودیم که اعتصاب کردیم و رادیو را پس زدیم که شاید چون همه خیلی کوچک بودیم به چشم نیامدیم و در راس همه خود آقای ابتهاج بودند. همه از رادیو بیرون آمدیم. خب آنجا لانه و کاشانهی ما بود که وقتی بهم ریخت به دعوت آقای ابتهاج و لطفی – تاکید می کنم در راس همه آقای لطفی و ابتهاج – در یک رستورانی روبروی مرکز حفظ و اشاعه جمع شدیم و گفتند که حالا چه تصمیمی داریم و قرار شد کانونی که قبلا در رادیو داشتیم را به نحو دیگری تشکیل دهیم. حتی آقای ابتهاج سخنرانی کرد و در سخنرانیشان گفتند امروز و این توافق مبنی بر تشکیل کانونی به نام چاووش را باید در تاریخ نوشت. آقای افشارنیا، شجریان، ناظریان حتی خود آقای لطفی آن موقع که حضور داشت، هرکدامشان از دید و نظر خودشان به چاووش نگاه میکنند. وقتی به دستنوشتههای دوستان یا حتی دلنوشتههای خود لطفی رجوع میکنید میبینید طوری حرف میزنند انگار که کامکارها اصلا وجود خارجی ندارند. وقتی شما که یک جوان هستید الان به من گفتید؛ کامکارها که یکی از ارکان اصلی چاووش بوده، برایم جالب بود. ما کامکارها نیازی به هیچکس نداریم که خودمان را به کسی نزدیک کنیم تا بزرگ کنیم ما به اندازهی خودمان زحمت کشیدهایم. به هرحال این زحمتی است که کشیده شده و درست نیست که مثلا من خودم را مطرح کنم و آنوقت بچههای چاووش را فید کنم ولی برای اینکه به اصل مطلب که تشکیل گروه چاووش هست بپردازیم باید بگویم یکی از دلایلی که گروه چاووش درست شد استعفای تمام گروه شیدا، عارف و لطفی و آقای شجریان، خانم مرضیه و مرحوم پایور و شهرام ناظری و... از رادیو بود. امثال شما از آن دوران به عنوان دوران طلایی یاد می کنند. همه این افرادی که دوران طلایی را ساختند، به عنوان اعتراض به شرایط کشور از رادیو بیرون آمدند. چه بسا اگر شاه روی تخت بود همهی ما را به خاطر چنین حرکتی اعدام میکردند. من نمیخواهم پز انقلابی بدهم ولی قبل از شرکت ملی نفت ما اولین گروهی بودیم که اعتصاب کردیم و رادیو را پس زدیم که شاید چون همه خیلی کوچک بودیم به چشم نیامدیم و در راس همه خود آقای ابتهاج بودند. همه از رادیو بیرون آمدیم. خب آنجا لانه و کاشانهی ما بود که وقتی بهم ریخت به دعوت آقای ابتهاج و لطفی – تاکید می کنم در راس همه آقای لطفی و ابتهاج – در یک رستورانی روبروی مرکز حفظ و اشاعه جمع شدیم و گفتند که حالا چه تصمیمی داریم و قرار شد کانونی که قبلا در رادیو داشتیم را به نحو دیگری تشکیل دهیم. حتی آقای ابتهاج سخنرانی کرد و در سخنرانیشان گفتند امروز و این توافق مبنی بر تشکیل کانونی به نام چاووش را باید در تاریخ نوشت.»
به قول «محمد علی چاوشی» - ناشر و تهیه کننده پیشکسوت- کسی تردید ندارد که لطفی بزرگ در آفرینش مجموعه (Trilogy) چاوشانه ها و تاسیس و ایجاد گروه های تاریخی و تاثیرگذار هنری همچون بنیاد چاوش، گروه های عارف و شیدا و مکتب خانه های آموزشی میزرا عبدالله در گستره ی میهن و فرامرز و چاپ و نشر آثار ارجمند آموزشی مکتوب، رسانه ی وزین و رسای مکتب شیدا یا نقش مستقیم و بلاواسطه داشت و یا در انگیزش آفرینندگان و ایجادگران، تاثیر سرنوشت ساز داشت: « او از کدخدایان فرهمند فراهم آمدن خرمن بشکوهی از خوشه های زرین و خوش طنین نغمه و نواهای تازه ی نژاده¬ایست که او و یارانش با کشف و الهام، از اعماق تاریخ چیده و یافته اند و برای نسل اکنون و آینده ی آریابوم به ارمغان آوردند و به یادگار گذاشتند. رواست اگر او را آخرین پدرواره یا پدرخوانده ی موسیقی اصیل و نژاده ی ایرانی بدانیم این پدروارگی را او در آغاز جوانی هم در جنم خویش داشت و وجودش همیشه حلقه ی آغاز پیوندها و نکته ی عطف پیدایش کنش های جمعی دوستان هنرمند بود. او میزبان ضیافت وقوع رخداد خوش و خجسته ای بود که در آن نغمه های هزاره های فراموش شده دوباره به شنیدار آمد. این ابر آموزگار هنرمند در چندین ساحت ساختن و نواختن خنیا، آموزش و پرورش خنیاگر، تاسیس و راه اندازی نهادهای هنرمندانه ی مدنی و تولید، تدوین و نشر آثار نوشتاری و شنیداری در شمارگان میلیونی کارویزه ای جاودان وتاریخی دارد که انجام و ایفای چنین کنش وکرداری توانی فرافرد و زمانی درازنا می طلبد. مهم و شایان توجه و تامل است که هریک از این آثار به سبب اقتدار علمی و درک درست و بی نظیر لطفی از مولفه های معیار درخنیای نژاده و تسلط تردید ناپذیر او از روایت (رپورتوار) اصیل ردیف سازی و آوازی، سند معتبری برای ارجاع و استناد آموزشی و پژوهشی هنرجویان خنیای ایرانی است. او ستایشگر و آفرینشگر مهر میهن در سرای امید بود و یادگارهای ماندگار پنجه ی پرشور و اندیشه ی پرفروغش تا بی شمار روزگاران خورشید گون خواهد درخشید، نمی توان از جاودان اثر اجرای مقام راست پنجگاه او با بانگ اوجمند شهریار آواز به عنوان یکی از نقاط عطف روزگار نام نبرد و یاد نکرد تا پیش از این اجرای شگفت سالیان درازی بود که در روزگار، بانگی از نغمه ی نژاده¬ی راست، بر نخاست وحتی بسیاری از بزرگان زمان این دستگاه فاخر و مستقل آوازی را از اضافات ماهور می انگاشتند. خجسته باد نام این آفرینشگر دیدنی ترین شنیدنی های روزگار که نامش سزاوار ستایش است و نبودش آغاز فاجعه ی فرهنگی و انسانی.»
در همین زمینه آئین گرامیداشت شصت و نهیمن زادروز استاد محمد رضا لطفی نوازنده پرآوازه تار و سه تار، هفدهم دی ماه توسط بنیاد آفرینش های هنری نیاوران و با همکاری مکتب خانه میرزا عبدالله برگزار می شود. در این مراسم، مجید کیانی،علی اکبر شکارچی و ارشد طهماسبی به عنوان سخنران حضور خواهند یافت و هوشمند عبادی، ارشد طهماسبی و علی اکبر شکارچی در این برنامه قطعاتی را به صورت جداگانه برای علاقمندان به موسیقی ایرانی و به یاد محمد رضا لطفی می نوازند.
استاد محمد رضا لطفی ردیفدان، موسیقیدان، آهنگ ساز و نوازندهٔ تار و سهتار و همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی اصیل ایرانی 17 دی ماه سال ۱۳۲۵ در گرگان چشم به جهان گشود. وی در کنار تار و سهتار،کمانچه، دف، نی و سنتور نیز مینواخت. از مهم ترین فعالیت های این هنرمند فقید می توان به تاسیس کانون فرهنگی و هنری چاووش در دهه ۱۳۵۰ با حمایتهای معنوی هوشنگ ابتهاج اشاره کرد. آثار ارزشمندی در مقام آهنگساز ،نوازنده و خواننده از او به یادگار مانده که از آن جمله می توان به آلبوم های عشق داند ، سپیده ، بیداد ، بال در بال ، قافله سالار خموشانه و ... اشاره کرد.تاسیس گروه های سه گانه شیدا ، همکاری هنری با محمود دولت آبادی و علی حاتمی ،انتشار کتاب سال شیدا از جمله فعالیت های برجسته فرهنگی و هنری وی به شمار می رود.
موسسهی آموزشی مکتبخانه میرزا عبدالله نیز به سرپرستی و نظارت محمدرضا لطفی در سال ۱۳۷۲ تشکیل شد و به تعلیم ساز و آواز ایرانی با متد تاریخی آن یعنی سینه به سینه (شفاهی) میپردازد. محتوای دروس در این موسسه بر پایهٔ ردیف میرزا عبدالله فراهانی بوده که تحت نام "متن و حاشیه ردیف" شناخته شده است. همچنین در مکتبخانه میرزا عبدالله علاوه بر آموزش ردیف به پیشرفت فن (تکنیک) نوازندگی هنرجویان، با متد برگرفته از ردیف نیز توجه میشود.
گفتنی است آئین گرامیداشت شصت و نهیمن زادروز استاد محمد رضا لطفی نوازنده پرآوازه تار و سه تار هفدهم دی ماه ساعت 21 در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار می شود و حضور کلیه علاقمندان در این برنامه آزاد است.
محمد معتمدی که سالها سابقه همراهی استاد لطفی را در برنامه های مختلف داشته در سالروز تولد این استاد موسیقی یادداشت و هدیهای را پیشکش علاقهمندان وی کرده است:
هرچه از سفر استاد محمد رضا لطفی میگذرد بیشتر دلم برایش تنگ میشود و جای خالیاش بیشتر برایم احساس میشود.
سالروز تولد ایشان را علیرغم اینکه همگان هفدهم دی ماه میدانند ولی طبق گفته همسر و خانوادهٔ ایشان یازدهم دی و مطابق با اولین روز سال میلادی میباشد.
استاد لطفی برای موسیقی ما گنجی بود که از دست رفت.
یک قطعه ساز و آواز با نام «گنج گمشده» به روح بلند این مرد جاودانهٔ موسیقی و فرهنگ ایران تقدیم میکنم.
این قطعه متعلق به آلبوم موسیقی «عبور» میباشد که بصورت اجرای زنده در تالار وحدت تهران و با همراهی تار علی قمصری اجرا گردیده است.
دلیل انتخاب این قطعه با غزلی از «سایه» اول نام و مضمون شعر آن بود و دوم اینکه ساز و آواز اصلیترین فرم موسیقی ایرانی است که استاد لطفی نیز در همه عمر، بیشتر ذهنیت و انرژی خود را بر روی آن متمرکز کرده بودند.
دردا و دریغا که بزرگان هنر ما یکی پس از دیگری رفتند و موسیقی ایران یک دوران گذار از هنر اصیل به صنعت مصرفی را تجربه میکند. خانهٔ زیبای ساز و آواز تخریب شده تا بجای آن برجهایی با نمای شیشهای بسازند.
هنر اکنون زدل خاک طلب باید کرد
زانکه اندر دل خاکند همه پر هنران
محمد معتمدی - دی ماه ۱۳۹۴
کانون فرهنگی هنری چاووش در دهه 50 با تلاش محمدرضا لطفی و حمایتهای هوشنگ ابتهاج شکل گرفت. این گروه در عمری کمتر از یک دهه توانست 12 آلبومی را تولید کند که به گفته بسیاری از اهالی فن، آینده موسیقی سنتی ایران را دچار تحولات بسیار کرد. اما همانقدر که فعالیتهای این گروه از دیدگاه موسیقایی و سبک، شیوه اجرایی و صدادهی ارکستر اهمیت دارد، باید آن را دارای جایگاهی اجتماعی و سیاسی نیز دانست. کانونی که هسته اولیهاش با واقعه 17 شهریور شکل گرفت، نگاه سیاسی و اجتماعی خود را تا آخرین آثارش حفظ کرد. به طوریکه برخی از مهمترین آثار این کانون به صورت زیرزمینی و مخفیانه خلق شد. آلبومهای 2 تا 8 این گروه تحت تاثیر فضای سیاسی-اجتماعی نقش بسیار مهمی در همراهی مهمترین رویدادهای آن دوران داشت و این اتفاقی بیسابقه در عرصه موسیقی کلاسیک ایرانی است. در چاووش هوشنگ ابتهاج – سایه- بود و لطفی،علیزاده بود و شجریان، مشکاتیان بود و ناظری و بسیاری دیگر از چهرههایی که حالا همچنان بعد از قریب 4 دهه از آن ایام؛ فعالیتهای موسیقیاشان در اوج است. تا قبل از ۲۲ بهمن سال 57 گروههای عارف و شیدا زیر نظر کانون چاووش به تولید مخفیانه آثار میپرداختند. نخستین تولیدات مخفیانه این گروه سه سرود به نامهای شبنورد (برادر نوجوونه) در مایهی دشتی، «سپیده» در دستگاه ماهور و«آزادی» بود که به گفتهی محمد رضا لطفی در بولتنِ آوای شیدا در زیر زمین خانه مسکونیاش تولید و در همانجا نوار کاست آن تکثیر میشد. او بعد از انقلاب نیز همچنان به فعالیتهای موسیقایی خود با زبانِ موسیقی ادامه داد. خودش نقل کرده که یک روز بعد از پیروزی انقلاب (۲۳ بهمن) با در دست داشتن دو سرود «شب نورد» با صدای شجریان و دکلمهی مهدی فتحی و «آزادی» با صدای شهرام ناظری، به پخش رادیو میرود و این آثار به عنوان اولین آثار موسیقی ایرانی به ملت هدیه میشود.
این در حالی است که «محمدرضا لطفی» همچنان بعد از مهاجرت نیز به فعالیتهای موسیقاییاش ادامه داد. «بیژن کامکار» چندی قبل در گفتوگویی دربارهی فعالیتهای آن سالهای چاووش میگوید: « یکی از دلایلی که گروه چاووش درست شد استعفای تمام گروه شیدا، عارف و لطفی و آقای شجریان و مرحوم پایور و شهرام ناظری و... از رادیو بود. امثال شما از آن دوران به عنوان دوران طلایی یاد می کنند. همه این افرادی که دوران طلایی را ساختند، به عنوان اعتراض به شرایط کشور از رادیو بیرون آمدند. چه بسا اگر شاه روی تخت بود همهی ما را به خاطر چنین حرکتی اعدام میکردند. من نمیخواهم پز انقلابی بدهم ولی قبل از شرکت ملی نفت ما اولین گروهی بودیم که اعتصاب کردیم و رادیو را پس زدیم که شاید چون همه خیلی کوچک بودیم به چشم نیامدیم و در راس همه خود آقای ابتهاج بودند. همه از رادیو بیرون آمدیم. خب آنجا لانه و کاشانهی ما بود که وقتی بهم ریخت به دعوت آقای ابتهاج و لطفی – تاکید می کنم در راس همه آقای لطفی و ابتهاج – در یک رستورانی روبروی مرکز حفظ و اشاعه جمع شدیم و گفتند که حالا چه تصمیمی داریم و قرار شد کانونی که قبلا در رادیو داشتیم را به نحو دیگری تشکیل دهیم. حتی آقای ابتهاج سخنرانی کرد و در سخنرانیشان گفتند امروز و این توافق مبنی بر تشکیل کانونی به نام چاووش را باید در تاریخ نوشت. آقای افشارنیا، شجریان، ناظریان حتی خود آقای لطفی آن موقع که حضور داشت، هرکدامشان از دید و نظر خودشان به چاووش نگاه میکنند. وقتی به دستنوشتههای دوستان یا حتی دلنوشتههای خود لطفی رجوع میکنید میبینید طوری حرف میزنند انگار که کامکارها اصلا وجود خارجی ندارند. وقتی شما که یک جوان هستید الان به من گفتید؛ کامکارها که یکی از ارکان اصلی چاووش بوده، برایم جالب بود. ما کامکارها نیازی به هیچکس نداریم که خودمان را به کسی نزدیک کنیم تا بزرگ کنیم ما به اندازهی خودمان زحمت کشیدهایم. به هرحال این زحمتی است که کشیده شده و درست نیست که مثلا من خودم را مطرح کنم و آنوقت بچههای چاووش را فید کنم ولی برای اینکه به اصل مطلب که تشکیل گروه چاووش هست بپردازیم باید بگویم یکی از دلایلی که گروه چاووش درست شد استعفای تمام گروه شیدا، عارف و لطفی و آقای شجریان، خانم مرضیه و مرحوم پایور و شهرام ناظری و... از رادیو بود. امثال شما از آن دوران به عنوان دوران طلایی یاد می کنند. همه این افرادی که دوران طلایی را ساختند، به عنوان اعتراض به شرایط کشور از رادیو بیرون آمدند. چه بسا اگر شاه روی تخت بود همهی ما را به خاطر چنین حرکتی اعدام میکردند. من نمیخواهم پز انقلابی بدهم ولی قبل از شرکت ملی نفت ما اولین گروهی بودیم که اعتصاب کردیم و رادیو را پس زدیم که شاید چون همه خیلی کوچک بودیم به چشم نیامدیم و در راس همه خود آقای ابتهاج بودند. همه از رادیو بیرون آمدیم. خب آنجا لانه و کاشانهی ما بود که وقتی بهم ریخت به دعوت آقای ابتهاج و لطفی – تاکید می کنم در راس همه آقای لطفی و ابتهاج – در یک رستورانی روبروی مرکز حفظ و اشاعه جمع شدیم و گفتند که حالا چه تصمیمی داریم و قرار شد کانونی که قبلا در رادیو داشتیم را به نحو دیگری تشکیل دهیم. حتی آقای ابتهاج سخنرانی کرد و در سخنرانیشان گفتند امروز و این توافق مبنی بر تشکیل کانونی به نام چاووش را باید در تاریخ نوشت.»
به قول «محمد علی چاوشی» - ناشر و تهیه کننده پیشکسوت- کسی تردید ندارد که لطفی بزرگ در آفرینش مجموعه (Trilogy) چاوشانه ها و تاسیس و ایجاد گروه های تاریخی و تاثیرگذار هنری همچون بنیاد چاوش، گروه های عارف و شیدا و مکتب خانه های آموزشی میزرا عبدالله در گستره ی میهن و فرامرز و چاپ و نشر آثار ارجمند آموزشی مکتوب، رسانه ی وزین و رسای مکتب شیدا یا نقش مستقیم و بلاواسطه داشت و یا در انگیزش آفرینندگان و ایجادگران، تاثیر سرنوشت ساز داشت: « او از کدخدایان فرهمند فراهم آمدن خرمن بشکوهی از خوشه های زرین و خوش طنین نغمه و نواهای تازه ی نژاده¬ایست که او و یارانش با کشف و الهام، از اعماق تاریخ چیده و یافته اند و برای نسل اکنون و آینده ی آریابوم به ارمغان آوردند و به یادگار گذاشتند. رواست اگر او را آخرین پدرواره یا پدرخوانده ی موسیقی اصیل و نژاده ی ایرانی بدانیم این پدروارگی را او در آغاز جوانی هم در جنم خویش داشت و وجودش همیشه حلقه ی آغاز پیوندها و نکته ی عطف پیدایش کنش های جمعی دوستان هنرمند بود. او میزبان ضیافت وقوع رخداد خوش و خجسته ای بود که در آن نغمه های هزاره های فراموش شده دوباره به شنیدار آمد. این ابر آموزگار هنرمند در چندین ساحت ساختن و نواختن خنیا، آموزش و پرورش خنیاگر، تاسیس و راه اندازی نهادهای هنرمندانه ی مدنی و تولید، تدوین و نشر آثار نوشتاری و شنیداری در شمارگان میلیونی کارویزه ای جاودان وتاریخی دارد که انجام و ایفای چنین کنش وکرداری توانی فرافرد و زمانی درازنا می طلبد. مهم و شایان توجه و تامل است که هریک از این آثار به سبب اقتدار علمی و درک درست و بی نظیر لطفی از مولفه های معیار درخنیای نژاده و تسلط تردید ناپذیر او از روایت (رپورتوار) اصیل ردیف سازی و آوازی، سند معتبری برای ارجاع و استناد آموزشی و پژوهشی هنرجویان خنیای ایرانی است. او ستایشگر و آفرینشگر مهر میهن در سرای امید بود و یادگارهای ماندگار پنجه ی پرشور و اندیشه ی پرفروغش تا بی شمار روزگاران خورشید گون خواهد درخشید، نمی توان از جاودان اثر اجرای مقام راست پنجگاه او با بانگ اوجمند شهریار آواز به عنوان یکی از نقاط عطف روزگار نام نبرد و یاد نکرد تا پیش از این اجرای شگفت سالیان درازی بود که در روزگار، بانگی از نغمه ی نژاده¬ی راست، بر نخاست وحتی بسیاری از بزرگان زمان این دستگاه فاخر و مستقل آوازی را از اضافات ماهور می انگاشتند. خجسته باد نام این آفرینشگر دیدنی ترین شنیدنی های روزگار که نامش سزاوار ستایش است و نبودش آغاز فاجعه ی فرهنگی و انسانی.»
در همین زمینه آئین گرامیداشت شصت و نهیمن زادروز استاد محمد رضا لطفی نوازنده پرآوازه تار و سه تار، هفدهم دی ماه توسط بنیاد آفرینش های هنری نیاوران و با همکاری مکتب خانه میرزا عبدالله برگزار می شود. در این مراسم، مجید کیانی،علی اکبر شکارچی و ارشد طهماسبی به عنوان سخنران حضور خواهند یافت و هوشمند عبادی، ارشد طهماسبی و علی اکبر شکارچی در این برنامه قطعاتی را به صورت جداگانه برای علاقمندان به موسیقی ایرانی و به یاد محمد رضا لطفی می نوازند.
استاد محمد رضا لطفی ردیفدان، موسیقیدان، آهنگ ساز و نوازندهٔ تار و سهتار و همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی اصیل ایرانی 17 دی ماه سال ۱۳۲۵ در گرگان چشم به جهان گشود. وی در کنار تار و سهتار،کمانچه، دف، نی و سنتور نیز مینواخت. از مهم ترین فعالیت های این هنرمند فقید می توان به تاسیس کانون فرهنگی و هنری چاووش در دهه ۱۳۵۰ با حمایتهای معنوی هوشنگ ابتهاج اشاره کرد. آثار ارزشمندی در مقام آهنگساز ،نوازنده و خواننده از او به یادگار مانده که از آن جمله می توان به آلبوم های عشق داند ، سپیده ، بیداد ، بال در بال ، قافله سالار خموشانه و ... اشاره کرد.تاسیس گروه های سه گانه شیدا ، همکاری هنری با محمود دولت آبادی و علی حاتمی ،انتشار کتاب سال شیدا از جمله فعالیت های برجسته فرهنگی و هنری وی به شمار می رود.
موسسهی آموزشی مکتبخانه میرزا عبدالله نیز به سرپرستی و نظارت محمدرضا لطفی در سال ۱۳۷۲ تشکیل شد و به تعلیم ساز و آواز ایرانی با متد تاریخی آن یعنی سینه به سینه (شفاهی) میپردازد. محتوای دروس در این موسسه بر پایهٔ ردیف میرزا عبدالله فراهانی بوده که تحت نام "متن و حاشیه ردیف" شناخته شده است. همچنین در مکتبخانه میرزا عبدالله علاوه بر آموزش ردیف به پیشرفت فن (تکنیک) نوازندگی هنرجویان، با متد برگرفته از ردیف نیز توجه میشود.
گفتنی است آئین گرامیداشت شصت و نهیمن زادروز استاد محمد رضا لطفی نوازنده پرآوازه تار و سه تار هفدهم دی ماه ساعت 21 در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار می شود و حضور کلیه علاقمندان در این برنامه آزاد است.
محمد معتمدی که سالها سابقه همراهی استاد لطفی را در برنامه های مختلف داشته در سالروز تولد این استاد موسیقی یادداشت و هدیهای را پیشکش علاقهمندان وی کرده است:
هرچه از سفر استاد محمد رضا لطفی میگذرد بیشتر دلم برایش تنگ میشود و جای خالیاش بیشتر برایم احساس میشود.
سالروز تولد ایشان را علیرغم اینکه همگان هفدهم دی ماه میدانند ولی طبق گفته همسر و خانوادهٔ ایشان یازدهم دی و مطابق با اولین روز سال میلادی میباشد.
استاد لطفی برای موسیقی ما گنجی بود که از دست رفت.
یک قطعه ساز و آواز با نام «گنج گمشده» به روح بلند این مرد جاودانهٔ موسیقی و فرهنگ ایران تقدیم میکنم.
این قطعه متعلق به آلبوم موسیقی «عبور» میباشد که بصورت اجرای زنده در تالار وحدت تهران و با همراهی تار علی قمصری اجرا گردیده است.
دلیل انتخاب این قطعه با غزلی از «سایه» اول نام و مضمون شعر آن بود و دوم اینکه ساز و آواز اصلیترین فرم موسیقی ایرانی است که استاد لطفی نیز در همه عمر، بیشتر ذهنیت و انرژی خود را بر روی آن متمرکز کرده بودند.
دردا و دریغا که بزرگان هنر ما یکی پس از دیگری رفتند و موسیقی ایران یک دوران گذار از هنر اصیل به صنعت مصرفی را تجربه میکند. خانهٔ زیبای ساز و آواز تخریب شده تا بجای آن برجهایی با نمای شیشهای بسازند.
هنر اکنون زدل خاک طلب باید کرد
زانکه اندر دل خاکند همه پر هنران
محمد معتمدی - دی ماه ۱۳۹۴
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 14 دی 1394 - 16:40
دیدگاهها
ایی جونم استاد گرامی
روحش شاد و یادش گرامی
ای ابر مرد، الهی که با ملائک همنشین باشی
رحمت بر روح پاکش.
آلاه رحمت السین
روحش شاد
روحشون شاد ?
Rohash shad
ای جان
عشق
روحش شاد
عاشقشم
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
روحشون شاد
آواز حساس و تکنیکال معتمدی عزیز و زخمه های سرگردان اما موحد قمصری عزیز نشانه ی زنده بودن هنره..خسته نباشید ، یاد لطفی گرام باد
افزودن یک دیدگاه جدید