نقد ضد زرد ترانه - 2 («سال درد» اثر مونا برزویی)
موفق در جذب مخاطب و استاندارد در تألیف
موسیقی ما - ستون «نقد ضد زرد ترانه» به نقد ترانههای روز بازار موسیقی پاپ میپردازد. این نقدها توسط ترانهسرایان فعال در «خانه ترانه» به مدیریت دکتر افشین یداللهی انجام شده و در آنها تلاش میشود به دور از هرگونه حبّ و بغضی تنها خود اثر با ملاکهای فنی نقد ترانه و به صورت گروهی نقد شود. دومین ترانهای که در این ستون نقد میشود، ترانه «سال درد» (منتشر شده در آلبوم «مثل مجسمه» مهدی یراحی) اثر مونا برزویی است که در ادامه میخوانید:...
- سرنوشت:
متر و معیار نقد، برای سنجش عیار هر اثر هنری، قطعاً باید با مختصات اثر متناسب باشد؛ اثری که برای گروه سنی «کودک و نوجوان» تألیف شده را نمیتوان و نباید با خطکشی که یک رمان برندهی جایزه نوبل را نقد میکند، مورد ارزیابی قرار داد.
- 1- جهانبینی
باور، خدا، قهر و بخشش، اشک، پاداش، صبر، نفرین و...
واژگانی که هم به خودی خود و هم در محور همنشینی دارای بار معنوی و ماورایی هستند. این کلمات میتوانند از خود انرژیای ساطع کنند که افراد بهخصوصی را شدیداً تحت تأثیر قرار دهد. این افراد به خصوص چه کسانی هستند؟
شاید نتوان دقیقاً گفت این افراد به خصوص چه کسانی هستند؛ اما مسلماً اشخاصی مثل ریچارد داوکینز، وودی آلن یا استیفن هاوکینگ جذب این ترانه نخواهند شد. چرا که به اعتقاد چارلز برسلر «مخاطبان از منظر جهانبینیشان به آثار هنری واکنش نشان میدهند.» پس احتمالاً مخاطب این اثر باید یک نوجوان یا نهایتاً جوان (فراموش نکنیم حتی یک فرد 50 ساله نیز میتواند از لحاظ بلوغ فکری در دوران نوجوانی باقی بماند) باشد که در مورد خوبی و بدی (خیر و شر) دارای باورهای شرقِ میانهای است و دغدغههای هستیشناسانهاش بیشتر عاطفی است تا واقعگرایانه.
برای بخش کثیری از مخاطبین این اثر، ماه و سال تولد در تعیین شخصیت و حتی تقدیر، نقشی انکارناپذیر دارد؛ آن بخش کثیر، قلباً بر این باور است که منظومهی شمسی و کهکشان راهشیری به وجود آمدهاند تا «او» به دنیا بیاید و زمین و زمان دست به دست هم دادهاند تا «او» عشق حقیقیاش را بیابد. (شاید چیزی شبیه آثار کلاسیک کمپانی والت دیزنی).
سوال اینجاست که چند درصد از مخاطبان موسیقی در این دسته قرار میگیرند؟ به احتمال قوی بیش از شصت یا هفتاد درصد. (لازم به ذکر است که هدف قرار دادن این طیف مخاطب، به هیچ عنوان نقطهی ضعف نیست؛ بلکه اگر مؤلف توانایی خلق یک اثر قدرتمند را در این حیطه داشته باشد، چه بسا بتواند به عنوان یک امتیاز نیز محسوب شود. یک ترانهی بیمخاطب محکوم به نابودی و فراموشی است.) با کنار هم قرار دادن این اطلاعات میتوان گفت: ترانهی «سال درد»، یک اثر موفق (در جذب مخاطب) و استاندارد (از لحاظ تألیف) است.
- 2- فُرم و موسیقی
ممکن است مؤلف ترانه را بر روی ملودیای از پیش ساخته شده نوشته باشد که البته این موضوع نمیتواند چندان موجب محدودیت و اصطلاحاً بسته بودن دست ترانهسرا شود؛ چراکه تکتک ابیات، مستقلاً دارای وزن عروضی مشخص و ثابت هستند. نوشتن ترانه بر روی ملودیهایی که بعضاً کاور یا تقلیدی از آثار غربی هستند و گاهی حتی یک مصرع مساوی یا همآهنگ در آنها وجود ندارد، حکایت دیگری است.
این ترانه روی کاغذ از منظر موسیقایی بهجز چند شکست وزنی از جمله: رکن ششم بند اول «که فک کردم حتی...» («ح» در حتی تلفظ نمیشود) یا رکن سیزدهم بند چهارم «چرا دیر شنیدی صدای منو؟» («ر» در هجای کشیدهی «دیر») که تقریباً همه در اجرای خواننده با مهارت تعدیل شدهاند؛ به شکل صحیح و استاندارد به تألیف درآمده است.
- 3- ساختمان و ساختار
1- که فک کردم حتی/ خدا قهره با من
2- تو برگشتی تا من/ خدا رو ببخشم
3- تو که میتونستی برای خودت/ یکی بهتر از منو پیدا کنی
با مقایسهی بخش پایانی هر بند با بخش ابتدایی آن، میتوان به وضوح دید که کفهی ترازو از لحاظ زیباییشناسی، به سمت بخش پایانی سنگینی میکند. مقایسه کنیم:
«حالا اشک شوقم، دارم میدرخشم» را با «تو برگشتی تا من، خدا رو ببخشم». مسلماً این بندها از پایین به بالا (یا از چپ به راست) نوشته شدهاند. شاعر «خدا رو ببخشم» را نوشته (که بدونشک تعبیر زیبایی است)؛ سپس برای آن به دنبال قافیه گشته و در نهایت به «میدرخشم» رسیده و برای تناسب قوافی، در یک استحالهی شاعرانه «خود» را به اشک تبدیل (و نه تشبیه) کرده که در نوع خود اقدامی جسورانه است و البته قابل تقدیر.
یا شاید منطقیتر بود که شاعر در ابتدای ترانه میگفت: «یه شب باورمو یه جوری شکستی» اما برای رسیدن به ضربهی پایانی این بند، یعنی «خدا قهره با من» لزوم قافیه اینگونه ایجاب کرده که به جای ضمیر متصل دومشخص مفرد (شکستی)، از سوم شخص جمع (شکستن) استفاده شود.
اما آیا نکاتی که به آنها اشاره شد، لزوماً منفی است؟ نه. چرا که با وجود اختلاف سطح ذکر شده بین خطوط آغازین و پایانی بندها، تقریباً تمام مصرعهای ترانه از نظر تألیف، قابل قبول و در خدمت خط اصلی روایت هستند. اینجاست که تفاوت بین «مؤلف» با یک مقلد یا ناظم (به نظم درآورنده) مشخص میشود.
سرایندهی ترانهی «سال درد» به همین دلیل که توانسته «تهدید»ها را به «فرصت» تبدیل کند، با وجود ضعفهایی در آثارش (که هیچکس از آن مبرا نیست) قطعاً در زمرهی «مؤلفین» قرار میگیرد؛ چرا که تحت فشار عروض و ایجاب قافیه، «ساختار» ترانهاش دچار گسست نشده و روایت به سرانجام رسیده. (البته نمیشود از وجود چند پارادوکس در اثر چشم پوشید؛ اما در مقامِ تأویل، همان پارادوکسها نیز میتوانند شاعرانه و ساختارمند باشند.)
- اثر ساختارمند چیست؟ به قول ارسطو: کلیتی انداموار است که تمام اجزای آن با هم مناسبات درونی دارند.
هنگامی که شاعر در ابتدای اثر (و احتمالاً به ضرورت قافیه) میگوید: «یه شب باورامو، یه جوری شکستن»
و تا بند چهارم هیچ اشارهای به اینکه «آنها که باورش را شکستهاند» چه کسانی هستند و چرا و چگونه این کار را کردهاند، نمیکند، یک جای خالی در ذهن مخاطب بهوجود میآید؛ اما یک مؤلف در ناخودآگاهاش میداند که اثرش نباید اینچنین حفرهای داشته باشد. پس بالاخره در بند پنجم هرطور شده «آنها»یی را وارد روایت میکند تا بتوان به بند ابتدایی ترانه ارجاعشان داد. «آنها»یی که به عشق بدبیناند و از اعتماد میترسند: «باید قصهمونو به دنیا بگم/ به اونا که به عشق بدبین شدن».
- 4- پارادوکس
«تو پاداش صبر و سکوت منی/ چرا دیر شنیدی صدای منو؟»
شاعر در تضادی آگاهانه یا ناخودآگاه «صبر» را در مقابل «دیر» و «سکوت» را در مقابل «صدا» قرار داده است. میتوان از دو دریچه به این پارادوکس نگریست:
الف) تألیف ناخودآگاه: شخصی که ماهیتاش اینگونه تعریف شده: «تو پاداش صبر و سکوت منی» ناگفته پیداست که اصولاً باید برای رسیدناش صبر کرد و البته سکوت؛ پس چگونه از او پرسیده میشود که چرا دیر «شنیده» و «زود»تر نیامده؟ اگر قرار به زود آمدن بود، چگونه میتوانست «پاداش صبر» راوی باشد؟
ب) تألیف آگاهانه: هنگامی که با خوشبینی به این پارادوکس بنگریم، میشود خلاقیتی تعمدی را در آن دید. شاعر میتواند ارتباطی متافیزیکی بین راوی و معشوقاش قائل شده باشد. ارتباطی که معشوق را قادر میسازد که فریاد سکوت او را از کیلومترها دورتر بشنود و (هرچند دیر) او را که در باور مرگ غوطهور شده و مردن را زندگی میکند، دریابد.
- پانوشت:
#خانه_ترانه
#ضد_زرد
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 15 تیر 1394 - 13:05
دیدگاهها
انصافا سال درد ترانه ی خیلی قشنگیه
الان باز یه عده میان میگن چرا برا روزبه اینجوری چرا برا برزویی اونجوری.. حالا ببینین!!
نقد بسیار ارزشمندی بود.
مرسی از نقد سازندتون لطفا درمورد ترانه آخرین اسیر و مثل مجسمه از همین آلبوم هم نقد بنویسید باتشکر
Mona taranehash take
سال درد عالی بود
اتفاقاً تو خانه ترانه همه با حبّ و بغض انتقاد ميكنن ،، بي احترامي رو با نقد اشتباه گرفتن
به نظرم بهترين آهنگ آلبوم بود من که واقعا خوشم اومد
فوق العاده چه از نظر ترانه چه از نظر موسیقی و تنظیمو... البته این نظر شخصی منه
Karaye mona hamishe jazab va por az noavariye??
خوب و عميق
ترانه عالی بود،آهنگ وتنظیم معین هم محشر،صدای قشنگ مهدی هم کاملش کرد
سال درد یکی از برترین ترانه های موجود در البوم مثل مجسمه بود
این ترانه بسيار دلنشين بود
ترانه داستان جدیدی داشت اما مونا برزویی نتونست خوب پر و بال بده به این
واژه هاش زیبا بود اما من هیچ درکی از داستانی که میخواست تعریف کنه پیدا نکردم
ترانه باید برای هر قشری قابل درک باشه, شعر سنگین نیست که نیاز به تفسیر داشته باشه
واقعا نقد خیلی جالبی بود این یه نوع ایده خوبی ه9ست اگه میشه به همین کار ادامه بدین یا یک پیج مجزا توسط خانه ترانه در سایت موسیقی ما ایجاد بشه تا با افکار و اون چیزی که در تصورات یا حالات روحی ترانه سرا هست آشنا بشیم. ولی واقعا خیلی جذاب بود.
یه ترانه با مفهوم و معنای مثبت...نگاه مثبت به عشق....خیلی زیباست
یکی از ترانه های پر محتوا البوم عالی ه یراحی
معمولا همه ترانه های مونا برزویی قشنگه.اینم جزو همون دسته ترانه ها هست
خیلی ترانه خوبی و با مفهومی بود و نقد هم منصفانه
به نظر من ترانه واقعا زیبایی بود و به نوعی زیباترین ترانه آلبوم مهدی یراحی
خانم مونا برزویی به شکل آشکاری در حال پیشرفت در کارشون هستن و به نظرم این موضوع چند دلیل داره
1- پذیرفتن نقدها : به خوبی خاطرم هست ایشون ترانه ای در آلبوم یه خاطره از فردا از احسان خواجه امیری داشتن که در جلسه ای نقد های زیادی به اون شد ولی خانم برزویی به جای ناراحت شدن از اون ها جهت بهبود کارشون استفاده کردن
2- نداشتن غرور کاذب : هیچوقت دچار غرور کاذب نشد و منم منم نکرد هنوز هم ایشان به طور مستمر در جلسات خانه ترانه شرکت میکنند و یاد میگیرن و احترام پیشکسوت های خودشون رو حفظ میکنن
در صورتی که بعضی دوستان به دلیل داشتن غرور بیجا و بستن چشمشون به روی ضعف ها و به این دلیل که فکر میکنن خودشون دیگه نهایت ترانه هستن ب در حالی که بسیار با استعداد هستن ولی به تکرار افتادن و مسیر سقوط رو پیش گرفتن...
شاید کامت گذاشتن من اینجا اشتباه باشه چون خودم یه مخاطب زرد هستم، یعنی حرفه ای موزیک گوش نمیکنم، اما این آهنگ (ترانه _آهنگسازی _خواننده) یه جوریه که شاید ده سال دیگه هم با لذت گوشش کرد
در مورد این پارادوکس هم که گفته شد من خودم دوست دارم این قسمت رو، شاید یه گلایه عاشقانه باشه که به خاطر همون عاشقانه بودنش خیلی منطقی نباشه
پس کاملا معلوم شد با آقای بمانی دشمنی دارین.شما نقد ترانه خانم برزویی رو با نقد ترانه روزبه مقایسه کنید! زمین تا آسمون فرق می کنه.بعضی انتقاد ها به ترانه آقای بمانی واقعا بی جا بود .ولی با یکیشون موافق بودم.
دوستان چرا این اثر تو کاور البوم به نام نسترن شیرمحمدی نوشته شده؟؟
نقد جالب و منصفانه ای بود... اما در مورد پارادوکس اینکه میگه چرا "دیر شنیدی صدای منو "به نظر من منظور ترانه سرا اینه که ای کاش صدای منو زود تر می شنیدی ..این قسمت از شعر این حسو به من منتقل میکنه که شاعر با خودش در حال صحبت کردنه و در ذهن خودش این گلایه و حسرت رو داره ..
به نظر من این قصه ی ضدزردو نقدو چه میدونم همین چیزا خیلی کار مسخره وبیخودیه.....والا به خدا ...بیایی بشینی عیب وایراد یه کارو بگیری که چی بشه؟مثلا خیلی کشف بزرگیه که فلان بیت توی فلان ترانه شبیه بیت s توی ترانه ی y بودیا شبیه ترانه ی فلان ترانه سرا بود؟به هر حال توی کارنامه ی هر بشری حتی ادیسون هزارتا اشتباه وخطا هست.....جای پرداختن به اشتباهات که چرا توی این ترانه تقلید کرده یا تکرار کرده بهتره راه درست رو نشون بدین نه اینکه مثلا به اصطلاحه خودتون ,عیبایی رو که خیلی هم تو دید نیستن بزرگ جلوه بدین وتو دید بیارین وبیخودی گندشون کنین ....اگه هدف شما بهتر کردنه عرصه ی ترانست با این روش یعنی خطا جویی وعیب گرفتن از ترانه ها مطمئن باشین نتیجه ی عکس میده.....
سلام.نقد بسیار خوب بود.ممنون استاد ید الهی
من با اون قسمت متن كه نوشته بود، مصراع اول (يه شب باورامو يه جور شكستن) و ارجاعشون به (اونا كه به عشق بدبين شدن) مشكل داشتم، نميدونم من اشتباه ميكنم يا نويسنده؟! آخه قبلش ميگه بايد قصه مونو ب دنيا بگم، اونا كه... ، يعني اين بخش داره اون "اونا" رو توضيح ميده....
حالم عوض میشه..
حرف تو که باشه !
عالی بود ممنون از گزارشتون
نقد بسیار خوب و آموزنده ای بود حتی بهتر از نقد ترانه روزبه بمانی. ترانه سال درد هم بسیار زیبا و پر معنا بود و امیدوارم از اینجور ترانه ها بیشتر داشته باشیم و البته ترانه سرا ها باید انقدر پیشرفت کنن که بتونن هم چین ترانه هایی رو روی ملودی های سخت بنویسن.نمونه این ترانه ها رو میشه به ترانه "دوست دارم" که توسط سامان جلیلی اجرا شد و روی ملودی اون نوشته شده بود اشاره کرد.
این رو هم باید گفت که واقعا برای فرهنگ یه ملت متمدن با پیشینه چندهزار ساله خیلی زشت و بده که نام ترانه سرا به خاطر همکاری با خواننده های خوب همین مملکت تو کاور آلبوم قید نشه.
سلام دوستان . لطفا اگه کسی متن کامل ترانه سال درد رو داره اینجا بذاره . ممنون
واقعا این حرکت ضد زرد خیلی خوبه . با توجه به اینکه دیدم این دو تا ترانه هم چقدر بی غرض نقد شده باز هم امیدوار شدم و خوشحال از این حرکت
خیلی خوب بود.نکات قابل تاملی داشت .فکر می کنم یکی از3قطعه برتر مثل مجسمه هست
نگاه کنید به کارنامه سالی روزبه و خانم برزویی روزبه بمانی در یک سال حدودا نزدیک به 30 ترانه داره که اکثر انها دارای تکرار هستند اما خانم برزویی سالی 3ترانه دارند مورد بعد این است که اقای بمانی باید استراحت کنند همانند دزیره و قهوه قجری و اشتباه با حوصله و با جهان بینی نو وامضای واژهای همیشگی دست به قلم شوند برای مثال شما ترانه های اقای افشین مقدم نگاه کنید کسی که به نظر من بهترین ترانه سرای ایرانه امابامیزان ترانه های کم واقعا هیت شده وریسک پذیری بالا ترانه هایی که برای یکی از خوانندگان به نام موسقی نوشت درکه درمجموعدوالبوم اخر میشه 9ترانه کاملااصالت اون خواننده به نام رو که با استاد ایرج جنتی عطایی و شهیاد قنبری و اردلان سرافراز وهمچنین بانو زویا زاکاریان همکاری های موثر داشته رو حفظ کرده تمام هواداران این خواننده رو راضی نگه داشته اما هرسه سال یکبار در مجموع نهایتا 3 ترانه از ایشان منتشر بشه که جالب هرسه نزد عموم هیت میشه
نقدشون عالیه. لطفا هیشکی نقدشونو نقد نکنه :)
افزودن یک دیدگاه جدید