جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
یادداشت «رامین بهنا» درباره کنسرت «فرشاد فزونی»
دیگه خودت اون غوله شدی!

[ رامین بهنا - آهنگساز/ تنظیم‌کننده/ نوازنده پیانو و کیبورد ]

قبل از هر چیز باید بگویم که موضوع دلچسب برای من در این اجرا، قطعاتی بودند که به شکل یک نخ تسبیح در امتداد هم بودند. یعنی هم تنظیم قطعات نسبت به آلبوم «من و دوست غولم» تغییر کرده بودند و هم اینکه از آن جدا نیفتاده بودند. در واقع پیش از این فکر می‏کردم که اگر با یک تنظیمِ دگرگون‌شده مواجه شوم، آنطور که باید بهم نچسبد؛ اما بچه‌ها این تنظیم‏ها را به حدی حرفه‌ای تغییر داده بودند که خیلی از آن لذت بردم.

موسیقی «فرشاد» واقعاً از ابتدا هم خاص بود؛ سیستم خاص بود، شعر خاص بود و نوع ملودی و سُرایش خاصی هم داشت که در این اجرا به آنها پایبند بودند و آن را کاملاً رعایت کرده بودند. البته زمان کمی هم نیست، بالاخره 8 سال از انتشار آلبوم «من و دوست غولم» گذشته و «فرشاد فزونی» حرفه‌ای‌تر شده است.

«فرشاد» موزیسین خیلی خوبی شده و کلی تجربه به دست آورده، از این موضوع هم نباید به سادگی گذشت که نوازندگانی هم که با او در این اجرا همکاری کردند، به بهترین نحو کار خود را انجام دادند. موزیسین دیگری که روی استیج خیلی دوست‏اش داشتم، «سیاوش امامی» (نوازنده گیتار الکتریک) بود که به خودش هم گفتم؛ از لحاظ نگاه موزیکال کاملاً یک گیتاریست امروزی بود، ریف‏های خیلی زیبایی زد و مشخص بود که در تنظیم قطعات هم نقشی داشته است. سیستم خیلی حساب شده و تروتمیز بود که باعث شد واقعاً از آن لذت ببرم.

یکی دیگر از دیدگاه‏های خوب این کنسرت تصاویری بودند که حین اجرا پخش می‏شدند. به‏هرحال یک تعداد از این بچه‏‏ها گرافیست هستند و می‏توانم بگویم که 70 درصد نگاه تصویری‏شان به ماجرا و رنگ و لعابی که تصاویر داشتند را دوست داشتم که با وجود سادگی خیلی به موزیک می‏چسبید.

در این اجرا از ده قطعه آلبوم «من و دوست غولم» هشت قطعه انتخاب شده بود که به نظرم انتخاب‏های کاملاً درستی بودند و حتی چیدمان قطعات هم درست و حساب‌شده بودند. وقتی داشتم به کنسرت می‏‏آمدم، به این فکر می‏کردم که کدام قطعه را می‏خواهد اول بخواند که به نظرم انتخاب قطعه «پیاده‏رو» برای شروع انتخاب کاملاً درستی بود. تنظیم ترک «پیرمرد و پسربچه» هم (که فکر می‏کنم به عنوان هفتمین قطعه نواخته شد)، کاملاً متفاوت شده بود که تنظیم جدیدش را خیلی دوست داشتم، تا آنجا که می‏توانم بگویم خیلی بهتر از تنظیم آلبومی آن شده بود.

در کل باید بگویم این اجرا برایم کاملاً دلچسب بود و حتی ترک‏های جدید «فرشاد» را هم دوست داشتم، اما شاید اگر من جای فرشاد بودم، الان دیگر وسواس بیشتری روی کارها به خرج می‏دادم؛ در واقع سیستم همان سیستم باشد، اما ساده از روی آن نگذرد. یعنی تکرار قبل نشود و جوری جلو برود که قطعات جدیدش شبیه ترک‏های دیگرش نشوند. چیزی هم که از او انتظار دارم این است که زودتر آلبوم‏اش را منتشر کند تا کارهایش بیات نشوند.

در مورد همکاری مجدد ما هم باید بگویم که حدوداً دو سال پیش ما در جایی همدیگر را دیدیم که آن زمان «فرشاد» مشغول کار کردن روی یک‏سری موسیقی تصویری برای تئاتر بود. قرار شد دوباره با هم شروع به کار کنیم، منتها گرفتاری‌های هر دوی ما این موضوع را به تعویق انداخت. اتفاقاً من بدم نمی‏آید که دوباره با هم یک پروژه را شروع کنیم. نه اینکه صرفاً دوباره یک آلبوم باشد، شاید حتی یکی دو ترک، منتها این موضوع منوط به این است که من پروژه‏های خودم را تمام کنم و پروژه جدیدی باز کنم که می‏تواند با «فرشاد» باشد.

من فکر و سلیقه «فرشاد فزونی» را خیلی دوست دارم، بچه فهیمی است و در موزیک خیلی خوش‏سلیقه است که از نحوه گیتار زدنش می‏توان این را فهمید. «فرشاد« نسبت به آن سال‏ها خیلی پخته شده و کاملاًً سیر صعودی داشته است. «فرشاد فزونی»ای که من بعد از مسابقه «Tehran Avenue» (که ترک «پیرمرد و پسربچه»اش در آن سوم یا چهارم شده بود و بعدش سراغ من آمد تا با هم کار کنیم) دیدم، خیلی با «فرشاد» الان تفاوت دارد؛ آن زمان خیلی چیزها را نمی‏دانست، اما الان معلوم است که خیلی می‏داند. همانجا به خودش هم گفتم که «دیگر خودت آن غوله شده‏ای!»

در مورد نوع خواندن «فرشاد» هم بگویم که به نظرم خیلی خوب خواند. مسئله ما فالشی نیست، بلکه بیشتر حس ماجرا است. «فرشاد» خیلی کم روی صحنه رفته و شاید این کمبود استیج رفتن را بیشتر در تئاتر جبران کرده، اما روی استیج خیلی خوب بود و آداب استیج را کاملاً می‏دانست. او برای اولین‏بار بود که بعد از 8 سال، اجرای تک‏آلبومش را به روی صحنه برد، اما می‏توانم بگویم یک سر و گردن از خیلی‏ها -که حتی چندین‏بار تجربه استیج داشته‏اند- بالاتر بود. اولاً که موسیقی آن، با اینکه برای 8 سال پیش بود، اما انگار تازه منتشر شده است؛ یعنی تنظیم‏ها و گروه به این شکل صدا می‏دادند. البته شاید من در سالن -که ردیف اول نشسته بودم- جای خوبی نداشتم، اما گاهی صدای خواننده را نسبت به ارکستر کم می‏شنیدم که اینها هم ضعف‏های کوچک صدابرداری است، ولی باز با این حال تفکیک صداها خوب بود.

«آیدین رادکیا» درامر محکم و خوبی بود و تایمینگ مرتبی داشت. «فرشاد رضایی» باسیست گروه هم خیلی خوب بود. در واقع ارکستر خیلی خوبی بودند و خیلی مرتب و خوب صدا می‏دادند. می‏توانم بگویم این گروه چهارنفره جزو گروه‏های مدرنی بودند که من در ایران دیده‏ام، یعنی فکرشان کاملاً روبه جلو بود که خیلی از این قضیه خوشحال شدم و امیدوارم که در فواصل زمانی کوتاه‌تر این گروه را روی استیج ببینیم.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 2 بهمن 1392 - 15:50

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

چهارشنبه 2 بهمن 1392 - 18:24

بسیار ممنون آقای رامین بهنای عزیز .

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود دیگه خودت اون غوله شدی! | موسیقی ما