یادداشت های هفتگی؛
تنها-علیرضا قربانی-تفنگ بادی-متالیکا!
- میثم یوسفی | منتقد موسیقی
2- این که در عصری زندگی میکنیم که همهچیز به سرعت در دسترس است، گاهی میتواند هماناندازه که دلچسب و شیرین است، زجرآور هم باشد. از دلچسبیهایش نمیگویم که تجربه کردهاید و میدانید، اما یکی از فکرهای غمگین من در چنین مواقعی این است که اینهمه ایده خوب پس چرا اجرا نمیشوند؟ چرا اگر قرار به اجرایش باشد و از نظر تجهیزات هم همهچیز نزدیک به ایدهآل باشد، باز یکجای کار میلنگد. به هر حال هرکدام از اینها سرفصلیست که میتوانیم در موردش ساعتها صحبت کنیم. نداشتن فکر پیشرو، از پیشرو نبودن جامعه نشات میگیرد. جامعهای مصرفی که بین سنت و مدرنیزم گیرکرده است، معمولا هیچ تولید جدید و مدرنی برای زندگی و هنر ندارد و در بهترین حالت اگر بتواند رونویسی تمیزی از ایدههای دیگران را ارائه کند، شاهکار کرده است. چنین جامعهای حتا به سنتهای خودش هم در مفهموم کلاسیک یا حتی کهنهاش وفادار نیست. وقتی با تفکری سنتی و در جامعهای سنتی با پدیدههای مدرن سروکار داشته باشی، وقتی در دورافتادهترین روستاهایت هم ماهواره باشد و «حریم سلطان» را پیگیری کنند، همین میشود.
یکی سودای سفر به ماه را دارد و بغل دستیاش هنوز با شلوار پاچه گشاد و تفنگ بادی توی خیابان راه میافتد تا از روی درختها و تیر چراغ برق گنجشک شکار کند، این را هم به چنین کاراکتری اضافه کنید: میتواند گوشی آیفونی هم در جیب شلوارش داشته باشد و با هدفونی در گوشش آخرین شاهکار استاد سعید آسایش یا استاد مجید خراطها را زمزمه کند. در چنین شرایطی نهایتش به اینجا میرسی که موسیقی و فرهنگت بلاتکلیف است، شعر و ادبیاتت بلاتکلیف است، روابط انسانیات بلاتکلیف است، دین و سیاستت بلاتکلیف است و حتا زندگیات! همهچیز اگر روایت شلوار کردی و شلوارک نباشد، قصه تفنگ بادی که هست. برای همین است که مثلا وقتی به موسیقی ایرانی، بومی و محلی و سنتی نگاه میکنی و آن را با موسیقی کشورهای همسایه مقایسه میکنی، علاوه بر مشکلاتی که از نظر فنی (مشکلاتی مثل داشتن ربع پرده در موسیقی سنتی ما که به گوش غیر ایرانیها بسیار ناسازگار است) سر راه بینالمللی شدن فرهنگ را گرفته است، با مشکل تفکر هم مواجه میشوی. به هرحال هنرمندان این جامعه هم برآمده از دل همین فرهنگ و همین مردمند. بلاتکلیفی فراوان از یکطرف و عدم تجربههای نوگرایانه و پیشرو، حتا در اندازه کپیکردن ایدههای دیگران، مشکل عمده موسیقی ما در این سالها بوده است. در این میان گهگاه تجربههای کوچک و گذرایی هم اتفاق افتاده، اما یا دلگرمیای نبوده و حمایتی از آن نشده است و یا فاصلهای که با یک اتفاق کامل و یک جریان موثر دارد، فرسنگهاست.
3- متالیکا در سال 1999 آلبومی با نام S&M منتشر کرد که اگر ندیده و نشنیدهاید توصیه میکنم حتما سراغش بروید. من در همه سالهای زندگیام جز یکی دو تا آهنگ این گروه را دوست نداشتم و زیاد متالیکاباز نبوده و نیستم، اما این کنسرت یکی از محبوبترین اجراهای زندگی من است. دیدن گیتار الکتریک، درامز و گیتاربیس و موسیقی هویمتال در کنار یک ارکستر سمفونیک در نوع خودش اتفاق جذابی میتواند باشد، آن هم ارکستر سمفونیکی که یکی از موزیسینهای بزرگ موسیقی معاصر به اسم مایکل کیمن رهبریاش را بر عهده دارد.
4- راستش را بخواهید حدود دو ماه پیش آلبومی به دست من و دوستانم رسید که حس S&M را در من ایجاد کرد و باز هم من را یاد این اجرا انداخت. در حالت عادی کسی نمیتواند تصور کند که متالیکا چطور ممکن است با همراهی یک ارکستر سمفونیک اجرای موفقی داشته باشد و اصلا تکلیف این اجرا چگونه است! همینطور اگر یکی به شما بگوید که علیرضا قربانی ، خواننده سنتی ایرانی آلبومی منتشر کرده است که در یکی از آهنگهایش آوازی سنتی را روی موسیقی الکترونیک اجرا کرده باور نمیکنید یا در نهایت شاید تصورتان تصویری از همان تفنگ بادی باشد، اما حقیقتا اینطور نیست. اگر هنوز آلبوم «حریق خزان» را نشنیدهاید شدیدا توصیه میکنم که در اولین فرصت آن را خریداری کنید و اول از همه آهنگ سومش به اسم «بیقرار» را با شعری از هوشنگ ابتهاج، موسیقی مهیار علیزاده و صدای علیرضا قربانی گوش کنید. قول میدهم اگر علاقهمند موسیقی سنتی یا علاقهمند موسیقی الکترونیک هم نیستید ضرر نخواهید کرد. اتفاقاتی از این دست هنوز آدمی را امیدوار میکند که میشود در فرهنگی خوابآلوده کار پیشرو و درست انجام داد. در ضمن اگر خواستید آهنگ «تنها»ی متالیکا را هم گوش کنید پیشنهاد میدهم ورژن سمفونیکش را در S&M از دست ندهید.
منبع:
تاریخ انتشار : چهارشنبه 24 آبان 1391 - 00:00
دیدگاهها
ربط بلاتکلیفی با گوش دادن آثار آن "اساتید" (که طعنهای نارواست) در آیفون را نفهمیدم! همینطور شلوار گشاد و تفنگ بادی؛ به نظرم اینها تکلیفشان با خودشان مشخص است.
من فکر میکنم فرد بلاتکلیف خود نویسنده است که به خود میپیچد از این ناهمگونی(به قول خودش البته) تحلیلی بلندنظرانه و نقادانه ارائه دهد اما نمیداند که این مرض برای این به جانش افتاده که روح بلندی ندارد تا مجید خراطها و سعید آسایش را روی آیفون تحلیل کند. که اساسن تحلیلی ندارد. تحمل ندارد. و نگرش بستهی خود را به عنوان تحلیلی جامعهشتناسانه با بدبینیای که به طور رقت انگیزی متظاهرانه جلوه میکند، قلمی میکند. از تاریخ مصرف چنین نگرش تودهواری، 30 سالی گذشته است.بلاتکلیفی این نگاه اینجاست که هنوز نتوانسته مفهوم فرهنگ متکثر در خود هضم کند در عین حال برای نداشتن تولید جدید و مدرن غمگین است. پدیدهی بلاتحلیل برای شخص شما، بلاتکلیف نیست.
چنین "منتقد موسیقی" ما مینویسد: موسیقی وفرهنگ ما بلاتکلیف است!
آهنگ بیقرار با وجود زمان نسبتا طولانی و تلفیقی بودنش فوقالعاده بچسب و دوستداشتنی هستش. حس تاریکی داره!
آهنگ "غم غفلت" محمد اصفهانی هم شباهتای زیادی با این آهنگ داره
درست میفرمایید دوست عزیز. حقیقتا من هم ذهن آشفتهای دارم و موضعم هم اغلب اوقات تحلیله، اما به هر حال با توجه به نگاه بلاتکلیف من توی این جامعه، تحلیل من هم نگاه شخصی من رو همراهش داره که نظرات شخصی ولو بلاتکلیفم رو منعکس میکنه! با اینهمه نظر شما ناقض حرف من نیست. که وضعیت فرهنگی بلاتکلیفی داریم و حتا این یادداشت هم میتونه تاییدی بر نظر من باشه :)
من آهنگ های این خواننده هایی که گفتیو گوش نمیدم ولی هر کسی به خودش مربوطه که چی گوش میده-چی میپوشه-تفریحش چیه و...حاجی تفنگ بادی داشتن و گنجشک شکار کردن نشون از عقب موندگی نیست.
همین امروز یه آلبوم از علیرضا قربانی گرفتم تا باهاش آشنا بشم. ولی ای کاش قبلش این مطلبو خونده بودم
برای من همه خیلی جالب بود و همون اولین بار چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که موسیقی سنتی با سازهای الکترونیک تلفیق شده !
در واقع به نوعی صداهای سنتی گروه های مثل dang show یا چارتار دارن با سازهای روز تلفیق میشن
ولی تا به حال ندیده بودم صدای سنتی،و موزیکی که شبیه به ساز و آواز بود با ساز های الکترونیک خونده بشه
به نظرم عالی بود .. بارها این قطعه رو گوش دادم و سیر نشدم !
بله . آقای یوسقی درست میگن . در آلبوم حریق خزان قطعه بی قرار بیداد میکنه . فضاسازی فوق العاده در این آهنگ و صدای بسیار زیبای قربانی یک قطعه فوق العاده رو رقم زده . در کل آلبوم حریق خزان بسیار آلبوم پرمعنا و زیبایی بود . من تبریک میگم به مجموعه کاری این آلبوم
من یادداشتهای میثم یوسفی رو شدیدن دوست دارم
امیدوارم کم نباره و بیشتر و بهتر ادامه بده
سلام ، آقای یوسفی خدایی ما رو از کار و زندگی انداختی. رفتم صوتی و تصویری این آلبوم رو دانلود کردم و الان روزی چندین بار می بینم و میشنوم. یعنی واقعا بی نظیره. من اصلا تا حالا متال باز نبودم. ولی به شدت این آلبوم منو مجذوب خودش کرده. one ، Nothing Else Matters ، Master of Puppets ، Hero of The Day و و و .... همچنین معنی شعراشون هم خیلی خوب بود. من تعجب می کنم که چرا انقدر تو ایران دوست دارن این گروه رو منفی و بد جلوه بدن!!! آقای یوسف کاری کردی که حالم از آهنگای داخلی بهم خورد. مرسی
متاستفانه اکثر آدمها موسیقی رو سلیقه ای می دونن.اما سلیقه ی آدمها رو چی میسازه؟تفکراتشون.بنابراین سلیقه های سخیف برخاسه از تفکرات سخیفه.آلبوم حریق خزان عالیه.همینطور صدای علیرضا قربانی.ممنون
افزودن یک دیدگاه جدید