چي شد كه وارد عرصه موسيقي شديد؟
صادقي: بعد از مشكلي كه براي پاهايم به وجود آمد زندگي من ديگر شبيه بچه‌هاي عادي نبود، قاعدتا سرگرمي‌هاي من هم با آنها فرق مي‌‌كرد ديگر نمي‌‌توانستم مثل آنها توي كوچه و خيابان‌ها بدوم به همين دليل مجبور بودم يك جا بنشينم و همين يك جا نشستن باعث شد كه دوستان من بيشتر بزرگترها باشند، از اين بين دوست نازنيني به نام آقاي غلام بهرامي بودند كه من را با موسيقي كلاسيك آشنا كردند بعد از آن موسيقي را به شيوه‌اي كه خودم دوست داشتم، دنبال كردم.

خانواده‌ات با ورود تو به اين عرصه مخالفتي نداشتند؟
صادقي: مخالفت كه نه، ولي چندان موافق هم نبودند.

در خانه‌تان كي از همه بيشتر طرفدار صداته؟
صادقي: خواهرم عادله، او يكي از مشوق‌هاي اصلي من در اين حرفه بود و هر وقت كه از اين كار دلگير و خسته مي‌‌شدم با حرف‌هايش من را براي ادامه راه تشويق مي‌‌كرد.

و تولدت؟
صادقي:ساعت 7:20 دقيقه صبح 25 مرداد ماه 1358 در بيمارستان ليلا به دنيا آمدم، اهل آناسيس هستم، شهري در چند كيلومتري بندرعباس.

در خانواده‌ات فرد ديگري هم هست كه به موسيقي علاقه‌مند باشد؟
صادقي:خواهرم عادله ويلون كار مي‌‌كند، راحله هم گيتار مي‌‌نوازد، راضيه، نويسنده خوبي است، معصومه خواهر بزرگم هم در مهرباني واقعا بي‌نظير است...

بزرگترين شيطنت بچگي‌ات؟
صادقي: وقتي بچه بودم. حسابي شيطون و بازيگوش بودم يادمه تو مدرسه با كمك بچه‌ها پنكه‌ها را كج مي‌‌كرديم كه چه كار خطرناكي بود.

درست چطور بود؟
صادقي: بد نبود، ناپلئوني قبول شدم، البته من درس‌هايي مثل ادبيات را خيلي دوست داشتم و بهترين نمراتم به اين درس‌ها اختصاص داشت، اولين تجديدي‌ام را هم وقتي چهارم دبستان بودم، آوردم.

اهل ريسك كردن هستي؟
صادقي:نه خيلي، ولي آنجاهايي كه بايد اين كار را انجام بدهم به ناچار به آن تن مي‌‌دهم.

سفر رفتن را دوست داري؟
صادقي: خيلي زياد، سفر باعث مي‌‌شود ناشناخته‌هاي زيادي را از نزديك ببينم به همين خاطر هميشه از سفر كردن لذت مي‌‌برم.

تصميماتي كه در زندگي‌ات مي‌‌گيري بيشتر بر اساس منطق است يا احساس؟
صادقي:عليرغم تلاش‌هايي كه مي‌‌كنم متاسفانه يا خوشبختانه اين احساسات هستند كه بيشتر براي من تصميم مي‌‌گيرند ولي خب گهگاهي هم بر اساس منطق تصميماتي مي‌‌گيرم.

تاثيرگذارترين كلمه‌اي كه در زندگي‌ات شنيدي، چه بود؟
صادقي: عشق و عشق هم رنگ‌پذيره، رنگش هم مشكيه!

به نظرت پاك‌ترين واژه در دنيا چيست ؟
صادقي: دريا كه مشكيه...

مگه دريا مشكيه؟
صادقي:بله شبها بهش نگاه كنيد، متوجه خواهيد شد كه مشكي است.

اهل هيجان هستي يا سكوت؟
صادقي:گاهي وقت‌ها سكوت رو دوست دارم و دلم مي‌‌خواد همه چي رنگ آرامش به خودش بگيره، اما بعضي وقت‌هاي ديگه نه، عاشق هيجانم.

آدم رفيق بازي هستي؟
صادقي:رفيق‌باز به اون شكلي كه فكر كني نه...، ولي دوستان خوب زيادي دارم كه از وجودشان لذت مي‌‌برم.

تا به حال به اين فكر كردي كه جاي شخص ديگه‌اي باشي؟
صادقي: نه، من هميشه از اينكه جاي خودم هستم، لذت مي‌‌برم به نظر من همه آدم‌ها بايد در جاي خودشان قرار بگيرند و توانايي‌هايشان را ثابت كنند.

شـنـيـدم حسـابي پرسپوليسي هستي؟
صادقي: پرسپوليسي هستم ولي استقلالي‌ها را هم خيلي دوست دارم.

قصد ازدواج نداري؟
صادقي:چرا، منتها هنوز آن خانم مشكي‌پوش را پيدا نكردم.

يعني حتما بايد مشكي‌پوش باشد؟
صادقي:آره، من دوست دارم همسرم هم مثل من رنگ مشكي رو دوست داشته باشد و حتي روز عروسي هم لباس مشكي بپوشد.

اگه قبول نكند چي؟
صادقي:من همسرم را طوري انتخاب مي‌‌كنم كه مطمئنا قبول كند روز عروسي مشكي بپوشد.

ملاكت براي ازدواج چيه؟
صادقي:دوست دارم من و همسرم به معناي واقعي كلمه، همديگر رو درك كنيم نه در كلام، بلكه در عمل، دوست دارم يكي بودن را به معناي واقعي كلمه با يكديگر تجربه كنيم.

اولين باري كه صدايت را شنيدي چه احساسي داشتي؟
صادقي: خنده‌ام گرفته بود، باور نمي‌‌كردم اين صداي من باشه...

وقتي بچه بودي دوست داشتي چه‌كاره شوي؟
صادقي: گل‌فروش...

حالا چرا گل‌فروش؟
صادقي:من عاشق گل هستم و از طرفي شغل گل‌فروشي طوري است كه هميشه با زيبايي و طراوت سروكار دارد به همين دليل من عاشق اين شغل هستم.

چه گلي را دوست داري؟
صادقي: رز مشكي..

بدترين اتفاق زندگي‌ات چه بود؟
صادقي: فوت دايي‌ام، كه من را تا به امروز مشكي‌پوش كرد، رابطه بسيار خوبي با هم داشتيم فوت او تا مدت‌ها تاثير بسيار بدي روي زندگي‌ام گذاشت.

و بهترين لحظه زندگي‌ات؟
صادقي:به دنيا آمدن برادر كوچكم محمد...

اهل مطالعه هستي؟
صادقي: بله، به شدت به مطالعه علاقه‌مندم.

بيشتر چه جور كتاب‌هايي را مطالعه مي‌‌كني؟
صادقي: به مطالعه كتاب‌هاي فلسفي علاقه‌مندم، كتاب‌هايي مثل نيچه، جبران خليل جبران البته به كتاب‌هاي دكتر شريعتي هم علاقه‌مندم.

گاهي اوقات فكر مي‌‌كنيم كه دنيا چقدر به رضا صادقي سخت گرفته كه باعث شده او ترانه‌اي مثل «وايسا دنيا» رو بخواند؟
صادقي: اين احساس خيلي وقت‌ها به سراغم مي‌‌آيد اما خب الان مدت‌هاست كه تصميم گرفتم سرخوردگي و دل‌شكستگي‌ها را از دلم بيرون كنم و دنياي بهتري بسازم براي يك رضاي بهتر...

يعني مي‌‌خواهي آستانه تحملت را بالا ببري؟
صادقي: بله، چون فكر مي‌‌كنم ديگر تواني براي شكسته شدن ندارم.

خلوت خودتان را با چه نوع موسيقي پر مي‌‌كني؟
صادقي: بيشتر آهنگ‌هاي كلاسيك را دوست دارم، خصوصا آهنگ‌هاي اپرا و پوچلي... اين نوع موسيقي به من آرامش مي‌‌دهد.

اهل تماشاي تلويزيون هستي؟
صادقي: نه، اصلا حال و حوصله تماشاي تلويزيون را ندارم!

موسيقي سنتي را دوست داري؟
صادقي: بله و به آن هم بسيار علاقه‌مندم، من دوست دارم جاي كلمه سنتي از كلمه اصيل استفاده كنم، نبايد فراموش كنيم كه اين نوع موسيقي هويت من محسوب مي‌‌شود و به هر جاي دنيا كه بروم ما را با اين گونه موسيقي مي‌‌شناسند با سه‌تار، تار و دف و ... ما هيچ‌وقت نمي‌‌توانيم خودمان را از اين سبك موسيقي دور كنيم.

با اين علاقه چرا هيچ‌وقت سعي نكردي كه موسيقي سنتي را بياموزي؟
صادقي: نمي‌‌دانم، با وجود اينكه به موسيقي سنتي علاقه‌مندم اما به دليل نداشتن توانايي قادر نيستم كه به آن به طور حرفه‌اي بپردازم ولي با همه وجودم اين سبك موسيقي را دوست دارم.

بازي چه بازيگري را دوست داري؟
صادقي: بازي امين تارخ و رضا كيانيان را دوست دارم.

تا به حال به‌ تو پيشنهاد بازيگري شده؟
صادقي: بله، ولي من نپذيرفتم، شما هم خيلي به اين مسئله نپردازيد.

آشپزي‌ات چطوره؟
صادقي: لطفا سوال بعدي «باخنده» ولي جدا از شوخي، تعريف چنداني ندارد.

خيلي وقت است كه رضا صادقي در موسيقي پاپ كم كار شده، علت اين مسئله چيه؟
صادقي:من در اين دو سال حرفي براي گفتن نداشتم، حرف‌هايم را جمع كردم تا وقتي حرف تازه‌اي براي گفتن پيدا كردم آن‌وقت به زبان بياورم يكسري مشكلات مجوزي هم پيش‌ رويم بود اما حتي اگر اين مشكلات هم وجود نداشت، حرف خاصي نبود كه بزنم.

اما در اين مدت بعضي‌ها مي‌گفتند، رضا صادقي «تمام شده» حرف خاصي در اين ‌باره داري؟
صادقي: اين حرف‌ها به گوش خودم هم رسيده و برايم جالب است در دوراني كه سكوت كرده‌ام باز اين حرف‌ها راجع به من زده مي‌شود و شايد اين لطف دوستان است در حالي كه من كاري به كسي ندارم باز هم راجع به من و كارهايم صحبت مي‌كنند.

آلبوم جديدت هم در فضاي قبلي همان «وايسا دنيا» است؟
صادقي:«وايسا دنيا» فضاي «ترس» داشت و من و ميلاد ترابي تصميم گرفتيم تا حدي از اين فضا دور شويم، تا دوباره متهم به تكراري بودن نشويم، البته آن حسي را كه مردم با آن ارتباط برقرار مي‌كنند، حفظ كرده‌ام و به آن پروبال داده‌ام، ساده‌گويي خصيصه اول و آخر كارهاي من است، بگذار هر چه مي‌خواهند انتقاد كنند.

نزديك به 6 سال است كه نام صادقي مطرح شد و تو همچنان محبوبيت خودت را در ميان مردم حفظ كردي چگونه به اين جا رسيدي؟
صادقي: نمي‌خواهم قضيه را عرفاني كنم اما نمي‌دانم كدام لحظه و كدام ساعت در كجاي دنياي كار خوبي انجام دادم كه خدا تا اين حد هوايم را دارد و مرا كمك مي‌كند و اين براي من همه چيز است.

و نوروز؟
صادقي: هر سال نوروز به خودم قول مي‌دهم، انسان درستكاري باشم و دل كسي را به درد نياورم، آنهايي كه با من از نزديك ارتباط دارند، اميدوارم درباره من چنين نظري داشته باشند و دوست دارم كه اين روش را همچنان ادامه بدهم.