نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
موزیسین و صدابردار باسابقه در مصاحبه با «موسیقی ما» عنوان کرد
ایمان حجت: هنرمندان خوب خانه نشین شدهاند
موسیقی ما - ایمان حجت خواننده، نوازنده، آهنگساز و مدیر استودیو راگا «نواسازان راگا» تجربه سه دهه فعالیت در زمینه موسیقی دارد که با این هنرمند گفتگویی درباره این تجربه سی ساله انجام دادیم که از نظرتان میگذرد.
*به عنوان اولین سوال، چطور به سمت موسیقی گرایش پیدا کردید؟
من در خانوادهای متولد شدم که موسیقی یکی از ارکان جدانشدنی از ما بود و همیشه ما با موسیقی سر و کار داشتیم. من از کودکی توسط خانواده با این هنر آشنا شدم و خودم از ۱۳ سالگی به طور تخصصی ساز گیتار را انتخاب کردم و این ساز را زیر نظر استاد فرهاد مجذوب آموزش دیدم و ساز گیتار فلامینگو را زیر نظر استاد سیمون آیوازیان فرا گرفتم. در سن ۱۹ سالگی به صورت حرفهای کلاسهای آهنگسازی را شروع کردم که نزد استاد محسن نفر و وارطان ساهاکیان این کلاسها را ادامه دادم. از این سن بود که علاقه شدیدی به آهنگسازی پیدا کردم و جرقه آهنگسازی برای من زمانی زده شد که یک شب نزد زنده یاد استاد تورج شعبانخانی بودم که من را ترغیب کرد و گفت باید از این مرحله به بعد در موسیقی راه خودت را پیدا کنی و کار خودت را پیش ببری. همین حرف سبب شد من شروع به آهنگسازی کنم. اولین آلبوم من سال ۱۳۷۲ وارد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد و بعد از یک سال جلسهای گذاشتند و به من گفتند ما الان سیاست ارائه موسیقی پاپ را نداریم. در صورتی که من موسیقی ارائه کرده بودم که موسیقی ارکسترال با اشعار کلاسیک از شاعران بزرگ معاصر و قدیمی مانند حافظ و سهراب سپهری بود. در آن زمان خلاء موسیقی با اشعار کلاسیک در بازار واقعاً احساس میشد. رساندن این اشعار به گوش جوانان و مخاطبان با موسیقی درست که موسیقی پاپ روزمره نبود میتوانست جایگاه خوبی پیدا کند ولی متاسفانه اجازه شنیده شدن به این اثر را ندادند. در آن زمان موسیقی که شنیده میشد از نظر من واقعا محتوای خوبی نداشت و ما در آن زمان موسیقی درستی برای شنیدن نداشتیم. بعد از آن وارد موسیقی بی کلام و موسیقی فیلم شدم که مدتی در صدا و سیما فعالیت میکردم. در آن دوران موسیقی سریالهای همه فرزندان من، بازی پنهان، عطوفت آبی، باغ فردوس و... را ساختم و در کنار آن در حوزه موسیقی پاپ هم فعالیت میکردم. سال ۱۳۸۱ با همکاری برادرم آلبوم «سادگی» را منتشر کردیم که قطعه «سادگی» قطعهای بود که در تیتراژ سریال «بازی پنهان» اجرا شده بود و با ترانه زنده یاد افشین یداللهی پخش شد. از همان ابتدای فعالیتم دغدغه صدا را داشتم و یکی از مشکلات موسیقی خلا کوالیتی بود. در همان زمان که این دغدغه را داشتم یک مینی استودیو در خانه داشتم که اکثر کارها را در همان جا رکورد میکردم. کم کم شاخه سوم کار من شروع شد. سال ۱۳۸۱ به طور رسمی استودیویی را به صورت مجزا راهاندازی کردم و سال ۱۳۸۵ مجوز آن را گرفتم و به صورت دائمی استودیو «نواسازان راگا» مجوز گرفت و شروع به کار کردم. دهه ۸۰ بیشتر درگیر میکس و مسترینگ آلبوم خوانندههای مختلف بودم و دغدغه صدا جزء فعالیتهای اصلی من شد و فعالیت اول و دوم من که نوازندگی و آهنگسازی بود و علاقه اصلی من بودند به حاشیه رفت زیرا واقعاً وقتی برای من نمیماند که سراغ آهنگسازی و نوازندگی بروم. با این وجود فعالیتم را در حوزه آهنگسازی پیش میبردم و در عین حال از اواسط دهه ۸۰ یکه تاز صنعت صدا بودم که اکثر آلبومهای موفق ستارگان موسیقی پاپ همه از تولیدات استودیو راگا بودند. من تلاش میکردم که آلبومها بهترین کوالیتی را داشته باشد مانند آلبوم رگ خواب محسن یگانه، چندین آلبوم رضا صادقی، احسان خواجه امیری و تعدادی از کارهای حمید عسگری، شهرام شکوهی، مهدی یراحی، خشایار اعتمادی، شهرام عیوضي و بسياري از خوانندههاي ديگر که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. در کنار آن برای خوانندههای مختلف آهنگسازی میکردم و استودیو راگا در دهه ۹۰ هم در اوج کار بود. دو سال پیش موقعیت مکانی استودیو را تغییر دادم و از آن زمان تصمیم گرفتم هر کاری را قبول نکنم و سعی کردم وقتم را آزاد بگذارم تا به کارهای آهنگسازی و نوازندگی خودم برسم. تصمیم گرفتم آثاری بسازم که خلا آن در بازار احساس می شود. امروزه از سمپلها و موسیقیهای آماده بسیار استفاده می شود. اکثر موسیقی هایی که می شنویم از این سمپل ها استفاده می کنند. این موسیقی ها از قبل ساخته شده اند و بیشتر ملودی ها مانند هم است و خلقی در آن دیده نمی شود و کپی کاری است.
من در آثارم سعی کردم از سازهای زنده و خلق ملودی های نو و همچنین تلفیق سازهای متفاوت برای رنگ آمیزی جدیدتر در تنظیم ها استفاده کنم. کیفیت موسیقی برای من همیشه در الویت بوده است.
از دو سال پیش لحظه به لحظه در حال به روز تر کردن تجهیزات استودیو بودم و صادقانه می گویم که این تجهیزات را با مشکلات بسیار زیاد فراهم کردم که بیشتر آنها در ایران مشابهی ندارد در کنار آن من آرشیو ارزشمند صفحه و سی دی های قدیمی و جدید اورجینال دارم و زمانیکه می خواهم موسیقی واقعی را بشناسم به آنها رجوع می کنم. نگرش من با این موسیقی های سطحی که ارائه می شود زمین تا آسمان متفاوت است. نه این موسیقی ها را می شنوم و نه دنبال می کنم.
*چرا در موسیقی به این نقطه رسیدیم؟ چرا این موسیقی های یک بار مصرف رواج پیدا کرده است؟
شاید یک عده خوششان نیاید ولی ما یک خلا در سیستم مدیریتی فرهنگ و هنر داریم. من یک مثال ساده می زنم یک فروشنده در یک مغازه آب پرتقال می فروشد مجبور است هر روز پرتقال بخرد و تمیز کند و در نهایت درصدی هم سود می کند. در همان مغازه یک یخچال نوشیدنی های گازدارگذاشته است که تهیه و ارائه آن سهل تر از آب میوه است و در عین حال سود بیشتری هم دارد. مسئله اینجاست که فواید آب میوه برای مردم خیلی بیشتر از فواید نوشیدنی های گازدار است ولی برای مغازه دار سود در فروش نوشیدنی های گازدار است. یک مادر و پدر آب میوه را به هر نوع نوشیدنی برای فرزند خود ترجیح می دهد. فرهنگ و هنر ما هم مانند این مثال است و آدم دلسوز مانند یک پدر و مادر ندارد که به دنبال این باشند جامعه ما به چه چیزهایی احتیاج دارد و روی آن سرمایه گذاری کنند. یک عده به دنبال منافع شخصی به اسم شرکت فرهنگی و هنری هستند که وارد بازار موسیقی شدند و آنچه که محتوایی ندارد و فقط سودآوری بیشتری دارد تولید می کنند. خیلی از خواننده ها به عشق اینکه به شهرت برسند قرار دادهایی امضا می کنند که واقعا این قراردادها استثمار کننده است. یک سال یک خواننده سر زبان ها است زیرا برای آن تبلیغات می شود ولی دو سال بعد همه حتی اسم آن را فراموش می کنند و مهم تر اینکه آهنگ دو سال پیش آن خواننده را هیچ کس گوش نمی کند و از مد می افتد. مگر می شود موسیقی مدی باشد؟ چطور ما موسیقی ۵۰ سال پیش را هنوز با عشق گوش می کنیم چون محتوای فرهنگی و هنری دارد. همیشه این آثار ماندگار است و از بین نمی رود. در این میان وظیفه صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چیست؟ این دو نهاد باید مانند پدر و مادر یک خانواده باشند. از موسیقی هایی که باید حمایت شود اصلا حمایت نمی کنند. موسیقی را نمی توانیم از جامعه حذف کنیم فقط باید بهترین ها را تولید کنیم تا مردم خود انتخاب کنند. موسیقی از کودکی تا زمان مرگ با همه مردم دنیا عجین شده است. کودک، نوجوان، میانسال، دانشجو و...هر کدام به نحوی نیاز به موسیقی دارند. تا زمانیکه نگرش بهتری در مدیریت صورت نگیرد نتیجه غیر از اینکه می بینیم نمی شود.
متاسفانه فقط یک سری ممیزی می گذارند و به یک عده اجازه فعالیت نمی دهند و یک عده هم با باند بازی بالا می آیند. الان اگر به هر شکلی وزارت فرهنگ و ارشاد به موسیقی رپ مجوز دهد همه تهیه کننده ها خواننده های رپ را بالا می آورند. من اصلا نمی گویم این موسیقی ها خوب یا بد است فقط می خواهم بگویم که تهیه کننده ها به دنبال چیزی هستند که سودآوری بیشتر دارد. سوال من این است که مسئولین فرهنگی دنبال چه چیزی هستند؟ اگر صدا و سیما به دنبال حمایت همه جانبه از هنرمندان واقعی بود ما الان سطح کلی موسیقی را این چنین نمی دیدیم.
انتشار موسیقی خوب نیاز به حمایت دارد زیرا تولید یک آلبوم پر محتوا هزینه بر است در حالیکه الان اکثر موسیقی هایی که به صورت سطحی در بازار می شنویم شاید در طی یک نیم روز قابل تولید باشد ولی موسیقی پر محتوا را نمی توانیم به این شکل تولید کنیم. شاید چند هفته زمان ببرد تا یک موسیقی درست خلق شود. وقت و زمان یک طرف، هزینه تولید یک اثر یک طرف. تا زمانیکه حمایت نشود نمی توانیم موسیقی درست را به گوش مخاطبان برسانیم. من نمی گویم موسیقی های دیگر نباید باشد زیرا آنها خوراک روزمره هستند ولی بخش موسیقی ارزشمند نیاز به توجه بیشتر دارد. وزارت ارشاد باید سالن مجانی در اختیار هنرمندان با ارزش موسیقی درست قرار دهد و از هنرمندان بخواهند تولید محتوا کنند تا مردم با این موسیقی ها بیشتر آشنا شوند. با اینکه شاهد هستیم تهیه کننده ها کل سانس های اکثر سالن های بزرگ را از قبل در طول یک سال خریداری کردند و فقط خواننده های خودشان را به صحنه می برند و این موسیقی ها را به گوش مردم می رسانند و عرصه برای فعالیت موسیقی با ارزش تنگ تر و تنگ تر می شود. متاسفانه وزارت ارشاد در این زمینه هیچ حمایتی نمی کند. تلویزیون هم شکل مافیایی پیدا کرده است و اجازه ورود به هر هنرمندی نمی دهند. صدا و سیما فقط در حال تولید اثر است که فقط در آرشیو نگهداری می شود. هنوز در تلویزیون ما ساز را نشان نمی دهند. ما هزاران هنرمند درجه یک داریم پس چرا برنامه مخصوص موسیقی نداریم تا هنرمندان به مردم معرفی شوند.
تا زمانیکه معرفی نکنیم مردم هنرمندان را نمی شناسند. متاسفانه با این شرایط موسیقی خوب ما از بین رفته است. نوازنده ها و آهنگسازان خوب ما خانه نشین شده اند و مجبور شده اند کار دیگری انجام دهند زیرا نه از فروش سی دی درآمدی دارند و نه کنسرتی برگزار می شود. متاسفانه مردم هم فقط به دنبال موسیقی مجانی هستند در نتیجه تکلیف هنرمند مشخص است باید از فقر و تنهایی بمیرد. باید بپذیریم که هیچ حمایتی از سوی مردم و دولت صورت نمی گیرد. موسیقی ارزشمند نیاز به حمایت دارد و افرادی که باید حمایت کنند اصلا به فکر این نوع موسیقی ها نیستند. من در سال ۱۳۷۷ تمامی موسیقی هایی که برای سریال ها و برنامه های تلویزیونی می ساختم برای تک تک اعضا از جمله شاعر، نوازنده و خواننده از تهیه کننده ها دستمزد دریافت می کردم در صورتیکه امروزه از دفترهای دلالی با ما تماس می گیرند و می گویند یک سریال داریم که فقط اسم دو بازیگر را می گویند. تیتراژ را برای مزایده می گذارند و به ما می گویند خواننده دارید؟ در نهایت از خواننده ۱۰۰ میلیون تومان برای تیتراژ سریال می گیرند. به جای اینکه پول بدهند و اثر فاخر تولید کنند از هر کسی به عنوان خواننده پول می گیرند و اصلا به فکر محتوای فرهنگی درست نیستند. متاسفانه پول می گیرند و اجازه می دهند هر کسی بخواند. محتوای سریال هاهم صفر است زیرا از بازیگران هم پول می گیرند در نتیجه هنر ما نیست و نابود شده است. هنرمند خوب به فکر دلالی نیست و اصلا پول برای اینطور کارها ندارد. متاسفانه یک عده که پول دارند بالا می آیند که این افراد فقط به فکر دیده شدن هستند. متاسفانه ارزش دادن به محتوا از بین رفته است.
*یک سری معتقدند در گذشته آثاری ماندگار می شد که مثلث همکاری خواننده، آهنگساز و شاعر شکل می گرفت، نظر شما چیست؟
من صد در صد موافق این موضوع هستم. هر کس باید در جایگاه خودش فعالیت کند تا این مثلث درست شکل بگیرد. البته استثنا هم وجود دارد. بعضی خواننده ها می توانند آهنگسازی کنند یا بعضی از آهنگسازان هم می توانند بخوانند. من خودم را خواننده نمی دانم ولی یک سری موضوعات که دغدغه من هستند را خودم بهتر می توانم ارائه دهم. من به عنوان یک آهنگساز و تنظیم کننده با بسیاری از خواننده ها همکاری می کنم. با ترانه سراها در ارتباط هستم ولی نگاهم این طور است که یک سبکی که مد نظر خودم است را بهتر می توانم ارائه دهم. از همین توانایی خواندن کمک گرفتم که بعضی کارها را با احساس خودم ارائه دهم. حالا اینکه چقدر مخاطب دوست داشته باشد واقعا برایم مهم نبوده بلکه مهم این است که ایده هایم در موسیقی را ارائه دهم.
*با توجه به صحبت های شما درباره صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آینده موسیقی را چطور ارزیابی می کنید؟
واقعیت این است که نمی توانم بگویم موسیقی درست راه خود را پیدا می کند. باید ببینیم در آینده چطور پیش می رویم. این چیزی که در ایران حاکم است در همه جای دنیا وجود دارد. جایزه های بین المللی به دست چه کسانی می رسد؟ فقط آنهایی می توانند این جوایز را بگیرند که با شرکت های بزرگ قرارداد بسته اند. شرکت های بزرگ فقط به فکر بهره برداری خودشان هستند. به عنوان مثال شرکت های بزرگی هستند که فقط خواننده های آنها جوایز بین المللی می گیرند. خواننده های بزرگی در سراسر دنیا هستند که اصلا راهی به جاهای بالاتر پیدا نمی کنند زیرا قراردادهای افتضاح را امضا نمی کنند و فقط به دنبال دیده شدن نیستند. مافیا طوری عمل می کند که اجازه نمی دهند هر کسی به جایگاههای بالاتر دست پیدا کند. به عنوان مثال تعدادی از خواننده های معروف دنیا کارشان به خودکشی می رسد. خودشان می گویند ما قراردادهایی امضا کردیم که هیچ اختیاری از خودمان نداریم و حتی ساعت بیدار شدن ما هم دست خودمان نیست. ما ظاهری از زندگی لوکس این افراد را می بینیم. این افراد هیچ آرامشی در زندگی ندارند و به یک مهره تبلیغاتی تبدیل شده اند. مانند عکس میمون روی پفک که هر جا به هر گونه ای که می خواهند از آن استفاده می کنند و هیچ ارزش دیگری ندارند. این افراد به جایی می رسند که می گویند همه اختیارم دست این شرکت ها است ولی اختیار مرگم در دست آنها نیست و این خودکشی که نوعی انتقام گیری است به خاطر تنهایی و انزوا اتفاق می افتد. در جامعه ما هم این اتفاق شکل گرفته و خیلی از خواننده ها قراردادهایی امضا می کنند که بعد از مدتی به پشیمانی می رسند. من یک پیشنهاد به علاقه مندان موسیقی درست دارم. برای پیدا کردن مروارید باید ریسک کرد و به عمق دریا رفت. برای پیدا کردن هنر خوب باید جستجو گر خوبی باشند و خارج از فضای تبلیغاتی که در همه جا دیده می شود به سمت و سویی که خودشان می خواهند بروند و هنر درست را کشف کنند.
*حدود دو سال است که تصمیم گرفتید دوباره فعالیت آهنگسازی و خوانندگی خود را ادامه دهید کمی در این زمینه صحبت کنید.
از دو سال پیش تصمیم گرفتم بخشی از زمانم را برای تولید موسیقی که خودم دوست دارم بگذارم. برنامه این است که یک سری قطعاتی که خودم می خوانم را با موسیقی متفاوت ارائه دهم. قطعه «شهر تنهایی» که پخش شد در کامنت ها خواندم که نوشته شده بود قطعا این کار دزدی است. اول کمی ناراحت شدم ولی بعد از زاویه دیگر به آن نگاه کردم. متوجه شدم پشت این کامنت نوعی تایید است و این کار انقدر قوی بوده که از باور این مخاطب خلق آن توسط من به دور از ذهن است. در نتیجه آرام شدم و به این نتیجه رسیدم که این افراد فقط به دنبال این هستند که کار درست را زیر سوال ببرند. بعد از آن به خودم افتخار کردم که آن کار این ذهنیت را به وجود آورده است. خواندن من مانند نوازندگی بخشی از کار موسیقایی من است. البته منکر این نیستم که بسیاری از خواننده های درجه یک با کارهای دزدی بالا آمده اند. روی موسیقی یونانی، فرانسوی، ترکی، ایتالیایی و... شعر فارسی می گذارند و منتشر می کنند. مثلا دو خواننده خیلی معروف همزمان با هم روی یک قطعه شعر فارسی گذاشته بودند و می خواستند به اسم خودشان منتشر کنند و این برای من بسیار تعجب آور بود که بیشتر از این نمی توانم توضیح دهم. متاسفانه دزدی آثار خیلی زیاد شده است و مردم هم فقط می خواهند اثری را مجانی دانلود کنند و اصلا به فکر این نیستند که چه اثری را گوش می کنند. از زمانیکه به مکان جدید استودیو نقل مکان کردم هزینه زیادی را برای ادوات نادر و کمیاب میکس و مسترینگ صرف کردم زیرا قصد دارم بیشتر از دهه ۸۰ و ۹۰ فعالیتم را گسترده تر کنم. ایده های جدیدی برای این کار دارم و براساس تجربه هایی که دارم می خواهم دریچه جدیدی را به روی این حوزه باز کنم در نتیجه قرار است در این حوزه بهترین ها را رقم بزنیم.
*و صحبت پایانی.
هیچ کس به غیر از خود ما به داد ما نمی رسد. موسیقی را پاس بداریم زیرا هنر گرانبها است. هنر دو جنبه هنرمند و مخاطب دارد. الان دریچه ها بسته شده است و مخاطب باید خودش به دنبال هنر خوب باشد و آن را کشف کند. به اعتقاد من موسیقی تنها هنری است که خداوند خلق آن را به انسان سپرده است. موسیقی زنجیره نامرئی است که خارج از هر حیطه جغرافیایی، زبان و ملیتی قلب انسان ها را به یک دیگر متصل می کند.
*به عنوان اولین سوال، چطور به سمت موسیقی گرایش پیدا کردید؟
من در خانوادهای متولد شدم که موسیقی یکی از ارکان جدانشدنی از ما بود و همیشه ما با موسیقی سر و کار داشتیم. من از کودکی توسط خانواده با این هنر آشنا شدم و خودم از ۱۳ سالگی به طور تخصصی ساز گیتار را انتخاب کردم و این ساز را زیر نظر استاد فرهاد مجذوب آموزش دیدم و ساز گیتار فلامینگو را زیر نظر استاد سیمون آیوازیان فرا گرفتم. در سن ۱۹ سالگی به صورت حرفهای کلاسهای آهنگسازی را شروع کردم که نزد استاد محسن نفر و وارطان ساهاکیان این کلاسها را ادامه دادم. از این سن بود که علاقه شدیدی به آهنگسازی پیدا کردم و جرقه آهنگسازی برای من زمانی زده شد که یک شب نزد زنده یاد استاد تورج شعبانخانی بودم که من را ترغیب کرد و گفت باید از این مرحله به بعد در موسیقی راه خودت را پیدا کنی و کار خودت را پیش ببری. همین حرف سبب شد من شروع به آهنگسازی کنم. اولین آلبوم من سال ۱۳۷۲ وارد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد و بعد از یک سال جلسهای گذاشتند و به من گفتند ما الان سیاست ارائه موسیقی پاپ را نداریم. در صورتی که من موسیقی ارائه کرده بودم که موسیقی ارکسترال با اشعار کلاسیک از شاعران بزرگ معاصر و قدیمی مانند حافظ و سهراب سپهری بود. در آن زمان خلاء موسیقی با اشعار کلاسیک در بازار واقعاً احساس میشد. رساندن این اشعار به گوش جوانان و مخاطبان با موسیقی درست که موسیقی پاپ روزمره نبود میتوانست جایگاه خوبی پیدا کند ولی متاسفانه اجازه شنیده شدن به این اثر را ندادند. در آن زمان موسیقی که شنیده میشد از نظر من واقعا محتوای خوبی نداشت و ما در آن زمان موسیقی درستی برای شنیدن نداشتیم. بعد از آن وارد موسیقی بی کلام و موسیقی فیلم شدم که مدتی در صدا و سیما فعالیت میکردم. در آن دوران موسیقی سریالهای همه فرزندان من، بازی پنهان، عطوفت آبی، باغ فردوس و... را ساختم و در کنار آن در حوزه موسیقی پاپ هم فعالیت میکردم. سال ۱۳۸۱ با همکاری برادرم آلبوم «سادگی» را منتشر کردیم که قطعه «سادگی» قطعهای بود که در تیتراژ سریال «بازی پنهان» اجرا شده بود و با ترانه زنده یاد افشین یداللهی پخش شد. از همان ابتدای فعالیتم دغدغه صدا را داشتم و یکی از مشکلات موسیقی خلا کوالیتی بود. در همان زمان که این دغدغه را داشتم یک مینی استودیو در خانه داشتم که اکثر کارها را در همان جا رکورد میکردم. کم کم شاخه سوم کار من شروع شد. سال ۱۳۸۱ به طور رسمی استودیویی را به صورت مجزا راهاندازی کردم و سال ۱۳۸۵ مجوز آن را گرفتم و به صورت دائمی استودیو «نواسازان راگا» مجوز گرفت و شروع به کار کردم. دهه ۸۰ بیشتر درگیر میکس و مسترینگ آلبوم خوانندههای مختلف بودم و دغدغه صدا جزء فعالیتهای اصلی من شد و فعالیت اول و دوم من که نوازندگی و آهنگسازی بود و علاقه اصلی من بودند به حاشیه رفت زیرا واقعاً وقتی برای من نمیماند که سراغ آهنگسازی و نوازندگی بروم. با این وجود فعالیتم را در حوزه آهنگسازی پیش میبردم و در عین حال از اواسط دهه ۸۰ یکه تاز صنعت صدا بودم که اکثر آلبومهای موفق ستارگان موسیقی پاپ همه از تولیدات استودیو راگا بودند. من تلاش میکردم که آلبومها بهترین کوالیتی را داشته باشد مانند آلبوم رگ خواب محسن یگانه، چندین آلبوم رضا صادقی، احسان خواجه امیری و تعدادی از کارهای حمید عسگری، شهرام شکوهی، مهدی یراحی، خشایار اعتمادی، شهرام عیوضي و بسياري از خوانندههاي ديگر که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. در کنار آن برای خوانندههای مختلف آهنگسازی میکردم و استودیو راگا در دهه ۹۰ هم در اوج کار بود. دو سال پیش موقعیت مکانی استودیو را تغییر دادم و از آن زمان تصمیم گرفتم هر کاری را قبول نکنم و سعی کردم وقتم را آزاد بگذارم تا به کارهای آهنگسازی و نوازندگی خودم برسم. تصمیم گرفتم آثاری بسازم که خلا آن در بازار احساس می شود. امروزه از سمپلها و موسیقیهای آماده بسیار استفاده می شود. اکثر موسیقی هایی که می شنویم از این سمپل ها استفاده می کنند. این موسیقی ها از قبل ساخته شده اند و بیشتر ملودی ها مانند هم است و خلقی در آن دیده نمی شود و کپی کاری است.
من در آثارم سعی کردم از سازهای زنده و خلق ملودی های نو و همچنین تلفیق سازهای متفاوت برای رنگ آمیزی جدیدتر در تنظیم ها استفاده کنم. کیفیت موسیقی برای من همیشه در الویت بوده است.
از دو سال پیش لحظه به لحظه در حال به روز تر کردن تجهیزات استودیو بودم و صادقانه می گویم که این تجهیزات را با مشکلات بسیار زیاد فراهم کردم که بیشتر آنها در ایران مشابهی ندارد در کنار آن من آرشیو ارزشمند صفحه و سی دی های قدیمی و جدید اورجینال دارم و زمانیکه می خواهم موسیقی واقعی را بشناسم به آنها رجوع می کنم. نگرش من با این موسیقی های سطحی که ارائه می شود زمین تا آسمان متفاوت است. نه این موسیقی ها را می شنوم و نه دنبال می کنم.
*چرا در موسیقی به این نقطه رسیدیم؟ چرا این موسیقی های یک بار مصرف رواج پیدا کرده است؟
شاید یک عده خوششان نیاید ولی ما یک خلا در سیستم مدیریتی فرهنگ و هنر داریم. من یک مثال ساده می زنم یک فروشنده در یک مغازه آب پرتقال می فروشد مجبور است هر روز پرتقال بخرد و تمیز کند و در نهایت درصدی هم سود می کند. در همان مغازه یک یخچال نوشیدنی های گازدارگذاشته است که تهیه و ارائه آن سهل تر از آب میوه است و در عین حال سود بیشتری هم دارد. مسئله اینجاست که فواید آب میوه برای مردم خیلی بیشتر از فواید نوشیدنی های گازدار است ولی برای مغازه دار سود در فروش نوشیدنی های گازدار است. یک مادر و پدر آب میوه را به هر نوع نوشیدنی برای فرزند خود ترجیح می دهد. فرهنگ و هنر ما هم مانند این مثال است و آدم دلسوز مانند یک پدر و مادر ندارد که به دنبال این باشند جامعه ما به چه چیزهایی احتیاج دارد و روی آن سرمایه گذاری کنند. یک عده به دنبال منافع شخصی به اسم شرکت فرهنگی و هنری هستند که وارد بازار موسیقی شدند و آنچه که محتوایی ندارد و فقط سودآوری بیشتری دارد تولید می کنند. خیلی از خواننده ها به عشق اینکه به شهرت برسند قرار دادهایی امضا می کنند که واقعا این قراردادها استثمار کننده است. یک سال یک خواننده سر زبان ها است زیرا برای آن تبلیغات می شود ولی دو سال بعد همه حتی اسم آن را فراموش می کنند و مهم تر اینکه آهنگ دو سال پیش آن خواننده را هیچ کس گوش نمی کند و از مد می افتد. مگر می شود موسیقی مدی باشد؟ چطور ما موسیقی ۵۰ سال پیش را هنوز با عشق گوش می کنیم چون محتوای فرهنگی و هنری دارد. همیشه این آثار ماندگار است و از بین نمی رود. در این میان وظیفه صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چیست؟ این دو نهاد باید مانند پدر و مادر یک خانواده باشند. از موسیقی هایی که باید حمایت شود اصلا حمایت نمی کنند. موسیقی را نمی توانیم از جامعه حذف کنیم فقط باید بهترین ها را تولید کنیم تا مردم خود انتخاب کنند. موسیقی از کودکی تا زمان مرگ با همه مردم دنیا عجین شده است. کودک، نوجوان، میانسال، دانشجو و...هر کدام به نحوی نیاز به موسیقی دارند. تا زمانیکه نگرش بهتری در مدیریت صورت نگیرد نتیجه غیر از اینکه می بینیم نمی شود.
متاسفانه فقط یک سری ممیزی می گذارند و به یک عده اجازه فعالیت نمی دهند و یک عده هم با باند بازی بالا می آیند. الان اگر به هر شکلی وزارت فرهنگ و ارشاد به موسیقی رپ مجوز دهد همه تهیه کننده ها خواننده های رپ را بالا می آورند. من اصلا نمی گویم این موسیقی ها خوب یا بد است فقط می خواهم بگویم که تهیه کننده ها به دنبال چیزی هستند که سودآوری بیشتر دارد. سوال من این است که مسئولین فرهنگی دنبال چه چیزی هستند؟ اگر صدا و سیما به دنبال حمایت همه جانبه از هنرمندان واقعی بود ما الان سطح کلی موسیقی را این چنین نمی دیدیم.
انتشار موسیقی خوب نیاز به حمایت دارد زیرا تولید یک آلبوم پر محتوا هزینه بر است در حالیکه الان اکثر موسیقی هایی که به صورت سطحی در بازار می شنویم شاید در طی یک نیم روز قابل تولید باشد ولی موسیقی پر محتوا را نمی توانیم به این شکل تولید کنیم. شاید چند هفته زمان ببرد تا یک موسیقی درست خلق شود. وقت و زمان یک طرف، هزینه تولید یک اثر یک طرف. تا زمانیکه حمایت نشود نمی توانیم موسیقی درست را به گوش مخاطبان برسانیم. من نمی گویم موسیقی های دیگر نباید باشد زیرا آنها خوراک روزمره هستند ولی بخش موسیقی ارزشمند نیاز به توجه بیشتر دارد. وزارت ارشاد باید سالن مجانی در اختیار هنرمندان با ارزش موسیقی درست قرار دهد و از هنرمندان بخواهند تولید محتوا کنند تا مردم با این موسیقی ها بیشتر آشنا شوند. با اینکه شاهد هستیم تهیه کننده ها کل سانس های اکثر سالن های بزرگ را از قبل در طول یک سال خریداری کردند و فقط خواننده های خودشان را به صحنه می برند و این موسیقی ها را به گوش مردم می رسانند و عرصه برای فعالیت موسیقی با ارزش تنگ تر و تنگ تر می شود. متاسفانه وزارت ارشاد در این زمینه هیچ حمایتی نمی کند. تلویزیون هم شکل مافیایی پیدا کرده است و اجازه ورود به هر هنرمندی نمی دهند. صدا و سیما فقط در حال تولید اثر است که فقط در آرشیو نگهداری می شود. هنوز در تلویزیون ما ساز را نشان نمی دهند. ما هزاران هنرمند درجه یک داریم پس چرا برنامه مخصوص موسیقی نداریم تا هنرمندان به مردم معرفی شوند.
تا زمانیکه معرفی نکنیم مردم هنرمندان را نمی شناسند. متاسفانه با این شرایط موسیقی خوب ما از بین رفته است. نوازنده ها و آهنگسازان خوب ما خانه نشین شده اند و مجبور شده اند کار دیگری انجام دهند زیرا نه از فروش سی دی درآمدی دارند و نه کنسرتی برگزار می شود. متاسفانه مردم هم فقط به دنبال موسیقی مجانی هستند در نتیجه تکلیف هنرمند مشخص است باید از فقر و تنهایی بمیرد. باید بپذیریم که هیچ حمایتی از سوی مردم و دولت صورت نمی گیرد. موسیقی ارزشمند نیاز به حمایت دارد و افرادی که باید حمایت کنند اصلا به فکر این نوع موسیقی ها نیستند. من در سال ۱۳۷۷ تمامی موسیقی هایی که برای سریال ها و برنامه های تلویزیونی می ساختم برای تک تک اعضا از جمله شاعر، نوازنده و خواننده از تهیه کننده ها دستمزد دریافت می کردم در صورتیکه امروزه از دفترهای دلالی با ما تماس می گیرند و می گویند یک سریال داریم که فقط اسم دو بازیگر را می گویند. تیتراژ را برای مزایده می گذارند و به ما می گویند خواننده دارید؟ در نهایت از خواننده ۱۰۰ میلیون تومان برای تیتراژ سریال می گیرند. به جای اینکه پول بدهند و اثر فاخر تولید کنند از هر کسی به عنوان خواننده پول می گیرند و اصلا به فکر محتوای فرهنگی درست نیستند. متاسفانه پول می گیرند و اجازه می دهند هر کسی بخواند. محتوای سریال هاهم صفر است زیرا از بازیگران هم پول می گیرند در نتیجه هنر ما نیست و نابود شده است. هنرمند خوب به فکر دلالی نیست و اصلا پول برای اینطور کارها ندارد. متاسفانه یک عده که پول دارند بالا می آیند که این افراد فقط به فکر دیده شدن هستند. متاسفانه ارزش دادن به محتوا از بین رفته است.
*یک سری معتقدند در گذشته آثاری ماندگار می شد که مثلث همکاری خواننده، آهنگساز و شاعر شکل می گرفت، نظر شما چیست؟
من صد در صد موافق این موضوع هستم. هر کس باید در جایگاه خودش فعالیت کند تا این مثلث درست شکل بگیرد. البته استثنا هم وجود دارد. بعضی خواننده ها می توانند آهنگسازی کنند یا بعضی از آهنگسازان هم می توانند بخوانند. من خودم را خواننده نمی دانم ولی یک سری موضوعات که دغدغه من هستند را خودم بهتر می توانم ارائه دهم. من به عنوان یک آهنگساز و تنظیم کننده با بسیاری از خواننده ها همکاری می کنم. با ترانه سراها در ارتباط هستم ولی نگاهم این طور است که یک سبکی که مد نظر خودم است را بهتر می توانم ارائه دهم. از همین توانایی خواندن کمک گرفتم که بعضی کارها را با احساس خودم ارائه دهم. حالا اینکه چقدر مخاطب دوست داشته باشد واقعا برایم مهم نبوده بلکه مهم این است که ایده هایم در موسیقی را ارائه دهم.
*با توجه به صحبت های شما درباره صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آینده موسیقی را چطور ارزیابی می کنید؟
واقعیت این است که نمی توانم بگویم موسیقی درست راه خود را پیدا می کند. باید ببینیم در آینده چطور پیش می رویم. این چیزی که در ایران حاکم است در همه جای دنیا وجود دارد. جایزه های بین المللی به دست چه کسانی می رسد؟ فقط آنهایی می توانند این جوایز را بگیرند که با شرکت های بزرگ قرارداد بسته اند. شرکت های بزرگ فقط به فکر بهره برداری خودشان هستند. به عنوان مثال شرکت های بزرگی هستند که فقط خواننده های آنها جوایز بین المللی می گیرند. خواننده های بزرگی در سراسر دنیا هستند که اصلا راهی به جاهای بالاتر پیدا نمی کنند زیرا قراردادهای افتضاح را امضا نمی کنند و فقط به دنبال دیده شدن نیستند. مافیا طوری عمل می کند که اجازه نمی دهند هر کسی به جایگاههای بالاتر دست پیدا کند. به عنوان مثال تعدادی از خواننده های معروف دنیا کارشان به خودکشی می رسد. خودشان می گویند ما قراردادهایی امضا کردیم که هیچ اختیاری از خودمان نداریم و حتی ساعت بیدار شدن ما هم دست خودمان نیست. ما ظاهری از زندگی لوکس این افراد را می بینیم. این افراد هیچ آرامشی در زندگی ندارند و به یک مهره تبلیغاتی تبدیل شده اند. مانند عکس میمون روی پفک که هر جا به هر گونه ای که می خواهند از آن استفاده می کنند و هیچ ارزش دیگری ندارند. این افراد به جایی می رسند که می گویند همه اختیارم دست این شرکت ها است ولی اختیار مرگم در دست آنها نیست و این خودکشی که نوعی انتقام گیری است به خاطر تنهایی و انزوا اتفاق می افتد. در جامعه ما هم این اتفاق شکل گرفته و خیلی از خواننده ها قراردادهایی امضا می کنند که بعد از مدتی به پشیمانی می رسند. من یک پیشنهاد به علاقه مندان موسیقی درست دارم. برای پیدا کردن مروارید باید ریسک کرد و به عمق دریا رفت. برای پیدا کردن هنر خوب باید جستجو گر خوبی باشند و خارج از فضای تبلیغاتی که در همه جا دیده می شود به سمت و سویی که خودشان می خواهند بروند و هنر درست را کشف کنند.
*حدود دو سال است که تصمیم گرفتید دوباره فعالیت آهنگسازی و خوانندگی خود را ادامه دهید کمی در این زمینه صحبت کنید.
از دو سال پیش تصمیم گرفتم بخشی از زمانم را برای تولید موسیقی که خودم دوست دارم بگذارم. برنامه این است که یک سری قطعاتی که خودم می خوانم را با موسیقی متفاوت ارائه دهم. قطعه «شهر تنهایی» که پخش شد در کامنت ها خواندم که نوشته شده بود قطعا این کار دزدی است. اول کمی ناراحت شدم ولی بعد از زاویه دیگر به آن نگاه کردم. متوجه شدم پشت این کامنت نوعی تایید است و این کار انقدر قوی بوده که از باور این مخاطب خلق آن توسط من به دور از ذهن است. در نتیجه آرام شدم و به این نتیجه رسیدم که این افراد فقط به دنبال این هستند که کار درست را زیر سوال ببرند. بعد از آن به خودم افتخار کردم که آن کار این ذهنیت را به وجود آورده است. خواندن من مانند نوازندگی بخشی از کار موسیقایی من است. البته منکر این نیستم که بسیاری از خواننده های درجه یک با کارهای دزدی بالا آمده اند. روی موسیقی یونانی، فرانسوی، ترکی، ایتالیایی و... شعر فارسی می گذارند و منتشر می کنند. مثلا دو خواننده خیلی معروف همزمان با هم روی یک قطعه شعر فارسی گذاشته بودند و می خواستند به اسم خودشان منتشر کنند و این برای من بسیار تعجب آور بود که بیشتر از این نمی توانم توضیح دهم. متاسفانه دزدی آثار خیلی زیاد شده است و مردم هم فقط می خواهند اثری را مجانی دانلود کنند و اصلا به فکر این نیستند که چه اثری را گوش می کنند. از زمانیکه به مکان جدید استودیو نقل مکان کردم هزینه زیادی را برای ادوات نادر و کمیاب میکس و مسترینگ صرف کردم زیرا قصد دارم بیشتر از دهه ۸۰ و ۹۰ فعالیتم را گسترده تر کنم. ایده های جدیدی برای این کار دارم و براساس تجربه هایی که دارم می خواهم دریچه جدیدی را به روی این حوزه باز کنم در نتیجه قرار است در این حوزه بهترین ها را رقم بزنیم.
*و صحبت پایانی.
هیچ کس به غیر از خود ما به داد ما نمی رسد. موسیقی را پاس بداریم زیرا هنر گرانبها است. هنر دو جنبه هنرمند و مخاطب دارد. الان دریچه ها بسته شده است و مخاطب باید خودش به دنبال هنر خوب باشد و آن را کشف کند. به اعتقاد من موسیقی تنها هنری است که خداوند خلق آن را به انسان سپرده است. موسیقی زنجیره نامرئی است که خارج از هر حیطه جغرافیایی، زبان و ملیتی قلب انسان ها را به یک دیگر متصل می کند.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : شنبه 3 مهر 1400 - 17:45
دیدگاهها
این گزارش رو تصویری ضبط میکردین، آخه کی این همه متن رو میخونه
افزودن یک دیدگاه جدید