یاد بعضی نفرات -6؛ ابوالحسن صبا (با صدای حبیب رضایی)
در یاد و ستایش اسطوره های جاودان موسیقی در قرن اخیر
تدوین:
نویسنده متن:
در ششمین بخش از برنامهی «یاد بعضی نفرات»، با صدای «حبیب رضایی» دربارهی استاد «ابوالحسن صبا» میشنوید. موسیقیدانی بزرگ که او را استادِ بسیاری از استادانِ بزرگ موسیقی ایران چون کسایی و فخرالدینی و بنان و پایور و خرم و از آن جهت به علت تحولاتِ عمیقی که ایجاد کرده، به «نیما»ی موسیقی ایران معروف شده است. «صبا» اما بیش از همهی اینها انسانی بزرگ است که همسرش تعریف میکند یکی از روزها، مرد فقیری را به خانه آورد که دچار بیماری چشم شده بود. صبا او را به حمام برد و لباسش را عوض کرد.آن مرد نی لبک می زد. صبا آن مرد را تعلیم داد. او را به رادیو برد و حقوق برایش در نظر گرفت.
متن برنامه:
ابوالحسن هنوز خیلی کوچک بود که مینشست روی ایوان و چند تار به انگشتِ خود میبست و با دهان صدای ساز درمیآورد، بعد تا حواسِ بقیه جای دیگری بود، میرفت پیش «ربابه خانم» ندیمهی عمهاش و میگفت که برایش ضرب بزند و بخواند.
«کمالالسلطنه» که خود گاهکی سازی میزد؛ اینها را که دید پیغام داد به «میرزاعبدالله» و پسرِ 6 ساله را فرستاد پیِ شاگردیاش تا بعدتر برود پیشِ درویش خان، علینقی وزیری و حسینهنگآفرین، اما پزشکِ حاذقِ ادبدان، چه میدانست پسرش میشود «نیمای موسیقی» و وجودش آنچنان تاثیرگذار که تاریخِ این هنر به قبل و بعد از او تقسیم میکند؟ چه میدانست فرزندِ دردانهاش آن همه کتاب مینویسد، آن همه اثر خلق میکند و ابداع میکند، پرورش میدهد و اندوختههایش را به آینده میسپارد؟
صبا شاگردی را خیلی زود تمام کرد و به استادی رسید و در همان کلاس، دلدادهی دختری شد «منتخب» نام. خانوادهی دختر با این وصلت مخالف بودند. مادر پیغام فرستاد که صبا دیگر به خانهشان نرود.«ابوالحسن»خان پیغام را که گرفت، شتابان آمد تا آقاصدر را ببیند؛ پدرِ دختر خودش را پنهان کرد و صبا ناراحت و پریشان، از خانه رفت و در خیابان ناصرخسرو قدم زد تا «شهریار» را دید. شهریار میگوید نامهای به آقاصدر بنویس و بگو که چقدر به این دختر دل بستهای… همان شب دوتایی میروند کنجی و نامهای مینویسند پر از سوز و گداز. نامه که به خانه میرسد، چند قطره اشکِ صبا هم روی کاغذ است. شهریار هم میرود پیشِ آقاصدر وساطت و «ابوالحسن» سرانجام به وصال میرسد. دختر هم هماناندازه دل در گروی استادش دارد که نقل است کلاس صبا بیش از آنکه به یک کلاس موسیقی شبیه باشد به یک خانقاه عرفانی شبیه بود.
او تا آخرین روزی که زندگی کرد، انسش با «شهریار» گسسته نشد. شاعر با خیلی از بزرگانِ موسیقی ارتباط داشت؛ اما صبا برايش چيز ديگري بود. به طوري كه هر جا محفلي بود و صبا نبود، شهريار میگفت: «شهریارا ! نه تويي بس همه با ياد صبا/ هر كه دل داشت، در اين شهر صبايي دارد» و البته رفیقِ گرمابه و گلستان هدایت و نیما هم بود.
مهمترین استادانِ موسیقی ایران شاگردان صبا هستند. نمونههایش؟ حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، علی تجویدی، همایون خرم، ابراهیم قنبری مهر، پرویز یاحقی، فرهاد فخرالدینی و ایرج و گلپا؛ میدانید چگونه؟ از وجود صبا، از نگاهش، از لحن کلام و حالت چهرهاش، از طرز راه رفتنش، از طرز ساز به دست گرفتن و نواختنش، خلاصه از سراپای وجودش آرامش و تمرکز و نیروی بسیار قوی روحانی تراوش و تا اعماق وجود شاگردان نفوذ میکرد.
اما نهاینکه فکر کنید همهی زندگی صبا به موسیقی میگذشت. عاشق چارلی چاپلین بود و برای دیدنِ «دزد دوچرخه» چند باری به سینما رفت.
او مدتها بیماری قلبی داشت و قندِ خون. دو ماه قبل از مرگش به همسرش گفت: «مُنتی من به زودی میمیرم.باید خانه را بهنام تو کنم.» سر کوچهی خانهشان یک مغازه کفاشی بود، ساعتها میرفت در مغازه مینشست و به کار کفاش نگاه میکرد بیآنکه حرفی بزند. گاهی به دیوار خیره میشد و برای خودش میخواند: «شیشه عمرم شب یلدا ، شب یلدا شکست.»
روز درسش را که به آخرین شاگردش داد، رفت روی تخت خوابید. شهریار و امیر جاهد سراسیمه بالای سرش رفتند. صبا در آن وضعیت همسرش را دلداری داد، دخترانش را بوسید، به دخترش (رکسانا) گفت برود و پیانو بنوازد، بعد دو قطره اشک از چشمانش سرازیر شد. دست همسرش را گرفت و زیر لب شعر نیما را زمزمه کرد: «کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را» و بعد آرام چشمهایش را بست و مُرد.
فردایش خبر مرگ صبا ۲۶ دفعه از رادیو اعلام شد. همه مردم به میدان بهارستان هجوم آوردند . جسد استاد را شستند و به مسجد امام سجاد (چهارراه سید علی در خیابان سعدی) بردند. جاده قدیم شمیران را بستند و جانِ بیجانش بعد از طی مسافت طولانی به گورستان ظهیرالدوله رفت. رهی معیری وحشت زده شده بود، مرتضی خان محجوبی می لرزید تجویدی بیهوش شده بود. ناگهان حسین تهرانی را کشان کشان بر سر خاک آوردند. او مشتی خاک برداشت و بر سرش ریخت و گفت: «صبا راحت بخواب که دیگر کسی تو را به خاطر یک لحظه تأخیر در رادیو توبیخ نمیکند.»
متن برنامه:
ابوالحسن هنوز خیلی کوچک بود که مینشست روی ایوان و چند تار به انگشتِ خود میبست و با دهان صدای ساز درمیآورد، بعد تا حواسِ بقیه جای دیگری بود، میرفت پیش «ربابه خانم» ندیمهی عمهاش و میگفت که برایش ضرب بزند و بخواند.
«کمالالسلطنه» که خود گاهکی سازی میزد؛ اینها را که دید پیغام داد به «میرزاعبدالله» و پسرِ 6 ساله را فرستاد پیِ شاگردیاش تا بعدتر برود پیشِ درویش خان، علینقی وزیری و حسینهنگآفرین، اما پزشکِ حاذقِ ادبدان، چه میدانست پسرش میشود «نیمای موسیقی» و وجودش آنچنان تاثیرگذار که تاریخِ این هنر به قبل و بعد از او تقسیم میکند؟ چه میدانست فرزندِ دردانهاش آن همه کتاب مینویسد، آن همه اثر خلق میکند و ابداع میکند، پرورش میدهد و اندوختههایش را به آینده میسپارد؟
صبا شاگردی را خیلی زود تمام کرد و به استادی رسید و در همان کلاس، دلدادهی دختری شد «منتخب» نام. خانوادهی دختر با این وصلت مخالف بودند. مادر پیغام فرستاد که صبا دیگر به خانهشان نرود.«ابوالحسن»خان پیغام را که گرفت، شتابان آمد تا آقاصدر را ببیند؛ پدرِ دختر خودش را پنهان کرد و صبا ناراحت و پریشان، از خانه رفت و در خیابان ناصرخسرو قدم زد تا «شهریار» را دید. شهریار میگوید نامهای به آقاصدر بنویس و بگو که چقدر به این دختر دل بستهای… همان شب دوتایی میروند کنجی و نامهای مینویسند پر از سوز و گداز. نامه که به خانه میرسد، چند قطره اشکِ صبا هم روی کاغذ است. شهریار هم میرود پیشِ آقاصدر وساطت و «ابوالحسن» سرانجام به وصال میرسد. دختر هم هماناندازه دل در گروی استادش دارد که نقل است کلاس صبا بیش از آنکه به یک کلاس موسیقی شبیه باشد به یک خانقاه عرفانی شبیه بود.
او تا آخرین روزی که زندگی کرد، انسش با «شهریار» گسسته نشد. شاعر با خیلی از بزرگانِ موسیقی ارتباط داشت؛ اما صبا برايش چيز ديگري بود. به طوري كه هر جا محفلي بود و صبا نبود، شهريار میگفت: «شهریارا ! نه تويي بس همه با ياد صبا/ هر كه دل داشت، در اين شهر صبايي دارد» و البته رفیقِ گرمابه و گلستان هدایت و نیما هم بود.
مهمترین استادانِ موسیقی ایران شاگردان صبا هستند. نمونههایش؟ حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، علی تجویدی، همایون خرم، ابراهیم قنبری مهر، پرویز یاحقی، فرهاد فخرالدینی و ایرج و گلپا؛ میدانید چگونه؟ از وجود صبا، از نگاهش، از لحن کلام و حالت چهرهاش، از طرز راه رفتنش، از طرز ساز به دست گرفتن و نواختنش، خلاصه از سراپای وجودش آرامش و تمرکز و نیروی بسیار قوی روحانی تراوش و تا اعماق وجود شاگردان نفوذ میکرد.
اما نهاینکه فکر کنید همهی زندگی صبا به موسیقی میگذشت. عاشق چارلی چاپلین بود و برای دیدنِ «دزد دوچرخه» چند باری به سینما رفت.
او مدتها بیماری قلبی داشت و قندِ خون. دو ماه قبل از مرگش به همسرش گفت: «مُنتی من به زودی میمیرم.باید خانه را بهنام تو کنم.» سر کوچهی خانهشان یک مغازه کفاشی بود، ساعتها میرفت در مغازه مینشست و به کار کفاش نگاه میکرد بیآنکه حرفی بزند. گاهی به دیوار خیره میشد و برای خودش میخواند: «شیشه عمرم شب یلدا ، شب یلدا شکست.»
روز درسش را که به آخرین شاگردش داد، رفت روی تخت خوابید. شهریار و امیر جاهد سراسیمه بالای سرش رفتند. صبا در آن وضعیت همسرش را دلداری داد، دخترانش را بوسید، به دخترش (رکسانا) گفت برود و پیانو بنوازد، بعد دو قطره اشک از چشمانش سرازیر شد. دست همسرش را گرفت و زیر لب شعر نیما را زمزمه کرد: «کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را» و بعد آرام چشمهایش را بست و مُرد.
فردایش خبر مرگ صبا ۲۶ دفعه از رادیو اعلام شد. همه مردم به میدان بهارستان هجوم آوردند . جسد استاد را شستند و به مسجد امام سجاد (چهارراه سید علی در خیابان سعدی) بردند. جاده قدیم شمیران را بستند و جانِ بیجانش بعد از طی مسافت طولانی به گورستان ظهیرالدوله رفت. رهی معیری وحشت زده شده بود، مرتضی خان محجوبی می لرزید تجویدی بیهوش شده بود. ناگهان حسین تهرانی را کشان کشان بر سر خاک آوردند. او مشتی خاک برداشت و بر سرش ریخت و گفت: «صبا راحت بخواب که دیگر کسی تو را به خاطر یک لحظه تأخیر در رادیو توبیخ نمیکند.»
-
یاد بعضی نفرات , سایت موسیقی ما , شمس لنگرودی
-
یاد بعضی نفرات , فرهاد مهراد , سارا رسول زاده , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , فرامرز پایور , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , عارف قزوینی , بهناز جعفری , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , واروژان , افشین هاشمی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , مرتضی حنانه , مائده طهماسبی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , نعمت الله آغاسی , حمیدرضا آذرنگ , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , علینقی وزیری , امیرحسین رستمی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , مرتضی نی داود , احترام برومند , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , ویگن دِردِریان , آزاده صمدی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , همایون خرم , ستاره اسکندری , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , بابک بیات , پژمان جمشیدی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , روح الله خالقی , سارا بهرامی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , قمرالملوک وزیری , الهام کردا , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , ناصر چشم آذر , فرهاد آییش , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , محمدرضا لطفی , لیلی رشیدی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , غلامحسین بنان , بهاره کیان افشار , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , پرویز مشکاتیان , ماهور الوند , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , محمدرضا شجریان , صابر ابر , سایت موسیقی ما
افزودن یک دیدگاه جدید