برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:56

دستانم سرد بودند
لبانم بر هم دوخته شده بودند
بغضهایم تلخ بودند و چشمانم حرفی برای گفتن نداشتند
چرا که پاییز که می شد دلم شور می زد و می ترسیدم ژاکت یکی از همکلاسی هایم را پوشیده باشم.
آن پاییز کذایی با همه ی خوبی ها و بدیهایش گذشت.
آن دوران دلشوره های مدام و سرگیجه های اتمام ناپذیر هم گذشت
شاید دنیا را اشتباه آمدیم.
انگار دنیا حکایت همان پاییز و ژاکتی ماندگار است

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
3 + 11 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما