بعد از قریب ده سال از درگذشت استاد پرویز مشکاتیان (آهنگساز و نوازندهی معاصر) چه بر سر مزار او آمده است؟
آرامگاهی که آرامش ندارد
موسیقی ما - «پاییز» یادآور کوچ خنیاگری است که تاریخ موسیقی معاصر ایران، بسیار وامدار اوست. از «مشکاتیان» در این سالها بسیار گفتهاند (همقطاران و همکاران سابق) و بسیار نوشتهاند (هرچند همچنان جای خالی تحقیقی جامع دربارهی او و آثارش دیده میشود) اما نمیتوان از او یاد کرد و از این نگفت که نقش «پرویز مشکاتیان» در فرهنگ و هنر نیمقرن اخیر، چیزی فراتر از یک موسیقیدان است. او با ساز و نبوغ خویش، بخشی از تاریخ اجتماعی ایران را به تصویر کشید، چه آنزمان که در «چاووش» فعالیت میکرد و چه آثاری که در دههی 60 و 70 خلق کرد و «بیداد» مثالی نغز در این باره است و پژواکی پرطنین از آن سالهایی که زیست. زندگی «پرویز مشکاتیان» اما مانند بسیاری دیگر از بزرگان این مرز و بوم، با بدفهمیهای بسیار همراه است؛ بسیاری از سکوت سالیان درازی یاد میکنند که او پیش از خاموشی، خودخواسته به آن تن داده بود؛ هرچند او خود در یکی از گفتوگوهایش وقتی در برابر پرسش روزنامهنگاری قرار گرفت که میگفت که: «چرا پرویز مشکاتیان چند سالی است سکوت کرده» پاسخ داد: «نمیخواهم شاعرانه جواب بدهم و بگویم که «سکوت سرشار از ناگفتههاست»؛ ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم، فضا را قدری نامحرم میبینم. این یک مسئله احساسی است و ممکن هم هست هیچ دلیل منطقی نداشته باشد. البته من کارم را دارم انجام میدهم، اما چگونگی درآمدن و برآمدنش اصلا برایم مهم نیست.»
حسین علیزاده نیز چند روزی بعد از خاموشی یار دیرینش تعریف کرد: «او در آخرین روزهای زندگیاش به کنسرت من آمد و در پشت صحنهی اجرا گفت حال روحیام خوب است و تصمیم دارم دوباره با هم کار کنیم. من مدت ها منتظر شنیدن این جمله امیدوارکننده از او بودم؛ اما این امید فقط در حد حرف باقی ماند و او خیلی زود از بین ما رفت.»
دربارهی وجوه هنری مشکاتیان بسیار میتوان گفت؛ اما پیوند عمیق او با ادبیات، بدون شک یکی از مهمترین بخشهای زندگی او است. او درک و دریافتی عمیق از ادبیات داشت و بخش مهمی از زندگیاش را صرف خوانش آثار کهن و معاصر کرده بود و با درک حضور بزرگانی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، اخوان ثالث، عباس زریاب، فریدون جنیدی به جهانبینی خاصی رسیده بود که میتوان آن را هم در آثار موسیقاییاش، هم یادداشتها و حتی گفتارش مشاهده کرد. «سرو آزاد» موسیقی ایران که تمامی آثارش را با نگاهی نو به موسیقی سنتی خلق کرد، به تفسیری تازه از موسیقی ردیف-دستگاهی رسید که تا همین امروز نمیتوان نمونهی دیگری برایش یافت. آثاری مرکب از نوگرایی و توجه به سنتها، حالا امضای آثار آهنگسازی است که بخت این را داشت که هم مخاطب عام موسیقی را سیراب کند و هم توجه منتقدان را به خود جلب. به همین خاطر است که «حسین علیزاده» میگوید: «هر کسی با طبیعت خودش اثری را بهوجود میآورد، آثار مشکاتیان نیز به ریشهها وصل است؛ ولی سنتش تکراری نیست. او بنیان موسیقی را تغییر نداد؛ اما حس خودش را در کارهایش گذاشته است.»
حالا قریب ده سال است که «پرویز مشکاتیان» روی در نقاب خاک کشیده است. او وطنش را دوست داشت و برخلاف بسیاری از همکارانش، هیچ روزگاری (حتی برای مدتی محدود) ترکاش نکرد؛ اما اگر موطن او جایی جز اینجا بود، لابد در این ده سال، کتابها نوشته بودند از زندگی کوتاه 55 سالهاش و بیتعارفات ملموس، او، زندگی و آثارش را تحلیل کرده بودند. لابد فیلمهای بسیار ساخته شده بود از زندگی آهنگساز جوانمرگشدهای که اگر بود، حالا حتماً حال موسیقی ایران خوشتر بود؛ یا مزارش بدل به آرامگاهی بود برای هر کسی که دل در گرو فرهنگ و هنر این سرزمین داشت؛ لابد بارگاهی داشت و مقبرهای که مردمان از او مشق هنر کنند، اما حالا مزار هنرمندی که زندگیاش را وقف هنر کرد و در زمان حیاتش نه قدر دید و نه بر صدر نشست؛ تنها یک سنگ مشکی سیاهرنگ است که آنهم به همت خانواده نصب شده و برای همان هم از آنان شکایت شد و بیهیچ حصاری به محلی برای تفریح کسانی بدل شده که نه او را میشناسند و نه هنرش را و طبیعتاً قدردان او نیز نیستند.
رجعت از تهران به نیشابور
«پرویز مشکاتیان» خیلی جوان بود که از نیشابور به تهران آمد؛ اما همیشه دل در گرو زادگاهی داشت که خیام و عطار و شفیعی کدکنی را به این سرزمین ارزانی داشته است. بعد از خاموشیاش قرار بود پیکرش در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شود؛ ولی به دلیل اصرار مسئولان نیشابور -به ویژه شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر- و سرانجام پذیرفتن این ماجرا توسط خانواده، او به زادگاهش بازگشت.
مراسم تشییع او یکی از باشکوهترین مراسم بدرقهی هنرمندان بود. او یکی دو روز بعد از درگذشتش (ظهر شنبه) از مقابل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیشابور در خیابان خلبان شهید جعفری با حضور تعداد زیادی از هنرمندان (حسین علیزاده، همایون شجریان و...) و خیل کثیر علاقهمندان به هنر و همچنین مسئولان شهرستان به سمت خانهی ابدیاش آرام گرفت. استقبال از او آنچنان بود که طول مراسم بدرقهکنندگان به یک کیلومتر رسید.
آنانی که آنروز ناخوش را به یاد دارند، میدانند پیکر استاد زمانی که به میدان امام خمینی رسید به علت کثرت تشییعکنندگان از حرکت بازماند و با تلاش نیروی انتظامی و کمیتهی انتظامات مسیر باز شد. آن روز تمام بازار نیشابور در حرکتی خودجوش تعطیل شد و دههزار نفر در حالی که ارکستر مارش عزا در مقابلشان مینواخت با همراهی تعدادی از جوانان که سازهای خود را کفنپوش کرده بودند، او را به سوی خانهی ابدیش بدرقه کردند. در همان روز دکتر «علیرضا متولی زاده» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور اظهار امیدواری کرد که آرامگاه استاد پس از مرگ او، نقطهای برای به اوج رسیدن هنر نیشابور باشد.
در همان شب آرامگرفتن «مشکاتیان» در خاک، جلسهای اضطراری با حضور اعضای شورای شهر نیشابور و هنرمندانی چون محمدرضا درویشی، حسین علیزاده، کیوان ساکت و همایون شجریان برگزار و طی آن توافق شد محدوده باغ عطار (آرامگاه عطار) تا آرامگاه مشاهیر نیشابور که در فاصله 30 متری از یکدیگر قرار دارند توسعه پیدا کند؛ اتفاقی که البته تاکنون رخ نداده است.
آرامگاه ساخته نشد؛ اجازهی نصب سنگ مزار را هم ندادند
آن هیجان اولیه که خوابید، خیلی زود همهچیز فراموش شد؛ آنقدر که حتی سنگی نیز بر مزارش نگذاشتند و بعد از ماهها، خانواده خود تصمیم به این کار گرفت. سنگ مزار را «علیرضا قدمیاری» ساخت و ماهها بعد از درگذشتش، توسط خانواده در حالی نصب شد که اتهام ساختوساز به آنها زده شد و از خانواده مشکاتیان شکایت کردند! این اتفاق در حالی رخ داد که در روزهای اول بعد از درگذشت او، اعلام شد همانزمان دو گروه معماری در ایران و خارج از کشور، طرحهای خود را ارایه دادند و قرار بود هر کدام که توسط خانواده پذیرفته میشود، در محوطه ساخته شود. گروه معماری دانشگاه جندی شاپور و نیز گروه هوشنگ سیحون (در خارج از کشور) از جمله کسانی بودند که مشغول کار روی این طرح بودند.
ماجرا تا اولین سالگرد درگذشت او نیز ادامه داشت. در اولین سالگرد، باز هم مسئولان (اعضای شورای شهر و شهرداری نیشابور) در کنار علاقهمندان نوازنده و آهنگساز برجسته حضور داشتند. در همان مراسم بود که تندیس مشکاتیان که او را نیز «علیرضا قدمیاری» ساخته بود، رونمایی شد. این اثر چند روزی بعد از درگذشت او، به سفارش شهرداری با ارتفاع دو متر در 150 و 170 سانتیمتر از جنس سنگ مرمر ساخته شد و به گونهای بر سر مزار مشكاتیان نصب شد كه رشتهكوه بینالود پشت آن قرار گرفته است.
«آوا» و «آیین» آن سال در مراسم تهران حضور داشتند؛ اما شهردار نیشابور در همان مراسم خبر داد که طرح عمرانی محوطهسازی آرامگاه مشاهیر نیشابور بهرهبرداری شد: «برای اجرای این پروژه شامل مبلمان شهری و فضای سبز 200 میلیون ریال اعتبار هزینه شد.»
وعدههایی که محقق نشد
از آن سال، سالهای بسیار میگذرد و همچنان هیچکدام از وعدهها محقق نشده است. همان سنگ مزار مانده و مجسمه که روبهروی بینالود جا خوش کرده است. اما ماجرا هر روز ابعاد غمانگیزی به خود گرفت. دو سال پیش بود که عکسی از تبلیغ فروش شیر شتر روی تندیس پرویز مشکاتیان بر مزار او منتشر شد و حاشیهای را برای این مکان رقم زد؛ البته این تبلیغ بعدها پاک شد، اما ماجرا ادامه پیدا کرد. درشکهچیها و شترداران، همچنان در آرامگاه مشاهیر که «مشکاتیان» نیز در آن آرامیده، جولان میدهند. گاهی نیز برخی آنجا پیکنیک کردند و تصاویری نیز منتشر شد که عدهای روی مزار او در حال استعمال مواد مخدر بودند. چندی قبل این اتفاق رخ داد و پس از اعتراض تعدادی از هنردوستان، مورد تعرض و ضرب و شتم قرار گرفتند.
ماجرا چیست؟
مهندس «ایرج اشرفزاده» (وکیل خانوادهی مشکاتیان، شوهر خواهر او و یکی از دوستان پرویز مشکاتیان) دربارهی این اتفاق میگوید: «درست یک روز بعد از درگذشت ایشان، جلساتی در خانهشان تشکیل شد و نیشابوریهای مقیم تهران به همراه شهردار نیشابور، نمایندهی مردم نیشابور در مجلس شورای اسلامی، فرماندار نیشابور و بسیاری دیگر از مقامات (چه آنانی که در نیشابور زندگی میکردند و چه آنان که ساکن تهران بودند) در خانهی استاد حضور پیدا کردند و همگی اصرار بر این ماجرا داشتند که آقای مشکاتیان در نیشابور به خاک سپرده شود و استدلالشان این بود که این اتفاق برای آن شهر، یک ارزش به حساب میآید. در آن جلسات آقای حمیدرضا نوربخش، بهداد بابایی و استاد شجریان نیز حضور داشتند که البته بر این اعتقاد بودند که ایشان باید در قطعهی هنرمندان بهشت زهرای تهران آرام گیرد؛ خانوادهی استاد بعد از بحثهای بسیار، اعلام کردند به شرطی با انتقال ایشان به نیشابور موافقت میکنند که ایشان در جوار باغ عطار آرام گیرد؛ چون همانطور که میدانید، استاد مشکاتیان تعلق خاطر بسیاری به این شاعر بزرگ داشتند. بعد از آنکه پسر بزرگ من جواز دفن را از بهشتزهرا دریافت کرد، به سمت نیشابور حرکت کردیم. در میانهی راه (سمنان) بودیم که آقای ناظمزاده (پسر دایی استاد مشکاتیان)، به ما خبر دادند که آقای بقایی (معاون رییس جمهور وقت و رییس سازمان میراث فرهنگی) اجازهی دفن در داخل باغ را ندادهاند و استدلال کردهاند که از سال 46 دفن میت داخل مراکز تاریخی ممنوع شده است. همانجا ما متوقف شدیم و گفتیم که به تهران باز میگردیم که بار دیگر تلفنی قولهایی به ما داده شد. بعد از آنکه به نیشابور رسیدیم، فرمانده نیروی انتظامی این شهر (جناب سرهنگ بارو) همکاری بسیار زیادی با ما انجام داد و میتوانم بگویم کاری کرد کارستان؛ بهشکلی که برای آقای شجریان اسکورت گذاشتند تا فشار جمعیت مشکلی برای ایشان به وجود نیاورد؛ این اتفاق برای بسیاری دیگر از هنرمندان از جمله آقایان همایون شجریان و نوربخش نیز رخ داد.»
اشرفزاده ادامه میدهد: «آن روز دهها هزار نفر برای بدرقهی هنرمندشان آمده بودند و استاد مشکاتیان، در مسجد جامع نیشابور که حدود 700 سال قدمت دارد، تشییع و نمازشان نیز آنجا خوانده شد. در همان زمان شهردار نیشابور گفتوگویی با رسانهها انجام داد و به خانوادهی استاد نیز قول داد که 500 میلیون تومان برای مقبرهی ایشان هزینه کند. «آوا» اعلام کرد که باید مزار پدرش دارای حریم باشد و او با صراحت اعلام کرد که این کار را انجام خواهد داد و حتی هزینهی اعلام شده را به یک میلیارد تومان افزایش داد.»
وکیل خانواده مشکاتیان میگوید مزار استاد حالا در مجاورت باغ نیشابور و در زمینی سههزار متری است هیچگاه در اختیار خانواده قرار نگرفته و حالا که بودجهی اعلامشده در اختیار آنان قرار نگرفته، خودشان میخواهند آن را محصور کنند: «حالا مزار استاد در یک منطقهی باز و گردشگاه عمومی است و دستفروشان بسیاری در آن حضور دارند و عدهای درشکهسوار نیز آنجا هستند و همین صحنهها، خاطر دوستداران هنر را آزرده میکند؛ چه برسد به خانوادهی استاد که با اصرار مسئولان به این مکان نتتقل شدند. استاد مشکاتیان نه فقط هنرمندی نیشابوری است و نه حتی ایرانی. او متعلق به تمام جهان است و آنچه هماکنون در مزار ایشان رخ میدهد، باعث شرمساری است. در این میان نمیتوان به مردم خرده گرفت، فرهنگسازی مدت زمانی زیاد میطلبد. مردم نیشابور فرهنگدوستاند و همه به یاد دارند که در روز درگذشت ایشان، چه اتفاق باشکوهی را رقم زدند؛ اما نیشابور شهری توریستپذیر است و مردمان دیگری نیز به آنجا میآیند که ممکن است به اندازهی کافی با استاد مشکاتیان آشنا نباشند، بنابراین حرف ما با مسئولان است که چرا نسبت به این ماجرا بیتوجهی میکنند و کاری انجام نمیدهند؟ چرا سند این ملک در اختیار خانواده قرار نمیگیرد و حتی چند صندلیای که همزمان با اولین سالگرد درگذشت ایشان، در آن مکان نصب شد نیز برداشته شد؟ چرا حتی برای مجسمهای که ساخته شده، حفاظی قرار نمیدهند تا دیگران رویش یادگاری ننویسند؟ طبیعی است که خانواده، هر زمانی که در مزار ایشان حاضر میشوند، آزردهخاطر میشوند.»
او روزهایی که اجازهی نصب سنگ قبر برای مزار او را نمیدادند را نیز به یاد میآورد. روزگاری که کسانی که برای دیدار با استاد مشکاتیان میآمدند، نمیتوانستند مزار او را پیدا کنند؛ چون علاوه بر نبود سنگ قبر، حتی تابلویی نیز وجود نداشت!
حالا مزار استاد در محوطهای است که هیچکدام از مسئولان نیشابور مسئولیت ساماندهی به آن را قبول نمیکنند و این برخلاف صورتجلسههایی است که مسئولان پیشین امضا کرده و قول داده بودند که برای این اتفاق در نظر گرفته شود. حالا استاد آهنگساز تنها مانده در محوطهای که قرار است آرامگاه او باشد و آرامش را از خاطر دوستداران و خانوادهاش گرفته است.
حسین علیزاده نیز چند روزی بعد از خاموشی یار دیرینش تعریف کرد: «او در آخرین روزهای زندگیاش به کنسرت من آمد و در پشت صحنهی اجرا گفت حال روحیام خوب است و تصمیم دارم دوباره با هم کار کنیم. من مدت ها منتظر شنیدن این جمله امیدوارکننده از او بودم؛ اما این امید فقط در حد حرف باقی ماند و او خیلی زود از بین ما رفت.»
دربارهی وجوه هنری مشکاتیان بسیار میتوان گفت؛ اما پیوند عمیق او با ادبیات، بدون شک یکی از مهمترین بخشهای زندگی او است. او درک و دریافتی عمیق از ادبیات داشت و بخش مهمی از زندگیاش را صرف خوانش آثار کهن و معاصر کرده بود و با درک حضور بزرگانی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، اخوان ثالث، عباس زریاب، فریدون جنیدی به جهانبینی خاصی رسیده بود که میتوان آن را هم در آثار موسیقاییاش، هم یادداشتها و حتی گفتارش مشاهده کرد. «سرو آزاد» موسیقی ایران که تمامی آثارش را با نگاهی نو به موسیقی سنتی خلق کرد، به تفسیری تازه از موسیقی ردیف-دستگاهی رسید که تا همین امروز نمیتوان نمونهی دیگری برایش یافت. آثاری مرکب از نوگرایی و توجه به سنتها، حالا امضای آثار آهنگسازی است که بخت این را داشت که هم مخاطب عام موسیقی را سیراب کند و هم توجه منتقدان را به خود جلب. به همین خاطر است که «حسین علیزاده» میگوید: «هر کسی با طبیعت خودش اثری را بهوجود میآورد، آثار مشکاتیان نیز به ریشهها وصل است؛ ولی سنتش تکراری نیست. او بنیان موسیقی را تغییر نداد؛ اما حس خودش را در کارهایش گذاشته است.»
حالا قریب ده سال است که «پرویز مشکاتیان» روی در نقاب خاک کشیده است. او وطنش را دوست داشت و برخلاف بسیاری از همکارانش، هیچ روزگاری (حتی برای مدتی محدود) ترکاش نکرد؛ اما اگر موطن او جایی جز اینجا بود، لابد در این ده سال، کتابها نوشته بودند از زندگی کوتاه 55 سالهاش و بیتعارفات ملموس، او، زندگی و آثارش را تحلیل کرده بودند. لابد فیلمهای بسیار ساخته شده بود از زندگی آهنگساز جوانمرگشدهای که اگر بود، حالا حتماً حال موسیقی ایران خوشتر بود؛ یا مزارش بدل به آرامگاهی بود برای هر کسی که دل در گرو فرهنگ و هنر این سرزمین داشت؛ لابد بارگاهی داشت و مقبرهای که مردمان از او مشق هنر کنند، اما حالا مزار هنرمندی که زندگیاش را وقف هنر کرد و در زمان حیاتش نه قدر دید و نه بر صدر نشست؛ تنها یک سنگ مشکی سیاهرنگ است که آنهم به همت خانواده نصب شده و برای همان هم از آنان شکایت شد و بیهیچ حصاری به محلی برای تفریح کسانی بدل شده که نه او را میشناسند و نه هنرش را و طبیعتاً قدردان او نیز نیستند.
رجعت از تهران به نیشابور
«پرویز مشکاتیان» خیلی جوان بود که از نیشابور به تهران آمد؛ اما همیشه دل در گرو زادگاهی داشت که خیام و عطار و شفیعی کدکنی را به این سرزمین ارزانی داشته است. بعد از خاموشیاش قرار بود پیکرش در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شود؛ ولی به دلیل اصرار مسئولان نیشابور -به ویژه شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر- و سرانجام پذیرفتن این ماجرا توسط خانواده، او به زادگاهش بازگشت.
مراسم تشییع او یکی از باشکوهترین مراسم بدرقهی هنرمندان بود. او یکی دو روز بعد از درگذشتش (ظهر شنبه) از مقابل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیشابور در خیابان خلبان شهید جعفری با حضور تعداد زیادی از هنرمندان (حسین علیزاده، همایون شجریان و...) و خیل کثیر علاقهمندان به هنر و همچنین مسئولان شهرستان به سمت خانهی ابدیاش آرام گرفت. استقبال از او آنچنان بود که طول مراسم بدرقهکنندگان به یک کیلومتر رسید.
آنانی که آنروز ناخوش را به یاد دارند، میدانند پیکر استاد زمانی که به میدان امام خمینی رسید به علت کثرت تشییعکنندگان از حرکت بازماند و با تلاش نیروی انتظامی و کمیتهی انتظامات مسیر باز شد. آن روز تمام بازار نیشابور در حرکتی خودجوش تعطیل شد و دههزار نفر در حالی که ارکستر مارش عزا در مقابلشان مینواخت با همراهی تعدادی از جوانان که سازهای خود را کفنپوش کرده بودند، او را به سوی خانهی ابدیش بدرقه کردند. در همان روز دکتر «علیرضا متولی زاده» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور اظهار امیدواری کرد که آرامگاه استاد پس از مرگ او، نقطهای برای به اوج رسیدن هنر نیشابور باشد.
در همان شب آرامگرفتن «مشکاتیان» در خاک، جلسهای اضطراری با حضور اعضای شورای شهر نیشابور و هنرمندانی چون محمدرضا درویشی، حسین علیزاده، کیوان ساکت و همایون شجریان برگزار و طی آن توافق شد محدوده باغ عطار (آرامگاه عطار) تا آرامگاه مشاهیر نیشابور که در فاصله 30 متری از یکدیگر قرار دارند توسعه پیدا کند؛ اتفاقی که البته تاکنون رخ نداده است.
آرامگاه ساخته نشد؛ اجازهی نصب سنگ مزار را هم ندادند
آن هیجان اولیه که خوابید، خیلی زود همهچیز فراموش شد؛ آنقدر که حتی سنگی نیز بر مزارش نگذاشتند و بعد از ماهها، خانواده خود تصمیم به این کار گرفت. سنگ مزار را «علیرضا قدمیاری» ساخت و ماهها بعد از درگذشتش، توسط خانواده در حالی نصب شد که اتهام ساختوساز به آنها زده شد و از خانواده مشکاتیان شکایت کردند! این اتفاق در حالی رخ داد که در روزهای اول بعد از درگذشت او، اعلام شد همانزمان دو گروه معماری در ایران و خارج از کشور، طرحهای خود را ارایه دادند و قرار بود هر کدام که توسط خانواده پذیرفته میشود، در محوطه ساخته شود. گروه معماری دانشگاه جندی شاپور و نیز گروه هوشنگ سیحون (در خارج از کشور) از جمله کسانی بودند که مشغول کار روی این طرح بودند.
ماجرا تا اولین سالگرد درگذشت او نیز ادامه داشت. در اولین سالگرد، باز هم مسئولان (اعضای شورای شهر و شهرداری نیشابور) در کنار علاقهمندان نوازنده و آهنگساز برجسته حضور داشتند. در همان مراسم بود که تندیس مشکاتیان که او را نیز «علیرضا قدمیاری» ساخته بود، رونمایی شد. این اثر چند روزی بعد از درگذشت او، به سفارش شهرداری با ارتفاع دو متر در 150 و 170 سانتیمتر از جنس سنگ مرمر ساخته شد و به گونهای بر سر مزار مشكاتیان نصب شد كه رشتهكوه بینالود پشت آن قرار گرفته است.
«آوا» و «آیین» آن سال در مراسم تهران حضور داشتند؛ اما شهردار نیشابور در همان مراسم خبر داد که طرح عمرانی محوطهسازی آرامگاه مشاهیر نیشابور بهرهبرداری شد: «برای اجرای این پروژه شامل مبلمان شهری و فضای سبز 200 میلیون ریال اعتبار هزینه شد.»
وعدههایی که محقق نشد
از آن سال، سالهای بسیار میگذرد و همچنان هیچکدام از وعدهها محقق نشده است. همان سنگ مزار مانده و مجسمه که روبهروی بینالود جا خوش کرده است. اما ماجرا هر روز ابعاد غمانگیزی به خود گرفت. دو سال پیش بود که عکسی از تبلیغ فروش شیر شتر روی تندیس پرویز مشکاتیان بر مزار او منتشر شد و حاشیهای را برای این مکان رقم زد؛ البته این تبلیغ بعدها پاک شد، اما ماجرا ادامه پیدا کرد. درشکهچیها و شترداران، همچنان در آرامگاه مشاهیر که «مشکاتیان» نیز در آن آرامیده، جولان میدهند. گاهی نیز برخی آنجا پیکنیک کردند و تصاویری نیز منتشر شد که عدهای روی مزار او در حال استعمال مواد مخدر بودند. چندی قبل این اتفاق رخ داد و پس از اعتراض تعدادی از هنردوستان، مورد تعرض و ضرب و شتم قرار گرفتند.
ماجرا چیست؟
مهندس «ایرج اشرفزاده» (وکیل خانوادهی مشکاتیان، شوهر خواهر او و یکی از دوستان پرویز مشکاتیان) دربارهی این اتفاق میگوید: «درست یک روز بعد از درگذشت ایشان، جلساتی در خانهشان تشکیل شد و نیشابوریهای مقیم تهران به همراه شهردار نیشابور، نمایندهی مردم نیشابور در مجلس شورای اسلامی، فرماندار نیشابور و بسیاری دیگر از مقامات (چه آنانی که در نیشابور زندگی میکردند و چه آنان که ساکن تهران بودند) در خانهی استاد حضور پیدا کردند و همگی اصرار بر این ماجرا داشتند که آقای مشکاتیان در نیشابور به خاک سپرده شود و استدلالشان این بود که این اتفاق برای آن شهر، یک ارزش به حساب میآید. در آن جلسات آقای حمیدرضا نوربخش، بهداد بابایی و استاد شجریان نیز حضور داشتند که البته بر این اعتقاد بودند که ایشان باید در قطعهی هنرمندان بهشت زهرای تهران آرام گیرد؛ خانوادهی استاد بعد از بحثهای بسیار، اعلام کردند به شرطی با انتقال ایشان به نیشابور موافقت میکنند که ایشان در جوار باغ عطار آرام گیرد؛ چون همانطور که میدانید، استاد مشکاتیان تعلق خاطر بسیاری به این شاعر بزرگ داشتند. بعد از آنکه پسر بزرگ من جواز دفن را از بهشتزهرا دریافت کرد، به سمت نیشابور حرکت کردیم. در میانهی راه (سمنان) بودیم که آقای ناظمزاده (پسر دایی استاد مشکاتیان)، به ما خبر دادند که آقای بقایی (معاون رییس جمهور وقت و رییس سازمان میراث فرهنگی) اجازهی دفن در داخل باغ را ندادهاند و استدلال کردهاند که از سال 46 دفن میت داخل مراکز تاریخی ممنوع شده است. همانجا ما متوقف شدیم و گفتیم که به تهران باز میگردیم که بار دیگر تلفنی قولهایی به ما داده شد. بعد از آنکه به نیشابور رسیدیم، فرمانده نیروی انتظامی این شهر (جناب سرهنگ بارو) همکاری بسیار زیادی با ما انجام داد و میتوانم بگویم کاری کرد کارستان؛ بهشکلی که برای آقای شجریان اسکورت گذاشتند تا فشار جمعیت مشکلی برای ایشان به وجود نیاورد؛ این اتفاق برای بسیاری دیگر از هنرمندان از جمله آقایان همایون شجریان و نوربخش نیز رخ داد.»
اشرفزاده ادامه میدهد: «آن روز دهها هزار نفر برای بدرقهی هنرمندشان آمده بودند و استاد مشکاتیان، در مسجد جامع نیشابور که حدود 700 سال قدمت دارد، تشییع و نمازشان نیز آنجا خوانده شد. در همان زمان شهردار نیشابور گفتوگویی با رسانهها انجام داد و به خانوادهی استاد نیز قول داد که 500 میلیون تومان برای مقبرهی ایشان هزینه کند. «آوا» اعلام کرد که باید مزار پدرش دارای حریم باشد و او با صراحت اعلام کرد که این کار را انجام خواهد داد و حتی هزینهی اعلام شده را به یک میلیارد تومان افزایش داد.»
وکیل خانواده مشکاتیان میگوید مزار استاد حالا در مجاورت باغ نیشابور و در زمینی سههزار متری است هیچگاه در اختیار خانواده قرار نگرفته و حالا که بودجهی اعلامشده در اختیار آنان قرار نگرفته، خودشان میخواهند آن را محصور کنند: «حالا مزار استاد در یک منطقهی باز و گردشگاه عمومی است و دستفروشان بسیاری در آن حضور دارند و عدهای درشکهسوار نیز آنجا هستند و همین صحنهها، خاطر دوستداران هنر را آزرده میکند؛ چه برسد به خانوادهی استاد که با اصرار مسئولان به این مکان نتتقل شدند. استاد مشکاتیان نه فقط هنرمندی نیشابوری است و نه حتی ایرانی. او متعلق به تمام جهان است و آنچه هماکنون در مزار ایشان رخ میدهد، باعث شرمساری است. در این میان نمیتوان به مردم خرده گرفت، فرهنگسازی مدت زمانی زیاد میطلبد. مردم نیشابور فرهنگدوستاند و همه به یاد دارند که در روز درگذشت ایشان، چه اتفاق باشکوهی را رقم زدند؛ اما نیشابور شهری توریستپذیر است و مردمان دیگری نیز به آنجا میآیند که ممکن است به اندازهی کافی با استاد مشکاتیان آشنا نباشند، بنابراین حرف ما با مسئولان است که چرا نسبت به این ماجرا بیتوجهی میکنند و کاری انجام نمیدهند؟ چرا سند این ملک در اختیار خانواده قرار نمیگیرد و حتی چند صندلیای که همزمان با اولین سالگرد درگذشت ایشان، در آن مکان نصب شد نیز برداشته شد؟ چرا حتی برای مجسمهای که ساخته شده، حفاظی قرار نمیدهند تا دیگران رویش یادگاری ننویسند؟ طبیعی است که خانواده، هر زمانی که در مزار ایشان حاضر میشوند، آزردهخاطر میشوند.»
او روزهایی که اجازهی نصب سنگ قبر برای مزار او را نمیدادند را نیز به یاد میآورد. روزگاری که کسانی که برای دیدار با استاد مشکاتیان میآمدند، نمیتوانستند مزار او را پیدا کنند؛ چون علاوه بر نبود سنگ قبر، حتی تابلویی نیز وجود نداشت!
حالا مزار استاد در محوطهای است که هیچکدام از مسئولان نیشابور مسئولیت ساماندهی به آن را قبول نمیکنند و این برخلاف صورتجلسههایی است که مسئولان پیشین امضا کرده و قول داده بودند که برای این اتفاق در نظر گرفته شود. حالا استاد آهنگساز تنها مانده در محوطهای که قرار است آرامگاه او باشد و آرامش را از خاطر دوستداران و خانوادهاش گرفته است.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 31 شهریور 1397 - 13:27
افزودن یک دیدگاه جدید