به بهانه اجرای کنسرت «قلم را بچرخان» اشکان خطیبی
در ستایش «کاور»
موسیقی ما - اولین اجرای زنده اشکان خطیبی به عنوان خواننده که بازخوانی قطعات محبوب موسیقی راک بود، از چند جهت حائز اهمیت است. پیش از این، خطیبی در نمایش «در روزهای آخر اسفند...» و آلبوم گروه «ترافیک»، انگلیسی خواندن را تجربه کرده بود. تجربهای که میان آن آلبوم جدی گرفته نشد و خود گروه و جنس موسیقی -غالباً الکترونیک- آنها تداوم نیافت. شاید بتوان گفت که این اجرا به نوعی ادامه تجربه «در روزهای آخر اسفند...» است که در آنجا هم قطعات معروف عمدتاً پاپ خارجی خوانده میشد. اینبار تحت عنوان پروژهای با موضوع «تأثیر موسیقی راک بر طراحی و ایدهپردازی» همزمان با اجرا، طرحهایی انتزاعی و مرتبط با کلام ترسیم میشود که ویژگی مثبت این اجرا است که آن را فقط از یک اجرای صرفاً نزدیک و شبیه از اصل قطعه متمایز میکند.
اغلب در ایران لفظ «کاور» برابر است با کپیکاری و امری مذموم به حساب میآید که حتی مخاطب هم ذهنیت مثبتی نسبت به آن ندارد. نکتهای که باعث شده مثلاً در موسیقی پاپ این سالها، بهندرت بازخوانی آثار از یکدیگر رقم بخورد. تجربههای پیش از انقلاب هم مربوط به اجراهای کافهای نزدیک به اصل اثر بود که بهطور مثال، گروه «اسکورپیو» و «فرهاد مهراد» تجربه میکردند که در حد همان شنیدنهای کافهای ماند و تداوم و تأثیری بر موسیقی پس از خود نگذاشت.
اما در موسیقی سنتی، داستان به گونهای دیگر است. کسانی که این تجربه بازخوانی آهنگهای قدیمی را آزمودهاند، اغلب به واسطه ویژگی خاطرهانگیز بودنشان، مورد پسند قرار میگیرند و هر دوره که این اتفاق تکرار میشود، باز هم مورد توجه قرار میگیرند. نمونهاش کارهایی است که این اواخر علی زندوکیلی، سالار عقیلی و... در بازخوانی قطعات محبوب گذشته داشتهاند.
در دنیا داستان به گونهای فراتر از تعریف ابتدایی و بدیهی کاور کردن است. اینکه قطعه قدیمی و محبوبی مو به مو تنظیم، ضبط یا اجرا شود، بیشتر به کار همان محفلهای کافهای میآید که لذتی است مقطعی. نمونههای مثالزدنی از بازخوانی نامآوران موسیقی جهان (افرادی چون جیمی هندریکس، باب دیلن، الویس پریسلی، اریک کلاپتون، مایکل جکسون، باب مارلی، التون جان، بیتلز، رولینگ استونز و بسیاری دیگر که -در دورههای مختلف و بهطور متناوب- آثار یکدیگر را بازخوانی کردهاند) به نوعی بازآفرینی مجدد و متفاوتی بوده که مورد توجه مخاطب هم قرار گرفته و میگیرد.
بهطور مثال، در همین اجرای «قلم را بچرخان» که سعی کلی بر آن است که اجراهای نزدیک به آثار را داشته باشد، قطعه «Come Together» از بیلتز انتخاب شده که «اِروسمیت» و «مایکل جکسون» آن را بهطور متفاوت و در عین حال، نزدیک به امضای خود اجرا کردهاند که در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت.
یا قطعه «Satisfaction» از رولینگ استونز که قطعه محبوبی است برای طرفداران موسیقی راک، روزانه هزاران اجرا از آن در گوشه گوشه دنیا بازخوانی میشود و توسط بسیاری از هنرمندان هم کاور شده است. افرادی چون آرتا فرانکلین، جری لوئیس، بیورک و... اما اجرای گروه «Devo» به جهت سبک متفاوت و خاصاش بسیار مورد توجه قرار گرفت. این تفاوتها باعث میشود که در برخی موارد، اجرای دوبارهخوانی جدید، از اصل اثر هم موفقتر شود. مثل اجرای «ویتنی هیوستون» از آهنگ «I Will Always Love You» و یا تجربهای که «کرت کوبین» (نیروانا) از بازخوانی چند اثر به خصوص از «دیوید بووی» انجام داده که او را مثل ستارهای در دنیای موسیقی معرفی کرد.
به هر حال اجرای «قلم را بچرخان» اشکان خطیبی با گروه نوازندههای سرشناساش که لیست قطعاتاش ترکیبی است از بهترینهای معروف و همینطور کمتر شنیدهشده موسیقی راک دنیا، یادآوری میکند حتی در یک سالن با کیفیت صوتی نامناسب، شنیدن و نواختن موسیقی خوب تا چه میزان میتواند لذتبخش باشد.
حرکتی که بدونشک باید توسط همین گروه -که خوشبختانه از طرف مخاطب با استقبال مواجه شده- با جدیت بیشتر تداوم یابد و همچون نمونههای موفق جهانی بر موسیقی و اجراهای ساکن بازار ایران، تأثیر مثبت بگذارد.
اغلب در ایران لفظ «کاور» برابر است با کپیکاری و امری مذموم به حساب میآید که حتی مخاطب هم ذهنیت مثبتی نسبت به آن ندارد. نکتهای که باعث شده مثلاً در موسیقی پاپ این سالها، بهندرت بازخوانی آثار از یکدیگر رقم بخورد. تجربههای پیش از انقلاب هم مربوط به اجراهای کافهای نزدیک به اصل اثر بود که بهطور مثال، گروه «اسکورپیو» و «فرهاد مهراد» تجربه میکردند که در حد همان شنیدنهای کافهای ماند و تداوم و تأثیری بر موسیقی پس از خود نگذاشت.
اما در موسیقی سنتی، داستان به گونهای دیگر است. کسانی که این تجربه بازخوانی آهنگهای قدیمی را آزمودهاند، اغلب به واسطه ویژگی خاطرهانگیز بودنشان، مورد پسند قرار میگیرند و هر دوره که این اتفاق تکرار میشود، باز هم مورد توجه قرار میگیرند. نمونهاش کارهایی است که این اواخر علی زندوکیلی، سالار عقیلی و... در بازخوانی قطعات محبوب گذشته داشتهاند.
در دنیا داستان به گونهای فراتر از تعریف ابتدایی و بدیهی کاور کردن است. اینکه قطعه قدیمی و محبوبی مو به مو تنظیم، ضبط یا اجرا شود، بیشتر به کار همان محفلهای کافهای میآید که لذتی است مقطعی. نمونههای مثالزدنی از بازخوانی نامآوران موسیقی جهان (افرادی چون جیمی هندریکس، باب دیلن، الویس پریسلی، اریک کلاپتون، مایکل جکسون، باب مارلی، التون جان، بیتلز، رولینگ استونز و بسیاری دیگر که -در دورههای مختلف و بهطور متناوب- آثار یکدیگر را بازخوانی کردهاند) به نوعی بازآفرینی مجدد و متفاوتی بوده که مورد توجه مخاطب هم قرار گرفته و میگیرد.
بهطور مثال، در همین اجرای «قلم را بچرخان» که سعی کلی بر آن است که اجراهای نزدیک به آثار را داشته باشد، قطعه «Come Together» از بیلتز انتخاب شده که «اِروسمیت» و «مایکل جکسون» آن را بهطور متفاوت و در عین حال، نزدیک به امضای خود اجرا کردهاند که در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت.
یا قطعه «Satisfaction» از رولینگ استونز که قطعه محبوبی است برای طرفداران موسیقی راک، روزانه هزاران اجرا از آن در گوشه گوشه دنیا بازخوانی میشود و توسط بسیاری از هنرمندان هم کاور شده است. افرادی چون آرتا فرانکلین، جری لوئیس، بیورک و... اما اجرای گروه «Devo» به جهت سبک متفاوت و خاصاش بسیار مورد توجه قرار گرفت. این تفاوتها باعث میشود که در برخی موارد، اجرای دوبارهخوانی جدید، از اصل اثر هم موفقتر شود. مثل اجرای «ویتنی هیوستون» از آهنگ «I Will Always Love You» و یا تجربهای که «کرت کوبین» (نیروانا) از بازخوانی چند اثر به خصوص از «دیوید بووی» انجام داده که او را مثل ستارهای در دنیای موسیقی معرفی کرد.
***
به هر حال اجرای «قلم را بچرخان» اشکان خطیبی با گروه نوازندههای سرشناساش که لیست قطعاتاش ترکیبی است از بهترینهای معروف و همینطور کمتر شنیدهشده موسیقی راک دنیا، یادآوری میکند حتی در یک سالن با کیفیت صوتی نامناسب، شنیدن و نواختن موسیقی خوب تا چه میزان میتواند لذتبخش باشد.
حرکتی که بدونشک باید توسط همین گروه -که خوشبختانه از طرف مخاطب با استقبال مواجه شده- با جدیت بیشتر تداوم یابد و همچون نمونههای موفق جهانی بر موسیقی و اجراهای ساکن بازار ایران، تأثیر مثبت بگذارد.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 26 آذر 1395 - 04:30
افزودن یک دیدگاه جدید