گروه «ایگلز آو دث متال» بالاخره جزئیات فاجعه را روایت کردند
بعد از بازسازی سالن ما اولین کنسرت را در باتاکلان برگزار میکنیم
موسیقی ما - جس هیوز (Jesse Hughes)، خواننده گروه ایگلز آو دث متال (Eagles of Death Metal) در اولین مصاحبه گروه بعد از حادثه پاریس گفت میخواهد گروهش اولین گروهی باشد که پس از بازگشایی دوباره سالن باتاکلان در آن اجرا میکنند.
اعضای گروه «ایگلز...» برای اولین بار بعد از حمله تروریستی به سالن باتاکلان به شرح جزئیات این حادثه پرداختند. آنها در گفتوگو با مجله وایس توضیح دادند که چطور از مهلکه فرار کردند، از تاثیرات این اتفاق بر آیندهی گروه گفتند و همچنین از اینکه احساس تعهد میکنند تا اجرایی را که در پی اتفاقات هولناک دو هفتهی پیش ناتمام ماند، خاتمه دهند.
جس هیوز، خواننده و یکی از بنیانگذاران گروه گفت: «دوستان ما که به تماشای راکاندرول آنجا آمده بودند کشته شدند. من میخواهم آنجا باز گردم و از زندگی بگویم»
ایدن گالیندو (Eden Galindo)، گیتاریست گروه؛ هیوز و جولین داریو (Julian Dorio)، درامر گروه با هم از طریق یکی از دربهای خروجی از سالن خارج شدند. وقتی اولین گلولهها شلیک شد آنها به سرعت هرجا که میتوانستند، پشت کیت درام یا گوشههای سالن پناه گرفتند.
داریو میگوید: «چیزی که در ابتدا خیلی شوکهام کرد این بود که ما یک گروه خیلی پر سروصدا بودیم پس قدرت شلیکهای اولیه خیلی زیاد بود که من به فورا متوجه آنها شده بودم برای همین به سرعت فهمیدم اتفاق بدی رخ داده»
آنها وقتی صدای بوت را (یکی از اعضای تیم اجرا که شلیک گلوله را دیده بوده) میشنوند که از آنها میخواهد فرار کنند استیج را ترک میکنند. اعضای گروه به سمت اتاق پشتی میروند تا تیوزدی، نامزد هیوز را پیدا کنند. اما هیوز وقتی در راهرو را باز میکند با یکی از تروریستها رو در رو میشود هیوز میگوید: «او به سمت من برگشت اسلحهاش را پایین آورد و لوله تفنگش به چارچوب در خورد»
هیوز بلافاصله کسانی که به دنبالش میآمدند را خبر میکند تا از پلهها بازگردند و به طرف دیگری فرار کنند. اعضای گروه نامزد هیوز را پیدا میکنند و از در کناری خارج میشوند. هیوز وقتی به خیابان میرسد متوجه میشود خیلی از مردمی که از درهای خروج بیرون میریزند، فرار نمیکنند او میگوید: «به نظر میرسید مردم نمیدانند باید چه کار کنند»
مت مکجانکینز (Matt McJunkins)، نوازنده گیتار بیس، همراه با باقی اعضای گروه سالن را ترک نمیکند. وقتی شلیکها آغاز میشود او پشت میز مانیتور و پرده پناه گرفته بود. اما مردم به سرعت به سمت استیج رو آوردند و میخواستند وارد اتاق پشتی شوند. مکجانگیز که میدانست هیچ درب خروجی در سمت او وجود ندارد تلاش میکند مردم را متوجه کند:«من میدیدم که مردم با سرعت به هر سو فرار میکنند، چراغها روشن و خاموش میشوند و من باید تصمیم میگرفتم به آن سمت استیج بدوم یا اینکه داخل اتاق بروم و امیدوار باشم اتفاق بدی رخ ندهد».
او همراه با تعداد زیادی از مخاطبان به داخل اتاق میرود مردم به سرعت از صندلیها استفاده میکنند تا مانع باز شدن در شوند و بطریای که داخل یخچال کوچک اتاق بود تنها سلاح آنها میشود. خیلی از مردم آسیب دیده بودند و خونریزی داشتند. یکی جای زخم تیری را که روی پای دیگری وجود داشت فشار میدهد تا جریان خونریزی را متوقف کند. از طرفی اتاق پر از آب شده بود تا غوزک پای مردم را آب گرفته بود و همه میترسیدند چکه کردنِ آب به طبقه پایین باعث شود قاتلان متوجه حضورشان شوند.
مکجانکینز میگوید: «صدای شلیک هر لحظه نزدیک تر میشد. شاید برای ده یا پانزده دقیقه ادامه داشت. تمام نشدنی بود... و بعد قطع میشد و برای چند لحظه کمی احساس آرامش به مردم دست میداد و بعد دوباره شروع میشد».
نهایتا انفجار اتفاق میافتد و مکجانکیز بعدا متوجه میشود صدای انفجار یک تروریست انتحاری بوده او میگوید: «انفجار تمام اتاق و حتما تمام ساختمان را لرزاند».
شان لاندن (Shawn London)، مهندس صدای گروه که پشت سالن جلور درها بوده روایت میکند: «اجرا عالی بود، بچهها داشتند غوغا میکردند، مردم داشتند حسابی خوش میگذراندند، لبخند میزندند و سرخوش بودند و همراه گروه میخواندند، لحظات بسیار صمیمانهای بود».
اما بعد او صدایی میشنود که گمان میکند صدای آتشبازی در پشت سر اوست. اما مردم شروع به دویدن به سمت کنسول او میکنند و پشت آن پناه میگیرند.
او میگوید: «من هنوز آنجا ایستاده بودم و میتوانستم مرد مسلح را ببینم او هم داشت مستقیما به چشمهای من نگاه میکرد و یک مرتبه فریاد کشید و محکم به کنسول زد طوری که همه دگمهها هر کدام به طرفی پرتاب شدند». فورا خود را روی زمین میاندازد و همراه با بقیه مردم که اطرافش بودند پناه میگیرد و متتظر میمانند تا شلیکها تمام شود. او میگوید: «او [مرد مسلح] آنجا ایستاده بود و بدون توقف شلیک میکرد و مردم را میکشت و با تمام قدرتش فریاد میکشید «الله اکبر» آنجا بود که من متوجه شدم قضیه از چه قرار است».
وقتی مردمی که پشت کنسول او پناه گرفته بودند متوجه شدند که شلیکها متوقف شده سعی کردند فرار کنند. شش نفر موفق شدند اما باقی وقتی مرد مسلح دوباره شروع به تیراندازی کرد به همانجا برگشتند. لاندن برای مدتی صبر میکند و بعد دختری که پایش تیر خورده زخمی شده بود را به کنار خود میکشد. قبل از اینکه به در شیشهای جلو برسند مرد مسلح دوباره شروع به تیراندازی میکند و وقتی لاندن یک قدم با در فاصله داشته تا آن را باز کند تمام شیشه را خورد میکند اما او در نهایت موفق میشود خود را به خیابان برساند.».
در مصاحبهی دیگری که با اعضای موسس گروه یعنی هیوز و هوم انجام شد، آنها درباره تاثیر این اتفاق بر آیندهی حرفهی گروه ایگلز آو دث متال صحبت کردند.هیوز در این مصاحبه گفته بود که برای بازگشتن به پاریس و اجرا در آن شهر صبر ندارد:«دلم میخواهد اولین گروهی باشی که بعد از بازگشایی باتاکلان در آن اجرا میکنیم.. چون وقتی برای دقایقی خاموش شد من آنجا بودم. دوستان ما به تماشای راکاندرول آنجا آمده بودند و کشته شدند. من میخواهم آنجا بازگردم و از زندگی بگویم».
هیوز و هوم با چشمانی اشکبار از قهرمانی آدمهایی میگویند که برای کمک به دوستانشان آنجا ماندند. نیک الکساندر (Nick Alexander) سیو شش ساله یکی از اعضای تیم مارکتینگ گروه بود که در این حادثه جان خود را از دست داد. هوم میگوید: «او برای حفاظت از دوستانش جان خود را از دست داد... او هرگز کمک نخواست چون نمیخواست دیگران صدمه ببینند» او همچنین گفت: «ما نماینده همه مردمی هستیم که نتوانستند نجات پیدا کنند، مردمی که شاید داستانهایشان برای همیشه ناگفته باقی بماند».
هیوز ماجرای کشته شدن مردمی را شرح میدهد که در اتاق رختکن گروه پناه گرفته بودند. او اینطور روایت میکند: «عدهای در رختکن پناه گرفته بودند و قاتلان موفق شدند وارد آن اتاق شوند و همه را بکشند به جز کودکی که زیر ژاکت من پنهان شده بود.... مردم خودشان را به مردن زده بودند و خیلی ترسیده بودند تعداد زیادی فقط به خاطر اینکه نمیخواستند دوستانشان را ترک کنند و تنها بگذارند کشته شدند. خیلی بودند که خودشان را جلوی دیگران انداختند و به خاطر دوستانشان به قتل رسیدند».
هوم اظهار میکند ای کاش میتوانست با تکتک خانوادههای قربانیان صحبت کند او میگوید: «دلم میخواهد زانو بزنم و بگویم هر کاری که از دست من بر میآید بگویید انجام دهم. واقعا جملهای نیست که بتوانم بگویم هیچ واژهای نمیتواند کاری کند. هیچ واژهای نیست و شاید همینطور هم باید باشد، خوب است که هیچ واژهای نمیتواند این درد را شرح بدهد».
اعضای گروه ایگلز دث متال گفتند که به کارشان و خلق موسیقی ادامه خواهند داد، مکجانکینز درامر گروه در اینباره گفت: «موسیقی کار ماست زندگی ماست و هیچ چیزی نمیتواند باعث شود ما از آن دست بکشیم».
او همچنین در حالیکه اشک در چشماناش حلقه زده بود گفت: «اما شنیدن از مردم، شنیدن داستانهای آنها، این چیزی نیست که دلمان بخواهد تمام شود. هرکسی که میخواهد به ما دسترسی داشته باشد هر زمانی ما با اشتیاق و آغوش باز از او استقبال میکنیم. ما باز هم اجرا خواهیم کرد و آن لبخندها را بر صورت مردم خواهیم دید این همان چیزی است که به ما قدرت ادامه دادن میبخشد. این همان چیزی است که به ما توان میدهد اجرایی را بسازیم. این همان علتی است که ما موسیقی اجرا میکنیم. هیچ امکانی وجود ندارد که ما این کار را ادامه ندهیم».
ودیدئو مصاحبهها از سایت وایس:
https://www.vice.com/read/eagles-of-death-metal-discuss-paris-terror-attacks?utm_source=vicenewstwitter
اعضای گروه «ایگلز...» برای اولین بار بعد از حمله تروریستی به سالن باتاکلان به شرح جزئیات این حادثه پرداختند. آنها در گفتوگو با مجله وایس توضیح دادند که چطور از مهلکه فرار کردند، از تاثیرات این اتفاق بر آیندهی گروه گفتند و همچنین از اینکه احساس تعهد میکنند تا اجرایی را که در پی اتفاقات هولناک دو هفتهی پیش ناتمام ماند، خاتمه دهند.
جس هیوز، خواننده و یکی از بنیانگذاران گروه گفت: «دوستان ما که به تماشای راکاندرول آنجا آمده بودند کشته شدند. من میخواهم آنجا باز گردم و از زندگی بگویم»
ایدن گالیندو (Eden Galindo)، گیتاریست گروه؛ هیوز و جولین داریو (Julian Dorio)، درامر گروه با هم از طریق یکی از دربهای خروجی از سالن خارج شدند. وقتی اولین گلولهها شلیک شد آنها به سرعت هرجا که میتوانستند، پشت کیت درام یا گوشههای سالن پناه گرفتند.
داریو میگوید: «چیزی که در ابتدا خیلی شوکهام کرد این بود که ما یک گروه خیلی پر سروصدا بودیم پس قدرت شلیکهای اولیه خیلی زیاد بود که من به فورا متوجه آنها شده بودم برای همین به سرعت فهمیدم اتفاق بدی رخ داده»
آنها وقتی صدای بوت را (یکی از اعضای تیم اجرا که شلیک گلوله را دیده بوده) میشنوند که از آنها میخواهد فرار کنند استیج را ترک میکنند. اعضای گروه به سمت اتاق پشتی میروند تا تیوزدی، نامزد هیوز را پیدا کنند. اما هیوز وقتی در راهرو را باز میکند با یکی از تروریستها رو در رو میشود هیوز میگوید: «او به سمت من برگشت اسلحهاش را پایین آورد و لوله تفنگش به چارچوب در خورد»
هیوز بلافاصله کسانی که به دنبالش میآمدند را خبر میکند تا از پلهها بازگردند و به طرف دیگری فرار کنند. اعضای گروه نامزد هیوز را پیدا میکنند و از در کناری خارج میشوند. هیوز وقتی به خیابان میرسد متوجه میشود خیلی از مردمی که از درهای خروج بیرون میریزند، فرار نمیکنند او میگوید: «به نظر میرسید مردم نمیدانند باید چه کار کنند»
مت مکجانکینز (Matt McJunkins)، نوازنده گیتار بیس، همراه با باقی اعضای گروه سالن را ترک نمیکند. وقتی شلیکها آغاز میشود او پشت میز مانیتور و پرده پناه گرفته بود. اما مردم به سرعت به سمت استیج رو آوردند و میخواستند وارد اتاق پشتی شوند. مکجانگیز که میدانست هیچ درب خروجی در سمت او وجود ندارد تلاش میکند مردم را متوجه کند:«من میدیدم که مردم با سرعت به هر سو فرار میکنند، چراغها روشن و خاموش میشوند و من باید تصمیم میگرفتم به آن سمت استیج بدوم یا اینکه داخل اتاق بروم و امیدوار باشم اتفاق بدی رخ ندهد».
او همراه با تعداد زیادی از مخاطبان به داخل اتاق میرود مردم به سرعت از صندلیها استفاده میکنند تا مانع باز شدن در شوند و بطریای که داخل یخچال کوچک اتاق بود تنها سلاح آنها میشود. خیلی از مردم آسیب دیده بودند و خونریزی داشتند. یکی جای زخم تیری را که روی پای دیگری وجود داشت فشار میدهد تا جریان خونریزی را متوقف کند. از طرفی اتاق پر از آب شده بود تا غوزک پای مردم را آب گرفته بود و همه میترسیدند چکه کردنِ آب به طبقه پایین باعث شود قاتلان متوجه حضورشان شوند.
مکجانکینز میگوید: «صدای شلیک هر لحظه نزدیک تر میشد. شاید برای ده یا پانزده دقیقه ادامه داشت. تمام نشدنی بود... و بعد قطع میشد و برای چند لحظه کمی احساس آرامش به مردم دست میداد و بعد دوباره شروع میشد».
نهایتا انفجار اتفاق میافتد و مکجانکیز بعدا متوجه میشود صدای انفجار یک تروریست انتحاری بوده او میگوید: «انفجار تمام اتاق و حتما تمام ساختمان را لرزاند».
شان لاندن (Shawn London)، مهندس صدای گروه که پشت سالن جلور درها بوده روایت میکند: «اجرا عالی بود، بچهها داشتند غوغا میکردند، مردم داشتند حسابی خوش میگذراندند، لبخند میزندند و سرخوش بودند و همراه گروه میخواندند، لحظات بسیار صمیمانهای بود».
اما بعد او صدایی میشنود که گمان میکند صدای آتشبازی در پشت سر اوست. اما مردم شروع به دویدن به سمت کنسول او میکنند و پشت آن پناه میگیرند.
او میگوید: «من هنوز آنجا ایستاده بودم و میتوانستم مرد مسلح را ببینم او هم داشت مستقیما به چشمهای من نگاه میکرد و یک مرتبه فریاد کشید و محکم به کنسول زد طوری که همه دگمهها هر کدام به طرفی پرتاب شدند». فورا خود را روی زمین میاندازد و همراه با بقیه مردم که اطرافش بودند پناه میگیرد و متتظر میمانند تا شلیکها تمام شود. او میگوید: «او [مرد مسلح] آنجا ایستاده بود و بدون توقف شلیک میکرد و مردم را میکشت و با تمام قدرتش فریاد میکشید «الله اکبر» آنجا بود که من متوجه شدم قضیه از چه قرار است».
وقتی مردمی که پشت کنسول او پناه گرفته بودند متوجه شدند که شلیکها متوقف شده سعی کردند فرار کنند. شش نفر موفق شدند اما باقی وقتی مرد مسلح دوباره شروع به تیراندازی کرد به همانجا برگشتند. لاندن برای مدتی صبر میکند و بعد دختری که پایش تیر خورده زخمی شده بود را به کنار خود میکشد. قبل از اینکه به در شیشهای جلو برسند مرد مسلح دوباره شروع به تیراندازی میکند و وقتی لاندن یک قدم با در فاصله داشته تا آن را باز کند تمام شیشه را خورد میکند اما او در نهایت موفق میشود خود را به خیابان برساند.».
در مصاحبهی دیگری که با اعضای موسس گروه یعنی هیوز و هوم انجام شد، آنها درباره تاثیر این اتفاق بر آیندهی حرفهی گروه ایگلز آو دث متال صحبت کردند.هیوز در این مصاحبه گفته بود که برای بازگشتن به پاریس و اجرا در آن شهر صبر ندارد:«دلم میخواهد اولین گروهی باشی که بعد از بازگشایی باتاکلان در آن اجرا میکنیم.. چون وقتی برای دقایقی خاموش شد من آنجا بودم. دوستان ما به تماشای راکاندرول آنجا آمده بودند و کشته شدند. من میخواهم آنجا بازگردم و از زندگی بگویم».
هیوز و هوم با چشمانی اشکبار از قهرمانی آدمهایی میگویند که برای کمک به دوستانشان آنجا ماندند. نیک الکساندر (Nick Alexander) سیو شش ساله یکی از اعضای تیم مارکتینگ گروه بود که در این حادثه جان خود را از دست داد. هوم میگوید: «او برای حفاظت از دوستانش جان خود را از دست داد... او هرگز کمک نخواست چون نمیخواست دیگران صدمه ببینند» او همچنین گفت: «ما نماینده همه مردمی هستیم که نتوانستند نجات پیدا کنند، مردمی که شاید داستانهایشان برای همیشه ناگفته باقی بماند».
هیوز ماجرای کشته شدن مردمی را شرح میدهد که در اتاق رختکن گروه پناه گرفته بودند. او اینطور روایت میکند: «عدهای در رختکن پناه گرفته بودند و قاتلان موفق شدند وارد آن اتاق شوند و همه را بکشند به جز کودکی که زیر ژاکت من پنهان شده بود.... مردم خودشان را به مردن زده بودند و خیلی ترسیده بودند تعداد زیادی فقط به خاطر اینکه نمیخواستند دوستانشان را ترک کنند و تنها بگذارند کشته شدند. خیلی بودند که خودشان را جلوی دیگران انداختند و به خاطر دوستانشان به قتل رسیدند».
هوم اظهار میکند ای کاش میتوانست با تکتک خانوادههای قربانیان صحبت کند او میگوید: «دلم میخواهد زانو بزنم و بگویم هر کاری که از دست من بر میآید بگویید انجام دهم. واقعا جملهای نیست که بتوانم بگویم هیچ واژهای نمیتواند کاری کند. هیچ واژهای نیست و شاید همینطور هم باید باشد، خوب است که هیچ واژهای نمیتواند این درد را شرح بدهد».
اعضای گروه ایگلز دث متال گفتند که به کارشان و خلق موسیقی ادامه خواهند داد، مکجانکینز درامر گروه در اینباره گفت: «موسیقی کار ماست زندگی ماست و هیچ چیزی نمیتواند باعث شود ما از آن دست بکشیم».
او همچنین در حالیکه اشک در چشماناش حلقه زده بود گفت: «اما شنیدن از مردم، شنیدن داستانهای آنها، این چیزی نیست که دلمان بخواهد تمام شود. هرکسی که میخواهد به ما دسترسی داشته باشد هر زمانی ما با اشتیاق و آغوش باز از او استقبال میکنیم. ما باز هم اجرا خواهیم کرد و آن لبخندها را بر صورت مردم خواهیم دید این همان چیزی است که به ما قدرت ادامه دادن میبخشد. این همان چیزی است که به ما توان میدهد اجرایی را بسازیم. این همان علتی است که ما موسیقی اجرا میکنیم. هیچ امکانی وجود ندارد که ما این کار را ادامه ندهیم».
ودیدئو مصاحبهها از سایت وایس:
https://www.vice.com/read/eagles-of-death-metal-discuss-paris-terror-attacks?utm_source=vicenewstwitter
منبع:
گاردین
گردآوری و ترجمه:
تاریخ انتشار : جمعه 6 آذر 1394 - 13:48
دیدگاهها
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
این انسانهای بزرگ دل قربانی اشتباهات مقامات فرانسه هستند .
افزودن یک دیدگاه جدید