نگاهی به یک عارضهٔ جدید در نقد در موسیقی
آنها دست به کار مرگاند
[ محمود توسلیان - روزنامهنگار و منتقد موسیقی ]
نقد موسیقی و نقد در موسیقی گویا هنوز دارد دوران پیشاجنینیاش را در ایران سپری میکند. به این مفهوم که با وجود منتقدان و پژوهشگران باسواد و کاربلد، نقد در موسیقی هنوز نتوانسته آنچنان که شایستهٔ این موسیقی اقیانوسوار است، راه به جایی ببرد. تلاش این نوشتار کوتاه آن نیست که تلاش قابلستایش اندیشمندان و دستبهقلمان عرصهٔ نقد را زیر سوال ببرد. اما به راستی نقد در موسیقی و نقد موسیقی ما را چه افتاده که هنوز کسی را یارای برتافتن کسی دیگر نیست.
چندی است که عارضهای جدید مزید بر علت ناتوانی نقد در فضای موسیقی ما شده است. فرد یا افرادی با نیتهای-اغلب تبلیغاتی- وگاه با شعار گسترش نقد و تحلیل، گروههایی را در فضای مجازی و در شبکههای اجتماعی راهاندازی میکنند. اما حقیقت نقد نهفته است در آزاداندیشی منتقد و بردن جامعهٔ هدف منتقد به سوی این آزادی است. به این معنا وقتی گروهی راه میافتد و از شما دعوت میکند که به عنوان یکی از اعضا در آن فعالیت داشته باشید، طبیعتاً باید مفهوماش این باشد که شما را به عنوان یک عضو -با هرگونه از تفکر- پذیرفته و قرار است به فعالیتهای شما در آن گروه به نوعی رسمیت ببخشد.
اما امان از روزی که یکی از اعضا حرف یا حدیثی علیرغم میل مدیر یا مدیران گروه بزند. اینجاست که تازه در مییابید آن دیکتاتوری ایرانی قدیمی، آنچنان ریشهای در رگ و پیِ جامعه دوانده که حتی «به اصطلاح روشنفکران» نیز از آن در امان نماندهاند. در واقع از کسانی که اسم و رسمی دارند و مستقیم یا غیرمستقیم گروهی را در فضای مجازی راهاندازی میکنند، توقع میرود که مفهوم آزادی بیان را درک کرده باشند. اما وقتی شما را به راحتی یک کلیک -به خاطر مخالفت یا همسو نبودن با عقایدشان- حذف میکنند، آشکار میشود که آنها حتی کتاب «بیشعوری» را نخواندهاند، چه برسد ملاحظه و مطالعه در اصول اولیهٔ نقد. البته نقد هنری و علیالخصوص نقد موسیقایی پیشکش.
به هر روی سمت و سوی این نوشتار کوتاه آن است که بگوید شاید جامعهٔ منتقدین حرفهای آنچنان که باید نقد را در سطوح پایینتر گسترش ندادهاند که هرگاه علَم مخالفتی برافراشته میشود، پیش از جامعه بعضی از خود موسیقیدانان و برخی منتقدان موسیقی هستند که شمشیر جهالت را از رو بستهاند و دست به کار مرگ نقد در این وادیاند.
البته تئوریهای دیگری نیز مطرح است که قصد باز کردن آن در این مقام کوچک نیست. بهتر است که به جای تاختن و برانداختن، اندکی به سوی مطالعهٔ آزادی و جایگاه آن در نقد بپردازیم که نقد با دموکراسی زنده میماند، نه با دیکتاتوری.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 4 مهر 1394 - 15:57
دیدگاهها
نقد بایستی علمی باشد نه احساسی و نه سلیقه ای و نه از روی تعصب . وقتی استادی قصد نقد اثری را دارد حتما باید روی اثر تمرکز زیادی کند باید خیلی حرفه ای و علمی تحلیل کند . در نهایت نقد هم یک نظر محسوب میشود که میتواند درست باشد یا نباشد چون کمتر کسی میتواند مواردی که عرض کردم را صد در صد رعایت کند .در کل موضوعی که مطرح شده را از خیلی جهات میتوان بررسی کرد و شاید اگر ساعت ها هم راجع به آن بحث کنیم کم باشد به هر حال متاسفانه این روزها نقد به خیلی چیزها آلوده شده و گاهی بیشتر شبیه به تصفیه حساب است تا یک نقد .خود من شخصا زیاد دیدم اساتید موسیقی خیلی یکدیگر را مورد تمسخر قرار میدهند و نقد بیشتر شده فضایی برای تکه پرانی به هم . در هر صورت معتقدم اگر هنرمندان از سلامت روانی واقعی و کافی برخوردار باشند و همچنین تعصبات و علایق شخصیشان را معیار آنالیز آثار نکنند میتوانیم در ایران هم نقد واقعی و علمی بیشتر داشته باشیم. با تشکر
ملودی ملودی عالی
افزودن یک دیدگاه جدید