به بهانه تولد ستارهی ماندگار و جنتلمن موسیقی ایرانی، استاد کورس سرهنگزاده
به سوی تو، به شوق روی تو
[ آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
حالا باید آن خانه بزرگ استاد در کرج پر شده باشد از تابلوهای بینظیر نقاشی و خط، از بس که در این سالها فرصت داشته برای انتقال آن احساس زیبا روی بوم و کاغذ. حالا باید عمارت زیبای استاد پر شده باشد از آواز، از بس صدای استاد فقط در آن پیچیده است:
«تمامی دینم به دنیای فانی
شرارهی عشقی که شد زندگانی
به یاد یاری، خوشا قطره اشکی
به سوزِ عشقی، خوشا زندگانی
همیشه خدایا، محبت دلها
به دلها بماند، به سان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود
حکایت ما جاودانه شود»
***
امروز 25 تیرماه، سالروز تولد استاد «کورس سرهنگزاده» است. روز 77 سالگیاش. خواننده و هنرمند، بااحساس، باامضاء و بینظیر که هرچند لابد صدای خوش را از دایی بزرگوارش، هنرمند ارزنده و ماندگار تاریخ موسیقی «داریوش رفیعی» به ارث برده بود، اما حتی بازخوانی آثار او را هم با امضاء و شیوهی مخصوص و منحصر به فرد خود انجام داد، با همان صدای جادویی:
«گلنار گلنار، کجایی که از غمت ناله میکند عاشق وفادار
گلنار گلنار، کجایی که بی تو شد دل اسیر غم، دیدهام گهربار
گلنار گلنار، دمی اولین شب آشنایی و عشق ما به یاد آر
گلنار گلنار در آن شب تو بودی و عیش و عشرت و آرزوی بسیار...»
کورس سرهنگزاده اول هنرمند و نویسنده بود و برای دل خود میخواند و بعد خواننده شد، وقتی آوازه و سوز صدای جوان گرمش همه را مسحور میکرد و بنابر توصیه اطرافیان و صاحبان فن خواننده شد.
روزنامهنگار و نویسنده بود و در این کار موفق؛ بعد هم البته کارهای اداریاش را ادامه داد و در همه عمر مثل یک جنتلمن زندگی کرد. در کار روزنامهنگاری به سردبیرى «كیهان كودكان» رسید و بعد وارد كار دولتى هم شد و در اداره آمار عمومى کار کرد و آخرین پست ایشان، مدیركل تداركات سازمان نقشهبردارى كشور بود.
هنرش البته منبعث از شخصیت و جامعهشناسی بینظیرش و جدای از کاراکتر عالیرتبه اداریاش بود که از همان ابتدا آموخته بود درست و اصولی، اما روان و دلنشین و برای مردم بخواند و خواند:
«دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره، نداره
دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره، نداره
چرا این در و اون در میزنی ای دل غافل؟
دیگه دل بستن و دل بریدن فایده نداره، نداره
وقتی ای دل به گیسوی پریشون میرسی، خودتو نگه دار
وقتی ای دل به چشمون غزلخون میرسی، خودتو نگه دار...»
ترانهای که خاص و عام موسیقی دوستش دارند و یک ترانه ماندگار ملی است. وقتی کارش را شروع کرد، آنقدر جایگاه و کاراکتر محکمی داشت که نه درگیر حواشی و موسیقی سبک شود و نه آنقدر خاص باشد که فقط خواص موسیقی دنبال کارش باشند. احتمالاً علاوه بر همهچیز، ژورنالیست بودن ایشان هم میتوانست کمک بزرگی بر این جامعهشناسی خوب و گستردهاش باشد. بر مبنای موسیقی اصیل ایرانی و با شناخت از موسیقی محلی ایران و موسیقی روز، عاشقانهترین و دلنشینترین آهنگها را با آن صدای جانسوز خواند و بر دلها نشست و در دلها ماند که آنچه میخواند از دل بود:
«من مستم و مدهوشم، شبگرد قدح نوشم
از طایفهی بیخبرانم، دیوانهی بانام و نشانم
من قصه نمیدانم، افسانه نمیخوانم
دُردیکشِ میخانهی عشقم، سرحلقهی صاحبنظرانم»
یکی دیگر از آثار ماندگار استاد، اجرای اثر ماندگار بیژن مفید است: «نه دیگه این واسه ما دل نمیشه» که در نمایش معروف «شهر قصه» اجرا شد.
***
میگویند اولین آهنگى كه اجرا كرد، آهنگى بود به نام «غریبى» یا «شروه» كه یك نوع دشتستانىخوانی جنوبیها بوده كه یكبار در شهر كرمان و پس از آن بر روى سن دانشكده كشاورزى كرج اجرا كرد و در طی سالهای کار هنری با بزرگانی چون حبیبالله بدیعی، معینی کرمانشاهی، همایون خرم، تورج نگهبان، عبداللّه جهانپناه، نصراللَّه زرینپنجه، حیدر اسماعیلى، عباس خوشدل، مجید وفادار و جواد لشگری همکاری کرد.
***
چه حیف که آثار و ترانههای استاد سرهنگزاده سالها مهجور ماند؛ هرچند هر چه بیشتر گذشت، بزرگیشان و جای خالیشان بیشتر نمایان شد. اگر میگویند خوانندگی ما در 20 سال گذشته بیشتر تحتالشعاع آثار و اجراهای استاد شجریان است، دلیل عمده آن همین فراگیر نبودن صداهای استادانی مثل سرهنگزاده و گلپا و شهیدی و گلچین و دیگران است. آنها همه تکیه بر موسیقی اصیل ما میزدند، اما با تمرین و البته ذات هنرمندشان، امضای خود را داشتند و استاد کورس سرهنگزاده یکی از ماندگاران موسیقی ماست. حیف که آثاری که اجرا کرد، در سالهای بعد از انقلاب با صدای خود ایشان و توسط ارکسترهای بزرگ و ارکستر ملی اجرا نشد تا برای همیشه تاریخ به عنوان آثاری فاخر و البته مردمی بماند، هرچند آن سوز صدا و آن توانایی فوقالعاده و آن نفس گرم تا ابد میماند.
***
استاد سالهایی که به دلیل بیسلیقگی بعضیها مجبور بود به نخواندن، وقتش را به نقاشی و خطاطی اختصاص داد و لابد چه آثار بینظیری خلق کرده است در این سالها و چه خوشبختاند دیوارهای خانهای که سالها آن صدای مخملی را شنیدهاند و بدا به ما که محروم ماندهایم از حضور گرم استاد در متن موسیقی جدیمان:
«من اگر همچو مویت ز غمی بیقرارم
اگر از ابر چشمان همهشب ژالهبارم
همه این بیقراری ز عشق تو دارم
ز غمت میگریم به بختم خندانم
که بود از عشقت چه آتش بر جانم
به دل این غم دارم، که تو را کم دارم»
تولدتان مبارک آقای بینظیر. تندرست و شاد باشید و امیدواریم قدرتان توسط مسئولان و مدیران موسیقی و هنر بیشتر دانسته شود، هرچند شما را نیازی به تشویق آنان نیست و جایتان تا ابد و همیشه در دل مردمِ صاحبهنر، مردمِ هنرپرور باقی است. در سینهی تاریخ هنر.
«تمامی دینم به دنیای فانی
شرارهی عشقی که شد زندگانی
به یاد یاری، خوشا قطره اشکی
به سوزِ عشقی، خوشا زندگانی
همیشه خدایا، محبت دلها
به دلها بماند، به سان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود
حکایت ما جاودانه شود»
***
امروز 25 تیرماه، سالروز تولد استاد «کورس سرهنگزاده» است. روز 77 سالگیاش. خواننده و هنرمند، بااحساس، باامضاء و بینظیر که هرچند لابد صدای خوش را از دایی بزرگوارش، هنرمند ارزنده و ماندگار تاریخ موسیقی «داریوش رفیعی» به ارث برده بود، اما حتی بازخوانی آثار او را هم با امضاء و شیوهی مخصوص و منحصر به فرد خود انجام داد، با همان صدای جادویی:
«گلنار گلنار، کجایی که از غمت ناله میکند عاشق وفادار
گلنار گلنار، کجایی که بی تو شد دل اسیر غم، دیدهام گهربار
گلنار گلنار، دمی اولین شب آشنایی و عشق ما به یاد آر
گلنار گلنار در آن شب تو بودی و عیش و عشرت و آرزوی بسیار...»
کورس سرهنگزاده اول هنرمند و نویسنده بود و برای دل خود میخواند و بعد خواننده شد، وقتی آوازه و سوز صدای جوان گرمش همه را مسحور میکرد و بنابر توصیه اطرافیان و صاحبان فن خواننده شد.
روزنامهنگار و نویسنده بود و در این کار موفق؛ بعد هم البته کارهای اداریاش را ادامه داد و در همه عمر مثل یک جنتلمن زندگی کرد. در کار روزنامهنگاری به سردبیرى «كیهان كودكان» رسید و بعد وارد كار دولتى هم شد و در اداره آمار عمومى کار کرد و آخرین پست ایشان، مدیركل تداركات سازمان نقشهبردارى كشور بود.
هنرش البته منبعث از شخصیت و جامعهشناسی بینظیرش و جدای از کاراکتر عالیرتبه اداریاش بود که از همان ابتدا آموخته بود درست و اصولی، اما روان و دلنشین و برای مردم بخواند و خواند:
«دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره، نداره
دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره، نداره
چرا این در و اون در میزنی ای دل غافل؟
دیگه دل بستن و دل بریدن فایده نداره، نداره
وقتی ای دل به گیسوی پریشون میرسی، خودتو نگه دار
وقتی ای دل به چشمون غزلخون میرسی، خودتو نگه دار...»
ترانهای که خاص و عام موسیقی دوستش دارند و یک ترانه ماندگار ملی است. وقتی کارش را شروع کرد، آنقدر جایگاه و کاراکتر محکمی داشت که نه درگیر حواشی و موسیقی سبک شود و نه آنقدر خاص باشد که فقط خواص موسیقی دنبال کارش باشند. احتمالاً علاوه بر همهچیز، ژورنالیست بودن ایشان هم میتوانست کمک بزرگی بر این جامعهشناسی خوب و گستردهاش باشد. بر مبنای موسیقی اصیل ایرانی و با شناخت از موسیقی محلی ایران و موسیقی روز، عاشقانهترین و دلنشینترین آهنگها را با آن صدای جانسوز خواند و بر دلها نشست و در دلها ماند که آنچه میخواند از دل بود:
«من مستم و مدهوشم، شبگرد قدح نوشم
از طایفهی بیخبرانم، دیوانهی بانام و نشانم
من قصه نمیدانم، افسانه نمیخوانم
دُردیکشِ میخانهی عشقم، سرحلقهی صاحبنظرانم»
یکی دیگر از آثار ماندگار استاد، اجرای اثر ماندگار بیژن مفید است: «نه دیگه این واسه ما دل نمیشه» که در نمایش معروف «شهر قصه» اجرا شد.
***
میگویند اولین آهنگى كه اجرا كرد، آهنگى بود به نام «غریبى» یا «شروه» كه یك نوع دشتستانىخوانی جنوبیها بوده كه یكبار در شهر كرمان و پس از آن بر روى سن دانشكده كشاورزى كرج اجرا كرد و در طی سالهای کار هنری با بزرگانی چون حبیبالله بدیعی، معینی کرمانشاهی، همایون خرم، تورج نگهبان، عبداللّه جهانپناه، نصراللَّه زرینپنجه، حیدر اسماعیلى، عباس خوشدل، مجید وفادار و جواد لشگری همکاری کرد.
***
چه حیف که آثار و ترانههای استاد سرهنگزاده سالها مهجور ماند؛ هرچند هر چه بیشتر گذشت، بزرگیشان و جای خالیشان بیشتر نمایان شد. اگر میگویند خوانندگی ما در 20 سال گذشته بیشتر تحتالشعاع آثار و اجراهای استاد شجریان است، دلیل عمده آن همین فراگیر نبودن صداهای استادانی مثل سرهنگزاده و گلپا و شهیدی و گلچین و دیگران است. آنها همه تکیه بر موسیقی اصیل ما میزدند، اما با تمرین و البته ذات هنرمندشان، امضای خود را داشتند و استاد کورس سرهنگزاده یکی از ماندگاران موسیقی ماست. حیف که آثاری که اجرا کرد، در سالهای بعد از انقلاب با صدای خود ایشان و توسط ارکسترهای بزرگ و ارکستر ملی اجرا نشد تا برای همیشه تاریخ به عنوان آثاری فاخر و البته مردمی بماند، هرچند آن سوز صدا و آن توانایی فوقالعاده و آن نفس گرم تا ابد میماند.
***
استاد سالهایی که به دلیل بیسلیقگی بعضیها مجبور بود به نخواندن، وقتش را به نقاشی و خطاطی اختصاص داد و لابد چه آثار بینظیری خلق کرده است در این سالها و چه خوشبختاند دیوارهای خانهای که سالها آن صدای مخملی را شنیدهاند و بدا به ما که محروم ماندهایم از حضور گرم استاد در متن موسیقی جدیمان:
«من اگر همچو مویت ز غمی بیقرارم
اگر از ابر چشمان همهشب ژالهبارم
همه این بیقراری ز عشق تو دارم
ز غمت میگریم به بختم خندانم
که بود از عشقت چه آتش بر جانم
به دل این غم دارم، که تو را کم دارم»
تولدتان مبارک آقای بینظیر. تندرست و شاد باشید و امیدواریم قدرتان توسط مسئولان و مدیران موسیقی و هنر بیشتر دانسته شود، هرچند شما را نیازی به تشویق آنان نیست و جایتان تا ابد و همیشه در دل مردمِ صاحبهنر، مردمِ هنرپرور باقی است. در سینهی تاریخ هنر.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 29 تیر 1393 - 14:01
دیدگاهها
تولدتون مبارک
تولدتان مبارک آقای بینظیر....
اقای بی نظیر تولدتون مبارک...
در ضمن اون "شروه " که گفتین معروفه به شروه دشتی(نه دشتستانی...)
تولد استاد بزرگ کورس سرهنگ زاده استاد تصنیف های ماندگار خجسه .
و ممنون از آرش نصیری عزیز برای این متن زیبا.
یاد استاد جاوادنه باد
عرض ادب و احترام خدمت استاد سرهنگ زاده...استاد امیدوارم نظر بنده رو بخونید...تولدتون مبارک امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده باشید و عمر با عزت داشته باشید...بنده از کودکی همسایه شما بودم و در محله شما بزرگ شدم و بعدا که با موسیقی اشنا و علاقمند شدم شما را شناختم و افتخار کردم بحضور شما و همیشه ارزوم بوده که روزی شاگرد شما باشم ولی متاسفانه هیچوقت بخودم اجازه ندادم که به خدمت شما بیام چون نگران ناراحت شدن شما بودم و اینکه بنده رو قابل ندونید خلاصه ما ارادت داریم خدمت شما موفق باشید..با تشکر از موسیقی ما
کـــِــی رود رُخ ماهت از نظرم، نظرم... ؟
افزودن یک دیدگاه جدید