
پرسشگر فرهنگی – موسیقایی
بیش از سه دهه است که محمدرضا درویشی در زمینه فعالیتهای موسیقی در کشور ما حضوری پررنگ و فعال دارد که بخش عمده فعالیتهای او شامل تحقیق و پژوهش است. دغدغه اصلی درویشی در طول این سالها موسیقی نواحی ایران بوده است و شاید به دلیل همین حضور و تلاش اثرگذار او بوده که نام وی برای دوستداران موسیقی ایرانی همواره یادآور و تداعیکننده موسیقی نواحی ایران است. البته دامنه فعالیت و تحقیق درویشی در امر پژوهش را نمیتوان محدود به موسیقی نواحی ایران دانست و به گواهی کتابها و پژوهشهای وی، موضوعات دیگری چون رسوم و معتقدات نواحی مختلف ایران در رابطه با موسیقی، فرهنگ موسیقایی ایران، موسیقی آیینی و مذهبی ایران، مساله سنت و نوآوری، سازشناسی و... را نیز در برمیگیرد.
اما توجه ریزبینانه و عمیق او به الگوهای زیباییشناسی در موسیقی نواحی و نگاه متفکرانه او در این موسیقی از خصوصیات بارز مطالعات و تحقیقهای اوست و بر کسی پوشیده نیست که مساله هویت خصوصا هویت فرهنگی از دغدغههای اصلی درویشی است و بسیار بر شناسایی و پایبندی بر ارزشهای آن تاکید میکند؛ «در موسیقی ایرانی در مفهوم عام آن یکی از ارکان اساسی، سنت و هویت ایرانی است. به بیان دیگر، بخش قابلتوجهی از فرهنگ، سنت و هویت ما را موسیقی ایرانی تشکیل میدهد و روشن است که بیمهری به آن تا چه اندازه به هویت و فرهنگ ما لطمه میزند.»
همین طرز تلقی درویشی است که سبب میشود تا منتقدانش او را سنتگرا بدانند، اما اگر نگاهی منصفانه به گفتارها، نوشتهها و مقالات او بیندازیم پی خواهیم برد که درویشی خواهان رجعت به گذشته و سنتها یا نفی نوآوری نیست، بلکه سعی دارد به نسل پس از خودش اهمیت شناخت عمیق و درک صحیح از سنتها را برای رسیدن به نوآوری یادآورشود.
«زمانی که از هویت فرهنگی، سنت یا میراث فرهنگی صحبت میشود، غالبا این تصور نادرست پیش میآید که منظور مقولههای کهنه مربوط به گذشته است. ما یک گذشته، یک حال و یک آینده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داریم. بحث پیرامون هویت و میراث فرهنگی یک بحث مرده صرفا مربوط به گذشته نیست.
اگر بپذیریم که جامعه کنونی ما دچار چندگانگی فرهنگی و بحران هویت شده، پس این بحث به زمان حال ما هم مربوط میشود. آینده فرهنگی را تا زمانی که زیرساختهای آن در زمان حال به وجود نیامده باشد، نمیتوان صرفا به آینده موکول کرد و تا تکلیف بحثی که مربوط به گذشته است روشن نشود، نمیتوان برای حال و آینده دورنمایی داشت و به راهکارهای کلان، مناسب و درازمدت فرهنگی دست یافت. *» درویشی نه تنها سنتگرا نیست بلکه همیشه در برابر سنتگرایان و باورهای تمامیتخواه آنها ایستاده است، این را میتوان با مروری بر زندگی و نحوه چگونه زیستن درویشی به راحتی دریافت که در مقاطعی حتی مجبور به دادن هزینههایی سنگین در این مسیر شد.
درویشی پژوهشگری است که به گفته خودش اولین بار با پرسشهایی چون «آیا میدانید سر و کار شما با چیست؟ آیا اساس این فرهنگها را میشناسید؟» در سال ۱۳۵۳ ذهنش به لرزه افتاد و به میدان پژوهش قدم نهاد، او را یک پرسشگر فرهنگی – موسیقایی باید دانست که برای جواب دادن به انبوه سوالهایش چه در حوزه فرهنگ و چه در مقوله موسیقی خصوصا موسیقی نواحی، سهلانگاری و بیتفاوتی و چندگانگی فرهنگی و بحران هویت امروزین ما را در مواجهه با داشتههای فرهنگی و موسیقی (موسیقی نواحی ایران – موسیقی ایرانی) به چالش کشیده است.
*قسمتهایی که در متن برجسته شدهاند برگرفته از کتاب لیلی کجاست؟ نوشته محمدرضا درویشی هستند.
* مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد موسیقی
منبع: روزنامه شرق
اما توجه ریزبینانه و عمیق او به الگوهای زیباییشناسی در موسیقی نواحی و نگاه متفکرانه او در این موسیقی از خصوصیات بارز مطالعات و تحقیقهای اوست و بر کسی پوشیده نیست که مساله هویت خصوصا هویت فرهنگی از دغدغههای اصلی درویشی است و بسیار بر شناسایی و پایبندی بر ارزشهای آن تاکید میکند؛ «در موسیقی ایرانی در مفهوم عام آن یکی از ارکان اساسی، سنت و هویت ایرانی است. به بیان دیگر، بخش قابلتوجهی از فرهنگ، سنت و هویت ما را موسیقی ایرانی تشکیل میدهد و روشن است که بیمهری به آن تا چه اندازه به هویت و فرهنگ ما لطمه میزند.»
همین طرز تلقی درویشی است که سبب میشود تا منتقدانش او را سنتگرا بدانند، اما اگر نگاهی منصفانه به گفتارها، نوشتهها و مقالات او بیندازیم پی خواهیم برد که درویشی خواهان رجعت به گذشته و سنتها یا نفی نوآوری نیست، بلکه سعی دارد به نسل پس از خودش اهمیت شناخت عمیق و درک صحیح از سنتها را برای رسیدن به نوآوری یادآورشود.
«زمانی که از هویت فرهنگی، سنت یا میراث فرهنگی صحبت میشود، غالبا این تصور نادرست پیش میآید که منظور مقولههای کهنه مربوط به گذشته است. ما یک گذشته، یک حال و یک آینده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داریم. بحث پیرامون هویت و میراث فرهنگی یک بحث مرده صرفا مربوط به گذشته نیست.
اگر بپذیریم که جامعه کنونی ما دچار چندگانگی فرهنگی و بحران هویت شده، پس این بحث به زمان حال ما هم مربوط میشود. آینده فرهنگی را تا زمانی که زیرساختهای آن در زمان حال به وجود نیامده باشد، نمیتوان صرفا به آینده موکول کرد و تا تکلیف بحثی که مربوط به گذشته است روشن نشود، نمیتوان برای حال و آینده دورنمایی داشت و به راهکارهای کلان، مناسب و درازمدت فرهنگی دست یافت. *» درویشی نه تنها سنتگرا نیست بلکه همیشه در برابر سنتگرایان و باورهای تمامیتخواه آنها ایستاده است، این را میتوان با مروری بر زندگی و نحوه چگونه زیستن درویشی به راحتی دریافت که در مقاطعی حتی مجبور به دادن هزینههایی سنگین در این مسیر شد.
درویشی پژوهشگری است که به گفته خودش اولین بار با پرسشهایی چون «آیا میدانید سر و کار شما با چیست؟ آیا اساس این فرهنگها را میشناسید؟» در سال ۱۳۵۳ ذهنش به لرزه افتاد و به میدان پژوهش قدم نهاد، او را یک پرسشگر فرهنگی – موسیقایی باید دانست که برای جواب دادن به انبوه سوالهایش چه در حوزه فرهنگ و چه در مقوله موسیقی خصوصا موسیقی نواحی، سهلانگاری و بیتفاوتی و چندگانگی فرهنگی و بحران هویت امروزین ما را در مواجهه با داشتههای فرهنگی و موسیقی (موسیقی نواحی ایران – موسیقی ایرانی) به چالش کشیده است.
*قسمتهایی که در متن برجسته شدهاند برگرفته از کتاب لیلی کجاست؟ نوشته محمدرضا درویشی هستند.
* مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد موسیقی
منبع: روزنامه شرق
تاریخ انتشار : شنبه 17 دی 1390 - 00:00
دیدگاهها
مخلص استاد عرب زاده و استاد درویشی هستیم.
افزودن یک دیدگاه جدید