
نه سال گذشت از مرگ «مرد تنها». نه سال که نه، سالیانی بود که دیگر صدای تیشههای فرهاد از بیستون نمیآمد و شناسنامهاش را موش خورده بود. نه پای رفتن داشت و نه جایی در وطن. فرهاد کم خواند و بسیار جنگید. جنگید تا شعر و صدای دیگری هم جزانبوه کوچه بازاری خوانها به گوش مردم برسد. آنقدر جنگید تا صدایش در کوچه و بازارهم زمزمه شد ولی هیچ وقت کوچه بازاری نشد. آنقدر جنگید که اینقدر زود در غربت از پای درآید. دیگر توانی نداشت تا توضیح دهد چرا کلماتش را اینگونه تلفظ میکند. چرا این شعر را انتخاب میکند. و حتی در پی ایرادی که به عکس آلبومش گرفتند، توضیح دهد که چرا تصویرش اینقدر تلخ جلوه میکند. تک درخت بیدی که در شب مهتابی مانده بود تا آخرش یه شب ماه بیاد بیرون
فرهاد مهراد متولد بیست و نهم دی ۱۳۲۲، نهمین و آخرین فرزند رضا مهراد دیپلمات و نماینده ایران در چند کشور عربی بود. سه سال بیشتر نداشت که علاقه به موسیقی او را به این کار وا میداشت تا پشت در اتاق برادرش بنشیند و تمرین ویولن او دوستانش را گوش کند. با اصرار برادر بزرگتر یک ویولن سل برای او تهیه میکنند و تمرینات آغاز میشود. عمر تمرین از سه جلسه فراتر نرفت و طی حادثهای ساز او شکسته شد و به قول فرهاد:" ساز صد تکه و روح من هزار تکه شد"
پس از ترک تحصیل ابتدا به عنوان نوازنده گیتار با یک گروه ارمنی تمرین میکند و سپس فعالیت انفرادی خود را شروع میکند و در سال ۴۲ برای اجرای چند ترانه انگلیسی راهی برنامه تلویزیونی «واریته استودیو ب» میشود و مخاطبانی بدست میآورد. چندی بعد به گروه بلک کتز میپیوندد و در اجراهایی که در کافه کوچینی داشتند مورد توجه اسفندیار منفردزاده و شهیار قنبری قرار میگیرد و در سال ۴۸ ترانه «مرد تنها» بای فیلم رضا موتوری او را به یک ستاره تبدیل کرد. شمایلی که تا آخر عمر برای این ستاره باقی ماند. «مردتنها»
مثلث فرهاد-منفردزاده-قنبری دو سال بعد «جمعه» را برای «خداحافظ رفیق» ساخته «امیر نادری» خلق کرد که حادثهای در تاریخ ترانه ایران به شمار میآید. اگر در سال ۱۳۴۹ صفحه ۴۵ دور «آمنه آمنه» «آغاسی» پر فروشترین صفحه سال به شمار میآمد در سال ۱۳۵۰ جمعهای که خون جای بارون میچکید در تمامی کوچه پس کوچههای شهر به گوش میرسید.
دو آهنگ از منفردزاده بر روی «شبانه»های «احمد شاملو» که تصویر سکه وارونه که نقش شاه بر پشت آن بود روی دستگاه لاتاری و در کنار سه عدد ۷ تصاویر فرهاد و شاملو ومنفردزاده نقش بسته بود منجر به آتش زدن استریو دیسکو که پخش کننده این صفحه ۴۵ دور بود شد. تا سال ۵۷ و ترانه «وحدت» فرهاد چندین ترانه دیگر اجرا کرد که جملگی در زمره ترانههای ماندگار به شمار میآیند.
فرهاد پیش از آنکه به ترانههای فارسی روی بیاورد، ری چارلز ایران نام داشت. همانقدر در تفسیر ترانههای فارسی مهارت داشت، که در خواندن ترانههای انگلیسی، به ویژه آنچه سیاه پوستان خوانده بودند. در دوران طلایی دهه پنجاه با توجه به شخصیت منحصر به فردش، در دنیای موسیقی نوین ایران جایگاه رفیعی را به خود اختصاص داد و توانست با خواندن شعرهایی از احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سیاوش کسرایی، شفیعی کدکنی و شهیار قنبری آیینهای شد از زندگی اجتماعی و سیاسی دوران خود و با حضوری ستودنی توانست این اشعار را به میان مردم ببرد و به آن عمومیتی خاص بخشد.
گرم و زنده، بر شنهای تابستان/ زندگی را بدرود خواهم گفت/
زمان در من خواهد مرد/ و من/ بر زمان خواهم خفت/
(فریدون رهنما)
پس از انقلاب تقاضاهای چندباره او برای انتشار مجدد آثارش با مخالفت روبرو شد. البته در همین سالها که حتی از انتشار مجدد ترانه «وحدت» به بهانه «تکراری بودن» جلوگیری میشد شخص با نفوذی بدون کسب مجوز از خواننده، آهنگساز یا شعرای این ترانهها آلبومی با نام وحدت و با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهی بازار کرد. فرهاد که بر زبان عربی تسلط داشت به نحوه ادا کردن حرف «ح» در ترانه والاپیامداراو ایراد وارد کردند. ترانهای که در سالهای اوایل انقلاب به سرود مبارزین تبدیل شده بود و حال بعد از چند سال همانها به صدای فرهاد ایراد میگرفتند.
بالاخره سال ۱۳۷۲ پس از ۱۵ سال آلبوم جدید فرهاد، خواب در بیداری مجوز انتشار دریافت کرد و تبدیل به پر فروشترین شد.
پس از انتشار خواب در بیداری فرهاد که از انتشار آلبوم بعدی خود در ایران ناامید شده بود در سال ۱۳۷۶ آلبوم برف را در ایالات متحده آمریکا ضبط و منتشر کرد و این آلبوم یک سال بعد در ایران منتشر شد. پس از انتشار آلبوم برف، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» که ترانههایی از کشورها و زبانهای مختلف را در خود جای میداد، برآمد که هیچگاه فرصت تمام کردنش را پیدا نکرد.
هنر فرهاد تنها در موسیقی خلاصه نمیشد. او علاوه بر این بیشتر شعرهایی را که میدانست به صورت بسیار زیبا خطاطی میکرد با ادبیات فارسی بسیار مانوس بود. ابن سینا و ابوسعید ابوالخیر را به خوبی میشناخت. به ادبیات انگلیسی تسلط داشت و در اواخر عمر خود تصمیم داشت یک مجموعه موسیقی کلاسیک از آهنگسازان غربی، چون «هنری پرسل» انگلیسی قرن هفدهم، بسازد که زمانه این فرصت را به او نداد.
بر زبان عربی هم تسلط ویژهای داشت. نسخههای متعددی از قرآن داشت که همه را تصحیح کرده بود. فرهاد رنج زیادی کشید، ولی هیچگاه باعث نشد که هویت کار خود را فدای بازار عامهپسند کند. شاید اگر این کار را میکرد، زندگی مادی بهتری داشت، ولی تمامی سختیها را به جان خرید، تا فرهاد بماند.
فرهاد پس از ۲ سال معالجه در ایران و فرانسه، در سن ۵۹ سالگی روز نهم شهریور ۱۳۸۱ در شهر پاریس بر اثر بیماری هپاتیت درگذشت. روزی که دیگر صدای فرهاد از بیستون نیامد و او دیگر به خواب شیرین ما نیامد. دلیلش شاید نفرینی است که از دلش گذشت و به قول خودش: «تنها چیزی که برایم مانده ». نفرینی که شاید باعث شد سقف صدای این موسیقی هر روز کوتاهتر و کوتاهتر شود و در قیاس با قامت فرهاد اینقدر حقیر و ناچیز جلوه کند.
فرهاد خودش بود و ماند و از کسی تقلید نکرد. مقلدینش زیاد بودند. اما جانشینی برای او پیدا نشد.
«کرک جان! راست گفتی، خوب خواندی، ناز آوازت، من این آواز تلخت را...» (اخوان ثالث)
دیدگاهها
یه مرد بود یه مرد ............................................
مردی به همراهی تنهایی پلی به سوی نور ساخت ومارادرسکوتی خیس رها کرد... اما هنوز گنجشکهای اشی مشی او مارا صبح زوداز خواب بیدار میکند...
غروب سه شنبه دوستم می گفت سیاه سیاه سیاه بود
سفید پوشیده بودم با موی سیاه و اکنون سیاه جامه ام با موی سفیددد
یار دبستانی من !
خیلی خوشحالم که بالاخره یاد شما اومد که فرهادی هم بوده...
فرهاد به قله ای رسید که هیچ وقت از اون پایین نیومد...
یادش زنده...
فرهاد رنج زیادی کشید، ولی هیچگاه باعث نشد که هویت کار خود را فدای بازار عامهپسند کند.
یار دبستانی رو فریدون فروغی خونده
هنوز خیلی ها فرق این دو تا رو نمیدونن.
بزرگ بود و هست...
درود بر فرهـــــــــــــــــــــــــــــاد مهراد
این ویزگی سیروان مثل استاد مهر اده که کار خودشو فدای موسیقی عامه پسند نمی کنه.
ammasir1daretabeostadberese.
sirvane khosravi amme pasand tarin kara ro misaze va mikhoone mg jan
روحش شاد
بهترین بود و هست
در هم مشکن زنجیره مرا!!!
...و گرم و زنده، بر شنهای تابستان زندگی را بدرود گفت.
روحش شاد و یادش گرامی . . . .
او در قلب دوستدارانش هست
نسل ما با فرهاد زندگی کرد واکنون با خاطرات.....
فرهاد در ما جاودانه شده..
jomee harfe tazeyi baram nadasht
من دلم سخت گرفته است از این مهمانخانه مهمان کش روزش تاریک روح فرهاد مهرداد شاد
افزودن یک دیدگاه جدید