
به مناسبت سالروز میلاد استاد مشکاتیان
دوش دور از رویتای جان، جانم از غم تاب داشت
امروز میخواهم برای کسی بنویسم که هنوز وجودش را در کنارمان احساس میکنیم، برای کسی مینویسم که با اینکه بیش از یک سال است از میانمان رفته، اما نمیخواهیم رفتناش را قبول کنیم، نخواستن نیست... نتوانستن است
چه کنیم... سخت است رفتن عزیزی از میانمان که سالهای سال گوشمان با شنیدن صدای سازش انس گرفته بود.
دوست ندارم بیش از این برای ناماش مقدمه چینی نمایم که مطمئنم نیک میدانید آن عزیز از دست رفتهمان کیست، درست است قدر بزرگی چون پرویز مشکاتیان را ندانستیم، درست است سبب گوشه گیریاش گشتیم، اما آن همه هم، قدر ناشناس نیستیم که از یادمان ببریمش،
مشکاتیان ما، امروز پنجاه و شش ساله شده است، امروز سالروز میلاد این بزرگمرد موسیقی ایران زمین است. بزرگی که بر آستان جانان سر نهاد و عاشقانه جان عشاق را نواخت:
جان عشاق سپند رخ خود میدانست.... و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
امروز روز مبارکیست برای موسیقیمان، چرا که در هنر ایران زمین بزرگی ظهور کرد که پدر پیر فلک صبر بسیار نمود که مادرگیتی چنین فرزندی بزاید... اما افسوس که این دیر به دست آمده بس زود برفت، آتشی بر جان زد و چون دود برفت.
پرویز در ۲۴ اردیبهشت ماه ۱۳۳۴ در نیشابور چشم به جهان گشود، از شش سالگی نزد پدر بزرگوارش حسن مشکاتیان مقدمات موسیقی را تعلیم دید. از آن زمان تا سال ۱۳۵۳ که دوره ورودش به دانشکده هنرهای زیبا بود برنامههای متعددی را اجرا و مقامهای بسیاری را کسب نمود. میتوان دوره ورود این بزرگ به دانشکده هنرهای زیبا را دوران اوج شکوفایی خلاقیتهای ایشان بر شمرد دورانی که پس از آن از محضر اساتیدی چون نور علی خان برومند، دکتر صفوت، استاد دوامی، استاد هرمزی و بزرگانی چند از این دست بهره برد.
اما در نظر نگارنده آنچه که مشکاتیان را از سایر هنرمندان و آهنگسازان هم عصر خود و حتی پس از آن متمایز مینمود تعداد آثار منتشر نشده وی بود که بعضا در کنسرتها با همراهی هنرمندانی تنها یکبار اجرا گردید و بسیاری نیز حتی اجرا نگردیدند.
کنج عزلت و گوشه گیری و نامرادیهای روزگار برای مشکاتیان مجالی نگذاشت تا این آثار را همانند بسیار آثار منتشر شده دیگرش ماندگار کند آثاری که هر کدام از آنها میتوانست کافی باشد تا نام هنرمندی رادر تاریخ موسیقی اصیل ایرانی ثبت نماید.
آثاری چون:
۱. عقاب برای ارکستر سمفونیک همراه با سازهای ایرانی در سه کاراکتر عقاب، کلاغ و راوی بر روی شعر عقاب اثر ناتل خانلری
۲. تصنیف پنهان چو دل
۳. مجموعه کنسرت نوا همراه با محمدرضا شجریان
۴. تصانیف خراسانی در ماهور در گوشههای عراق، نهیب، محیر همراه با محمدرضا شجریان
۵. کنسرت دشتی همراه با محمدرضا شجریان
۶. واژه آزادی همراه با شهرام ناظری
۷. تصنیف میهن (امشب همه غمهای عالم را خبر کن)
۸. گون بر روی شعر شفیعی کدکنی
۹. تکنوازیهای سه تار در ۱۱ کاست (۱)
به نقل از آنها که به مشکاتیان نزدیک بودند، این بزرگ آثاری نیز داشت که تاکنون با هیچ هنرمندی ضبط نکرده بود، ایکاش در زمان زنده بودناش شرایط آنطور مهیا میگشت تا که باب میل این بزرگ بود تا بتواند این آثار را ارئه دهد. او برای خودش ارزشی را قائل بود که کمتر هنرمندی خود را صاحب چنین ارزشی میداند، بر این اعتقاد بود که آثار ارزشمند را باید هنرمندانی اجرا نمایند همانند آثار، ارزشمند باشند، اما متاسفانه هیچ هنرمندی سراغی از او و آهنگهایش نگرفت، همکاری نکردن بزرگان موسیقی با مشکاتیان (چون فرهاد فخرالدینی) و یا قطع همکاری با وی (همچون شجریان) باعث گردید تا موسیقی اصیلمان متحمل ضررهای جبران ناپذیری گردد، عدم انتشار این آثار و ارائه آن به مخاطب، خود، ماحصل این غرور و عدم همکاری بود. ابوالحسن مختاباد اینگونه در مقالهاش بیان میکند: «شخص نگارنده در همین زمینه با ایشان (حدود یک و نیم سال قبل) صحبت کرد و ایشان تنها نکتهای که گفت این بود که: «اگر کار منشان و شخصیتی دارد و از نظر موسیقایی هم ارزنده است، و مخاطب همدارد و به قول معروف هم عوام خوششان میآید و هم خواص میپسندند، پس باید به دنبال من بیایند و و از من تقاضا کنند قطعا من مخالفتی نخواهم کرد» (نقل به مضمون)»
همین سخن مشکاتیان نشانگر ارزشی بود که او به کارهایش قائل بود و تمایل به اجرای آن آثار به نحو احسن داشت.
خبرگزاری مهر در بخشی از گزارش خود از برگزاری اکستر موسیقی ملی در آذر ماه ۱۳۸۴ با عنوان «بازهم دست ایرانیها از ارکستر ملی کوتاه ماند» چنین بیان نمود: «.... این ارکستر شب گذشته در دو بخش، غیر از اجرای قسمت اول قطعه» کنسرتو تار «از ساختههای فرهاد فخرالدینی، به طور کامل به اجرای قطعاتی از دیار آذربایجان و مردم ترک زبان پرداخت. اجرای این قطعات از آهنگسازان دیگر ممالک در حالی است که هنوز آثار آهنگسازان بزرگ ما چون حسین علیزداه و پرویز مشکاتیان هنوز در قالب ارکستر ملی درنیامده است...» (ارکستر ملی با تار قلیاف و صدای ایمانف در تالار وحدت ۲۳/۹/۸۴)
پس از سالها انتظار اعلام گردید که شجریان و مشکاتیان دوباره در کنار هم خواهند نشست تا بیدادی دیگر خلق کنند اما چقدر دیر این تفاهم حاصل گردید، آنقدر که دیگر مشکاتیانی نبود تا در کنار شجریان بنشید و درد عشق را بر زبان آرد:
بود درد مو و درمونم از دوست... بود زخم مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست... جدا هرگز نگرده جونم از دوست
اندیشههای مشکاتیان، فراتر از زمان حالش بود. این امر یکی از نکات بارز شخصیتی مشکاتیان محسوب میگشت، شخصیتی که در کمتر هنرمندی میتوان آن را یافت، دید عمیق او به مسائل را میتوان از آهنگها و حتی سخنانش درک کرد.
مرحوم استاد، حسابش را از دولت جدا کرده بود، او نیک میدانست که دولت با موسیقی چندان رابطه خوشی ندارد، طرف حساب او مردم بودند و علاقه مندانی که هنوز هم با شنیدن آستان جانانش مینخورده سر مست میگردند.
انتقادات گزنده او به شرایط حاکم بر وضعیت موسیقی و هنرمندان شهره و زبانزد اهالی هنر بود، سخنانی بیان مینمود که هر کسی را جرات بیان آنها نبود و شاید همین سخنان باعث گشت تا سالها گوشه نشینی را به اجبار، اختیار نماید. نمونهای از انتقادات وی در زمان درگذشت زندهیاد بسطامی بود: «شرایط جاری و ساری موسیقی امروزه همه را بیانگیزه و خانه نشین کرده است. این همه گیجی، و بلاتکلیفی در حوزه موسیقی، همه بچهها را از مدار و قوام تاراند وهر که به دنبال کاری رفت. سرنوشت بسطامی در انتظار همه ماست. هر هنرمندی که مقداری تفکر و تعهد داشته باشد و به تعالی فرهنگ و موسیقی این سرزمین بیندیشد، چنین آیندهای پیش رو دارد و این روند روز به روز بدتر میشود و امید به بهبودی در آن نیست (مصاحبه با پرویز مشکاتیان سه روز بعد از زلزله بم و درگذشت ایرج بسطامی روزنامه یاس نو - ۸ دی -۱۳۸۲) [برنامه مشکاتیان در چهارمین سالمرگ بسطامی]
«من گاهی احساس میکنم افرادی که به بازخوانی آثار میپردازند از بیکاری این کار را انجام میدهند. به نظر من اگر قرار است که اثری از گذشتگان بهتر اجرا نشود، اصراربر بازخوانی آن» استخوان جویدن مرده «است.» (مصاحبه خبرگزاری مهر با پرویز مشکاتیان مرداد ۱۳۸۲)
مشکاتیان بزرگ خود نیک میدانست که نام و یاد او و بزرگانی چون او هیچگاه از صفحه دل میردم پاک نخواهد شد:
«اگر مردم راه خیلی چیزها را در زندگی گم کردهاند به این دلیل است که هنر خوب به آنها عرضه نمیشود و این مسئله به صورت ناخودآگاه بر روح و روان تاثیر میگذارد. در حال حاضر تحقیقات ثابت کرده است که موسیقی که مار باردار گوش میکند در مغز فرزندش تاثیر گذار است. آنوقت این موسیقی که از این قدرت خارق العاده برخوردار است، نمیتواند بر مغز انسانهای بالغ تاثیر داشته باشد؟» (همان)
«.... این کم محلیها به موسیقی به ضرر فرهنگ این مرز و بوم تمام میشود هرچند که نام و یاد بزرگان موسیقی از صفحه دل مردم به این راحتی پاک نخواهد شد. باید برای موسیقی این مرز و بوم جایگاهی را درنظر گرفت نه اینکه مانند چند سال گذشته برای بردن ساز به من جواز دادند. یعنی ساز را مانند اسلحه باید با جواز خاصی از اینجا به آنجا برد. متاسفانه موسیقی سال هاست که در ایران خط خورده است.» (همان)
«... بار موسیقی کشور روی دوش جوانان است. جوانانی که موسیقی خوبی را ندیده و نشنیدهاند. جوانانی که تصور درستی از ساز ندارند. وقتی که ارکستری را در تلویزیون میبینند و به جای ساز فواره نشان میدهند، چه توقعی از جوان مملکت میشود داشت که تفاوت بین آکاردئون و سه تار را بداند؟ در اروپا و آمریکا به جوان گفته میشود که دنیا از آن توست، کره زمین مال توست و به همین دلیل جوانان از خلاقیتها و استعدادهایشان به خوبی استفاده میکنند. اما متاسفانه در ایران جوانان ما کم جرات بار آمدهاند. از این رو امکان باروری نیروهای جوان کم است و این فقط مخصوص موسیقی نیست بلکه در زمینه دیگر هنرها نیز این اتفاق افتاده است.» (همان)
دغدغه او وطنش بود، هیچگاه همانند سایر هنرمندان ترک وطن نگفت بارها برای ایران، نواخت و از ایران گفت، سرود رزم مشترکش با استاد شجریان که حدیث دیروز و امروز است و وطناش با بسطامی مرحوم آشنای هر هنر دوستیست.
او در وطن خویش غریب بود و قاصدک را خواند... باز هم از وطن گفت تا درد سالهای خود را به زبان خود بگوید تا شاید این صدا بر گوش آنانی رسد که نمیخواهند صدای این درد را بشنوند:
قاصدک
در دل من
همه کورند و کرند...
دست بر دار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب!
اگر تنها نگاهی کوتاه به آثار منتشر شده مشکاتیان بیافکنیم هیچگاه نمیتوان آثاری را یافت که از درجه اعتبار پائین تری نسبت به آثار تولید شده در دوران خود برخوردار بوده باشند و چه از بسیاری از آثار تولید شده در آن دوره نیز بالاتر و ارزشمندتر بودند، چه در دوران همکاری با شجریان و اجرای آثاری چون بیداد، بر آستان جانان، سر عشق (ماهور)، نوا مرکب خوانی، دستان، دود عود، جان عشاق، گنبد مینا و چه در دوران همکاری با ایرج بسطامی در تولید آثاری چون افشاری مرکب، وطن من و یا مژده بهار و یادر دورانی که با علیرضا افتخاری در تولید اثری چون مقام صبر همکاری مینمود. آثار دیگر او چون چکادش نیز از این دایره خارج نبودند. دلیل آنها را نیز میتوان نبوغ ذاتی وی نشات گرفته از ذوق هنریاش نسبت داد که با انتخاب صحیح و بجای اشعار و آهنگسازی متناسب با آنها همراه گردیدهاند و هیچ یک سفارشی و مناسبتی نبود ند، موسیقی مشکاتیان فراتر از زمان بود و این راز ماندگاری آثار وی است. همین خصیصه وی از مشکاتیان یک موسیقیدان مولف ساخته بود، فردی که آثارش زائده روح لطیف و دانش برتر موسیقایی وی بود.
یک و نیم سال از کوچ ناباورانه این بزرگ گذشته است، هنوز نتوانستهایم این فقدان سنگین را بر خود بقبولانیم و در این اندیشه خامیم که مشکاتیان هنوز زنده است اما تقدیر چیز دیگری را نوشته و آن پرواز پرویزست، همانی که در زمان زنده بودنش نه میدانستیم که تاریخ میلادش را و نه حتی در پی خبری از او بودیم. منظورم همان مشکاتیانی ست که نه در سالروز میلادش برایش جشنی گرفتیم و نه مطلبی نگاشتیم...
خواب بودیم...
هنوز هم خوابیم...
بیدار نشدهایم و نخواهیم شد،
مشکاتیان عزیز در سینه ما خانه کردهای
سالروز میلادت مبارک
۱- آثار منتشر نشده مرحوم مشکاتیان، برگرفته از مقاله «پرویز مشکاتیان فصلی ناتمام در موسیقی ایران» نوشته هوشنگ سامانی
امروز میخواهم برای کسی بنویسم که هنوز وجودش را در کنارمان احساس میکنیم، برای کسی مینویسم که با اینکه بیش از یک سال است از میانمان رفته، اما نمیخواهیم رفتناش را قبول کنیم، نخواستن نیست... نتوانستن است
چه کنیم... سخت است رفتن عزیزی از میانمان که سالهای سال گوشمان با شنیدن صدای سازش انس گرفته بود.
دوست ندارم بیش از این برای ناماش مقدمه چینی نمایم که مطمئنم نیک میدانید آن عزیز از دست رفتهمان کیست، درست است قدر بزرگی چون پرویز مشکاتیان را ندانستیم، درست است سبب گوشه گیریاش گشتیم، اما آن همه هم، قدر ناشناس نیستیم که از یادمان ببریمش،
مشکاتیان ما، امروز پنجاه و شش ساله شده است، امروز سالروز میلاد این بزرگمرد موسیقی ایران زمین است. بزرگی که بر آستان جانان سر نهاد و عاشقانه جان عشاق را نواخت:
جان عشاق سپند رخ خود میدانست.... و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
امروز روز مبارکیست برای موسیقیمان، چرا که در هنر ایران زمین بزرگی ظهور کرد که پدر پیر فلک صبر بسیار نمود که مادرگیتی چنین فرزندی بزاید... اما افسوس که این دیر به دست آمده بس زود برفت، آتشی بر جان زد و چون دود برفت.
پرویز در ۲۴ اردیبهشت ماه ۱۳۳۴ در نیشابور چشم به جهان گشود، از شش سالگی نزد پدر بزرگوارش حسن مشکاتیان مقدمات موسیقی را تعلیم دید. از آن زمان تا سال ۱۳۵۳ که دوره ورودش به دانشکده هنرهای زیبا بود برنامههای متعددی را اجرا و مقامهای بسیاری را کسب نمود. میتوان دوره ورود این بزرگ به دانشکده هنرهای زیبا را دوران اوج شکوفایی خلاقیتهای ایشان بر شمرد دورانی که پس از آن از محضر اساتیدی چون نور علی خان برومند، دکتر صفوت، استاد دوامی، استاد هرمزی و بزرگانی چند از این دست بهره برد.
اما در نظر نگارنده آنچه که مشکاتیان را از سایر هنرمندان و آهنگسازان هم عصر خود و حتی پس از آن متمایز مینمود تعداد آثار منتشر نشده وی بود که بعضا در کنسرتها با همراهی هنرمندانی تنها یکبار اجرا گردید و بسیاری نیز حتی اجرا نگردیدند.
کنج عزلت و گوشه گیری و نامرادیهای روزگار برای مشکاتیان مجالی نگذاشت تا این آثار را همانند بسیار آثار منتشر شده دیگرش ماندگار کند آثاری که هر کدام از آنها میتوانست کافی باشد تا نام هنرمندی رادر تاریخ موسیقی اصیل ایرانی ثبت نماید.
آثاری چون:
۱. عقاب برای ارکستر سمفونیک همراه با سازهای ایرانی در سه کاراکتر عقاب، کلاغ و راوی بر روی شعر عقاب اثر ناتل خانلری
۲. تصنیف پنهان چو دل
۳. مجموعه کنسرت نوا همراه با محمدرضا شجریان
۴. تصانیف خراسانی در ماهور در گوشههای عراق، نهیب، محیر همراه با محمدرضا شجریان
۵. کنسرت دشتی همراه با محمدرضا شجریان
۶. واژه آزادی همراه با شهرام ناظری
۷. تصنیف میهن (امشب همه غمهای عالم را خبر کن)
۸. گون بر روی شعر شفیعی کدکنی
۹. تکنوازیهای سه تار در ۱۱ کاست (۱)
به نقل از آنها که به مشکاتیان نزدیک بودند، این بزرگ آثاری نیز داشت که تاکنون با هیچ هنرمندی ضبط نکرده بود، ایکاش در زمان زنده بودناش شرایط آنطور مهیا میگشت تا که باب میل این بزرگ بود تا بتواند این آثار را ارئه دهد. او برای خودش ارزشی را قائل بود که کمتر هنرمندی خود را صاحب چنین ارزشی میداند، بر این اعتقاد بود که آثار ارزشمند را باید هنرمندانی اجرا نمایند همانند آثار، ارزشمند باشند، اما متاسفانه هیچ هنرمندی سراغی از او و آهنگهایش نگرفت، همکاری نکردن بزرگان موسیقی با مشکاتیان (چون فرهاد فخرالدینی) و یا قطع همکاری با وی (همچون شجریان) باعث گردید تا موسیقی اصیلمان متحمل ضررهای جبران ناپذیری گردد، عدم انتشار این آثار و ارائه آن به مخاطب، خود، ماحصل این غرور و عدم همکاری بود. ابوالحسن مختاباد اینگونه در مقالهاش بیان میکند: «شخص نگارنده در همین زمینه با ایشان (حدود یک و نیم سال قبل) صحبت کرد و ایشان تنها نکتهای که گفت این بود که: «اگر کار منشان و شخصیتی دارد و از نظر موسیقایی هم ارزنده است، و مخاطب همدارد و به قول معروف هم عوام خوششان میآید و هم خواص میپسندند، پس باید به دنبال من بیایند و و از من تقاضا کنند قطعا من مخالفتی نخواهم کرد» (نقل به مضمون)»
همین سخن مشکاتیان نشانگر ارزشی بود که او به کارهایش قائل بود و تمایل به اجرای آن آثار به نحو احسن داشت.
خبرگزاری مهر در بخشی از گزارش خود از برگزاری اکستر موسیقی ملی در آذر ماه ۱۳۸۴ با عنوان «بازهم دست ایرانیها از ارکستر ملی کوتاه ماند» چنین بیان نمود: «.... این ارکستر شب گذشته در دو بخش، غیر از اجرای قسمت اول قطعه» کنسرتو تار «از ساختههای فرهاد فخرالدینی، به طور کامل به اجرای قطعاتی از دیار آذربایجان و مردم ترک زبان پرداخت. اجرای این قطعات از آهنگسازان دیگر ممالک در حالی است که هنوز آثار آهنگسازان بزرگ ما چون حسین علیزداه و پرویز مشکاتیان هنوز در قالب ارکستر ملی درنیامده است...» (ارکستر ملی با تار قلیاف و صدای ایمانف در تالار وحدت ۲۳/۹/۸۴)
پس از سالها انتظار اعلام گردید که شجریان و مشکاتیان دوباره در کنار هم خواهند نشست تا بیدادی دیگر خلق کنند اما چقدر دیر این تفاهم حاصل گردید، آنقدر که دیگر مشکاتیانی نبود تا در کنار شجریان بنشید و درد عشق را بر زبان آرد:
بود درد مو و درمونم از دوست... بود زخم مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست... جدا هرگز نگرده جونم از دوست
اندیشههای مشکاتیان، فراتر از زمان حالش بود. این امر یکی از نکات بارز شخصیتی مشکاتیان محسوب میگشت، شخصیتی که در کمتر هنرمندی میتوان آن را یافت، دید عمیق او به مسائل را میتوان از آهنگها و حتی سخنانش درک کرد.
مرحوم استاد، حسابش را از دولت جدا کرده بود، او نیک میدانست که دولت با موسیقی چندان رابطه خوشی ندارد، طرف حساب او مردم بودند و علاقه مندانی که هنوز هم با شنیدن آستان جانانش مینخورده سر مست میگردند.
انتقادات گزنده او به شرایط حاکم بر وضعیت موسیقی و هنرمندان شهره و زبانزد اهالی هنر بود، سخنانی بیان مینمود که هر کسی را جرات بیان آنها نبود و شاید همین سخنان باعث گشت تا سالها گوشه نشینی را به اجبار، اختیار نماید. نمونهای از انتقادات وی در زمان درگذشت زندهیاد بسطامی بود: «شرایط جاری و ساری موسیقی امروزه همه را بیانگیزه و خانه نشین کرده است. این همه گیجی، و بلاتکلیفی در حوزه موسیقی، همه بچهها را از مدار و قوام تاراند وهر که به دنبال کاری رفت. سرنوشت بسطامی در انتظار همه ماست. هر هنرمندی که مقداری تفکر و تعهد داشته باشد و به تعالی فرهنگ و موسیقی این سرزمین بیندیشد، چنین آیندهای پیش رو دارد و این روند روز به روز بدتر میشود و امید به بهبودی در آن نیست (مصاحبه با پرویز مشکاتیان سه روز بعد از زلزله بم و درگذشت ایرج بسطامی روزنامه یاس نو - ۸ دی -۱۳۸۲) [برنامه مشکاتیان در چهارمین سالمرگ بسطامی]
«من گاهی احساس میکنم افرادی که به بازخوانی آثار میپردازند از بیکاری این کار را انجام میدهند. به نظر من اگر قرار است که اثری از گذشتگان بهتر اجرا نشود، اصراربر بازخوانی آن» استخوان جویدن مرده «است.» (مصاحبه خبرگزاری مهر با پرویز مشکاتیان مرداد ۱۳۸۲)
مشکاتیان بزرگ خود نیک میدانست که نام و یاد او و بزرگانی چون او هیچگاه از صفحه دل میردم پاک نخواهد شد:
«اگر مردم راه خیلی چیزها را در زندگی گم کردهاند به این دلیل است که هنر خوب به آنها عرضه نمیشود و این مسئله به صورت ناخودآگاه بر روح و روان تاثیر میگذارد. در حال حاضر تحقیقات ثابت کرده است که موسیقی که مار باردار گوش میکند در مغز فرزندش تاثیر گذار است. آنوقت این موسیقی که از این قدرت خارق العاده برخوردار است، نمیتواند بر مغز انسانهای بالغ تاثیر داشته باشد؟» (همان)
«.... این کم محلیها به موسیقی به ضرر فرهنگ این مرز و بوم تمام میشود هرچند که نام و یاد بزرگان موسیقی از صفحه دل مردم به این راحتی پاک نخواهد شد. باید برای موسیقی این مرز و بوم جایگاهی را درنظر گرفت نه اینکه مانند چند سال گذشته برای بردن ساز به من جواز دادند. یعنی ساز را مانند اسلحه باید با جواز خاصی از اینجا به آنجا برد. متاسفانه موسیقی سال هاست که در ایران خط خورده است.» (همان)
«... بار موسیقی کشور روی دوش جوانان است. جوانانی که موسیقی خوبی را ندیده و نشنیدهاند. جوانانی که تصور درستی از ساز ندارند. وقتی که ارکستری را در تلویزیون میبینند و به جای ساز فواره نشان میدهند، چه توقعی از جوان مملکت میشود داشت که تفاوت بین آکاردئون و سه تار را بداند؟ در اروپا و آمریکا به جوان گفته میشود که دنیا از آن توست، کره زمین مال توست و به همین دلیل جوانان از خلاقیتها و استعدادهایشان به خوبی استفاده میکنند. اما متاسفانه در ایران جوانان ما کم جرات بار آمدهاند. از این رو امکان باروری نیروهای جوان کم است و این فقط مخصوص موسیقی نیست بلکه در زمینه دیگر هنرها نیز این اتفاق افتاده است.» (همان)
دغدغه او وطنش بود، هیچگاه همانند سایر هنرمندان ترک وطن نگفت بارها برای ایران، نواخت و از ایران گفت، سرود رزم مشترکش با استاد شجریان که حدیث دیروز و امروز است و وطناش با بسطامی مرحوم آشنای هر هنر دوستیست.
او در وطن خویش غریب بود و قاصدک را خواند... باز هم از وطن گفت تا درد سالهای خود را به زبان خود بگوید تا شاید این صدا بر گوش آنانی رسد که نمیخواهند صدای این درد را بشنوند:
قاصدک
در دل من
همه کورند و کرند...
دست بر دار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب!
اگر تنها نگاهی کوتاه به آثار منتشر شده مشکاتیان بیافکنیم هیچگاه نمیتوان آثاری را یافت که از درجه اعتبار پائین تری نسبت به آثار تولید شده در دوران خود برخوردار بوده باشند و چه از بسیاری از آثار تولید شده در آن دوره نیز بالاتر و ارزشمندتر بودند، چه در دوران همکاری با شجریان و اجرای آثاری چون بیداد، بر آستان جانان، سر عشق (ماهور)، نوا مرکب خوانی، دستان، دود عود، جان عشاق، گنبد مینا و چه در دوران همکاری با ایرج بسطامی در تولید آثاری چون افشاری مرکب، وطن من و یا مژده بهار و یادر دورانی که با علیرضا افتخاری در تولید اثری چون مقام صبر همکاری مینمود. آثار دیگر او چون چکادش نیز از این دایره خارج نبودند. دلیل آنها را نیز میتوان نبوغ ذاتی وی نشات گرفته از ذوق هنریاش نسبت داد که با انتخاب صحیح و بجای اشعار و آهنگسازی متناسب با آنها همراه گردیدهاند و هیچ یک سفارشی و مناسبتی نبود ند، موسیقی مشکاتیان فراتر از زمان بود و این راز ماندگاری آثار وی است. همین خصیصه وی از مشکاتیان یک موسیقیدان مولف ساخته بود، فردی که آثارش زائده روح لطیف و دانش برتر موسیقایی وی بود.
یک و نیم سال از کوچ ناباورانه این بزرگ گذشته است، هنوز نتوانستهایم این فقدان سنگین را بر خود بقبولانیم و در این اندیشه خامیم که مشکاتیان هنوز زنده است اما تقدیر چیز دیگری را نوشته و آن پرواز پرویزست، همانی که در زمان زنده بودنش نه میدانستیم که تاریخ میلادش را و نه حتی در پی خبری از او بودیم. منظورم همان مشکاتیانی ست که نه در سالروز میلادش برایش جشنی گرفتیم و نه مطلبی نگاشتیم...
خواب بودیم...
هنوز هم خوابیم...
بیدار نشدهایم و نخواهیم شد،
مشکاتیان عزیز در سینه ما خانه کردهای
سالروز میلادت مبارک
۱- آثار منتشر نشده مرحوم مشکاتیان، برگرفته از مقاله «پرویز مشکاتیان فصلی ناتمام در موسیقی ایران» نوشته هوشنگ سامانی
تاریخ انتشار : دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 - 00:00
دیدگاهها
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه ازین باد بلاخیز که زد در چمنم ...ه.ا.سایه
افزودن یک دیدگاه جدید