گفتوگوی مفصل با رضا یزدانی؛
عشق و زندگی من سینماست
موسیقی ما - شادی رفاهی: رضا یزدانی این روزها تقریبا به یک موزیسین جدی تبدیل شده است و از محبوبیت برای بخش اقلیت جامعه خارج شده و با آلبوم «ساعت 25 شب» اثبات کرده صدا و موسیقیاش برای جامعه ایرانی اهمیت ویژهای دارد و این موضوع را استقبال از آلبوم آخرش به اثبات میرساند.
صدا و موسیقی رضا یزدانی تصویری از جامعه شهری و مسائل اجتماعی پیرامون ما را ارائه میکند و علیرغم اینکه بارها درباره آن مسائل حرف میزنیم، به آن خوب فکر نمیکنیم و موسیقی او این فرصت را به مخاطب میدهد که گاهی در روز میتوان به جامعه و حتی احساسات فردی نگاه و فکری عمیقتر از آنچه که هست، داشت.به بهانه انتشار آلبوم جدیدش «ساعت 25 شب» او مهمان کافه خبر بود تا به سئوالات ما پاسخ دهد.
تلاش من این بود که موسیقیای را کار کنم که مردم خیلی با آن آشنایی ندارند، آن را دوست ندارند و بالطبع درکی از آن هم ندارند؛ این مسیر سختی است و برای اینکه به مخاطب بگویی که این موسیقی حرف دارد و داستان دیگری است، باید ترفندهای متفاوتی را تجربه کنی تا آن را برای مخاطب تعریف کنی و او هم این موسیقی را بپذیرد.
به عنوان مثال در آلبوم «پرنده بی پرنده» ترانههای «لالهزار»، «کافه نادری»، در آلبوم «هیس» ترانههای «هیس» و «کارتون» و در آلبوم «ساعت 25 شب» ترانههای «کوچه ملی» و «پیکان» دارای این خصوصیت هستند. این هدفی بود که به آن رسیدیم و موفقیتآمیز هم بود، چرا که «شمال» هیچوقت از بین نمیرود و همیشه درباره آن میتوان حرف زد و موسیقی شنید، یا لالهزار و کافه نادری.
در حال حاضر هم در تلویزیون میبینیم که دوباره کارتونهای قدیمی را بازپخش میکنند. یک خاطره جالب هم پس از اینکه ترانه «پیکان» آماده شده بود، برایم اتفاق افتاد. یک روز بعد از جلسه نقد و بررسی «تهران - طهران» آژانس گرفتم تا به منزل برگردم. اتفاقاً سیدی قطعه «پیکان» که تازه از استودیو تحویل گرفته بودم، در کیفم بود. سوار ماشین که شدم، راننده شروع به نالیدن کرد که این ماشین جدیدها به درد نمیخورد و قدیم یک پیکان استیشن داشته که هم کمخرج بوده و هم مسافرت با آن صفایی داشته است. من را نمیشناخت. سیدی را بهش دادم. با تعجب گفت: تو خوندی؟! ... بعد که گوش کرد، برگشت نگاهی به من انداخت و بدون اینکه ملاحظهای کند، زد زیر گریه. من دیدم که این هدف جواب داده است، چرا که خیلی از ما پدرمان یا فامیلهایمان پیکان داشتهاند و ما هم پشت ماشین پدرمان نشستهایم ...
البته این نکته را اضافه کنم که من خیلی سعی کردم تمامی قطعاتم علیرغم مدلاسیون غربیای که دارد، ایرانیزه شود تا به حافظه شنیداری مردم هم نزدیک شود. در حال حاضر من در آثارم از گامهای مینور استفاده میکنم که گامهای شرقی است. فقط قطعه «نت آخر» در آلبوم «پرنده بی پرنده» ماژور است یا ابتدای قطعه «میعادگاه» از آلبوم «ساعت 25 شب» ماژور است و بعد مینور میشود.
صدا و موسیقی رضا یزدانی تصویری از جامعه شهری و مسائل اجتماعی پیرامون ما را ارائه میکند و علیرغم اینکه بارها درباره آن مسائل حرف میزنیم، به آن خوب فکر نمیکنیم و موسیقی او این فرصت را به مخاطب میدهد که گاهی در روز میتوان به جامعه و حتی احساسات فردی نگاه و فکری عمیقتر از آنچه که هست، داشت.به بهانه انتشار آلبوم جدیدش «ساعت 25 شب» او مهمان کافه خبر بود تا به سئوالات ما پاسخ دهد.
- دراواخر دهه 40 مفهوم موسیقی اعتراضی با خوانندههایی مثل فرهاد و فریدون فروغی شکل گرفت که سالها بعد، عدهای آمدند با کپیبرداری از نوع موسیقی و صدای این دو خواننده کار کردند. در این میان خوانندهای به نام رضا یزدانی پیدا میشود که آن مفهوم را با تعریفی از شرایط امروزش ارائه میکند. درباره پروسه این هویت فردی که هم به لحاظ موسیقی و هم صدا به آن نزدیک شدید، توضیح میدهید؟
تلاش من این بود که موسیقیای را کار کنم که مردم خیلی با آن آشنایی ندارند، آن را دوست ندارند و بالطبع درکی از آن هم ندارند؛ این مسیر سختی است و برای اینکه به مخاطب بگویی که این موسیقی حرف دارد و داستان دیگری است، باید ترفندهای متفاوتی را تجربه کنی تا آن را برای مخاطب تعریف کنی و او هم این موسیقی را بپذیرد.
- یافتههایی که برای رسیدن به این هویت موسیقایی داشتهاید از کجا آمده و ریشهاش در کجاست؟
- از کدام خوانندهها یا آثار بیشتر انتخاب میکردید؟
- به نظر میرسد آثار خوانندههایی چون «الویس پریسلی» نیز در این مسیر اهمیت دارد ...
- به قول شما این تفاوتها ریشهای تاریخی دارد، ولی ما در دورهای زندگی میکنیم که شکل موسیقی اساساً تغییر کرده است؛ حتی در حوزه موسیقی کلاسیک میبینیم که امروزه مثلاً قطعات آهنگسازانی چون باخ با سنتی سایزر اجرا میشود. آیا به لحاظ درونی و حتی اجرا پلی میان آن گذشته و این شکل جدید موسیقی برقرار کردهاید؟
- یکی از شاخصههایی که در موسیقی شما میتوان درباره آن بحث کرد، وجه کلام یا ترانه است. تا چه اندازه اهل مطالعه کردن هستید؟
- در جایی خواندم که گفته بودید به واژههایی که سخت ادا میشوند، علاقه دارید. البته به نظرم میرسد که بیش از آن به سمت انتخاب آثاری میروید که ترکیببندهای جدید در آنها بیشتر استفاده شده است و این سمت و سو برای یک آدم معمولی نیست. مثلاً در ترانه «کارتون» یا «محاکمه در خیابان» و برخی ترانههای «ساعت 25 شب» گرایش به سمت ادبیاتی است که نمیتوان گفت که موزیسین بگوید چون میخواهم متفاوت باشم، بروم سراغ این ترکیببندهای عجیب در موسیقی ...
- بیشتر منظورم این است که در حال حاضر اگر کسی سراغ خوانندگی میآید، معمولاً سراغ 2 یا 3 ترانهسرای شاخص مثل بابک صحرایی، افشین یداللهی یا عبدالجبار کاکایی میرود. حتی یغما گلرویی هم جزو ترانهسراهایی است که این شکل از ترانههایش را با شما عرضه کرد ...
به عنوان مثال در آلبوم «پرنده بی پرنده» ترانههای «لالهزار»، «کافه نادری»، در آلبوم «هیس» ترانههای «هیس» و «کارتون» و در آلبوم «ساعت 25 شب» ترانههای «کوچه ملی» و «پیکان» دارای این خصوصیت هستند. این هدفی بود که به آن رسیدیم و موفقیتآمیز هم بود، چرا که «شمال» هیچوقت از بین نمیرود و همیشه درباره آن میتوان حرف زد و موسیقی شنید، یا لالهزار و کافه نادری.
در حال حاضر هم در تلویزیون میبینیم که دوباره کارتونهای قدیمی را بازپخش میکنند. یک خاطره جالب هم پس از اینکه ترانه «پیکان» آماده شده بود، برایم اتفاق افتاد. یک روز بعد از جلسه نقد و بررسی «تهران - طهران» آژانس گرفتم تا به منزل برگردم. اتفاقاً سیدی قطعه «پیکان» که تازه از استودیو تحویل گرفته بودم، در کیفم بود. سوار ماشین که شدم، راننده شروع به نالیدن کرد که این ماشین جدیدها به درد نمیخورد و قدیم یک پیکان استیشن داشته که هم کمخرج بوده و هم مسافرت با آن صفایی داشته است. من را نمیشناخت. سیدی را بهش دادم. با تعجب گفت: تو خوندی؟! ... بعد که گوش کرد، برگشت نگاهی به من انداخت و بدون اینکه ملاحظهای کند، زد زیر گریه. من دیدم که این هدف جواب داده است، چرا که خیلی از ما پدرمان یا فامیلهایمان پیکان داشتهاند و ما هم پشت ماشین پدرمان نشستهایم ...
- آیا موضوعات یا جنبههای دیگر را هم هدفگذاری کرده بودید؟
- بسیاری معتقدند آثار شما جنبه سینمایی دارد ولی من معتقدم که بیش از هر هنر دیگر به تئاتر نزدیکتر است، چون در شرایط امروز که تلاش میشود خاطرهای برای افراد شکل نگیرد، ترانههای شما علاوه بر جنبههای نوستالژیک که بیشتر در کلام رخ میدهد، به لحاظ موسیقایی یک هدفگیری دیگری هم دارد که آن هم خاطرهسازی است. آیا این موضوع را قبول دارید؟
- به نظر میرسد که از چشمتان به عنوان نخستین نقطه تأثیرگذار بصری در بدن انسان خوب استفاده میکنید و به اصطلاح خوب نگاه میکنید.
- پس چرا موسیقی؟
- فیلمبین حرفهای هم هستید؟
- کدام دوره سینمایی را بیشتر دوست دارید؟
- مسعود کیمیایی در سالهای اخیر به غیر از شما و پولاد کیمیایی همکارهای مشترک چندانی نداشته است ...
- فکر میکنید ذهنیت مسعود کیمیایی درباره شما ریشه در رابطههای گذشتهاش با افرادی مثل اسفندیار منفردزاده و فرهاد و غیره دارد؟
- تعبیر خودتان چیست؟
- آیا برای رسیدن به همین نقطه یونیک و نامتعارف بودن، صداسازی کردید؟
- به نظرم در آلبوم «شهر دل» تحت تأثیر فریدون فروغی بودید.
- چند قطعه شاخص و مهم شما در تیتراژ فیلمها و سریالها شکل گرفت و در واقع سینما و تلویزیون را به کار گرفتهاید تا موسیقی خودتان را برای جامعه تعریف کنید. تا چه اندازه بر مسئله تبلیغات و رسانههای وابسته به موسیقی اشراف دارید؟
- پخشهای اینترنتی را چگونه ارزیابی میکنید؟ این پخشها چقدر مضر است و چقدر میتواند سود داشته باشد؟
- به دلیل اینکه در حال حاضر ابزاری برای تبلیغ یک اثر موسیقایی وجود ندارد، صرفاً ترانه تیتراژ اجرا میکنید یا این موضوع برایتان مفهومی جدیتر دارد؟
- به هر حال این سنتی است که از دهه 30 در سینمای ایران باب شده است ...
- این کارگردانها در مفهوم ترانهها و انتخابها چقدر تأثیرگذار بودند؟
- به عنون مثال ترانه تیتراژ «مرگ تدریجی رویا» که بسیار هم طرفدار پیدا کرد، فریدون جیرانی بر روی موسیقی و ترانه اظهارنظری داشت؟
- تغییر هم میدادند؟
- در «ساعت 25 شب» به نظر میرسد به لحاظ پلات ترانهها به فضای موسیقی «محاکمه درخیابان» گرایش پیدا کردید ...
- تمام این رابطه هنرمند با پیرامون او زندگیست. یعنی وقتی از خانهتان بیرون میآیید و برجهای سر به فلک کشیده را بیدلیل روبهرویتان میبینید، تأثیر میگیرید تا ترانه «برج» شکل گیرد. فکر میکنید چقدر زندگی کردهاید و چقدر با کیفیت بوده است؟
- در رنگبندی سازهای ترانههای شما استفاده از سازهایی غیر از گیتار کمتر دیده میشود. مثلاً در «محاکمه در خیابان» تک مضرابهای سنتور که در ترانه «کوچه ملی» هم وجود دارد یا تکنوازی ویولن در قطعه «شمال» چرا این تأکید وجود دارد؟
- یعنی ساز دیگری را دوست ندارید، در صورتی که تجربههای صورت گرفته تبدیل به آثار موفقی شدهاند؟
البته این نکته را اضافه کنم که من خیلی سعی کردم تمامی قطعاتم علیرغم مدلاسیون غربیای که دارد، ایرانیزه شود تا به حافظه شنیداری مردم هم نزدیک شود. در حال حاضر من در آثارم از گامهای مینور استفاده میکنم که گامهای شرقی است. فقط قطعه «نت آخر» در آلبوم «پرنده بی پرنده» ماژور است یا ابتدای قطعه «میعادگاه» از آلبوم «ساعت 25 شب» ماژور است و بعد مینور میشود.
- سعی دارید این مسیر را پررنگتر ببینید، مثلاً در رنگبندی سازها؟
- راستی چرا انتشار آلبوم «ساعت 25 شب» اینقدر زمان برد؟
- چرا حامد بهداد را به عنوان خواننده دو صدایی برای قطعه «میعادگاه» انتخاب کردید؟
- نظرتان درباره حامد بهداد به عنوان خواننده چیست؟
منبع:
خبرآنلاین
تاریخ انتشار : شنبه 1 آبان 1389 - 00:00
دیدگاهها
آلبوم ساعت 25 یه البوم کاملا حرفه ای و با سبک متفاوتیه
واقعا تبریک می گم به رضای عزیز
لهجه حامد بهداد ، مشهدیه ها . آبادانی نیست .
همکاریشون با هم خیلی دوس داشتنیه.
افزودن یک دیدگاه جدید