یادداشتی برای یزدانی و گروه سرحال اش از یک روز تمرین های گروه
خودمو خط می زنم
موسیقی ما- نوید غضنفری: در کنسرت یونیسف، موقع اجرای رضا یزدانی و گروهش که رسید، برایم خیلی جالب بود که بدانم، خواننده و موزیسینی که اصلا اولین حضورش مقابل تعداد زیادی مخاطب را به جای آن که روی استیج و به صورت زنده تجربه کرده باشد، روی پرده نقره ای و در بخش هایی از فیلم «حکم» مسعود کیمیایی تجربه کرده، حالا و در یک اجرای نسبتا بزرگ زنده، او و گروهش از این امتحان چه گونه بیرون خواهند آمد؟ خب، به سرعت به جوابم رسیدم، اصلا از همان طریقی که یزدانی به روی سن آمد و نحوه ای که مقابل میکروفن و جلوی مانیتورها قرار گرفت، می شد حدس زد که برای یک اجرا، یا بهتر بگویم، یک «اکت» عالی آماده است. می ماند گروه نسبتا حرفه ایش که آشکارا مشخص بود، پتانسیل یک گروه راک حرفه ای را دارند، اما از بد روزگار پیش نیامده بود که اجراهای بزرگی را تجربه کنند، و این برای هر پی گیر جدی موسیقی (و بخصوص موسیقی جدی گونه «راک» و «هاردراک») کاملا واضح است که نوازنده های حرفه ای به خاطر کشف دوباره خود مقابل تعداد زیاد مخاطب و تست قدرت بداهه نوازی شان است که تجربه های لازم برای یک اجرای پرحرارت و پرشور را به دست می آورند، نکته ای که بدلیل مشکلات خاصی که به طور کلی برای کنسرت ها و اجراهای زنده موسیقی گونه بخصوص «پاپ» یا «راک» وجود دارد، هیچ وقت پیش نیامده، آن طور که نوازندگان مان شایستگی اش را دارند، باعث درخشش و بروز و ظهورشان در عرصه حرفه ای موسیقی شود.
پنج شنبه هفته ای که گذشت به همراه یکی دو تا از دوستان، روی تمرین های رضا یزدانی و گروهش حضور داشتیم، در استودیویی حوالی گیشا. یزدانی کمی خسته به نظر می رسید، اما به مانند همیشه مصمم بود برای اجرا. پیمان رضائیه که تازه آن روز تمرین؛ اسمش را یاد گرفتم، نسبت به اجرای بونیسف تر و فرزتر به نظر می رسید، سولوهایش جسارت بیش تری پیدا کرده بود. بهروز پایگان که بازهم اسمش را نمی دانستم و اصلا تا آن روز هم نشنیده بودم، ملودی ها را روان می نواخت، گاهی جز، گاهی بلوز، نکته اش این بود که سینت سایزرش صدای اواخر دهه 1970 را می داد و همین یک خبر خوش برای همه ماست، که بالاخره نسل مان توانسته علاوه بر فریادهای یزدانی، یک گروه/ بند سرحال برای خود دست و پا کند، بندی که اگر هنوز مهر حرفه ای بودن بر پیشانی اش نیست، لقب اریژینال بودن را یدک می کشد.
...ترجیع بند یکی از ترانه های تازه ای که یزدانی برای این اجرای فردا و پس فردا (13 و 14 اسفند) اش در نظر گرفته این است؛ «...نگرانِ خودمم...»، ما هم همچنان که خرسندیم به خاطر تمام مواردی که بالا ذکر شد، نگرانیم که چنین گروه اریژینالی هم به خاطر هزار و یک بلا و خطا، آن چنان که باید و لیاقت اش را دارد، باقی نماند. خدا کند که این نگرانی مان بی مورد باشد.
پنج شنبه هفته ای که گذشت به همراه یکی دو تا از دوستان، روی تمرین های رضا یزدانی و گروهش حضور داشتیم، در استودیویی حوالی گیشا. یزدانی کمی خسته به نظر می رسید، اما به مانند همیشه مصمم بود برای اجرا. پیمان رضائیه که تازه آن روز تمرین؛ اسمش را یاد گرفتم، نسبت به اجرای بونیسف تر و فرزتر به نظر می رسید، سولوهایش جسارت بیش تری پیدا کرده بود. بهروز پایگان که بازهم اسمش را نمی دانستم و اصلا تا آن روز هم نشنیده بودم، ملودی ها را روان می نواخت، گاهی جز، گاهی بلوز، نکته اش این بود که سینت سایزرش صدای اواخر دهه 1970 را می داد و همین یک خبر خوش برای همه ماست، که بالاخره نسل مان توانسته علاوه بر فریادهای یزدانی، یک گروه/ بند سرحال برای خود دست و پا کند، بندی که اگر هنوز مهر حرفه ای بودن بر پیشانی اش نیست، لقب اریژینال بودن را یدک می کشد.
...ترجیع بند یکی از ترانه های تازه ای که یزدانی برای این اجرای فردا و پس فردا (13 و 14 اسفند) اش در نظر گرفته این است؛ «...نگرانِ خودمم...»، ما هم همچنان که خرسندیم به خاطر تمام مواردی که بالا ذکر شد، نگرانیم که چنین گروه اریژینالی هم به خاطر هزار و یک بلا و خطا، آن چنان که باید و لیاقت اش را دارد، باقی نماند. خدا کند که این نگرانی مان بی مورد باشد.
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 12 اسفند 1387 - 00:00
دیدگاهها
مطلب شما بوی تبلیغ برای کنسرت میده و بهتر بود در قسمت تبلیغات قرار می گرفت.
افزودن یک دیدگاه جدید