![سایه های هجوم](https://mail.musicema.com/sites/default/files/styles/300/public/news/ad/0.4108250bi-gnahan.jpg?itok=YZQX0GML)
گفت و گو با کیوان جهانشاهی درباره موسیقی متن «بیگناهان»
سایه های هجوم
موسیقی ما- نگار پدرام: كيوان جهانشاهي متولد 1347 و فارغالتحصيل كارگرداني سينماست. وي فعاليت موسيقي را از 10سالگي و با آموختن سهتار و رديف موسيقي ايراني آغاز كرد. او از شاگردان محمد رضا لطفي و حسين عليزاده است و از سال 65 وارد عرصه آهنگسازي براي فيلم شد. وي تاكنون براي بيش از 50 فيلم و سريال، موسيقي ساخته است. آخرين كار او موسيقي سريال «بيگناهان» است كه با موسيقي ساير سريالهاي تلويزيوني تفاوت دارد. با وي درباره همين تفاوت گفتوگو كردهايم.
شما سالها نوازنده سه تار بودهايد چه شد كه به موسيقي فيلم و سريال پرداختيد؟
گاه آدم در مسيري قرار ميگيرد كه ابتدا برايش جدي نيست ولي بعد از مدتي جدي ميشود. اولين كار من«سايههاي هجوم» به كارگرداني آقاي احمد اميني بود كه آن سالها برايم بهعنوان يك كار دانشجويي مطرح بود و هدفم موسيقي و آهنگسازي نبود. الان هم كار من موسيقي نيست و فقط براي سينما آهنگسازي ميكنم. چون آهنگسازي براي سينما را به نوازندگي در حوزه موسيقي ترجيح ميدهم. البته در شرايطي سينما و كارگرداني را بهعنوان رشته تحصيلي انتخاب كردهام كه دانشكده موسيقي تعطيل بود و بايد در كنار سينما به شكل خودآموخته به موسيقي ميپرداختم. به همين دليل است كه خودم را سينماگري ميدانم كه براي فيلمها موسيقي هم ميسازد.
سهتار نوازي كه در متن سريال «بيگناهان» شنيده ميشود، را خودتان نواختيد؟
بله. كلا همه قطعات را ابتدا روي سه تار نواختم.
فكر ميكنم موسيقي تيتراژ «بيگناهان» خيلي متفاوت از موسيقي متن آن است. انگار تيتراژ بيانگر حس و حال سه دوست و گذشته آنهاست و موسيقي متن بيشتر به احساسات جلال ميپردازد. چطور به اين تفكيك رسيديد؟
موسيقي تيتراژ اول هم با موسيقي متن سريال تفاوت دارد و هم با تيتراژ پاياني آن. البته در تكنوازيهاي سه تار كه در متن سريال پخش ميشود، گاه از تمهاي موسيقي تيتراژ اول استفاده شده البته خيلي مشهود نيست. ولي از نيمههاي كار، سازهاي ديگر هم به شكل تكنواز در متن سريال به كار گرفته ميشوند. در اين تكنوازيها سعي شده كه تم اصلي براساس موتيفهاي موسيقي تيتراژ باشد.
يعني تعمدي در مجزا بودن موسيقي تيتراژ و متن سريال بوده است؟
بله و خوشحالم كه شما هم متوجه اين تعمد شدهايد. موسيقي تيتراژ ابتدايي موضوعات كلي خيانت، دوستي و...را در نظر داشته و حرف كلي فيلم را بيان كرده است. البته در شكل سنتي آهنگسازي براي سينما و تلويزيون معمولا همان موسيقي تيتراژ دركل سريال تكرار ميشود. اما من معتقد بودم كه تا سريال به نيمه برسد و همه شخصيتها گره گشايي شوند، موسيقي متن فقط بايد به پيشرفت داستان كمك كند. همانطور كه در قسمت اول موسيقي شنيده شده، چون با بخشهاي ديگر ارتباط ندارد موسيقي آن هم تكرار نشده است. در مورد لزوم تكرار تم موسيقي تيتراژ در كل سريال با آقاي شاهسواري و آقاي اميني بهعنوان تهيهكننده و كارگردان همفكري كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه تيتراژ هر هفته پخش ميشود و اگر در خود سريال از آن تم استفاده نشود اتفاقات خاصي رخ نميدهد و بهتر است كه در كل سريال از موسيقي خيلي تماتيك و ملوديك استفاده نكنيم.
چرا براي تيتراژ آخر برعكس موسيقي ابتدايي كه سنگين و پرحجم است، فقط يك دوئت ويلنسل و پيانو استفاده شده است؟
تيتراژ آخر قرار بود همان تيتراژ اول باشد. اما من فكر كردم شايد هر قسمت خيلي بد و ناراحتكننده تمام شود و بهتر است به جاي موسيقي جدي و كمي خشك تيتراژ ابتدايي از موسيقي استفاده شود كه كمي آن حال و هوا را تلطيف كند. به همين دليل يك دوئت ويلنسل و پيانو را انتخاب كردم. البته قصه ما طولاني است و كمي طول ميكشد تا لحن موسيقي تيتراژ ابتدايي توسط مخاطب درك شود.
اينكه آهنگسازان تنها يك يا دو قطعه براي هر فيلم يا سريال ميسازند و براي تيتراژ و متن آنها تنها همين قطعات را به كار ميگيرند شايد به تنبلي آنها از يك طرف و سرعت لازم براي اين كار بر ميگردد؟
همانطور كه در يك نقاشي هر چقدر كه تنوع وجود داشته باشد، باز هم يك احساس و والر رنگي، ثابت و حاكم است؛ قطعات موسيقي كه براي يك منظور و براي يك مجموعه ساخته ميشوند هم حال و هواي يكسان دارند. يا حداقل تمهايشان به هم نزديك است. حتي در بين كارهاي كلاسيك همچنين روشي ديده ميشود. بهعنوان مثال موسيقي آقاي موريكنه براي سينما پاراديزو يك احساس را دارد و ماندگار هم شده است. بنابراين اينكه چه روشي براي ساخت قطعات استفاده ميشود، مهم نيست؛ فقط بايد شخصيت موسيقي حفظ شود. در حقيقت ما تفكري داريم كه ميخواهيم آن را به شكل موسيقي بيان كنيم.
هماهنگي اين تفكر با ساير بخشها خيلي ضروري نيست. يعني هماهنگي و يكي بودن رنگ آميزي قطعات در دنياي فعلي رسم نيست. چون گوش مخاطبان ورزيدهتر و حرفهايتر شده و در چنين شرايطي ميشود گفت كه بله برخي به قول شما در بهكارگيري خلاقيت بيشتر، تنبلي ميكنند.
شما در برخي قسمتهاي «بيگناهان» تمهايي از تيتراژ را با سه تار نواختهايد كه كار خوبي شده. اين فكر از كجا به ذهنتان رسيد؟
اين در حقيقت يك ريسك بود. چون در چنين مواردي ممكن است آهنگساز به شلخته كاري متهم شود چون شنونده در طول 5 قسمت ممكن است با 15 تم و 7 حال و هواي مختلف مواجه شود و ارتباط آنها را موسيقي تيتراژ درك نكند.
در نهايت هم ممكن است هيچ كدام از اين تمها در ذهن شنونده ماندگار نشود؟
دقيقا. ولي اگر به شكل آلبوم و يكجا بشنويم متوجه ارتباط آنها با هم ميشويم. چون المانهايي در همه قطعات وجود دارد كه با وجود تنوع بسيار زياد، از نظر رنگ آميزي، تركيب بندي و... به هم شبيه هستند.
بخشهاي زيادي از موسيقي متن سريال، تكرار آهنگهاي خاطرهانگيز قديمي است. اين پيشنهاد شما بود يا آقاي اميني؟
اين دغدغه آقاي شاهسواري بهعنوان نويسنده، تدوين گر و تهيهكننده است كه هميشه سعي ميكنند يك سري داشتههاي موسيقايي ايران را در آثارشان به كار ببرند كه بهنظر من خيلي اتفاق خوشايندي است. از سوي ديگر ما ايرانيها در زندگي عادي همين آهنگها را ميشنويم و طبيعي است كه در خانه شخصيتهاي سريال هم همين قطعات پخش شوند.
اما بهنظر ميرسد براي برخي صحنهها بيش از اندازه روي اين موسيقي تاكيد شده و چون اغلب تصنيف هستند و شعر دارند، باعث ميشوند كه حواس مخاطب پرت شود.
اين ايراد درستي است. كمي بيش از اندازه اين قطعات شنيده ميشود. حتي گاه اين نوع موسيقي جايگزين موسيقي متن شده كه درست نيست. البته تاكيد ميكنم سليقه آقاي شاهسواري در استفاده از اين قطعات را ميپسندم اما مثل شما احساس ميكنم كمي بيش از اندازه در اين سريال به كار گرفته شده است.
فيلمنامه را خوانده بوديد؟
ابتدا از روي كنجكاوي و به خاطر دوستي با آقاي شاهسواري خواندم و در جريان كار بودم با اينكه از ابتدا قرار نبود موسيقي آن را بسازم. اما در نهايت بيشترين قطعات را قبل از ديدن تصاوير ساختم. البته اغلب هنگام تدوين در دفتر آقاي شاهسواري بودم و ديالوگها را بدون ديدن تصاوير ميشنيدم و خيلي جالب بود كه ابتدا براساس شناختي كه از كل داستان داشتم و تنها با خواندن فيلمنامه موسيقي را ساختم. حتي تا آخرين لحظات ميترسيدم كه اين قطعات با چهره، تصاوير و حال و هواي سريال هماهنگ نباشد. هنوز هم فكر ميكنم شايد برخي قطعات با تصاوير همخواني ندارد. به همين دليل ممكن است چند قطعه ديگر براي اين كار بسازم.
براي شخصيت جلال، يك تم مشخص وجود دارد كه معمولا همان تكنوازي سه تار است. درباره اينكه هر شخصيت ملودي خاص داشته باشد چه نظري داريد؟
ابتدا چنين قصدي نداشتم اما در عمل چنين اتفاقي افتاد شايد به اين خاطر كه بيشترين بار داستان روي اين شخصيت است. به اين ترتيب هر كار كنيم اين تم به آن شخصيت مربوط ميشود در حالي كه اصلا چنين اعتقادي ندارم و نميخواهم كه هر ساز يا ملودي معرف يك شخصيت باشد.
البته تكنوازي سه تار براي انتقال حس تنهايي جلال به مخاطب خيلي خوب به كار گرفته شده. اما بهنظر ميرسد كه فقط در مورد اين شخصيت چنين اتفاقي افتاده است.
به هر حال جلال با احساس نوستالژي و غم غربت آمده و آدم تنهايي است كه يك تكنوازي اين تنهايي را بهتر تداعي ميكند. اگر واقعا اين حس با موسيقي منتقل شده باشد خيلي خوشحال ميشوم. البته آقاي شاهسواري از بين تكنوازيهايي كه در اختيار داشتند، اين قطعات را انتخاب كردهاند.
يادداشتِ کیوان جهانشاهی درباره موسیقی «بی گناهان»:
همه قطعات موسيقي «بيگناهان» به جز دو سه مورد، موسيقي سمپل هستند. خيلي دوست داشتم كه اين اركسترهاي سمپل و فناوري استفاده از آنها در تيتراژ ذكر ميشد. چون به هر حال اين نوع آهنگسازي حدود 5، 6 سال است كه رايج شده و تقريبا همه آهنگسازان نمونههاي مختلف آن را در اختيار دارند اما روش استفاده هر كدام متفاوت است. بهنظر م استفاده از اين امكانات فرصت خوبي را در اختيار آهنگساز قرار ميدهد تا نمونههاي خوب اركسترها و بهويژه اركسترهاي زهي را به كار گيرند تا اثر بهتري خلق كنند. شايد اجراي قطعه تيتراژ اول با استفاده از اركستر سمپل، شكل قطعه را تغيير داد و باعث بهتر شدن كار شد.
من مخالف استفاده از اركسترهاي سمپل نيستم. معتقدم فناوري خودش را تحميل ميكند و مخالفت فايدهاي ندارد. البته سال 71 كه موسيقي سايههاي هجوم را ساختم، ابتدا همه قطعات را روي ملوديكا اجرا كردم و سپس با استفاده از يك سنتي سايز آنها را اجرا كردم كه در آن زمان با مخالفاني روبهرو شدم. اما در نهايت حاصل كار با فيلم هماهنگ بود و سيمرغ بلورين جشنواره فجر را هم گرفت. بنابراين چگونگي به كارگرفتن اين ابزار مهم است نه خود آنها. بهويژه آنكه تعريف موسيقي الكترونيك امروز فرق كرده و ديگر به يك موسيقي رايانهاي تبديل شده كه امكان استفاده از سازهاي زندهاي كه جاي ديگري اجرا شده را براي آهنگساز فراهم ميكند. چون ميتوان همان احساس را در اينجا هم به كار گرفت البته به توانايي شخصي آهنگساز و خلاقيت او بستگي دارد. تقريبا همه آهنگسازان سينما و تلويزيون اين مجموعههاي سمپل را دارند اما اينكه اثرشان خوب يا بد ميشود بهخودشان مربوط است نه به دستگاه يا سمپلها.
شما سالها نوازنده سه تار بودهايد چه شد كه به موسيقي فيلم و سريال پرداختيد؟
گاه آدم در مسيري قرار ميگيرد كه ابتدا برايش جدي نيست ولي بعد از مدتي جدي ميشود. اولين كار من«سايههاي هجوم» به كارگرداني آقاي احمد اميني بود كه آن سالها برايم بهعنوان يك كار دانشجويي مطرح بود و هدفم موسيقي و آهنگسازي نبود. الان هم كار من موسيقي نيست و فقط براي سينما آهنگسازي ميكنم. چون آهنگسازي براي سينما را به نوازندگي در حوزه موسيقي ترجيح ميدهم. البته در شرايطي سينما و كارگرداني را بهعنوان رشته تحصيلي انتخاب كردهام كه دانشكده موسيقي تعطيل بود و بايد در كنار سينما به شكل خودآموخته به موسيقي ميپرداختم. به همين دليل است كه خودم را سينماگري ميدانم كه براي فيلمها موسيقي هم ميسازد.
سهتار نوازي كه در متن سريال «بيگناهان» شنيده ميشود، را خودتان نواختيد؟
بله. كلا همه قطعات را ابتدا روي سه تار نواختم.
فكر ميكنم موسيقي تيتراژ «بيگناهان» خيلي متفاوت از موسيقي متن آن است. انگار تيتراژ بيانگر حس و حال سه دوست و گذشته آنهاست و موسيقي متن بيشتر به احساسات جلال ميپردازد. چطور به اين تفكيك رسيديد؟
موسيقي تيتراژ اول هم با موسيقي متن سريال تفاوت دارد و هم با تيتراژ پاياني آن. البته در تكنوازيهاي سه تار كه در متن سريال پخش ميشود، گاه از تمهاي موسيقي تيتراژ اول استفاده شده البته خيلي مشهود نيست. ولي از نيمههاي كار، سازهاي ديگر هم به شكل تكنواز در متن سريال به كار گرفته ميشوند. در اين تكنوازيها سعي شده كه تم اصلي براساس موتيفهاي موسيقي تيتراژ باشد.
يعني تعمدي در مجزا بودن موسيقي تيتراژ و متن سريال بوده است؟
بله و خوشحالم كه شما هم متوجه اين تعمد شدهايد. موسيقي تيتراژ ابتدايي موضوعات كلي خيانت، دوستي و...را در نظر داشته و حرف كلي فيلم را بيان كرده است. البته در شكل سنتي آهنگسازي براي سينما و تلويزيون معمولا همان موسيقي تيتراژ دركل سريال تكرار ميشود. اما من معتقد بودم كه تا سريال به نيمه برسد و همه شخصيتها گره گشايي شوند، موسيقي متن فقط بايد به پيشرفت داستان كمك كند. همانطور كه در قسمت اول موسيقي شنيده شده، چون با بخشهاي ديگر ارتباط ندارد موسيقي آن هم تكرار نشده است. در مورد لزوم تكرار تم موسيقي تيتراژ در كل سريال با آقاي شاهسواري و آقاي اميني بهعنوان تهيهكننده و كارگردان همفكري كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه تيتراژ هر هفته پخش ميشود و اگر در خود سريال از آن تم استفاده نشود اتفاقات خاصي رخ نميدهد و بهتر است كه در كل سريال از موسيقي خيلي تماتيك و ملوديك استفاده نكنيم.
چرا براي تيتراژ آخر برعكس موسيقي ابتدايي كه سنگين و پرحجم است، فقط يك دوئت ويلنسل و پيانو استفاده شده است؟
تيتراژ آخر قرار بود همان تيتراژ اول باشد. اما من فكر كردم شايد هر قسمت خيلي بد و ناراحتكننده تمام شود و بهتر است به جاي موسيقي جدي و كمي خشك تيتراژ ابتدايي از موسيقي استفاده شود كه كمي آن حال و هوا را تلطيف كند. به همين دليل يك دوئت ويلنسل و پيانو را انتخاب كردم. البته قصه ما طولاني است و كمي طول ميكشد تا لحن موسيقي تيتراژ ابتدايي توسط مخاطب درك شود.
اينكه آهنگسازان تنها يك يا دو قطعه براي هر فيلم يا سريال ميسازند و براي تيتراژ و متن آنها تنها همين قطعات را به كار ميگيرند شايد به تنبلي آنها از يك طرف و سرعت لازم براي اين كار بر ميگردد؟
همانطور كه در يك نقاشي هر چقدر كه تنوع وجود داشته باشد، باز هم يك احساس و والر رنگي، ثابت و حاكم است؛ قطعات موسيقي كه براي يك منظور و براي يك مجموعه ساخته ميشوند هم حال و هواي يكسان دارند. يا حداقل تمهايشان به هم نزديك است. حتي در بين كارهاي كلاسيك همچنين روشي ديده ميشود. بهعنوان مثال موسيقي آقاي موريكنه براي سينما پاراديزو يك احساس را دارد و ماندگار هم شده است. بنابراين اينكه چه روشي براي ساخت قطعات استفاده ميشود، مهم نيست؛ فقط بايد شخصيت موسيقي حفظ شود. در حقيقت ما تفكري داريم كه ميخواهيم آن را به شكل موسيقي بيان كنيم.
هماهنگي اين تفكر با ساير بخشها خيلي ضروري نيست. يعني هماهنگي و يكي بودن رنگ آميزي قطعات در دنياي فعلي رسم نيست. چون گوش مخاطبان ورزيدهتر و حرفهايتر شده و در چنين شرايطي ميشود گفت كه بله برخي به قول شما در بهكارگيري خلاقيت بيشتر، تنبلي ميكنند.
شما در برخي قسمتهاي «بيگناهان» تمهايي از تيتراژ را با سه تار نواختهايد كه كار خوبي شده. اين فكر از كجا به ذهنتان رسيد؟
اين در حقيقت يك ريسك بود. چون در چنين مواردي ممكن است آهنگساز به شلخته كاري متهم شود چون شنونده در طول 5 قسمت ممكن است با 15 تم و 7 حال و هواي مختلف مواجه شود و ارتباط آنها را موسيقي تيتراژ درك نكند.
در نهايت هم ممكن است هيچ كدام از اين تمها در ذهن شنونده ماندگار نشود؟
دقيقا. ولي اگر به شكل آلبوم و يكجا بشنويم متوجه ارتباط آنها با هم ميشويم. چون المانهايي در همه قطعات وجود دارد كه با وجود تنوع بسيار زياد، از نظر رنگ آميزي، تركيب بندي و... به هم شبيه هستند.
بخشهاي زيادي از موسيقي متن سريال، تكرار آهنگهاي خاطرهانگيز قديمي است. اين پيشنهاد شما بود يا آقاي اميني؟
اين دغدغه آقاي شاهسواري بهعنوان نويسنده، تدوين گر و تهيهكننده است كه هميشه سعي ميكنند يك سري داشتههاي موسيقايي ايران را در آثارشان به كار ببرند كه بهنظر من خيلي اتفاق خوشايندي است. از سوي ديگر ما ايرانيها در زندگي عادي همين آهنگها را ميشنويم و طبيعي است كه در خانه شخصيتهاي سريال هم همين قطعات پخش شوند.
اما بهنظر ميرسد براي برخي صحنهها بيش از اندازه روي اين موسيقي تاكيد شده و چون اغلب تصنيف هستند و شعر دارند، باعث ميشوند كه حواس مخاطب پرت شود.
اين ايراد درستي است. كمي بيش از اندازه اين قطعات شنيده ميشود. حتي گاه اين نوع موسيقي جايگزين موسيقي متن شده كه درست نيست. البته تاكيد ميكنم سليقه آقاي شاهسواري در استفاده از اين قطعات را ميپسندم اما مثل شما احساس ميكنم كمي بيش از اندازه در اين سريال به كار گرفته شده است.
فيلمنامه را خوانده بوديد؟
ابتدا از روي كنجكاوي و به خاطر دوستي با آقاي شاهسواري خواندم و در جريان كار بودم با اينكه از ابتدا قرار نبود موسيقي آن را بسازم. اما در نهايت بيشترين قطعات را قبل از ديدن تصاوير ساختم. البته اغلب هنگام تدوين در دفتر آقاي شاهسواري بودم و ديالوگها را بدون ديدن تصاوير ميشنيدم و خيلي جالب بود كه ابتدا براساس شناختي كه از كل داستان داشتم و تنها با خواندن فيلمنامه موسيقي را ساختم. حتي تا آخرين لحظات ميترسيدم كه اين قطعات با چهره، تصاوير و حال و هواي سريال هماهنگ نباشد. هنوز هم فكر ميكنم شايد برخي قطعات با تصاوير همخواني ندارد. به همين دليل ممكن است چند قطعه ديگر براي اين كار بسازم.
براي شخصيت جلال، يك تم مشخص وجود دارد كه معمولا همان تكنوازي سه تار است. درباره اينكه هر شخصيت ملودي خاص داشته باشد چه نظري داريد؟
ابتدا چنين قصدي نداشتم اما در عمل چنين اتفاقي افتاد شايد به اين خاطر كه بيشترين بار داستان روي اين شخصيت است. به اين ترتيب هر كار كنيم اين تم به آن شخصيت مربوط ميشود در حالي كه اصلا چنين اعتقادي ندارم و نميخواهم كه هر ساز يا ملودي معرف يك شخصيت باشد.
البته تكنوازي سه تار براي انتقال حس تنهايي جلال به مخاطب خيلي خوب به كار گرفته شده. اما بهنظر ميرسد كه فقط در مورد اين شخصيت چنين اتفاقي افتاده است.
به هر حال جلال با احساس نوستالژي و غم غربت آمده و آدم تنهايي است كه يك تكنوازي اين تنهايي را بهتر تداعي ميكند. اگر واقعا اين حس با موسيقي منتقل شده باشد خيلي خوشحال ميشوم. البته آقاي شاهسواري از بين تكنوازيهايي كه در اختيار داشتند، اين قطعات را انتخاب كردهاند.
يادداشتِ کیوان جهانشاهی درباره موسیقی «بی گناهان»:
همه قطعات موسيقي «بيگناهان» به جز دو سه مورد، موسيقي سمپل هستند. خيلي دوست داشتم كه اين اركسترهاي سمپل و فناوري استفاده از آنها در تيتراژ ذكر ميشد. چون به هر حال اين نوع آهنگسازي حدود 5، 6 سال است كه رايج شده و تقريبا همه آهنگسازان نمونههاي مختلف آن را در اختيار دارند اما روش استفاده هر كدام متفاوت است. بهنظر م استفاده از اين امكانات فرصت خوبي را در اختيار آهنگساز قرار ميدهد تا نمونههاي خوب اركسترها و بهويژه اركسترهاي زهي را به كار گيرند تا اثر بهتري خلق كنند. شايد اجراي قطعه تيتراژ اول با استفاده از اركستر سمپل، شكل قطعه را تغيير داد و باعث بهتر شدن كار شد.
من مخالف استفاده از اركسترهاي سمپل نيستم. معتقدم فناوري خودش را تحميل ميكند و مخالفت فايدهاي ندارد. البته سال 71 كه موسيقي سايههاي هجوم را ساختم، ابتدا همه قطعات را روي ملوديكا اجرا كردم و سپس با استفاده از يك سنتي سايز آنها را اجرا كردم كه در آن زمان با مخالفاني روبهرو شدم. اما در نهايت حاصل كار با فيلم هماهنگ بود و سيمرغ بلورين جشنواره فجر را هم گرفت. بنابراين چگونگي به كارگرفتن اين ابزار مهم است نه خود آنها. بهويژه آنكه تعريف موسيقي الكترونيك امروز فرق كرده و ديگر به يك موسيقي رايانهاي تبديل شده كه امكان استفاده از سازهاي زندهاي كه جاي ديگري اجرا شده را براي آهنگساز فراهم ميكند. چون ميتوان همان احساس را در اينجا هم به كار گرفت البته به توانايي شخصي آهنگساز و خلاقيت او بستگي دارد. تقريبا همه آهنگسازان سينما و تلويزيون اين مجموعههاي سمپل را دارند اما اينكه اثرشان خوب يا بد ميشود بهخودشان مربوط است نه به دستگاه يا سمپلها.
منبع:
همشهری آنلاین
تاریخ انتشار : دوشنبه 14 بهمن 1387 - 00:00
دیدگاهها
سلام - واقعا خسته نباشید - سریال جالبیه ولی من اونو بخاطر موسیقیش نگاه میکنم -اگه میشه چند تا تیکه از موسیقی سریال و تیتراژ رو واسه دانلود بزارید - ممنون
باسلام و تشکر خدمت کلیه عوامل سریال بیگناهان-جدا بدون هیچ اغراقی باید از نظر شخصی خودم بگویم که در این چند سال سریالی را به این حد لز سیما پیگیری نمیکردم شاید اول بخاطر موضوع زیبای فیلم و بازیگران آن و دوم بخاطر موسیقی های متن عالی لین فیلم که براستی منو جذب میکرد-با اینکه شاید در کل میشد این سریال را در 5 قسمت هم خلاصه کرد و دید و خیلی کند کار پشی میرفت اما بخاطر همان عوامل ذکر شده در بالا در این همه قسمت جدا منو جذب مبکرد و میخ کوب میشدم حتی تیکرارشو فردا میدیدم-فقط دوست دارم بتوانم آهنگهای فیلم را دانلود کنم اگه امکانش هست-با تشکر
بنده از سال 78 بنا ه دلایلی دیگه سینما نرفتم مهمترین دلیلش افت کیفی و کمی فیلمها بود . البته هر از چند گاهی کارای خوبی ساخته میشه . باید اعتراف کنم تابحال هیچ فیلم یا مجموعه ایرانی رو با این علاقه پیگیری نکردم . یه مجموعه منحصر به فرد . بازیه بینظیر بایگرا .کارگردانی هنرمندانه . موسیقی متن شاهکار ...... خلاصشو بگم Never Once Again .
با سلام.به نظر میرسه تصنیف هایی که در سریال شنیده میشه از استاد بنان باشه.اگر کسی اسم این تصنیف ها رو میدونه و یا لینکی برای دانلود اونها داره ممنون میشم کمکم کنه.
افزودن یک دیدگاه جدید