زنده باد
جریان بدل شدن روزنامه ها و روزنامه نگاران به بوق و کرنای هنربندان سال هاست به راه افتاده و باید در پایان بخشیدن به آن، به اتفاق بکوشیم.
آن زمان که هنرمند، طیف عوام و فروش و محبوبیت را هدف قرار می دهد، آنچه از او دور می شود هنر است و آنچه به جا می ماند، خیل حامیان بی فکر و بی هویت و ریشه است که از هنرمند چیزی جر سلبریتی نمی خواهد و از هنرش نیز تنها مجالی برای روشنفکرنمایی طلب می کند.
هنرمندی که با اتصال به یک یا شاید چند استاد و هنرمند برجسته و ارایه یک یا چند اثر در کن آنان، خود را قله نشینِ برج فراز می پندارد و در باد غرور خویش نابینا می شود، تنها چیزی که نیاز دارد، رسانه های غافل و رسانه ای های فاقد تعهد و آگاه به اخلاق رسانه است تا صفحات راسانه ها نقش بیلبورد و پوستر را برایش ایفا کنند. بر افتخارات او بدمند و مردم بی اندیشه را به سپاهیان بی هویت هنری رو به ابتذال و شعور بدل سازند.
رسانه ها کار کرد خود را می بازند و در بازی سه وجهی سلبریتی، هوادار بی هویت و رسانه می چرخند و بر دامنه ی مخاطب فاقد اندیشه و درک می افزایند و روز به روز نفوذ میانمایگی را گسترده تر می کنند.
بر این اندیشه و این قلم درود
زنده باد
جریان بدل شدن روزنامه ها و روزنامه نگاران به بوق و کرنای هنربندان سال هاست به راه افتاده و باید در پایان بخشیدن به آن، به اتفاق بکوشیم.
آن زمان که هنرمند، طیف عوام و فروش و محبوبیت را هدف قرار می دهد، آنچه از او دور می شود هنر است و آنچه به جا می ماند، خیل حامیان بی فکر و بی هویت و ریشه است که از هنرمند چیزی جر سلبریتی نمی خواهد و از هنرش نیز تنها مجالی برای روشنفکرنمایی طلب می کند.
هنرمندی که با اتصال به یک یا شاید چند استاد و هنرمند برجسته و ارایه یک یا چند اثر در کن آنان، خود را قله نشینِ برج فراز می پندارد و در باد غرور خویش نابینا می شود، تنها چیزی که نیاز دارد، رسانه های غافل و رسانه ای های فاقد تعهد و آگاه به اخلاق رسانه است تا صفحات راسانه ها نقش بیلبورد و پوستر را برایش ایفا کنند. بر افتخارات او بدمند و مردم بی اندیشه را به سپاهیان بی هویت هنری رو به ابتذال و شعور بدل سازند.
رسانه ها کار کرد خود را می بازند و در بازی سه وجهی سلبریتی، هوادار بی هویت و رسانه می چرخند و بر دامنه ی مخاطب فاقد اندیشه و درک می افزایند و روز به روز نفوذ میانمایگی را گسترده تر می کنند.
بر این اندیشه و این قلم درود