منتقد و پژوهشگر یعنی سعید اصلانی. نه اینکه هر بی سوادی بیاد اظهار نظر های غلط و منشا گرفته از بی سوادی خودش رو بنویسه و اسمش رو بذاره نقد.
این قسمت از یادداشت سعید اصلانی عالی بود. جوابی علمی و دندان شکن به یادداشتی که ابتذال آثار امیر تتلو رو نوعی ارزش و موفقیت دانسته بود:
اینکه بعضیها عنوان میکنند که:
خب اینکه موسیقی (...) بیشتر از خیلیها طرفدار دارد، چرا امری ناپسند است؟ چرا این استقبال را نشانهٔ زوال فرهنگی میدانید؟
و یا:
پاپ فرآوردهٔ مصرفی برای عموم مردم است و اساساً اگر قرار بود فقط به مؤلفههای هنری توجه داشته باشد که اسمش پاپ نمیشد! (۸)
یا عباراتی سست و بیپایه از این دست که در لفافهای از پلورالیسم فرهنگی مطرح میشود، اگر بپذیریم که در پشت پرده حسادتها و ناکامیابیها در «عرصههای مشابه موضوع مورد دفاع»! و یا لابیهای خاص برای شانتاژ یک جریان و تخطئه جریانی دیگر نباشد (که متاسفانه رویه غالب جریانهای نقد سال هاست همین پروپاگاندای محفلی شده است!) قطعا بیسوادی و دخالت غیر تخصصی در حوزههایی است که نه اهلیتش را داریم نه دانش و اشراف علمیاش را.
اینکه آیا واقعا میشود با مشتی لاطاعلات مغلوط و توهینآمیز وآکنده از لحنی لمپنمآبانه و انبوهی جملات قصار (و غالبا استفهامی و با علامت سوال!) نظر داد و متاسفانه این نظرات کاملا شخصی و گاها احساسی را «نظریه» یا دکترین بنامیم (بیهیچ ماخذ و رفرنس و ارجاع و استناد و استدلالی!) رویهای تازه از نقد و نظریهپردازی است که متاسفانه در بلبشوی فرهنگی-اجتماعی ایران امروز و دستاوردهای جهان مجازی رخ داده است!
منتقد و پژوهشگر یعنی سعید اصلانی. نه اینکه هر بی سوادی بیاد اظهار نظر های غلط و منشا گرفته از بی سوادی خودش رو بنویسه و اسمش رو بذاره نقد.
این قسمت از یادداشت سعید اصلانی عالی بود. جوابی علمی و دندان شکن به یادداشتی که ابتذال آثار امیر تتلو رو نوعی ارزش و موفقیت دانسته بود:
اینکه بعضیها عنوان میکنند که:
خب اینکه موسیقی (...) بیشتر از خیلیها طرفدار دارد، چرا امری ناپسند است؟ چرا این استقبال را نشانهٔ زوال فرهنگی میدانید؟
و یا:
پاپ فرآوردهٔ مصرفی برای عموم مردم است و اساساً اگر قرار بود فقط به مؤلفههای هنری توجه داشته باشد که اسمش پاپ نمیشد! (۸)
یا عباراتی سست و بیپایه از این دست که در لفافهای از پلورالیسم فرهنگی مطرح میشود، اگر بپذیریم که در پشت پرده حسادتها و ناکامیابیها در «عرصههای مشابه موضوع مورد دفاع»! و یا لابیهای خاص برای شانتاژ یک جریان و تخطئه جریانی دیگر نباشد (که متاسفانه رویه غالب جریانهای نقد سال هاست همین پروپاگاندای محفلی شده است!) قطعا بیسوادی و دخالت غیر تخصصی در حوزههایی است که نه اهلیتش را داریم نه دانش و اشراف علمیاش را.
اینکه آیا واقعا میشود با مشتی لاطاعلات مغلوط و توهینآمیز وآکنده از لحنی لمپنمآبانه و انبوهی جملات قصار (و غالبا استفهامی و با علامت سوال!) نظر داد و متاسفانه این نظرات کاملا شخصی و گاها احساسی را «نظریه» یا دکترین بنامیم (بیهیچ ماخذ و رفرنس و ارجاع و استناد و استدلالی!) رویهای تازه از نقد و نظریهپردازی است که متاسفانه در بلبشوی فرهنگی-اجتماعی ایران امروز و دستاوردهای جهان مجازی رخ داده است!