جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
جوابیه ترانه‌سرای جوان به یادداشت «دلجویی از پیشکسوت ماندگار ترانه»
دست‌مان کوتاه است
موسیقی ما - همه ما بارها ترانه خاطره‌انگیز «زمستون» با صدای افشین مقدم (خواننده فقیدی که در سال 1354 از دنیا رفت) را شنیده‌ایم؛ آهنگی ماندگار با ترانه‌ای از سعید دبیری، ترانه‌سرای قدیمی و آهنگی از سیاوش قمیشی. اما چندی پیش این ترانه توسط افشین یداللهی و حمیدرضا گلشن به صورت مشترک بازخوانی شد و عدم اشاره به نام سعید دبیری در کاور این اثر، دلخوری این ترانه‌سرا را به دنبال داشت. چند روز بعد نسخه دیگری از این ترانه با صدای یاسر داودیان و ترانه‌ای از بهنام مظاهری منتشر شد که در پی این اتفاقات، آرش نصیری ترانه‌سرا و روزنامه‌نگار حوزه موسیقی، یادداشتی با عنوان «دلجویی از پیشکسوت ماندگار ترانه» نوشت. به همین خاطر «بهنام مظاهری» ترانه‌سرای جوان آن قطعه که از روزنامه‌نگاران حوزه موسیقی هم به شمار می‌رود، جوابیه‌ای به یادداشت آرش نصیری نوشته که در ادامه می‌بینید.
 
***
 

[ بهنام مظاهری - ترانه‌سرا و روزنامه‌نگار موسیقی ]

1- بچه که بودم، یک روز لابلای کاست‌های اوریجینال آرشیو پدرم، آلبوم «افشین مقدم» را پیدا کردم و از او خواستم که آن را برایم داخل پخش دو کاسته‌مان بگذارد تا گوش کنم. یادم می‌آید وقتی پدرم کاست را داخل پخش می‌گذاشت، گفت: «خواننده این آلبوم در یک تصادف فوت شده است.» برایم عجیب بود، تا به حال نشنیده بودم که یک هنرمند معروف در تصادفی جان خودش را از دست بدهد. فکر می‌کردم تصادف و مرگ فقط برای آدم‌های معمولی است.

آلبوم «افشین مقدم» پخش می‌شد و من در ذهنم صحنه تصادف را بازسازی می‌کردم. یادم می‌آید که صدای تصادفِ ماشین را در پایانِ یکی از قطعه‌های آلبوم شنیدم و از آن به بعد کار هر روزه‌ام این شد که صدای افشین مقدم را بشنوم و صحنه تصادف‌اش را در ذهن‌ام بازسازی کنم. سال‌ها گذشت و با ورود پخش CDخور به خانه‌مان، کاست‌های پدر روانه انباری خانه شد تا خاک بخورد. ذهن من اما همیشه به ته انباری و جعبه خاک‌خورده نوارهای پدر سفر می‌کرد. دیگر صدای «افشین مقدم» را خودخواسته نمی‌شنیدم. گه‌گاهی از رادیو، آرشیو آهنگ‌های دوستان‌ام و خیلی جاهای دیگر قطعه «زمستون» را می‌شنیدم و یاد خاطرات دوران کودکی‌ام می‌افتادم و البته بازسازی صحنه تصادف یک خواننده معروف.
 
2- غروب جمعه است و در حال رانندگی هستم. خیابان ولیعصر (عج) را رو به تجریش می‌روم و موج‌های رادیو را بالا و پایین می‌کنم. به صورت اتفاقی، قطعه «زمستون» افشین مقدم پخش می‌شود. غرق می‌شوم در خاطرات‌ام. پرت می‌شوم میان کودکی‌هایم و با خودم فکر می‌کنم اگر «افشین مقدم» زنده بود، بعد از گذشت چیزی نزدیک به 40 سال، اگر قرار بود دوباره روی این ملودی زیبا بخواند، چه ترانه‌ای برایش در نظر می‌گرفت. به ذهنم می‌رسد: «زمستون، من و آغوش سرد این خیابون/ درختا، هنوزم پابرهنه زیر بارون/ تموم لحظه‌هام بی‌تو گذشتن/ یه عمر طی شد بدون هر دوتامون/ تو رفتی و تموم شد/ دلم موند و غرورش/ دلی با کوچه‌های بی‌عبورش...»
 
3- تلفن را برمی‌دارم، به یاسر داوودیان زنگ می‌زنم و جریان را برایش تعریف می‌کنم. یاسر هم استقبال می‌کند و دوست دارد که کار را بخواند. اصلاً مگر می‌شود خواننده‌ای باشد که دلش نخواهد یکی از کارهای قدیمی و خاطره‌انگیز را بازخوانی کند؟ مگر می‌شود کسی با این ملودی زیبا خاطره نداشته باشد؟ واقعاً مگر می‌شود «زمستون» افشین مقدم را دوست نداشت؟

وقتی پیش مسعود جهانی (تنظیم‌کننده) می‌رویم و داستان را برایش تعریف می‌کنیم، او هم حسابی کیف می‌کند؛ اصلاً انگار قرار است خاطرات‌اش را از نو تنظیم کند. آن‌قدر انرژی زیادی برای کار می‌گذارد که اگر کسی نداند، فکر می‌کند اولین بار است که به او پیشنهاد تنظیم این قطعه را داده‌اند و او هم قرار است حسابی بترکاند!
 
4- همین دیروز بود که یادداشت «آرش نصیری» درباره بازخوانی این ترانه را در «موسیقی ما» خواندم. خوشبختانه به واسطه پیشه‌ام که روزنامه‌نگاری است، آداب نقد را می‌دانم و از اساتیدم یاد گرفته‌ام که اگر نقدی می‌کنم، از دایره انصاف خارج نباشد. منتقد عزیزمان اما انگار از دایره انصاف خارج شده بود. طعنه‌ها و کنایه‌های زیرپوستی‌اش را درک نمی‌کردم. این که آهنگ ما را دوست نداشته، چیز عجیبی نیست. عجیب این بود که چرا در یادداشت‌اش آسمان را به زمین می‌دوزد؟! نه ایراد فنی به کار دارد و نه بحث‌اش تخصصی است. به حس و حال کار ایراد داشته و این که چرا ترانه جدیدی را روی یک ملودی قدیمی گذاشته‌ایم؟! در نهایت تصمیم گرفتم در یادداشت پیش رو چند مسأله را عنوان کنم.
 
الف. آرش عزیز، گفته بودی که «حال و هوای ترانه و کلمات و عبارت‌های کلیدی ترانه یک استاد را برداشته و ترانه دیگری نوشته شده؛ تو گویی ترانه اصلی بد و ملودی آن خوب بوده و استاد جوان زحمت کشیده و ترانه سعید دبیری را ادیت کرده است.» راستش را بخواهی باید بگویم سعی بر این بود که حال و هوای ترانه جدید از حال و هوای ترانه قدیمی (که صد البته بسیار زیباتر از ترانه جدیدش است) فاصله نگیرد و به نوعی وفادار به ترانه قبلی باشد. هدف این بود که 40 سال بعد از آن، زمستان را با واژه‌هایی ساده به تصویر بکشیم. نه قصد ادیت ترانه استاد بزرگ «سعید دبیری» را داشتم و نه حتی چنین چیزی به ذهن‌ام خطور کرد.
 
ب. آرش عزیز، در جای دیگری آورده‌ای که «من نمی‌دانم آهنگساز و ترانه‌سرای این اثر چه می‌کشند. من که اینها را می‌نویسم، بغض کرده‌ام. چه باید کرد؟ به کی و کجا باید مراجعه کرد؟ آیا فضای مَجازی، ما را مُجاز می‌کند که هرکاری دوست داریم انجام دهیم و به یادگارهای یک نسل باشکوه و نجیب دست‌درازی کنیم، بی یک تعارف خشک و خالی؟» بغض ندارد برادرم. الزامی به کاری نیست. به دلت مراجعه کن. هیچ‌کس نمی‌تواند خودش را جای آهنگساز و ترانه‌سرای این اثر بگذارد. خیلی بزرگ‌تر از این حرف‌ها هستند که با ادای دین یک خواننده، یک تنظیم‌کننده و یک ترانه‌سرای جوان مشکل داشته باشند و دل‌شان به درد بیاید. آن هم سر قطعه‌ای مثل «زمستون» که هنوز هم بعد از 40 سال از مد نیفتاده و همه ما دوستش داریم. این که بازخوانی این اثر خوب یا بد از آب در آمده، بحثی است که کاملاً به سلیقه مخاطبان‌اش بستگی دارد. تو گویی اصلاً صددرصد کسانی که این کار را شنیده‌اند، دوستش نداشته باشند. با واژه «دست‌درازی»ات اما مشکل دارم، برایم حل نمی‌شود. هیچ‌جوره با آن کنار نمی‌آیم. دستی دراز است که از آرشیو موسیقی‌های گمنام کشورهای دیگر ملودی می‌دزدد. برای بازخوانی یک قطعه معروف مثل «زمستون» که همین بغل گوش‌مان است و هرروز آن را می‌شنویم، نیازی نیست دستی دراز شود. همه می‌دانند خواننده‌اش کیست، همه می‌دانند چه کسی ملودی‌اش را ساخته و همه می‌دانند ترانه ماندگارش متعلق به کدام ترانه‌سرا است.
 
ج. به هر حال، ما نه استادیم و نه ادعای استادی کردیم. نه شلوغش کردیم و نه چیزی را از کسی پنهان کردیم. با وجود این که یاسر داوودیان جزو خوانندگان مجاز این مرز و بوم است، اسم آهنگساز کار را حتی اگر به اختصار، پای کاور آوردیم و در قسمت دیگر کاور نوشتیم که این اثر به یاد «افشین مقدم» خوانده شده. نام ترانه‌سرای بزرگوارش اگر پای کار نبود، نه قصد بی‌احترامی داشتیم و نه هدف خاصی را دنبال می‌کردیم. ترانه عوض شده بود و دلیلی نداشت که نامی بیاوریم. از همین یادداشت سلام‌ام را به استاد «سعید دبیری» می‌رسانم و باز هم می‌گویم: «مطمئناً ترانه‌ام به ماندگاری ترانه شما نخواهد بود، اما پسر بچه‌ای که 20 سال پیش قطعه «زمستون» را در کاست‌های پدرش شنید و تا امروز هم آن زیر لب زمزمه می‌کند، با نوشتن ترانه‌ای جدید روی این کار، چیزی به جز ادای دین در سرش نداشت.»
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 بهمن 1393 - 12:13

دیدگاه‌ها

سه شنبه 7 بهمن 1393 - 12:58

خاب بازم کار کنید

سه شنبه 7 بهمن 1393 - 19:13

آقای محترم کار اشتباه شما و دوستانتان جای توجیه نداره... نیت و قصدتون هم کاملا مشخصه... اسم در کردن بوده... حالا هم بهتره سکوت کنید تا بیانیه بدیدو و جواب آقای نصیری رو بدید و توجیه کار اشتباهتون رو بکنید.
دلیل نمیشه هر کی از بچگی با هر آهنگی خاطره داشت یهو پشت فرمون ماشین و تو غروب جمعه هوس کنه ترانه آهنگ رو ثغییر بده و ....!!! واسه مطرح شدن...!!!!

چهارشنبه 8 بهمن 1393 - 06:23

به اعتقاد من هم باید بپذیرید کارتون اشتباه بوده و این ازجنبه من که مخاطب موسیقی هستم یک کار اشتباهه وپذیرفتن این اشتباه خیلی هم سخت نیست البته من انگ برای مطرح شدن رو نمیزنم ولی یقین دارم کارتون اشتباه بوده.نقد اقای نصیری هم کاملا منصفانه هست اگر خودتون رو جای استاد دبیری بزارید

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود دست‌مان کوتاه است | موسیقی ما