نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
درباره سخنان مطرح شده در کنفرانس مطبوعاتی کنسرت شهرزاد در اول تا سوم بهمن
درخواستی از آقایان فردین خلعتبری و علیرضا قربانی
[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
تبدیل شدن اثری که از همه نظر درست و سالم است به یک اثر فراگیر و مورد قبول عام و خاص، شانس بزرگی ست که به بعضی از هنرمندان رو میکند و آنها حتما باید به شناخت ویژهای از هنری که در آن کار میکنند و همه جنبههای آن رسیده باشند تا به این موهبت دست پیدا کنند. یکی از بهترین مثالهای این سرفصل، داریوش مهرجویی است. اکثر فیلمهای مهرجویی، به خصوص فیلمهای دهه هفتاد و هشتاد این هنرمند، واجد این ویژگی مهم بود و در نسل جدید هم کارهای اصغر فرهادی این خصیصه را دارد. در موسیقی هم از این اتفاقات افتاد است و در این بین یکی از مثالهای خوب، کارهای مشترک فردین خلعتبری و علیرضا قربانی ست.
از تاثیر و فراگیری سریالهایی که آنها در همکاری با هم برای آن تیتراژ ساختهاند که بگذریم، نکته مهم، توانایی این دو عزیز و مسیرشان برای رسیدن به این درجه از توانایی ست. خلعتبری با شناخت خیلی خوب موسیقی ایرانی و توانایی بسیار خوب در ساخت کارهای ارکسترال و البته شناخت از موسیقی روز و سلیقه عمومی، چه در موسیقی فیلم و موسیقی بیکلام و موسیقی کودک و چه در موسیقی باکلام همیشه در سطح خوبی کار کرده و توانسته تعادل را حفظ کند. از طرفی، علیرضا قربانی یکی از نمونههای بسیار خوب از کار حرفهای و هنری توامان است. برای کسی که موسیقی دستگاهی ایران را به بهترین شکل آموزش دیده و آموزش داده، اجرای قطعاتی که صرفا در فضای سنتی تعریف میشوند، یا خواندن قطعاتی که صرفا در ژانر موسیقی پاپ تعریف میشوند، یک کار روتین است و با نگاه سختگیرانه، حتی ارزش هم نیست.
مهم این است که شما این همت و توانایی و هوش را داشته باشید که برای خودتان محدودهای برای حفظ اصول تعریف کنید و با رعایت قواعدتان به هر قیمت، کاری ارائه دهید که همه اقشار علاقمند موسیقی آنها را دوست داشته باشند و حتی سنت گرایان سفت و سخت هم، نتوانند ایرادی به آن بگیرند. قربانی سالهاست که در این محدوده حرکت میکند. در اوج سالهای ارکستر ملی، در این ارکستر آواز خواند و از استاد فخرالدینی آموخت و بعد با گروه خودش و گروههای دیگر اجراهای مختلفی را تجربه کرد و در حوزه انتشار آلبوم هم، تجربههای بسیار خوبی را از سر گذراند، از کار با استاد همایون خرم و بازخوانی آثار ایشان در آلبوم رسوای زمانه تا کار با یک جوان بسیار مستعد آن زمان و آهنگساز شناخته شده این روزها، مهیارعلیزاده در آلبوم حریق خزان. بگذریم که این آثار هم قابل نقدند و این طبیعت هر کار هنری است اما نکته مهم این است که جناب قربانی تجربه کردن و کار در حوزههای مختلف موسیقی اصولی را فراموش نکرد و مهمتر اینکه، همه این تجربهها با حفظ محدودههایی ست که برای خود در نظر گرفته است نه مثلا همکاری و همراهی با یک خواننده پاپ (منظورم درستی یا نادرستی این کار نیست).
***
به نظر میرسد همکاری قربانی و خلعتبری، نقطه برآیند برخی از بهترین فعالیتهای این دو هنرمند است. یعنی بیشتر کارهای درخشان هر دوی این بزرگواران، کارهایی ست که در کنار هم انجام دادهاند، طوری که به نظر میرسد آنها میتوانند در این محدوده کاری که با هم دارند آرام بگیرند و کمی در همین تک حوزه عمیقتر شوند. البته منظور از گفتن این حرف رد دریافتها و درک تازه ازهنر نیست، منظورم نگاه تخصصیتر و عمیقتر به یک ژانر و نگاه به موسیقی و تعمیق در آن و تشکیل یک گروه همه جانبه وبزرگ موسیقی ست. به همه آنچه گفتم این را هم اضافه کنم که موضوع کلام در این کار از اهمیت ویژای دارد و نباید از کنار حضور تاثیرگذار دوست عزیزم دکتر افشین یداللهی و ترانههای زیبایش گذشت.
بگذارید قبل از شرح نکتهای که در خصوص نگاه تخصصیتر گفتم، نکته دیگری را مطرح کنم.
یک گزاره عمومیو مطرح در زمینه موسیقی را عنوان کنم. سالهاست که میگوییم که ما در مارکت موسیقی چندان موفق نیستیم و یکی از دلایل مهم این ناتوانی و کم توفیقی همین است: هنرمندان ما مشغول کشفها و درکهای تازهاند. این البته به خودی خود عیبی ندارد اما نمیشود هم در مارکت و گروه سازی موفق باشیم و هم هنرمند ما مدام در حال درک و کشف تازه در ژانرهای مختلف باشد. ما در بحث مارکتینگ مفهوم مهم برندینگ را هم داریم. به برندهای بزرگ جهان نگاه کنید. آنها وقتی ذائقه مشتریان خود را شناختند، به تولید در همان محدوده ادامه میدهند و هر روز یک محصول تازه ارائه نمیدهند و در محدوده چیزی که در آن برند شدهاند، کیفیت محصول و کیفیت خدمات خود را بهبود میبخشند و تجربیات و تعمیق در آنها را به دیگران واگذار میکنند. در حوزههای هنر هم وضعیت کمابیش همین است و این یکی از اصول مهم مارکتینگ و برندینگ است. درست است که هم علیرضا قربانی و هم فردین خلعتبری هر کدام برندهای معتبری در موسیقی هستند اما وقتی آنها با هم همکاری میکنند، برند دیگری شکل میگیرد که معنی دیگری دارد و علاقمندان این شکل ازموسیقی و این برند مشترک هم کم نیستند.
***
این بحث حتما باید مفصلتر و عمیقتر بررسی و مطرح شود و قطعا در این یادداشت کوتاه نمیشود به همه جوانب آن پرداخت، ضمن آنکه اصولا من این یادداشت را به خاطر موضوعی دیگر نوشتم و میخواستم شرحی باشد بر مباحث مطرح شده در کنفرانس مطبوعاتی کنسرت شهرزاد که قرار است اول تا سوم بهمن ماه برگزار شود و در آن، از آنسامبل زاستا، به سرپرستی و آهنگسازی فردین خلعتبری و خوانندگی علیرضا قربانی رونمایی میشود.
در بخشی از این کنفرانس آقای خلعتبری از مشکلات ارکسترها گفت و برای نمونه ارکستر قیلارمونیک را مثال زد و از مشقاتی که آرش گوران و دوستانش تحمل میکنند صحبت کرد و همچنین ازنهادهای مسئول خواست که حامی این ارکسترها باشند. البته جناب خلعتبری این را هم گفت که: «من نمیگویم همه ارکسترها باید دولتی باشد اما به نظرم میتوان نهادهای مسئول تری را یافت که بتوانند سازمانی راداشته باشند که از ارکسترها حمایت کنند...»
بنده که در این نشست حضور داشتم، سوال دیگری را برای پرسش آماده کرده بودم اما مجری مراسم، حمیدرضا منبتی عزیز در این مقطع اسم بنده را به عنوان پرسشگر مطرح کرد، بنابر این بهتر دیدم بحث آقای خلعتبری را ادامه بدهم و از ایشان و جناب قربانی سوالی را پرسیدم و تقاضا و نکتهای را مطرح کردم. کلیت آنچه مطرح کردم این بود: «اگر گروههای موسیقی تداوم ندارند به این علت هم هست که تعامل بین بخش خصوصی و هنرمندان برقرار نیست.... مدیریت موسیقی در بخش خصوصی هم ایراد دارد.... شما و آقای قربانی اگر یک گروه منسجم داشته باشید میتوانید سه سال پشت سر هم در همه شهرهای ایران و بسیاری کشورهای خارجی کنسرت داشته باشید به شرطی که خودتان را در اختیار گروه قرار دهید و تعامل خوبی با اسپانسرها وجود داشته باشد و سهم تهیه کننده و مدیر برنامه هم مشخص باشد. به نظر میرسد اینکه چنین اتفاقی نمیافتد به این خاطر است که این تعامل بین خود اعضای گروه وجود ندارد. یعنی یا شما وقت ندارید و مشغول ساختن موسیقی برای فیلم هستید یا آقای قربانی مشغول کار با گروههای دیگر است یا بخش خصوصی به صورت کامل وقتش را به رتق و فتق امور گروه اختصاص نمیدهد و یا مثلا یکی از طرفین این ماجرا زیادهخواه است. شما نباید از بخش دولتی توقع حمایت داشته باشید و تنها توقعتان باید این باشد که مجوزها را آسان کنند و برایتان مانع درست نکنند..... شما ستارهاید و احتیاجی به حمایت بخش دولتی ندارید.... این اتفاقیست که برای هنرمندان بزرگ جهان اتفاق میافتد و هرگروه همه چیزش مشخص است و آنها سالها با هم کنسرت میگذارند و...»
روی صحبتم با هردوی بزرگواران بود و جواب سوال یا درخواستم را علیرضا قربانی داد. توضیحات جناب قربانی منطقی و البته بیشتر ناظر بر مشکلات برگزاری کنسرت در ایران بود و اینکه مجوز یک کنسرت چهار روز قبل از برگزاری صادر میشود و تازه شورای تامین یک استان هر لحظه میتواند آن را لغو کند و اینکه در بسیاری از شهرستانها نوازنده زن حق شرکت روی صحنه را ندارد. قربانی گفت: «من الان در بسیاری از فستیوالهای خارجی شرکت میکنم و در این فستیوالها از یک سال تا دو سال قبل برنامهها و ساعت اجرای من مشخص است و شما از همین الان میتوانید آنلاین بلیتهای این فستیوالها را بخرید اما در ایران چنین امکانی وجود ندارد. در کنسرت شهرستانها تا لحظه آخر سالنش قطعی نیست. این مسائل آن چنان انرژی از شما میگیرد و آنچنان زحمتی- به خصوص برای برگزارکننده- ایجاد میکند و طوری برنامههای من و آقای خلعتبری و اعضای آنسامبل را به هم میریزد که نمیتوانید برای آن پیشبینیهای طولانی مدت داشته باشید.»
بعد، مجید روغنی، برگزارکننده کنسرت شهرزاد درباره مصایب برگزاری کنسرت نکاتی را مطرح کرد و در بخشهای دیگری از این کنفرانس، نکات مهم دیگری مطرح شد از جمله صحبتهای فردین خلعتبری درباره نشان ندادن ارکسترهای موسیقی در تلویزیون که بسیار تکاندهنده بود اما موضوع بحث ما در این یادداشت نیست. قرار بود موضوع اهمیت تداوم گروههای موسیقی و موضوع برندینگ و مارکتینگ را مطرح کنیم. اگر بشود جمهبندی کرد البته.
***
- نتیجه:
۲-ما باید ارکسترها و آنسامبلهای مختلفی داشته باشیم و این ارکسترها هم توقعشان از مرکز موسیقی و مراکز دولتی تنها این نکته باشد که مانعتراشی نکنند. گروههای زیادی هستند که این قابلیت را دارند و میتوانند از تجربه نسبتا موفق مثلا گروه عزیز کامکارها استفاده کنند. اگر این ارکسترها یا آنسامبلها تشکیل شود و مدیریت پیوسته و پایداری داشته باشد، اسپانسرهای علاقمند و مرتبط با موسیقی-که کم هم نیستند- در این گروهها حاضر خواهند شد و در آنها سرمایهگذاری و شراکت خواهند کرد. ضمن اینکه اگر گروهها مخاطبشان را پیدا کنند نیازی به اسپانسر هم نیست. این اتفاق خجسته نیازمند تقوای ویژهای از طرف همه این مجموعه است تا هرکس به مسئولیتها و حقوق خود مطابق با عرف بینالمللی واقف باشد و چیزی فراتر از آن را نخواهد.
۳-وقتی کار یک گروه تداوم دارد، مخاطبان پیگیر دارد و این مخاطبان هم کمکم و همراه با رشد کیفیت آن گروه رشد میکنند. ضمن آنکه منتقدان و نویسندگان و رسانهها هم میدانند درباره چه و برای چه گروه و نوع موسیقی مینویسند و این تداوم باعث رشد آنها هم میشود. ارتباط پیوسته و مداوم هنرمندان، مخاطبان و منتقدان و رسانهها باعث رشد شناخت و ذائقه عمومی در موسیقی میشود.
۴- وقتی یک هنرمند در یک زمینه و نوع از موسیقی فعالیت پیوسته و مداوم دارد، اگر پویا و پیگیر و علاقمند باشد، متخصصتر و بزرگتر میشود. مثلا اگر جناب علیرضا قربانی، توانایی خودش در کار کردن در زمینه موسیقی دستگاهی ایران را نادیده بگیرد و بیشترین توجه خود را به کارهای ارکسترال معطوف کند، درست است که بخشی از لذت ناشی از کار در آن زمینه را از دست میدهد اما خدماتی که در این سمت میتواند انجام دهد خیلی بزرگتر و بهتر است.
۵-در این مقطع، موضوع برندینگ در موسیقی ما باید از برندینگ شخصی به برندینگ موضوعی و گروهی معطوف باشد. این موضوع به مقاله مستقلی احتیاج دارد و نیازمند بررسی بیشتر است.
۶-شاید بحثی که مطرح شد، تا حدود زیادی خام و خیلی پراکنده باشد اما جای بحث دارد. تمام حرفی که میخواستم بزنم و درخواستی که داشتم و در آن نشست هم مطرح کردم این است: آقایان قربانی و خلعتبری، لطفا از همه توانایی و نفوذتان استفاده کنید تا آنسامبل زاستا چندین سال در صحنه موسیقی حضور داشته باشد و تا جایی که میتوانید روی این ارکستر و بزرگتر شدن آن تمرکز کنید. شما دو ستاره موسیقی ما هستید و میتوانید منشاء خیرهای بزرگتر و مستمرتری در موسیقی ایران باشید..
البته صلاح ملک خویش خسروان دانند و این فقط درخواست یک علاقمند موسیقی ست.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 20 دی 1393 - 14:47
دیدگاهها
واقعا چی میشد اگه کنسرت هارو زنده پخش میکردین فقط شعار بدین ک میخاین موسیقی پیشرفت کنه دوتا دونه ساز رو تو تلوزیون نشون نمیدین خیلی ها هنوز فرق پیانو و کیبورد رو نمیدونن خیلی ها هنوز نمیدونن گیتار بیس چیه برید ی فکری ب حال این فرهنگ عجیب بکنین
افزودن یک دیدگاه جدید